🔴 فوری
وزارت بهداشت جمهوری اسلامی ایران ، ناخواسته داروی امام کاظم علیه السلام را تایید کرد.
✍️ ابن علیان
برای پیشگیری از #کرونا ،نسخه ای شبیه به داروی امام کاظم علیه السلام از سوی وزارت بهداشت منتشر شده ،فقط به جای هلیله سیاه، شیرین بیان آمده است.
این نسخه در فایل راهنمای بهبود ایمنی در برابر ویروس کرونا، بر اساس آموزه های طب ایرانی، توسط این وزارت خانه منتشر شده است.
شایان ذکر است وزارت بهداشت معتقد است طب اسلامی وجود ندارد! متاسفم که به عرضتان برسانم همین نسخه هم در کتب طب سنتی به حضرت آدم نسبت داده شده است!
و امام معصوم علیه السلام این نسخه را اصلاح نموده اند، چون اغلب نسخه های طب سنتی که از سنن انبیاء الهی است در طول هزاران سال عامدانه یا جاهلانه تحریف شده است. و ائمه هدی این نسخه را اصلاح نموده اند.
الیوم اکلمت لکم دینکم...
و احتمال قوی این نسخه سنتی #شیرین_بیان نیست بلکه همان #هلیله_سیاه بوده است.
شاید هم #شیرین بیان نسخه خفیف تر نسخه امام کاظم علیه السلام باشد.
پس طب غیر اسلامی نداریم! ریشه آن بخش صحیح از آموزه های طب سنتی هم انبیا و وحی است
#طب_اسلامی_داریم
🆔 @setad_ehya_teb_eslami
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆👆 👆
قابل توجه کسانی که فکر میکنند با #قرنطینه_خانگی هر چه زودتر از بیماری خلاص میشوند.
🔻فوق تخصص ریه(دکتر مهرناز_اسدی) میگوید:
✅ من و بسیاری از همکارانم معتقدیم که #همه باید ویروس #کرونا را بگیرند.😳😳
#قابل_تامل‼️
🤔با این حساب، بستن #مساجد و #حرم ها چه لزومی داشت؟⁉️
#فتنه، #دین
🆔 @setad_ehya_teb_eslami
16.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌❌درمان کرونا ❌
#کلیپ_تصویری
✅ راهکارهای مهم پیشگیری ودرمان #کرونا
👌 آموزش #روش_ساخت #داروی_امام_کاظم (ع)
#تقویت_سیستم_ایمنی_بدن
5.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
👆حتما ببینید جالبه
✔️سالی پر از رازهای هفت
تقارن چندین هفت در سال جدید راه حلی برای #بحران_کرونا
۱۲۲
السلام علیک یااباصالح المهدی عج:
السلام علیک یااباصالح المهدی عج:
🔹مامورهای خدا🔹
✅ تا بحال به مأمور های خداوند بر روی زمین دقت کردید ؟
یکبار عنکبوت،
پیامبر را در غار حفظ می کند.
«الّا تنصروه فقد نصره اللّه»
یا کلاغ، معلّم بشر می شود و به قابیل یاد میده که چطور بدن برادرش رو دفن کنه
«فبعثه اللّه غرابا»
یا هدهد
مأمور رساندن نامه سلیمان به بلقیس میشه
«اذهب بکتابی هذا»
یا پرنده های ابابیل،
که مأمور سرکوبی فیل سواران و محافظت از کعبه می شن .
«و ارسل علیهم طیرا ابابیل»
یا اژدها،
وسیله ی حقّانیّت و اثبات ادعای موسی میشه «هی ثعبان مبین»
یا نهنگ،
که مأمور میشه یونس رو تنبیه کنه .
«فالتقمه الحوت»
یا موریانه
که وسیله ی کشف مرگ سلیمان می شه .
«تأکل منساته»
یا سگ اصحاب کهف
که مأمور نگهبانی از اونها در غار می شه .
«و کلبهم باسط ذراعیه بالوصید»
یا چهار پرنده
که سبب اطمینان ابراهیم به قدرت خدا برای زنده کردن مردگان می شود. «فخذ اربعة من الطیر»
یا الاغ
که سبب یقین عُزیر به معاد و زنده شدن مردگان می شود.
«و انظر الی حمارک»
خداوند بر نمرود پادشاه ظالم و ستمگر زمان حضرت ابراهیم ع پشه اى🕷 را مسلط کرد که روى لب نمرود نشست و اورا گزید.
نمرود خواست با دست پشه را دور کندکه پشه به بینى نمرود رفت و از آنجا به مغزش رسید و چهل شب او را عذاب و آزار داد تا هلاک شد.
نمرود با اونهمه قدرت
با پشه ای از بین میره
کسی چه میدونه
شاید ویروس کرونا هم یکی از ماموران خداست .
ویروس به این کوچکی رو خدا بر جهان مسلط کرده.
طوری که قدرت های بزرگ دنیا از نابود کردنش عاجز اند .
✅ شاید به خودشون بیان و دست از سرکشی در برابر خدا بردارن .
🌸 الله اکبر 🌸
یعنی خدا بزرگتر از آن است (که حتی) توصیف شوداست .
و این روز ها بزرگی و عظمت کبریایی خدا رو بیشتر از قبل متوجه میشویم.@
التماس🤲
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺🔺
سخنان منطقی و قابل توجه یکی از بزرگواران در مورد بازگشایی حرمها، مساجد، هیئات و امام زادگان
در صورت پذیرش استدلال ایشان، در رساندن این پیام به مسئولین مربوطه
اهتمام ورزید
هدایت شده از فروشگاه نوشهرحکیم🇮🇷
لینک دعوت گروه بزرگ طب اسلامی...👇👇❤👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2158166027Ca0300d5136
هدایت شده از فروشگاه نوشهرحکیم🇮🇷
لینک دعوت گروه بزرگ طب اسلامی...👇👇❤👇👇
http://eitaa.com/joinchat/2158166027Ca0300d5136
May 11
سید حسین:
*داستانی واقعی و بسیار جالب تا آخر بخوانید*
🔶 نصوح مردی بود شبیه زنها، صدایش نازک بود، صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت.
او با سوء استفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار دلاکی میکرد و کسی از وضع او خبر نداشت. او از این راه، هم امرار معاش میکرد و هم برایش لذت بخش بود.
گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست.
🔷 روزی دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهایش همانجا مفقود شد. دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه را تفتیش کنند.
🔶 وقتی نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایی، خود را در خزینه حمام پنهان کرد.
🔷 وقتی دید مأمورین برای گرفتن او به خزینه آمدند، به خدای تعالی رو آورد و از روی اخلاص و به صورت قلبی همانجا توبه کرد.
🔶 ناگهان از بیرون حمام آوازی بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد و مأموران او را رها کردند.
🔷 و نصوح خسته و نالان شکر خدا را به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت.
او عنایت پروردگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و از گناه کناره گرفت.
🔶 چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد و نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم و دیگر هم به حمام نرفت.
🔷 هر مقدار مالی که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و از شهر خارج شد و در کوهی که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید.
🔶 در یکی از روزها همانطور که مشغول کار بود، چشمش به میشی افتاد که در آن کوه چرا میکرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از آن کیست؟
عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعا از شبانی فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستی من از آن نگهداری کنم تا صاحبش پیدا شود. لذا آن میش را گرفت و نگهداری نمود، پس از مدتی میش زاد و ولد کرد و نصوح از شیر آنها بهره مند میشد.
🔷 روزی کاروانی راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگی مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جای آب به آنها شیر داد، به طوری که همگی سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. او راهی نزدیک به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانی کردند و او در آنجا قلعه ای بنا کرده و چاه آبی حفر نمود و کم کم آنجا منازلی ساخته و شهرکی بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا می آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگی به چشم بزرگی به او می نگریستند.
🔶 رفته رفته آوازه خوبی و حسن تدبیر او به گوش پادشاه رسید که پدر همان دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وی را از طرف او به دربار دعوت کنند.
🔷 همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیزفت و گفت: من کاری دارم و از رفتن به نزد سلطان عذر خواست.
مأمورین چون این سخن را به شاه رساندند، بسیار تعجب کرد و اظهار داشت: حال که او نزد ما نمی آید ما میرویم او را ببینیم.
🔶 با درباریانش به سوی نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد.
🔷 بنا بر رسم آن روزگار و به خاطر از بین رفتن شاه در اقبال دیدار نصوح، نصوح را بر تخت سلطنت بنشاندند.
🔶 نصوح چون به پادشاهی رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و با همان دختر پادشاه ازدواج کرد.
🔷 روزی در بارگاهش نشسته بود، شخصی بر او وارد شد و گفت: چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را از عدالت تو طالبم.
نصوح گفت: میش تو پیش من است و هر چه دارم از آن میش توست.
وی دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.
🕊 آن شخص به دستور خدا گفت:
بدان ای نصوح! نه من شبانم و نه آن، یک میش بوده است، بلکه ما دو فرشته، برای آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت، اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد. و از نظر غایب شد.
⚪ به همین دلیل به توبه واقعی و راستین، (توبه نصوح) گویند.
منبع:خلاصه شده از کتاب انوار المجالس، صفحه 432
📒اصول کافی جلد 4 صفحه
داستان فطرس ملک
همینطورى که حضرت جبرئیل(ع) بر پیغمبر(ص) نازل مى شد گذرش به جزیزه اى که فطرس یکى از ملک مقرب که از حاملان عرش الهى بود که بر اثر اشتباهى که از او سرزده بود و در آن جزیزه زندان شده بود و بالش شکسته بود و به عذاب گرفتار بود
وقتى که حضرت سیدالشهداء (ع) متولد شد، خداوند تبارک و تعالى حضرت جبرئیل(ع) را با هزار ملک بر پیغمبر (ص) نازل فرمود که به پیغمبر(ص) تهنیت گوید.
همینطورى که حضرت جبرئیل(ع) بر پیغمبر(ص) نازل مى شد گذرش به جزیزه اى که فطرس یکى از ملک مقرب که از حاملان عرش الهى بود که بر اثر اشتباهى که از او سرزده بود و در آن جزیزه زندان شده بود و بالش شکسته بود و به عذاب گرفتار بود و در بعضى روایات بمژه هاى چشمش معلق و آویزان بود و از زیر او دود بدبویى مى آمد افتاد.
فطرس وقتى که جبرئیل (ع) را با ملائکه ها دید، گ
فت: اى جبرئیل با این همه ملک کجا مى روى؟! آیا خبرى شده؟
حضرت جبرئیل (ع) فرمود: خداوند متعال به حضرت محمد(ص) نعمتى کرامت فرمود. و مرا فرستاده که از جانب خودش به او مبارک باد بگویم .
فطرس گفت: اى جبرئیل اگر مى شود مرا هم با خود ببرید شاید حضرت محمد(ص) براى من دعا کند و من از این گرفتارى نجات پیدا کنم .
حضرت جبرئیل (بقول ما دلش سوخت و) فطرس را با خودش به محضر مقدس حضرت رسول الله(ص) آورد. وقتى که خدمت حضرت رسید از طرف حق تعالى تنهیت گفت در ضمن سفارش حال فطرس را هم خدمت آن بزرگوار کرد.
حضرت فرمود: اى فطرس خودت را به این
مولود مبارک بمال که انشاء الله حالت خوب مى شود. فطرس، میگریست و خود را به قنداقه حضرت اباعبدالله(ع) مالید، بمحض مالیدن متوجه شد پرشکسته اش خوب شد و خدا بخاطر حضرت امام حسین(ع) توبه اش را قبول کرد.
خلاصه بالا رفت و چون به آسمان رسید گریه مى کرد و صدا مى زد: اى ملائکه ها من آزاد شده حسینم . کیست کسى مثل من که آزاد کرده حسین باشد، بعد برگشت، و گفت: اى رسول خدا به همین نزدیکى هاى مى آید که این مولود را خواهند کشت و روضه کربلا را براى پیغمبر (ص) تعریف کرد، هم خودش و هم پیغمبر و هم تمام ملائکه ها گریه کردند و بعد گفت: یا رسول الله در مقابل این حقى که این مولود گردن من دارد من ضامن مى شوم که هر کس بزیارت این شهید غریب برود یا اشکى براى او بریزد چه از راه دور و نزدیک آن سلام و گریه را به حضرتش ابلاغ کنم … اشکم ز هجر روى تو خوناب شد حسین