eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.8هزار دنبال‌کننده
9.7هزار عکس
6.4هزار ویدیو
140 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ 💕🐘 فیلِ تنها 🐘💕 یکی بود، یکی نبود. در جنگلی سبز و قشنگ پر از گل های  رنگارنگ همه ی حیوانات برای خود، کار و سرگرمی داشتند. صبح که از خواب پا می شدند مشغول کار و بار می شدند و بچه ها هم بازی می کردند. اما فیل خاکستری تنهای تنها زیر درخت می نشست و به بازی بچه ها زل می زد و آه می کشید. خاکستری هیکلش خیلی گنده بود. اون موقع بازی کردن گرومب گرومب می دوید، سنجاب و خرگوش و سمور زیر دست و پایش می ماندند یا له می شدند یا دست و پا شکسته و با درد به لانه هایشان بر می گشتند. یا وقتی قایم باشک بازی می کردند جایی نبود که خاکستری قایم شود و اول از همه پیدایش می کردند. امروز هم فیل خاکستری زیر درخت نشسته بود آه می کشید و بازی حیوانات را تماشا می کرد. همین طور که خرطومش را تکان می داد صدایی شنید. این طرفش را نگاه کرد آن طرفش را نگاه کرد کسی را ندید، یک دفعه صدایی شنید که گفت آهای من این بالام روی درخت. خاکستری سرش را بلند کرد دید یک پرنده ی قشنگ رو شاخه نشسته بود. پرنده پرسید: « چرا تنهایی؟ چرا با بقیه بازی نمی کنی؟» خاکستری خرطومش را چرخاند و گفت: « از بس چاق و گنده ام کسی با من بازی نمی کند». پرنده یک شاخه پایین تر پرید و گفت: اجازه هست روی خرطومت بشینم و تابم بدی؟ خاکستری چشم های ریزش گرد شد و با خوشحالی گفت: « البته که تابت می دم آفتاب و ومهتابت می دم» پرنده در حالی که تاب می خورد زد زیر آواز و صدای آوازش تا بالای درخت های بلند رسید و لای شاخه ها پیچید. پرنده های کوچولو صدا را دنبال کردند تا به خاکستری رسیدند. دور سرش چرخیدند و گفتند: « فیل کوچولوی مهربون ما هم تاب میدی؟ فیل کوچولو که از خوشحالی ذوق کرد و گفت: « البته» بعد خرطومش را نگه داشت پرنده ها نشستند و با گفتن یک، دو، سه … تاب بازی شروع شد. از آن روز به بعدپرنده ها دسته، دسته رو شاخه ها صف می کشیدند تا به نوبت تاب بازی کنند. 🐘 💕🐘 🐘💕🐘 join🔜 @childrin1
@childrin1.کانال دُردونه_5985594418025990665.mp3
6.48M
"مشکل خاکستری و خرگوش کوچولو" با صدای ماندگار( مریم نشیبا) موضوع: آشنایی با ترازو 🔮 💈🔮 ╲\╭┓ ╭ 🔮💈 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
@childrin1.کانال دُردونه.mp3
2.5M
با صدای( محمد نوری) 💚 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎄 Happy new Year 2024🎄 سـال نــو مـیـلـادی مـبــارکـــــ♥️ امیدوارم سال نو میلادی♥️ بـرای هـمه جهانیـان ♥️ محبت و مـهربـانی♥️ و شادی و خوشی♥️ و مـوفـقـیـت را....♥️ به‌همراه داشته باشد♥️ صبح زیـبـاتــون بـخیـر♥️     🎄 ∩_∩ („• ֊ •„)🎄 ┏━━━∪∪━━━┓ ♥️ @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
49.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون خاطره انگیز «» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۵ » پارت ۱ 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
32.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون خاطره انگیز «» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۵ » پارت ۲ 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«یه تمرین ساده ولی کاربردی برای تقویت دو نیمکره مغز کودکان» بهبود دقت و تمرکز 🤗 🐞 ∩_∩ („• ֊ •„)🐞 ┏━━━∪∪━━━┓ ♥️ @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
" We Wish You a Merry Christmas " 🐝 ∩_∩ („• ֊ •„)🐝 ┏━━━∪∪━━━┓ ♥️ @childrin1 ♥️ ┗━━━━━━━━━┛
اگر برای انجام هر کاری، پاسختان به کودک «نه» باشد، فرزندتان، اولویت هایتان را درک نمیکند. این جمله به چه معناست؟ اجازه بدهید با یک مکالمه آن را برای شما شرح بدهیم: «مامان میشه برم با نی نی طبقه بالاییا بازی کنم؟ نه الان خوابن! » پس میشه ماشین کنترلیمو از توی کمد بدی؟ نه خراب میشه. در این مکالمه فرزند شما متوجه نمی شود که چه چیزی برای شما مهم است چون فقط از شما «نه» می شنود. در این صورت او را برای لجبازی هر چه بیشتر، تحریک میکنید . «همیشه نه نگوپیدا » ♧ ∩_∩ („• ֊ •„)♡ ┏━━━∪∪━━━┓ ♡ @childrin1 ♧ ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 کاردستی مناسب روز مادر💐 این کاردستی خوشگل رو درست کنید برای روز مادر 😍 ♧ ∩_∩ („• ֊ •„)🐇 ┏━━━∪∪━━━┓ 🐇 @childrin1 ♧ ┗━━━━━━━━━┛
‍ 🌳🐯 پلنگ نانوا 🐯🌳 سالها بود که در جنگل سبز، همه ی حیوانات با هم دوست و مهربان بودند. همه با هم رفت و آمد داشتند. به خانه های همدیگر می رفتند دور هم شام می خوردند و با هم خوش می گذراندند. خرگوش،سنجاب، میمون، گورخر، زرافه،و ...، همه در جنگل سبز با هم دوست و همسایه بودند. تا اینکه با پیدا شدن یک پلنگ همه چیز عوض شد. یک روز صبح، یک پلنگ بزرگ به جنگل سبز آمد و ترس و وحشت در جنگل بوجود آمد. زیرا پلنگ مثل بقیه حیوانات غذا نمی خورد. او دوست داشت حیوانات دیگر را شکار کند و آنها را بخورد. چند روزی همه ی حیوانات در خانه هایشان پنهان شدند. کسی جرات نمی کرد تا پلنگ بیدار است، جایی برود. حیوانات تصمیم گرفتند نصف شبها که پلنگ خواب است از خانه بیرون بروند و به هم سر بزنند. یک شب همگی، در خانه ی خرگوش جمع شدند و می خواستند برای این اوضاع وحشتناک یک راه چاره پیدا کنند. زرافه گفت اگر بخواهیم می توانیم او را فریب بدهیم و در تله ی شکارچی بیندازیم تا شکارچی او را شکار کند و از اینجا ببرد. هیچ کس با زرافه موافقت نکرد. زرافه از حرف خودش خجالت کشید و معذرت خواهی کرد. حیوانات دوست نداشتند با پلنگ بدرفتاری کنند و او را به دردسر بیندازند دلشان می خواست او هم مثل بقیه با آنها دوست و مهربان شود. خرگوش گفت چطور است برای او از غذاهای خوشمزه ای که خودمان می خوریم، ببریم؟ شاید او هم خوشش بیاید و دیگر به فکر خوردن ما نیفتد. اصلا شاید پلنگ بلد نیست برای خودش غذا درست کند به خاطر همین حیوانات دیگر را شکار می کند. حیوانات با نقشه خرگوش موافقت کردند و قرار شد هر کسی خوشمزه ترین غذایی را که بلد است، بپزد و برای پلنگ حاضر کند. فردا شب همه تا صبح آشپزی کردند. هر کس یک غذای خوشمزه درست کرد و آن را وسط جنگل گذاشت. صبح پلنگ از خواب بیدار شد و با گرسنگی زیادی برای شکار به راه افتاد. اما در راه ظرفهایی از غذا توجه او را جلب کرد. به سراغ ظرفها می رفت و بو می کشید و از آن می خورد. ولی سیر نمی شد. پلنگ باز هم بو کشید. بوی نان داغ و تازه به مشامش رسید. از بوی نان خیلی خوشش آمد. به دنبال بوی نان به راه افتاد تا به نانوایی میمون رسید. میمون از ترس فرار کرد. پلنگ هیچ توجهی به میمون نکرد و مستقیما به سراغ نانها رفت . او ،پنجاه تا نان داغ و خوشمزه خورد و با شکم سیر از نانوایی بیرون آمد و تا یک هفته سیر بود و غذا نمی خواست. وقتی پلنگ سیر شد حیوانات از مخفیگاه خود بیرون آمدند و با پلنگ حرف زدند. آنها با پلنگ مهربان بودند و به او محبت می کردند. در این مدت چیزهای زیادی به او یاد دادند. او هم چون حسابی سیر بود، با همه مهربان بود. پلنگ از حیوانات یاد گرفت برای خودش غذا درست کند و با نان بخورد. پلنگ علاقمند شد که به نانوایی میمون برود و از او نان پختن هم یاد بگیرد. طولی نکشید که پلنگ یک نانوای خیلی ماهر شد و دوستی محکمی با حیوانات شروع کرد. 🐯 🌳🐯 🐯🌳🐯 join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡رویه و آستر♡ با صدای( پگاه رضوی) ❤️ ✨❤️ ❤️✨❤️ ╲\╭┓ ╭✨❤️ 🆑 @childrin1 ┗╯\╲
کانال دردونه_5906809380489134963.mp3
2.29M
"خورشید خوابیده" 👆👆👆 🌞 ⭐️🌞 🌞⭐️🌞 ⭐️🌞⭐️🌞 🌞⭐️🌞⭐️🌞 Join🔜 @childrin1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌱    🌿     🌱    🌿     🌿    🌱 🌿    🌱     🍃    🍎     🍃    🍎 🍃    🍎     🌿              🌿 🌿              🍎             🍎 🍎       سـ🥰✋ــلام صبـح قـشنگ سه شنبه تون بخیر🍃🍎   روزتــون پــر از عـشـق و امــید 🍃🍎 الهی حال دلتون خوب باشه🍃🍎 سه شنبه تـون عـالـی 🍃🍎 🍃🍎 ∩_∩ („• ֊ •„)🍎🍃 ┏━━━∪∪━━━┓ 🍃 @childrin1 🍃 ┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
48.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون خاطره انگیز «» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۶ » پارت ۱ 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
32.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کارتون خاطره انگیز «» تقدیم نگاه زیبای شما 😍 قسمت« ۶ » پارت ۲ 🎞 ∩_∩ („• ֊ •„)📺 ┏━━━∪∪━━━┓ 📺 @childrin1 🎞 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دردونه🐰.mp3
1.62M
"شعر مادر"❤️ ❤️مامان جونم چه ماهی ❤️قوربونت برم الهی ❤️مامان بالا بالا خیر ببینی ایشالا ❤️برام زحمت کشیدی ❤️نتیجشو ببینی ❤️سالم باشی تومادر ❤مریض نشی تو مادر ❤️کلاغ پر گنجشک پر ❤️اگه گفتی چی چی پرپر ❤️اخم مامان جونم پر ❤️رنج مامان جونم پر شعر و آهنگ روز مادر 👆 ♥️      ∩_∩        („• ֊ •„)♥️    ┏━━ ∪∪━━━┓ ⭐️  @childrin1  ⭐️    ┗━━━━━━━━━┛