eitaa logo
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
155هزار دنبال‌کننده
29.3هزار عکس
18.4هزار ویدیو
286 فایل
گفتیـم در دنیایی کـه از هر طـرف بــه ارزشهـایــمـان میتـازنـد شـاید بتـوانیم قـطـره ای بـاران باشیم در این شوره زار مردمان آخرآلزمان و مــا هــم مــدل زنــدگـیـمـان روش بودنمـان و زیبـایـی آرمـانهـا و دانسته هایمان را زمزمه کنیم . . . . . @adv_clad_girls
مشاهده در ایتا
دانلود
•●🕊🖤●• يـــا زیــ(ع)ــنـب میگویم و... 🌱 🆔@Clad_girls
‏تیم دختران نیروهای مسلح ایران در مسابقات قهرمانی نظامی جهان2022 روسیه در رشته تیراندازی رتبه دوم را کسب کرد. اینروزا که بانوان ایرانی در حال کسب رتبه‌های برتر ورزشی و علمی هستن از مصی و براندازا خواهشمند است عدد فشارسنج خود را به «سامانه دیگه تمومه ماجرا دات کام» ارسال کنند :))) "ندا شکیبا" 🆔@Clad_Girls
⭕️شد آنچه باید دادگاه اظهارات فاطمه شجاعی درجهان آرا را تائید کرد 🔻برنامه جهان آرا بهمن ماه سال گذشته با محوریت آسیب شناسی مدیریت حوزه زنان میزبان مسئولین سابق و کارشناسان این حوزه بود. 🔻یکی از حواشی این برنامه اعلام شکایت خانم ها ابتکار، مولاوردی و زهرا شجاعی از برنامه جهان آرا و فاطمه شجاعی بود. 🔻روز گذشته فاطمه شجاعی با انتشار تصویری از حکم نهایی دادگاه خبر داد. 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حضرت زینب سلام الله علیها رو اینجوری به بچه‌ها معرفی کنید! 🔊 دکتر علی غلامی سلام الله علیها 🆔@Clad_Girls
هوشنگ ابتهاج : نمی‌شود به بهانه مشکلات اقتصادی ، مشکلات فرهنگی را رها کرد 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این‌حسین‌کیست‌که‌ عالم‌همه‌دیوانه‌ی‌اوست:)♥️ . . . تو‌با‌همه‌فرق‌داری...‌کی اینهمه‌مشتری‌داره‌توی‌عالم تو‌با‌‌همه‌فرق‌داری...‌کی‌خوب‌و‌بد‌رو‌میخره‌یکدفعه‌درهم:) تهران ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 عضو شوید ⇩⇩⇩ 🌸 eitaa.com/joinchat/3093102592Cc9d364a057
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 تواین روزای عزیز که شهرحال وهوای عجیبی داره، ایام محرم سبب شد تا یک گروه همیشه درصحنه واردمیدان شوند تا آرمان ها وارزش ها شون را به گوش جهانیان برسونند. این روزا متروی تهران شاهد صحنه هایی هستیم که دیدنش خالی ازلطف نیست. از طرف مخاطب: با افتخار همراهی من باگروه باعث شد تا بعد دوسال تحقیقات من درباره حجاب کامل بشه. عکس العمل مسافران نسبت به گروه پویش فرشتگان سرزمین من وبرخورد مسافران وقتی پرچم امام حسین و در مترو دیدند، واقعا دیدنی بود! این کلیپ و حتما ببینید لطفا💯 ✓ مترو | محرم ۱۴۰۱ 🏴 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنبالـــــــت‌میگردم‌خـــــونــهــ‌به‌خـــــــونــــهــ♥️ از‌عــــ🥺ــــشق‌کربلــــــــاتـــــ‌گشتمــ ویرونه:) . . . قشنگ‌ترین‌لحظه‌ها‌‌ی‌‌هدیه‌دادنمون! با‌لبخندشون‌،لبخند‌میزدیم‌ با‌اشکشون‌،‌گریه‌میکردیم ‌این‌فیلم‌رو‌از‌دست‌نده!!!🫢🫵🏻 🏴 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️پویش" " با دست پر به مترو اصفهان آمدند رزق معنوی،نمک تبرک،بستن گیره روسری و هدیه به مسافران مترو از مهمترین برنامه های این پوشش فرهنگی عفاف و حجاب است. 🚆این پویش با همکاری مترو منطقه اصفهان در دو ایستگاه و به مناسبت ایام محرم از ۱۱ تا ۱۷ مرداد و از ساعت ۱۶ الی ۱۹ در محوطه مترو مستقر هستند 🆔 @Clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند🏴😔 اجرایی متفاوت در ماه 🖤 به امید لبخند آقامون💚 بزرگ ترین پویش کشور✅😇 دختــرانه (غرفه های ایستگاه مترو) 🆔 @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند🏴😔 اجرایی متفاوت در ماه 🖤 به امید لبخند آقامون💚 بزرگ ترین پویش کشور✅😇 دختــرانه (غرفه های ایستگاه مترو) 🆔 @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اصلا حسین جنس غمش فرق میکند🏴😔 اجرایی متفاوت در ماه 🖤 به امید لبخند آقامون💚 بزرگ ترین پویش کشور✅😇 دختــرانه (غرفه های ایستگاه مترو) 🆔 @Clad_girls 🌸🍃 @reyhaneh_shou
🔴 پنج تا از شهرهای کشور مترو دارن، تهران_مشهد_اصفهان_شیراز_تبریز با توکل به حضرت زینب(سلام الله علیها) تونستیم به مناسبت ماه محرم، چهار استان رو هماهنگ کنیم که اجرای هماهنگ توی ایستگاه های مترو داشته باشند ان شاءالله تبریز هم به زودی فعال خواهد شد😊 تشکر ویژه داریم از همکاری مسئولین محترم مترو شهرهای تهران_مشهد_اصفهان_شیراز اجرتون با امام حسین(علیه السلام) 🌸 🌱 اشتراک حس خوب ریحانگی 🔴 شما هم میتونید توی شهر خودتون عضو گروه های ما بشید یا اگر گروه ندارید اقدام به تشکیل گروه کنید. 💌 کلی برنامه های خفن و خبرای خوب براتون داریم ⛔️✋🏻 از جانمونی
منم‌‌مجنون‌آن‌لیلی.. 💔 وَأَنْ يَرْزُقَنِي طَلَبَ ثارِي مَعَ إِمامٍ هُدىً ظَاهِرٍ نَاطِقٍ بِالْحَقِّ مِنْكُمْ؛ روزی کند خون‌خواهی‌ام را به همراه امام هدایت‌گر آشکار و گویای به حق از خاندان شما😭 🆔️ @clad_girls
تیم ملی تنیس روی میز بانوان ایران، قهرمان بازی‌های همبستگی کشورهای اسلامی شد😍👏 الان ترانه علیدوستی مصاحبه می‌کنه میگه ما اصلا تو ایران میز نداریم ✍ سید حمید علیزاده 🆔@Clad_Girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇱🇧🚩 دختــران چــادری 🇮🇷
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهل سـنت» #پارت_چهل_و_هفتم آوای آواز پرندگان در حیاط پ
𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷𖧷 «رمـــان جــان شـیعـه،اهـل سـنت» در برابر نگاه پرسشگر ما، شلنگ را در حوض رها کرد و رو به مجید ادامه داد: _صبح اومدم بالا ببینم الهه چطوره، دیدم خونه نیس! هر چی هم زنگ می‌زدم هیچ کدوم جواب نمی‌دادید! دلم هزار راه رفت! تازه متوجه شدم موبایلم را در خانه جا گذاشته‌ام که مجید خجالت زده سرش را پایین انداخت و گفت: _شرمنده مامان! گوشیم سایلنت بود. به سمتش رفتم، رویش را بوسیدم و با خوشرویی عذرخواهی کردم: _ببخشید مامان! یواش رفتیم که بیدار نشید! از عذری که آورده بودم، داغ دلش تازه شد و باز اعتراض کرد: _از خواب بیدار می‌شدم بهتر بود! همین که از خواب بیدار شدم گفتم دیشب تنها بودی بیام بهت سر بزنم! دیدم خونه نیستی! گفتم خدایا چی شده؟ این دختره کجا رفته؟ شرمنده از عذابی که به مادرم داده بودم، سرم را پایین انداختم که مجید چند قدمی جلو آمد و گفت: _تقصیر من شد! من از الهه خواستم بریم بیرون! فکر نمی‌کردم انقدر نگران بشید! سپس شلنگ را برداشت و با مهربانی ادامه داد: _مامان شما برید، بقیه حیاط رو من می‌شورم. مادر خواست تعارف کند که مجید دست به کار شد و من دست مادر را گرفتم و گفتم: _حالا بیاید بریم بالا یه چایی بخوریم! سری جنباند و گفت: _نه مادرجون! الآن ابراهیم زنگ زده داره میاد اینجا، تو بیا بریم. به شوق دیدن ابراهیم، پیشنهاد مادر را پذیرفتم و همراهش رفتم. داخل اتاق که شدیم، پرسیدم: _مگه امروز نرفته انبار پیش بابا؟ و همه ماجرا همین بود که مادر آهی کشید و پاسخ داد: _چی بگم؟ یه نیم ساعت پیش زنگ زد و کلی غُر زد! از دست بابات خیلی شاکی بود! گفت میام تعریف می‌کنم. سپس زیر سماور را روشن کرد و با دلخوری ادامه داد: _این پدر و پسر رو که میشناسی، همیشه مثل کارد و پنیر می‌مونن! تصور اینکه ابراهیم بخواهد مقابل مجید از پدر بدگویی کند، ناراحتم می‌کرد، اما مجید مشغول شستن حیاط بود و نمی‌توانستم به هیچ بهانه‌ای بخواهم که به اتاق خودمان برود و دقایقی نگذشته بود که ابراهیم آمد. حسابی از دست پدر دلخور بود و ظاهراً برای شکایت نزد مادر آمده بود. خدا خدا می‌کردم تا مجید در حیاط است، حرفش را بزند و بحث را تمام کند و همین که چای را مقابلش گذاشتم، شروع کرد: _ببین مامان! درسته که از این باغ و انبار چیزی رسماً به اسم من و محمد نیس، ولی ما داریم تو این نخلستون‌ها جون می‌کَنیم! مادر نگاهش کرد و با مهربانی پرسید: _باز چی شده مادرجون؟ و پیش از آنکه جوابی بدهد، مجید وارد اتاق شد و ابراهیم بدون توجه به حضور او، سر به شکایت گذاشت: _بابا داره با همه مشتری‌های قبلی به هم می‌زنه! قراردادش رو با حاج صفی و حاج آقا ملکی به هم زده! منم تا حرف می‌زنم میگه به تو هیچ ربطی نداره! ولی وقتی محصول نخلستون تلف بشه، خب من و محمد هم ضرر میدیم! مجید سرش را پایین انداخته و سکوت کرده بود که مادر اشاره کرد تا برایش چای بیاورم و همزمان از ابراهیم پرسید: _خُب مادرجون! حتماً مشتری بهتری پیدا کرده! و این حرف مادر، ابراهیم را عصبانی‌تر کرد: _مشتری بهتر کدومه؟!!! چند تا تاجر عرب مهاجرن که معلوم نیس از کجا اومدن و دارن با هزار کلک و وعده و وعید، سهم خرمای نخلستون‌ها رو یه جا پیش خرید می‌کنن! چای را که به مجید تعارف کردم، نگاهم کرد و طوری که ابراهیم و مادر متوجه نشوند، گفت: _الهه جان! من خسته‌ام، میرم بالا. شاید از نگاهم فهمیده بود که حضورش در این بحث خانوادگی اذیتم می‌کند و شاید هم خودش معذب بود که بی‌معطلی از جا بلند شد و با عذرخواهی از مادر و ابراهیم رفت. کنار ابراهیم نشستم و پرسیدم: _محمد چی میگه؟ لبی پیچ داد و گفت: _اونم ناراحته! فقط جرأت نمی‌کنه چیزی بگه! مادر مثل اینکه باز دل دردش شروع شده باشد، با دست سطح شکمش را فشار می‌داد، ولی گلایه‌های ابراهیم تمام نمی‌شد که از شدت درد صورت در هم کشید و با ناراحتی رو به ابراهیم کرد: _ابراهیم جان! تو که میدونی بابات وقتی یه تصمیمی بگیره، دیگه من و تو حریفش نمی‌شیم! و ابراهیم خواست باز اعتراض کند که به میان حرفش آمدم و گفتم: _ابراهیم! مامان حالش خوب نیس! حرص که می‌خوره، دلش درد میگیره... ولی به قدری عصبی بود که حرفم را قطع کرد و فریاد کشید: _دل دردِ مامان خوب میشه! ولی پول و سرمایه وقتی رفت دیگه بر نمی‌گرده! و با عصبانیت از جا بلند شد و همچنانکه بد و بیراه می‌گفت، از خانه بیرون رفت. ادامه دارد... ✍🏻به قلــــم فاطمه ولی نژاد 🆔@clad_girls
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دنیا‌به‌چه‌دردی‌میخوره‌وقتی‌ نمیتونم‌برم‌حرم‌زیارت:)💔 "فردا‌عوض‌اشکِ‌تو‌لبخند‌حسین‌است! . . خیلی‌حس‌قشنگی‌بود! وقتی‌براشون‌تست‌حجاب‌انجام‌میدادیم‌..اونا‌هم‌باحوصله‌مینشستن‌تا‌شال‌و‌روسریشون‌رو‌براشون‌فیکس‌کنیم خیلی‌دوست‌داشتن:))😍 وقتی‌‌‌میومدن‌و‌‌تا‌چشمشون‌به‌پرچم‌ میخورد ‌‌‌چشماشون‌بارونی‌میشد🥺🙂 ‌‌‌‌خیلیا‌از‌خاطره‌های‌اربعین‌و‌کربلا‌برامون‌ میگفتن! و‌قشنگ‌تر‌از‌همه:)) یه‌خانم‌اومد‌و‌‌‌گفت:‌تبرکیامون‌براشون‌ برکت‌داشته و‌میخوان‌برن‌کربلا😭😍 🌸 🌱 اشتراک حس خوب ریحانگی 📌 ایستگاه مترو 🆔 @Clad_girls