@childrin1کانال دُردونه...._326715147139680188.mp3
2.54M
#لالایی_صوتی
" بالش ابری"
👆👆👆
🍓
🍇🍓
🍓🍇🍓
╲\╭┓
╭ 🍇🍓 🆑 @childrin1
┗╯\╲.
🌱 🌿 🌱 🌿 🌿 🌱
🌿 🌱 🍃 🍎 🍃 🍎
🍃 🍎 🌿 🌿
🌿 🍎 🍎
🍎
سـ🥰✋ــلام
سه شنبه زیبـاتـون بخیر🌳🍎
روزتـون پـراز عـشق و امـیـد🌳🍎
لحظه هاتون سرشاراز آرامش🌳🍎
و دسـت مـهربــون خـــــــدا 🌳🍎
هـمیشـه یـاورتـون بـاشه🌳🍎
سه شنبه تون عالی🌳🍎
🌳 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌳
┏━━━∪∪━━━┓
🍎 @childrin1 🍎
┗━━━━━━━━━┛
48.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
کارتون خاطره انگیز و هیجان انگیز
«#سندباد»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« چهل و یکم» (قسمت آخر)
پارت ۱
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
37.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارتون_نوستالژی
کارتون خاطره انگیز و هیجان انگیز
«#سندباد»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« چهل و یکم» (قسمت آخر)
پارت ۲
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛
#نکته_تربیتی
🟢گاز گرفتن کودک
گاز گرفتن کودک تنها وسیله دفاع از خود وقت عصبانیت است که بعدا به مشت و لگد تبدیل میشه این موضوع کاملا طبیعی ست. اما ما باید محکم و استوار و بدون هیچ گذشتی جلوي کودک بایستم. و تنها رفتار ما این است که نگذاریم . گاز گرفتن اتفاق بیفتد. اگر کودک با بچه هاي ديگه این رفتار رو میکنه باید تمام مدت مراقبش باشم تا این بحران رو پشت سر بگذاره تا دو سالگی فقط بهش نه رو بگید خودتون رو ناراحت نشون بدید و کودک رو یک تا سه دقیقه درهمون حالت نگه داری تا اروم بشه اما مقابله به مثل نکنید. اگر شما هم به کودک بگیر بیا گازت بگیرم دردشو ببيني تنها براي او الگو میشید تا اون کار رو راحتتر انجام بدهد.
🐭 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐭
┏━━━∪∪━━━┓
🟢 @childrin1 🟢
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_آموزشی_انگلیسی
" I ❤️ You "
🐝 ∩_∩
(„• ֊ •„)🐝
┏━━━∪∪━━━┓
♥️ @childrin1 ♥️
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بازی
#سرگرمی
😃افزایش تمرکز
👀دقت توجه و تمرکز
🤩تخلیه انرژی
🙌تقویت حرکات ظریف
😍رقابت و تلاش به هدف
✔️ رده سنی: 2 تا 4 سال
╲\╭┓
╭ 🐞🍃 🆑 @childrin1
┗╯\╲
⭐️🦎 عکس یادگاری خانم مارمولک 🦎⭐️
در خانه ای قدیمی، سارا کوچولو و پدر و مادر و مادربزرگش زندگی می کردند. در آن خانه به جز آن ها، خانم مارمولکی هم زندگی می کرد. افراد خانه نمی دانستند که در انباری گوشه اتاقشان یک مارمولک است؛ ولی خانم مارمولک از همه چیز آن خانه با خبر بود.
خانم مارمولک وقتی کسی متوجه نبود. از زیر در بیرون می آمد. توی خانه می گشت تا سوسکی یا غذای دیگری برای خوردن پیدا کند.
یک روز خانه خیلی شلوغ بود. سر و صدا بود و رفت و آمد. آن روز جشن تولد سارا بود. خانه پر از مهمان بود. روی میز پر از میوه و شیرینی بود. خانم مارمولک از زیر در همه چیز را نگاه می کرد. کیک را آوردند و رویش هشت تا شمع گذاشتند. در این موقع مادر ساراکوچولو دوربینی آورد و شروع کرد به عکس گرفتن. سارا کیک می پرید. شمع فوت می کرد. کنار دوست هایش می ایستاد و مادرش تند و تند از او عکس می گرفت.
خانم مارمولک از این کار خیلی خوشش آمد. او گفت: چه جالب! کاشکی از من هم عکس می گرفتند!»
خانم مارمولک قبلاً هم دیده بود که مادر سارا از او عکس می گرفت. بعد هم عکس ها را می آورد و به همه نشان می داد. بعضی از عکس ها را هم به دیوار آویزان کرده بود. خانم مارمولک گفت: «کاشکی من هم یک عکس داشتم و آن را گوشه انباری آویزان می کردم!»
هر چه مادر سارا بیشتر عکس می گرفت. خانم مارمولک بیشتر دلش می خواست که از او هم عکس بگیرند. دیگر به فکر شیرینی های روی میز و سوسک های توی انباری نبود. فقط به عکس گرفتن فکر می کرد. دلش می خواست مثل سارا کوچولو این طرف و آن طرف بایستد و از او عکس بگیرند. او آهی کشید و باز گفت: «کاشکی می شد بروم و به سارا کوچولو بگویم. حیف که از من می ترسد و فرار می کند؛ و گرنه کنار هم می نشستیم و عکس می گرفتیم! اصلاً کاشکی می شد برای من هم جشن تولد بگیرند!»
خانم مارمولک گوشه ای نشسته بود و در این فکر و خیال ها بود تا بالاخره جش تولد تمام شد و همه رفتند.
آن شب گذشت. فردا شب شد. همه دور سفره نشسته بودند و داشتند شام می خوردند. مادر سارا گفت: «راستی... فیلم دوربین تمام نشده. هنوز چند تا عکس مانده. بیایید امشب عکس ها را تمام کنیم تا فردا ببرم ظاهر کنم.»
مادر سارا رفت و دوربین را آورد. بقیه مشغول شام خوردن شدند و مادر عکس گرفت. چند تا عکس هم از مادربزرگ گرفت. در این موقع سارا گفت: «مامان، می روم جلوی در انباری می ایستم و یک عکس از من بگیر!»مادر خندید و گفت: «چرا جلوی در انباری؟ خیلی خب، برو»
سارا گفت: «همه جا عکس انداخته ایم. جز آنجا!»
سارا رفت و جلوی در انباری ایستاد. در این موقع خانم مارمولک هم به سرعت از زیر در بیرون خزید و دوید کنار سارا روی دیوار. مادر سارا متوجه مارمولک نشد و از آن ها عکس گرفت. خانم مارمولک از خوشحالی دمش را تند و تند تکان می داد. او ذوق می کرد و می گفت: «آخ جون، عکس گرفتم! بالاخره من هم عکس گرفتم!»فردا ظهر مادر سارا عکس ها را از عکاسی آورد. آنها را جلوی مادربزرگ گذاشت و گفت: «بی بی، ببین عکس ها چقدر قشنگ شده! خودم فقط دو سه تایشان را دیدم.»
بعد کنار مادربزرگ نشست و با هم شروع کردند به دیدن عکس ها ناگهان مادر سارا فریاد زد: «وای... این مارمولک اینجا چه کار می کند؟! کنار سارا! چطور ندیده بودمش!»
بی بی عکس را از دست مادر سارا گرفت. عینکش را جا به جا کرد. با دقت نگاه کرد و گفت: «راست می گویی ننه... چه مارمولک قبراقی!»
مادر سارا و بی بی همه عکس ها را نگاه کردند. بعد هم آن ها را همان جا روی زمین گذاشتند و به آشپزخانه رفتند. خانم مارمولک همه چیز را دیده بود. او دوید و به سرعت به طرف عکس ها رفت. با سر و دمش عکس ها را این طرف و آن طرف کرد. بالاخره عکس خودش را پیدا کرد و گفت: «وای... چه عکسی! چقدر خوب افتادم! چه قد و قواره ای! چه سری! چه دمی!»او مدتی محو تماشای عکسش بود. بعد هم آن را به دهانش گرفت و کشان کشان از زیر در به انباری برد. آن را در گوشه ای تاریک و پشت مقداری اسباب و اثاثیه، جلوی دیوار گذاشت و گفت: «حالا من هم روی دیوار اتاقم، یک عکس از خودم دارم.»
خانم مارمولک هیچ وقت آن قدر خوشحال نبود. از آن به بعد هر وقت عکس خودش را می دید، ذوق می کرد.
مادر سارا و سارا و بی بی هیچ وقت نفهمیدند که عکس سارا و مارمولک چه شد. هر قدر هم این طرف و آن طرف گشتند. پیدایش نکردند.
سارا کوچولو آن شب گفت: «حیف شد! کاشکی عکس خودم را با مارمولک می دیدم! کاشکی یک عکس دیگر گم می شد!»
و خانم مارمولک از زیر در ریز ریز می خندید.
#قصه_متنی
╲\╭┓
╭🦎⭐️ 🆑 @childrin1
┗╯\╲
@childrin1.کانال دردونه.mp3
4.31M
#قصه_صوتی
"پیرمرد وچغندر"
با صدای (خاله شادی)
💗 ∩_∩
(„• ֊ •„)💗
┏━━━∪∪━━━┓
⭐️ @childrin1 🌙
┗━━━━━━━━━┛
@childrin1کانال دُردونه_326715147139680836.mp3
6.06M
#لالایی_صوتی
👆👆👆
💜
⭐️💜
💜⭐️💜
⭐️💜⭐️💜
💜⭐️💜⭐️💜
Join🔜 @childrin1
سلام و درود💜🌻
امـروزتــون چـون💜🌻
خـورشید مـهر آفـرین💜🌻
چـون بـاران، بـا طـراوت 💜🌻
مثل رویـا شیـریـن
وچون پرنده زیبـا و سبکبال💜🌻
چهارشنبه تـون شـاد و قشنگـــــ🌻
🌻 ∩_∩
(„• ֊ •„)🌻
┏━━━∪∪━━━┓
💜 @childrin1 💜
┗━━━━━━━━━┛
سلام دُردونه ها. 🌻
امروز روز وفات حضرت ام البنین (سلام الله علیها) است.
امروزمون رو با یه سلام ویژه شروع میکنیم.
ســــلام بــــه ام البنیـــن💚
مادر علمـــدار حسیـــــن♥️
مادر عبـاس، الگوی ادب💚
یــــار وفــــادار حسیـــن♥️
ما بچهها دوست داریم خیلی باادب باشیم. مگه نه⁉️
آخه کسی که با ادبه رو همه دوست دارن.
حضرت ام البنین پسری داشتند که همه ی دنیا دوسشون دارن.
پسرشون کی بود⁉️
حضرت ابالفضل عباس. وفادارترین، با ادبترین، و جوانمردترین یار امام حسین علیهالسلام.♥️
پس ما بچه ها اگر میخوایم مودبترین باشیم باید از حضرت عباس یاد بگیریم و از حضرت ام البنین کمک بخوایم.🌹
پس به این خانم بزرگوار سلام کنیم و بگیم:
✨السلام علیک یا ام الأدب✨
سلام دوم ما، به امام خوبی ها
السلام علیک یا صاحب الزمان✋
🖤 ∩_∩
(„• ֊ •„)🖤
┏━━━∪∪━━━┓
🕯 @childrin1 🕯
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨یک داستان و نقاشی زیبا از زندگی حضرت ام البنین (سلام الله علیها)
🖤 ∩_∩
(„• ֊ •„)🖤
┏━━━∪∪━━━┓
🕯 @childrin1 🕯
┗━━━━━━━━━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کارتون_نوستالژی
کارتون خاطره انگیز
«#جزیره_ناشناخته»
تقدیم نگاه زیبای شما 😍
قسمت« ۱ »
🎞 ∩_∩
(„• ֊ •„)📺
┏━━━∪∪━━━┓
📺 @childrin1 🎞
┗━━━━━━━━━┛