eitaa logo
دردونه (قصه،کارتون،لالایی)
12.4هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
6.6هزار ویدیو
146 فایل
👦👧ارتباط با ادمین کانال دُردونه 👇👇👇 @adchildrin1 ⛔ڪپی ڪردن مطالب ڪانال بدون ذڪر منبع #حرام است⛔ (فقط دُردونه)👌 کد تائیدیه وزارت ارشاد 1-1-297666-61-2-1 دردونه در پیام رسان ایتا: https://eitaa.com/childrin1
مشاهده در ایتا
دانلود
27.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚 انیمیشن کودکانه از زندگی حضرت رقیه💚 🕯 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ 💚 @childrin1 🕯 ┗━━━━━━━━━┛
21.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀مدح کودکانه عربی از زبان شهادت حضرت رقیه🥀 🥀✋یا حسین امامی مولای مولای☀️🥀 🕯 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ 💚 @childrin1 🕯 ┗━━━━━━━━━┛
از ڪودڪ بخواهید با مداد روی نقطه چین ها بڪشد . سپس با قیچی مخصوص ڪودڪان روی خطوط برش بزند. ✔️ مناسب ۵ تا ۷ سال ♡ ∩_∩ („• ֊ •„)♡ ┏━━━∪∪━━━┓ ♡ @childrin1 ♡ ┗━━━━━━━━━┛
♧بازی تطبیق سایه ♧ سایه ها رو پیدا ڪن . گروه سنی 4 تا 6 سال 💚 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 ⭐️ ┗━━━━━━━━━┛
کوچولوها گاهی غذا و میوه نمی خورند، تزیین زیبای غذا میتونه بچه ها رو تشویق به مصرف بهتر و بیشتر مواد غذایی سالم کنه و باعث رشد بهتر بچه ها بشه 🌼 ∩_∩ („• ֊ •„)🌼 ┏━━━∪∪━━━┓ 🌈 @childrin1 🌈 ┗━━━━━━━━━┛
6.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مامانای گل واسه کوچولوهاتون یه دراور خوشگل بسازید😍 ما رو به دوستان خود معرفی کنید😘 💚 ∩_∩ („• ֊ •„)💚 ┏━━━∪∪━━━┓ ❤️ @childrin1 ❤️ ┗━━━━━━━━━┛
8.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
‍ ‍ (Toodly Doodly Doo) از مجموعه "Super simple learning" 💜 ∩_∩ („• ֊ •„)💜 ┏━━━∪∪━━━┓ 💜 @childrin1 💜 ┗━━━━━━━━━┛
مامان نازنین یادت باشه روزهایی که احساس میکنی کافی نیستی روزهایی ک احساس شکست میکنی یا حوصله خودتم نداری، روزهایی ک فکر میکنی عالی نیستی و از دید خودت ظاهر خوبی نداری، باز هم تو انتخاب اول فرزندتی...👌🏿❤️ ❤️ ∩_∩ („• ֊ •„)🔆 ┏━━━∪∪━━━┓ 🔆 @childrin1 ❤️ ┗━━━━━━━━━┛
"قصه ای ڪودڪانه و آموزنده درباره مریض شدن" 🐌🦋حلزون ها و پروانه ها🦋🐌 سر دختر ڪوچولو درد می ڪرد. تمام روز در رختخواب دراز ڪشیده بود و به سقف نگاه می ڪرد. شب قبل هم خوب نخوابیده بود. هروقت سر دختر ڪوچولو درد می گرفت، دڪتر می گفت خوب می شود. مادر میگفت خوب می شود. مادربزرگ می گفت حتما خوب می شود. پدر می پرسید: « هنوز خوب نشده؟» دختر ڪوچولو به این درد عادت ڪرده بود، اما از آن خوشش نمی آمد. هر وقت سرش درد می گرفت نه می توانست بازی ڪند و نه خوب بخوابد. مجبور بود توی رختخواب دراز بڪشد، چون هر تڪانی درد او را بیشتر می ڪرد. دختر ڪوچولو صاف دراز می ڪشید و آن قدر به سقف نگاه می ڪرد تا حالش بهتر شود. اما گاهی بهتر شدن حالش خیلی طول می ڪشید و دختر ڪوچولو حسابی بی حوصله می شد. آن روز خیلی بی حوصله شده بود. همان طور ڪه دراز ڪشیده بود به همه آنهایی فڪر ڪرد ڪه یڪ جای بدنشان درد می ڪرد. مادر بزرگ همیشه از درد پاهایش شڪایت می ڪرد. دڪتر به مادر بزرگ نمی گفت خوب می شود، اما می گفت باید تحمل ڪند و اجازه ندهد درد بدتر شود. مادر از درد دستش ناراحت بود. دڪتر گاهی به او دست بندهای درازی میداد ڪه مادر هم می پوشید و بعد از مدتی بهتر می شد. پدر همیشه گردنش درد می گرفت. خانم همسایه هم دو شب قبل چنان دندانش درد گرفته بود ڪه مادر مجبور شد آخرهای شب برایش داروی مسڪن ببرد. دختر ڪوچولو فڪر ڪرد درد از همه قوی تر است. درد، مادربزرگ، مادر، پدر و حتی همسایه ها را آزار می داد. یڪ بار از مادر بزرگ پرسیده بود درد چه شڪلی است؟ مادربزرگ با خنده گفته بود: «درد هر ڪس یڪ شڪلی دارد». دختر ڪوچولو از مادر بزرگ پرسید درد او چه شڪلی است. مادر بزرگ فقط با اخم گفت: «نمی دانم اما از قیافه اش خوشم نمی آید.» دختر ڪوچولو از مادر بزرگ نپرسید چطور می شود از قیافه ای ڪه نمی دانی چه شڪلی است بدت بیاید. چون خود او هم با آنڪه نمی دانست دردش چه قیافه ای دارد از آن خیلی بدش می آمد. آن روز وقتی دراز ڪشیده بود و به سقف نگاه می ڪرد ناگهان درد را روی سقف اتاقش دید. درد چشم های سرخ و دهان بزرگ و دندان های تیزی مثل دندان های ڪوسه داشت. دختر ڪوچولو فڪر ڪرد درد، این دندان ها را توی سر او، توی پای مادربزرگ، توی دست مادر، توی گردن پدر و حتی توی دندان های محڪم خانم همسایه فرو می ڪند و همه را آزار می دهد. دختر ڪوچولو از جا پرید و مداد و ڪاغذش را برداشت تا درد را بڪشد و به بقیه نشان بدهد. دختر ڪوچولو مدتی به نقاشی اش نگاه ڪرد. قیافه درد ترسناڪ بود. اما ڪمی هم خنده دار بود. انگار سعی داشت بقیه را بترساند. مثل اینڪه داشت شڪلڪ در می آورد. دختر ڪوچولو حالا ڪه صورتش را دیده بود دیگر نمی ترسید. درد آن قدر ڪه خیال می ڪرد ترسناڪ نبود. دختر ڪوچولو فڪر ڪرد و فڪر ڪرد. فڪر ڪرد چطور می شود درد را ناپدید ڪرد. بعد یاد مداد پاڪ ڪن افتاد. مداد پاڪ ڪن را برداشت و درد را از روی ڪاغذ پاڪ ڪرد. چشم های قرمز درد دوست نداشتند پاڪ شوند. آنها روی ڪاغذ دایره های ڪم رنگ سرخی به جا گذاشتند. دختر ڪوچولو باز فڪر ڪرد و فڪر ڪرد. فڪر ڪرد چطور می شود درد را ندید. آن وقت مدادش را برداشت و یڪی از چشم های قرمز درد را به یڪ سیب سرخ خوشمزه و آبدار تبدیل ڪرد. روی چشم دیگرش هم یڪ حلزون ڪشید. حلزون سرش را از توی خانه قرمزش بیرون آورد و خندید. بعد پروانه زیبایی روی دهان درد نشست. پروانه بال هایش را زیر نور آفتاب باز ڪرده بود و شڪل های زیبای روی آنها را به همه نشان می داد. پروانه به حلزون نگاه ڪرد و از خنده او خنده اش گرفت. خط های صورت درد هم به گل و درخت تبدیل شدند. دختر ڪوچولو درد را بین آن همه گل و پشت خنده حلزون ها و پروانه ها گم ڪرد. وقتی دختر ڪوچولو نقاشی را به مادر بزرگ نشان داد درد ناپدید شده بود. 🦋 ∩_∩ („• ֊ •„)🐌 ┏━━━∪∪━━━┓ 🐌 @childrin1 🦋 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه.mp3
3.88M
"دُرنای یڪ پا" ♧قسمت دوم♧ با صدای (خاله شادی) 💗 ∩_∩ („• ֊ •„)💗 ┏━━━∪∪━━━┓ ⭐️ @childrin1 🌙 ┗━━━━━━━━━┛
@childrin1.mp3
10.02M
با صدای "علی زند وکیلی" 👆👆👆 💚 ✨💚 💚✨💚 ╲\╭┓ ╭ ✨💚 🆑 @childrin1 ┗╯\╲