فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللّہـم الــرزقـنـــٰا حـــرم....💔
.
.
.
.
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
🆔 @clad_girls
9.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️"نـقـشزنـاندرکـربلا"
هرزنبایدازخودبپرسد:
منکجایتغییرمسیرتاریـــخ،
بهسویظهورنیکوییها،
ایستادهام؟!
#پیشنهاد_دانلود
🆔@Clad_Girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
••📽🎞 ▪️سیرِ رشد و شکلگیری بزرگترین کمپانـے فیلمسازی جہـانـ🌍 #هالیوود.. ° ° ° ➖➖➖➖ تماشایاینمست
16.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
••📽🎞
▪️سیرِ رشد و شکلگیری بزرگترین کمپانـے فیلمسازی جہـانـ🌍 #هالیوود..
°
°
°
اینقسمت:
هالیوود متولد شد و پس از چند سال به غول سینمایی تبدیل شد...
➖➖➖➖
تماشایاینمستندبرایافرادزیر9⃣سال، مناسبنمیباشد‼️
#هالیوود
🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا فقط مومنین و نماز خوان ها اختلاس میکنند وتوشون کراباتی و بی حجاب نیست😂
🗣sepehr
🆔@Clad_Girls
هدایت شده از 🌸 دختــران چــادری 🌸
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°✨✌️🏻°
زینـبڪبرےسلـاماللّٰهعلیها
نشانداد
زن مــــیتواند 😌💕..
•
•
•
🎙#رهبرانه
🆔@Clad_Girls
🌸 دختــران چــادری 🌸
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_هفتاد_و_دوم ساعتی به شِکوههای مظلوم
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷
«رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت»
#پارت_هفتاد_و_سوم
ساعت از نیمه شب گذشته بود، ولی خواب از چشمان آشفته و اشکبار من سراغی نمیگرفت.
مجید همانطور که روی زمین نشسته و سرش را به تشک تکیه داده بود، خوابش برده و دستش به نشانه دلگرمی، همچنان روی دست سرد من مانده بود. خوب می دانستم که در پالایشگاه چه کار سخت و سنگینی دارد و از اینکه با این حالم اینهمه عذابش داده و حتی شامی هم تدارک ندیده بودم، دلم به درد آمد.
دستم را از زیر انگشتان گرمش به آرامی بیرون کشیدم و آهسته از روی تخت پایین آمدم.
نگاهی به صورت خستهاش انداختم که هنوز در خوابی سبک بود و با گامهایی کوتاه از اتاق بیرون رفتم.
خانه در سکوتی تلخ و سنگین فرو رفته و انگار در و دیوار هم بوی غم میداد. به امید اینکه خنکای آب وضو دلم را آرام کند، وضو گرفتم و سجادهام را گشودم. چادر نمازم را سر کردم و به نیت آرامش قلبم دو رکعت نماز خواندم.
حق با مجید بود، باید خودم را آماده میکردم تا پا به پای مادر این راه سخت و طولانی را طی کنم و در این مسیر طاقت فرسا، بایستی مایه امید و آرامش مادر میشدم، نه مثل امشب که همه توانم را درآغاز راه باختم و بدون اینکه به یاری دل بیقرار و دست تنهای عبدالله بروم، فقط خون دلم را به کام همسر مهربانم ریختم، هرچند این وظیفهای بود که آوردنش به زبان ساده بود و حتی خیال روزهای عملی کردنش، پردههای نازک دلم را میلرزاند. نمازم را با گریه بیصدایم تمام کردم، دستانم را به دعا به سمت آسمان گشودم و با چشمانی که به امید اجابت زیر پرده اشک به چله نشسته بود، خدا را خواندم که شفای مادرم را هر چه زودتر مرحمت کرده و به دل من که این همه بیتابی میکند، آرامشی ماندگار عنایت فرماید
ادامه دارد...
✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد
🆔@clad_girls