بہ دیدارم نمیآیے چرا؟ دلتنگ دیدارم
همین بود اینڪہ مے گفتے وفادارم وفادارم؟
تو آن لیلا ڪہ لیلا هم بیابانگرد عشقت شد
من آن مجنون ڪہ مجنون نیز حیران ماندہ در ڪارم
براے هر طبیبے قصهام را شرح دادم گفت:
چہ میخواهے؟ ڪہ من خود عاشقم، من خود گرفتارم !
از آن گیسو ڪہ در دست رقیبان رایگان مے گشت
اگر یڪ تار مو هم مے فروشے، من خریدارم !
زمانے سایهام بر خاڪ و حالا سایبانم خاڪ !
مرا در آسمان میجویے و من زیر آوارم.
سجاد_سامانے
📖@cofeh_shear📖
10.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چطور هدف واقعی زندگیتو پیدا کنی؟
راستش، اولین قدم برای پیدا کردن هدف درست اینه که یه نگاه عمیق به خودت بندازی. این که واقعاً چی میخوای؟ چی برات مهمه؟ و چی باعث میشه حس ارزشمند بودن کنی؟
وقتی خودتو بهتر بشناسی، میتونی از اون چیزایی که بقیه بهت تحمیل میکنن فاصله بگیری و بری سمت چیزی که واقعاً به رشدت کمک میکنه.
آمادهای هدفت رو پیدا کنی؟
اولین قدمی که برای شناخت خودت و درک ارزشمندیات برمیداری چیه؟
👇🍃👇
🪶❄️
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐
🍃👈
❤تنها صداست که می ماند......❤
🎙🎶@cofeh_deklameh🎶🎙
در هیچ پرده نیست،
نباشد نوای تو
عالم پراست از تو و
خالی ست جای تو
#صائب_تبریزی
📖@cofeh_shear📖
با منِ دردآشنا ، ناآشنایی بیش از این؟
ای وفادارِ رقیبان، بیوفایی بیش از این؟
گرمِ احساس منی، سرگرم یاد دیگران،
من کجا از وصل خشنودم، جدایی بیش از این؟
موجی و بر تکهسنگی خُرد، سیلی میزنی
با بهخاکافتادگان، زورآزمایی بیش از این؟
زاهد دلسنگ را از گوشهی محراب خود
ساکن میخانه کردی، دلربایی بیش از این؟
پیش از این زنجیرِ صدها غم به پایم بسته بود
حال، تنها بندهی عشقم، رهایی بیش از این؟
سجاد_سامانی
📖@cofeh_shear📖
.
گفتمش عشق منی، خندید و گفت از دست تو
بغض کردم، بغض من را دید و گفت از دست تو
گفتم این حرف دلم بود و دلم را بردهای
با ادا و ناز خود چرخید و گفت از دست تو
گفتمش یک پنجره وا کرده بر باران، بغل
زود منظور مرا فهمید و گفت از دست تو
گفتمش بی تو زمستانم، جهانم سرد و تار
در نگاهش شعله زد خورشید و گفت از دست تو
گفتمش یک جرعه مستی کاش، انگورانه چید
خوشهای پروینتر از ناهید و گفت از دست تو
دم زدم از بی سر و سامانی خود چون نسیم
شانه زد بر گیسوان بید و گفت از دست تو
گفتم ای دریای من، نقشی بزن بر ساحلم
زد رقم نقشی به مروارید و گفت از دست تو
گفتمش این باغ گل پیش تو غیر از خار نیست
خم شد و یک غنچه را بویید و گفت از دست تو
بر لبش تردید بود و عشق در آیینهاش
خط کشید آهسته بر تردید و گفت از دست تو
گفتم از دست چه کس آشفته مویی اینچنین؟
دفتر شعر مرا بوسید و گفت از دست تو
شهراد میدری
📖@cofeh_shear📖
قلـبِ عـاشق میتپد، تنهـا بـرای یک نفر
بـاید از عـالَم بُـرید و ماند، پای یک نفر
گاه از آیینـه هـم، باید فـراری بـود و دید
عکسِ خود را بینِ قابِ چشمهای یک نفر
مثلِ کوهِ برف، در بهمن نباید سُست بـود
دل فقط باید بـریـزد بـا صدای یک نفر
آرزوهـای محـالِ دیگـران بـایـد شـد و
مستـجابِ ربّنــاهـای دعــای یک نفـر
روی هر بـامی نباید رفت، از پـرواز گفت
بـال باید جـَلـد باشد؛ در هوای یک نفر
علی باقری
📖@cofeh_shear📖
توی ۷ روز وزن کم کن:
۱. هر روز یک عدد خیار بخور.
۲. روزانه هشت لیوان آب بخور.
۳. روزانه یه مقدار پیادهروی کن.
۴. شبها هفت ساعت کامل بخواب.
۵. هر روز چای سبز بنوش.
۶. سبزیجات بیشتری مصرف کن.
۷. روزانه چند حرکت ورزشی انجام بده.
۸. به غذات زنجبیل و زردچوبه اضافه کن.
۹. از خوردن نوشیدنیهای شکردار خودداری کن.
🤩➥
💡🔎@bedanym🔍💡
✍زدن سه نوبت سنگ پا در هفته
حین حمام و یا بعد از آن
تا 30 درصد از دردهای کمر و مهرههای گردنی را میکاهد.
این سنت کهن ایرانی
پایههایی علمی دارد آن را فراموش نکنیم
🤩➥
💡🔎@bedanym🔍💡
مثل آن چایی که میچسبد به سرما بیشتر
با همه گرمیم با دلهای تنها بیشتر
درد را با جان پذیراییم و با غمها خوشیم
قالی کرمان که باشی میخوری پا بیشتر
بَم که بودم فقر بود و عشق اما روزگار
زخم غربت بر دلم آورد این جا بیشتر
هر شبِ عمرم به یادت اشک میریزم ولی
بعدِ حافظ خوانیِ شبهای یلدا بیشتر
رفتهای اما گذشتِ عمر تأثیری نداشت
من که دلتنگ توام امروز، فردا بیشتر
زندگی تلخ است از وقتی که رفتی تلختر
بغض جانکاه است هنگام تماشا بیشتر
هیچ کس از عشق سوغاتی به جز دوری ندید
هر قدر یعقوب تنها شد زلیخا بیشتر
حامد_عسگری
📖@cofeh_shear📖
الا ای نوگل رعنا که رشک شاخ شمشادی
نگارین نخل موزونی همایون سرو آزادی
به صید خاطرم هر لحظه صیادی کمین گیرد
کمان ابرو ترا صیدم که در صیادی استادی
چه شورانگیز پیکرها نگارد کلک مشکینت
الا ای خسرو شیرین که خود بی تیشه فرهادی
قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین و لب شیرین
خدا را ای شکر پاره مگر طوطی قنادی
من از شیرینی شور و نوا بیداد خواهم کرد
چنان کز شیوه شوخی و شیدایی تو بیدادی
تو خود شعری و چون سحر و پری افسانه را مانی
به افسون کدامین شعر در دام من افتادی
گر از یادم رود عالم تو از یادم نخواهی رفت
به شرط آن که گه گاهی تو هم از من کنی یادی
خوشا غلطیدن و چون اشک در پای تو افتادن
اگر روزی به رحمت بر سر خاک من استادی
جوانی ای بهار عمر ای رویای سحرآمیز
تو هم هر دولتی بودی چو گل بازیچه بادی
به پای چشمه طبع لطیفی شهریار آخر
نگارین سایه ای هم دیدی و داد سخن دادی
شهریار
📖@cofeh_shear📖
#مولانا
ما در رهِ عشقِ تو اسیرانِ بلاییم
کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم
بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم
بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم
زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم
وجدی نه که در گِرد خرابات درآییم
نه اهلِ صلاحیم و نه مستانِ خرابیم
اینجا نه و آنجا نه که مقیم کجاییم
حلاج وشانیم که از دار نترسیم
مجنون صفتانیم که در عشق خداییم
ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود
اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم
ما را به تو سِریست که کس محرم آن نیست
گر سَر برود سِرِ تو با کس نگشاییم
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است
بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم
📖@cofeh_shear📖
دوبــاره می نـگارمـت ،به سطـرهای دفـتــرم
در این ســکوت پر زغم ، خمار عشق دلــبرم
قسم به عاشـقــانه ها ، کرانـه تا کـــرانـه ها
تـــرنـم و تـرانـــه ها ، شـده یـقیـن و بـاورم
بـه ســاحــل خیال تو ، بـه ناز بی مـثـال تو
زغمـزه ی شبانه ات، چگــونـه جـان بدر برم
به صد بهـانه میزنی، نـوای غـم به حـال من
مثـال تخـتـه پـاره ای ، بـه بحر غم شنـاورم
ز طعنـه های دیگران زغـصـه هـای بی امـان
مگـر جـوانـه می زند ، نـهـال خشک پیـکـرم
بـه بـاغ و گلشنم بــیا، فـراتـر از بنـــفشه هـا
که از شمیم زلف تو، چو بوی عـطر وعـنـبرم
بیا به بـزم عاشـقــان ، رخ مـه ات نـــما عیان
کــه از زمین گـرفـتـه دل و از زمـان مکَـدّرم
شکسته بال وخسته جان،زدرد و نالهء نهان
به کوی تو نشسته ام،غمت به دیده میخرم
میـان وادی جـنـون ، چـو لاله هـای واژگون
ز یـک نگاه پر زخون، مـثال غنچـه پـر پـرم
📖@cofeh_shear📖