eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
156.6هزار دنبال‌کننده
29.2هزار عکس
18.3هزار ویدیو
284 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــــان جــان شـیعه،اهـل سـنت» #پارت_سی_و_هفتم گل‌های سفید مریم در کنار شاخ
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» مریم خانم از پذیرایی مادر با خوشرویی تشکر کرد و در عوض پیشنهاد داد: _حاج خانم اگه اجازه میدید، مجید و الهه خانم با هم صحبت کنن! مادر برای کسب تکلیف نگاهی به پدر انداخت و پدر با سکوتش، رضایتش را اعلام کرد. با اشاره مادر از جا بلند شدم و به همراه هم به حیاط رفتیم و پس از چند لحظه، آقای عادلی و مریم خانم هم آمدند. مادر تعارف کرد تا روی تخت مفروش کنار حیاط نشستیم و خودش به بهانه نشان دادن نخل‌ها، مریم خانم را به گوشه‌ای دیگر از حیاط بُرد تا ما راحت‌تر صحبت کنیم. با اینکه فاصله‌مان از هم زیاد بود، ولی حس حضورمان آنقدر بر دلمان سنگینی می‌کرد که هر دو ساکت سر به زیر انداخته و تنها طنین تپش قلب‌هایمان را می‌شنیدیم، ولی همین اولین تجربه با هم بودن، آنچنان شیرین و لبریز آرامش بود که یقین کردم او همان کسی است که آن شب در میان گریه‌های نماز مغرب، از خدا خواسته بودم، گرچه شیعه بودنش همچون تابش تیز آفتاب صبح، رؤیای خوش سحرگاهی‌ام را می‌درید و تهِ دلم را می‌لرزاند و باز به خیال هدایتش به مذهب اهل تسنن قرار می‌گرفتم. هر چند با پیوند عمیق و مستحکمی که به اعتبار مسلمان بودن بین قلب‌هایمان وجود داشت، در بستر همین دو مذهب متفاوت هم رؤیای خوش زندگی دست یافتنی بود. نغمه نفس‌هایمان در پژواک پرواز شاخه‌های نخل ها در دامن باد می‌پیچید و سکوتمان را پُر می‌کرد که او با صدایی آرام و لحنی لبریز حیا شروع کرد: _من به پدرتون، خونواده‌تون و حتی خودتون حق میدم که بابت این اختلاف مذهبی نگران باشید. ولی من بهتون اطمینان میدم که این موضوع هیچ وقت بین من و شما فاصله نندازه! صدایش به آرامش لحظات صحبت کردن با پدر نبود و زیر ضرب سر انگشت احساسش می‌لرزید. من هیچ نگفتم و او همچنانکه سرش پایین بود، ادامه داد: _بعد از رضایت خدا، آرامش زندگی برای من مهمترین چیزه. برای همین، همه تلاشم رو می‌کنم و از خدا هم می‌خوام که کمکم کنه تا بتونم اسباب آرامش شما رو فراهم کنم. سپس لبخندی زد و با لحنی متواضعانه از خودش گفت: _من سرمایه‌ای ندارم. همه دارایی من همین پولی هستش که باهاش این خونه رو اجاره کردم و پس‌انداز این مدت که برای خرج مراسم کنار گذاشتم. حقوق پالایشگاه هم به لطف خدا، کفاف یه زندگی ساده رو میده. سپس زیر چشمی نیم نگاهی به صورتم انداخت، البته نه به حدی که نگاهش در چشمانم جا خوش کند و بلافاصله سر به زیر انداخت و زیر لب زمزمه کرد: _به هر حال شما تو خونه پدرتون خیلی راحت زندگی می‌کردید... که از پسِ پرده سکوت بیرون آمدم و به اشاره‌ای قدرتمند، کلامش را شکستم: _روزی دست خداست! کلام قاطعانه‌ام که شاید انتظارش را نداشت، سرش را بالا آورد و نگاهش را به نقطه‌ای نامعلوم خیره کرد و من با آرامشی مؤمنانه ادامه دادم: _من از مادرم یاد گرفتم که توکلم به خدا باشه! و شاید همراهی صادقانه‌ام به قدری به دلش نشست که نگرانی چشمانش به ساحل آرامش رسید و لبخندی کمرنگ صورتش را پوشاند. به اتاق که بازگشتیم، بحث جمع مردها، حول کسب و کار و اوضاع بازار می‌چرخید که با ورود ما، صحبتشان خاتمه یافت و مادر دوباره مشغول پذیرایی از میهمانان شد که عمو جواد رو به پدر کرد: _حاج آقا! بنده به خاطر کارم باید امشب برگردم تهران. خُب می‌دونید راه دوره و برای ما این رفت و آمد یه کم مشکله. پدر که متوجه منظور عمو جواد شده بود، دستی به محاسن کوتاهش کشید و با لحنی ملایم پاسخ داد: _ما راضی به زحمت شما نیستیم. ولی باید با برادرهاش هم صحبت کنم. شما تشریف ببرید ما خبرتون می‌کنیم. و با این جمله پدر، ختم جلسه اعلام شد. ادامه دارد... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد 🆔@clad_girls
دلانہ✨ آقای‌ابوفاضل'؏' ؟! همونطوری که شب اول محرم، علی‌گندابیِ‌ عرق‌خور‌ رو خریدی، منِ پر‌گناهم بخر... کمرم داره زیر بار گناهام می‌شکنه، زیر بار توبه‌هایی که شکست... شما بیا و کمکم کن💔✨ 🆔@Clad_Girls
Mahmood Karimi - Besme Rabel Noor (320).mp3
20.43M
●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷   ㅤ 🎼♥️|… 🎤 <َبسم‌رب‌النوࢪ...>ً 👣⃢ 🖤@Clad_girls|•~
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨💕 حـــاضر‌نیستم برای‌پررنگـــ‌شدن، هــزار‌رنگـــ‌|🌈‌شوم..✌️🏼 @Clad_Girls
🔺اکثریت مردم با این مدل پوشش مخالفند! خب چه باید کرد؟! اگر بی تفاوت باشیم قطعا در آینده باید منتظر تغییر ذائقه مردم از پاکی به سمت ناپاکی و تصاویر دیگری از برهنگی و نیمه عریانی باشیم . ضمن اینکه ما با ایجاد دوقطبی و تقابل بین مردم و در کف جامعه به هر شکل مخالفیم ، که این خواست دشمن اصلی ملت است. 👌اما به شدت با مطالبه از و کار فرهنگی و روشنگری و اصلاح مراکز عرضه پوشاک و برخورد با سلبریتی های متخلف و اصلاح پوشش در مراکز دولتی و خصوصی و اجرای در جامعه آن هم به شیوه جدید تاکید داریم. ◀️بخاطر اینکه در اجرای قانون حجاب هم بعضی مظلوم نمایی نکند و بعضی با جمع شدن در اطراف ،مخفیانه فیلم نگیرند و برای منافقین جهت تخریب نظام نفرستند... پیشنهاد میشود که گشت ارشاد یا مجری قانون از هر خشونتی برحذر باشد و به این نکته دقت کند که در اکثر مواقع خانم های کشف حجاب شده با یک تذکر معمولی مجری قانون، سریع اقدام به پوشیدن شال یا روسری میکنند ولی اگر کسی در مقابل تذکر مجری قانون جنجال بپا کرد، فقط از او فیلم و عکس بگیرند و به او بگویند که در اسرع وقت به مراکز قضایی احضار میشود.. 👌در صورتی که با دلسوزی و صداقت، احضار این متخلفین به مراکز قضایی ،قطعی باشد، دیگر کسی جرات فرار از قانون و ایستادگی در مقابل مامور قانون را نخواهد داشت. 🆔@Clad_Girls
یکی از امام جماعت‌های ترکیه گفته:«خیابونامون مثل مغازه قصابی شدن، ادم از دیدن اینهمه گوشت لخت تو خیابون بالا میاره، پوششی که بابابزرگامون تو اتاق خوابهاشون هم نمیدیدن امروز ما داریم تو کوچه بازار میبینیم»! ‏ برخی احزاب مثل حزب عدالت و توسعه و حتی غالب جامعه مدنی اقایان ازش حمایت کردن و تصمیم گرفتن کمپینی راه بندازن و از بانوانشان بخوان مناسبتر لباس بپوشن! یعنی یجورایی گشت ارشاد خانوادگی میخوان راه بندازن، جالبه که راه رفته رو دارن برمیگردن! 🗣ندا شکیبا 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرچـی‌التماس‌کردم، فیلم‌رو‌برنداشت..استورۍ‌هم‌کرد😑❗️ ⊹ ⊹ ⊹ زناۍ‌ممکلت‌ما، بازیچه‌ی‌'مسیح' ‌قرار گرفتن... 🆔@Clad_Girls
اذن‌دست‌شماست..🖤 (عج) 🆔️ @clad_girls
مادرمعرض‌بزرگـــــترین‌نعمت‌هستیم... خدایا ممنونم که به من حسین علیه السلام داده‌ای♥️ استاد پناهیان 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 افتخار نماینده سنای استرالیابه ،نماینده سنای :حجاب انتخاب من است. اویک استرالیایی افغان تباراست که در۲۷سالگی اولین نماینده سنای استرالیاست. 🔺️اوازدختران جوان خواست«باعلم به اینکه حق دارندحجاب داشته باشند،باافتخاراین کارراانجام دهند.» 🗣رادار انقلاب 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‏💥فوری برخورد گشت ارشاد با یک پیر زن در خیابان های شیراز مصی جون و شبکه بی بی سی لطفا این کلیپ رو پخش کنید . "سورنا ایرانی" 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمــــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» #پارت_سی_و_هشتم مریم خانم از پذیرایی مادر
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» وقتی محمد خبر را از زبان مادر شنید، خنده‌ای بلند سر داد و در میان خنده با صدایی بریده گفت: _انقدر مامان این پسره رو دعوت کرد و بهش شام و نهار داد که بیچاره نمک‌گیر شد! ابراهیم پوزخندی زد و با حالتی عصبی رو به مادر کرد: _گفتم این پسره رو این همه حلوا حلواش نکنین! انقدر ناز به نازش گذاشتین روش زیاد شد! که این حرفش، اعتراض شدید لعیا را برانگیخت: _حالا هر کی میومد خواستگاری عیب نداشت! اونوقت این بنده خدا روش زیاد شده! و ابراهیم با عصبانیت پاسخ داد: _ببینم این از تهران اومده اینجا کار کنه یا چشم چرونی؟!!! از حرف تندش، قلبم شکست که مادر اخم کرد و تشر زد: _ابراهیم! خجالت بکش! تو خودت چند بار باهاش سرِ یه سفره نشستی، یه بار دیدی که به الهه چشم داشته باشه؟ هان؟ ابراهیم چشم گشاد کرد و با صدایی بلند طعنه زد: _من نمی‌دونم این پسره چی داره که انقدر دلتون رو بُرده؟!!! پول داره؟!!! خونواده داره؟!!! مذهبش به ما می‌خوره؟!!! پدر مثل اینکه از حرف‌های ابراهیم باز مردد شده باشد، ساکت سر به زیر انداخته بود و در عوض مادر قاطعانه جواب داد: _مگه مذهبش چیه؟ مگه زبونم لال، کافره که اینجوری می‌گی؟!!! مگه این مدت ازش لاقیدی دیدی؟!!! اگه پدر و مادر بالا سرش نبوده، گناه که نکرده! گناه اون صدامِ ذلیل مرده‌اس که این آتیش رو به جون مردم انداخت! روزی رو هم که خدا می‌رسونه! جوونه، کار می‌کنه، خدا هم ان شاء‌الله به کار و بارش برکت میده! اما ابراهیم انگار قانع شدنی نبود و دوباره رو به مادر خروشید: _یعنی شما راضی می‌شی خواهر من بره تو یه خونه اجاره‌ای زندگی کنه؟ که تازه آقا بشه دوماد سرخونه؟!!! و این بار به جای مادر، محمد جوابش را داد: _من و تو هم که زندگی‌مون رو تو همین خونه اجاره‌ای شروع کردیم! تازه اگه این بنده خدا پول پیش و اجاره میده، ما که مفت و مجانی زندگی می‌کردیم! و سپس با لحنی قاطع ادامه داد: _من که به عنوان برادر راضی‌ام! جواب محمد در عین سادگی آنچنان دندانشکن بود که زبان ابراهیم را بست و عطیه با لبخندی پشت حرف شوهرش را گرفت: _من که چند بار دیدمش، به نظرم خیلی آدم خوبی میاد! و لعیا هم تأیید کرد: _به نظر منم پسر خوبیه! تازه من خودم دوران دبیرستان یه دوست داشتم که با یه پسر شیعه ازدواج کرد. الان هم با دو تا بچه دارن خوب و خوش زندگی می‌کنن! یه بارم نشده که بشنوم مشکلی داشته باشن. ابراهیم که در برابر حجم سنگین انتقادات کم آورده بود، قیافه حق به جانبی گرفت و با صدایی گرفته از خودش دفاع کرد: _من میگم بین این همه خواستگار خوب و مایه دار که مثل خودمون سُنی هستن، چرا انگشت گذاشتین رو این پسر شیعه؟ و این گلایه ابراهیم، بلاخره حرف گلوگیرِ پدر را به زبانش آورد: _به خدا منم دلم از همین می‌سوزه! که مادر بلافاصله جواب داد: _عبدالرحمن! ابراهیم جوونه، یه چیزی میگه! شما چرا؟ شما که ریش سفید کردی چرا این حرفو می‌زنی؟ هر کسی یه کُفوی داره! قسمت هر کی از اول رو پیشونیش نوشته شده! اگرم این وصلت سر بگیره، قسمت بوده! که در اتاق باز شد و عبدالله آمد و با ورودش، ابراهیم دوباره شروع به نیش زدن کرد: _آقا معلم! تو که رفیق گرمابه و گلستونش بودی چرا نفهمیدی چی تو سرشه؟ عبدالله که از سؤال بی‌مقدمه ابراهیم جا خورده بود، با تعجب پرسید: _کی رو میگی؟ و ابراهیم طعنه زد: _این شازده دوماد رو میگم! عبدالله به آرامی خندید و گفت: _خود الهه هم نفهمیده بود، چه برسه به من! و ابراهیم با گفتن: _آخِی! چه پسر سر به زیری!!! پاسخ عبدالله را به تمسخر داد و رو به مادر کرد: _خُب مامان، ما دیگه زحمت رو کم کنیم! سپس نگاهی به من کرد و با لحن تلخی کنایه زد: _علف هم که به دهن بزی شیرین اومده! مبارک باشه! و با اشاره‌ی دست، لعیا را هم بلند کرد و در حالی که دست ساجده را می‌کشید، خداحافظی کردند و رفتند. با رفتن ابراهیم، گفتگوها خاتمه یافت و محمد و عطیه هم رفتند. ادامه دارد... ✍🏻به قلـــم فاطمه ولی نژاد 🆔@clad_girls
49.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
منـ‌پا‌به‌پای‌سینه‌زن‌هات آمــــــاده‌ام✋🏻♥️ 🆔@Clad_Girls
دلانہ✨ دهه محرم، دهه است. جناب حرّ يك شخص است اما حرّ شدن يك جريان ميباشد. در اين دهه بايد متحول شويم... ایت الله فاطمی نیا‌•. 🆔@Clad_Girls
Shab02Moharram1400[01](1).mp3
15.81M
|⇦• و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ۱۴۰۰به نفس حاج میثم مطیعی •✾• 🆔@Clad_Girls
CQACAgQAAxkBAAF0i31i5XuciAxTlZmetCjZgUk3oFH0UQACWAkAAqv9oFAOlWBxZynDyikE.mp3
5.64M
| یه قافله داره میاد 🎤️کربلایی سید امیر حسینی ️ 🆔@Clad_Girls