فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 زیارت اربعین به هر قیمتی میارزه؟! مامور یگان ویژه زیر فشار جمعیت از هوش رفته!
دهها زائر هم مجروح شدند...
⚠️ وضعیت خصوصا برای خانم ها اصلا مساعد نیست!! لطفا مراقب باشید و اطلاع رسانی کنید.
پی نوشت: اخبار بیشتری از مجروج شدن نیروهای پلیس و زواری که غیرقانونی رفتند به لبِ مرزها رفتند شنیده میشود؛ نمیشد از کیلومترها قبل از رسیدن به مرز، مردم مهار میشدند؟!
از دولت ابراهیم رییسی که معضل واکسن را بعد از ماهها به سرعت حل کرد، چنین غفلتی عجیب بود!
🔻 داره به حضرت زهرا قسمشون میده مراعات کنن 😭😭
🆔 @Clad_girls
12.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 بی همگان به سر شود، بی تو به سر نمیشود ...
👈🏻 این یک واقعیته، نه یک احساسات!
#اربعین
🏴 @Clad_girls
14000704-chera-baaziha-nemikhaahand-mojeze-arbaeen-ra-dark-konand-low.mp3
11.2M
🎙سخنرانی امروز علیرضا پناهیان در صحن عقیله بنی هاشم حرم امام حسین(ع)
🔴 موضوع: چرا بعضیها نمیخواهند معجزه اربعین را درک کنند؟
🔸یکشنبه ۴مهر ۱۴۰۰
#اربعین
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 گزارش جالب از حضور زنان در جبهه های دفاع مقدس
آیا تا به الان شنیدید یا جایی خوندید و اطلاع دارید که 👇
۶ هزار و ۴۲۸ شهید/ ۵ هزار و ۷۳۵ جانباز و ۱۷۱ بانوی آزاده...
اینا نامهایی هست که متأسفانه کمتر شنیدیم، عکسهایی که بازم متأسفانه کمتر دیدیم اما چرا ؟
🆔 @Clad_girls
10M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تیزر | به تو از دور سلام❤️
◽️امسال هم راه کربلا باز است...
◽️گرچه دوریم به یاد تو سخن میگوییم
🏴 @Clad_girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
📚#افتاب_در_حجاب ♥️#قسمت43 البته نیاز به این علائم و نشانه ها مخصوص غریبه هاست... نه براى زینبى که
📚#افتاب_در_حجاب
♥️#قسمت44
بهانه ای می یابند تا سیر گریه کنند... و عقده هاى دلشان را بگشایند.
از اینکه مى بینى دشمن قتاله سنگدل هم گریه مى کند،... اصلا تعجب نمى کنى ،... چرا که به وضوح ، ضجه زمین را مى شنوى ،... اشک اشیاء را مشاهده مى کنى ، گریه آسمان را مى بینى ، نوحه سنگ و خاك و باد و کویر را احساس مى کنى و حتى مى بینى که اسب هاى دشمن آنچنان گریه مى کنند که سمهاشان از اشک چشمهاشان تر مى شود....
ولوله اى به پا کرده اى در عالم، زینب!
هیچ کس نمى توانست تصور کند...
که این زینب استقامت اگر بخواهد در مصیبت برادرش نوحه گرى کند،...
چنان آتشى به جان عالم و آدم مى افکند... که اشک عرش را در مى آورد...
و دل سنگین دشمن را مى لرزاند.
اما این وضع، نباید ادامه بیابد... که اگر بیابد، دمى دیگر آب در لانه دشمن مى افتد... و سامان بخشیدن سپاه را براى عمرسعد مشکل مى کند.پس عمر سعد به کسى که کنار او ایستاده ، فرمان مى دهد:_برو و این زن را از سر جنازه ها بران!
تواین دستور عمر سعد نمى شنوى....
فقط ناگهان ضربه تازیانه و غلاف شمشیر را بر بازو و پهلوى خود احساس مى کنى... آنچنانکه تا اعماق جگرت تیر مى کشد، بند بند تنت از هم مى گسلد... و فریاد یازهرایت به آسمان مى رود.زبان زور، زبان نیزه ، زبان تازیانه ؛ اینها ابزار تکلم این اعراب جاهلیت اند. انگار نافشان را با خنجر نفرت بریده اند و دلهایشان را در گور کرده اند.
اگر برنخیزى... و بچه ها را با دست خودت از کنار جنازه ها برنخیزانى ،
زبان نیزه آنها را بلند خواهد کرد...
و ضربه تازیانه بر آنها فرود خواهد آمد.
پس دردهایت را چون همیشه پنهان مى کنى ، از جا بر مى خیزى... و زنان و کودکان را با زبان مهربانى و دست تسلى از پاى پیکرها کنار مى کشى و دور هم جمع مى کنى.
این شترهاى عریان و بى جهاز، براى بردن شما صف کشیده اند.
عمرسعد به سپاهش فرمان برنشستن مى دهد... و عده اى را هم مامور سوار کردن کودکان و زنان مى کند.مردان براى سوار کردن کودکان و زنان هجوم مى آورند.... گویى بهانه اى یافته اند تا به آل االله نزدیک شوند... و به دست اسیران خویش دست بیازند. غافل که دختر حیدر، نگاهبان این نوامیس خداوندى است و کسى را یاراى تعرض به اهل بیت خدا نیست.
با تمام غیرت مرتضوى ات فریاد مى کشى ؛_هیچ کس دست به زنان و کودکان نمى زند! خودم همه را سوار مى کنم. همه وحشت زده پا پس مى کشند...
و با چشمهاى از حدقه درآمده ، خیره و معطل مى مانند. در میان زنان و کودکان ، چشم مى گردانى و نگاه در نگاه سکینه مى مانى:_سکینه جان ! بیا کمک کن!سکینه ، چشم مى گوید و پیش مى آید.. و هر دو، دست به کار سوار کردن بچه ها مى شوید.
کارى که پیش از این هیچ کدام تجربه نکرده اید....
همچنانکه زنان و کودکان نیز سفرى اینگونه را در تمام عمر تجربه نکرده اند.
زنان و کودکان ، خود وحشت زده و هراسناکند... و دشمن نمى فهمد که براى ترساندنشان نیاز به اینهمه خباثت نیست.... کوبیدن بر طبل و دهل ،
جهانیدن شتر، پایکوبى و دست افشانى و هلهله.آیا این همان دشمنى است که دمى پیش در نوحه خوانى تو گریه مى کرد؟در میانه این معرکه دهشتزا،...
با حوصله اى تمام و کمال ، زنان و کودکان را یک به یک سوار مى کنى...
و با دست و کلام و نگاه ، آرام و قرارشان مى بخشى.
اکنون سجاد مانده است و سکینه و تو.رمق ، آنچنان از تن سجاد، رفته است که نشستن را هم نمى تواند چه رسد به ایستادن و سوار شدن....
تو و سکینه در دو سوى او زانو مى زنید، چهار دست به زیر اندام نحیف او مى برید....
#ادامه_دارد....
🆔@clad_girls