eitaa logo
📖کـــافـــــــــہ شـــعــــــــر📖
3.3هزار دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
7.9هزار ویدیو
20 فایل
همه شب نقش خیالاتِ تو هست و، دلِ من ، از تو ای ارام جانم ، خبری  نیست که نیست،، اشک می بارد زچشمم باز خاموشم ، خموش ، چون منِ دیوانه ،خونین جگری ، نیست که نیست ، #راحم_تبریزی ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ خورشید نگاهم را در رویای شیرین به نگاهت می تابانم به طواف بودنت ، دوستت دارم را لبالب برمی دارم درون سینه ام ، تبدیل به گل سرخ می شود اشتیاق قلبم دو چندان می تپد در آهنگینی صدا زدنت نگاهت را از فاصله ای نزدیک لمس می کنم تا پا به پای هم در ساحل بکر آغوش به آزادی عشق برسیم. ‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
ای بر همه میران جهان یافته شاهی می خور، که بد اندیش چنان شد که تو خواهی می خواه، که بدخواه به کام دل تو گشت وز بخت بد اندیش تو آورد تباهی شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای عید آمد و آمد می و معشوق و ملاهی ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جای آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند سلطنت را بگذارند و ترا بنده شوند گر بخاک قدمت سجده میسر گرد سر فرازان جهان جمله سر افگنده شوند بر سر خاک شهیدان اگر افتد گذرت کشته و مرده، همه از قدمت زنده شوند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفته بودیم که یاری به کف آریم و به پایش، عمر را خوش گذرانیم که دنیا گذران است از قضا را به یکی یار فتادیم که او را، غمِ ما کمتر ازان است که ما را غمِ جان است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
جای آنست که شاهان ز تو شرمنده شوند سلطنت را بگذارند و ترا بنده شوند گر بخاک قدمت سجده میسر گرد سر فرازان جهان جمله سر افگنده شوند بر سر خاک شهیدان اگر افتد گذرت کشته و مرده، همه از قدمت زنده شوند ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
گفته بودیم که یاری به کف آریم و به پایش، عمر را خوش گذرانیم که دنیا گذران است از قضا را به یکی یار فتادیم که او را، غمِ ما کمتر ازان است که ما را غمِ جان است ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
" به یاد آور " ز مِی مِی گفتنت ساقی نخواهد شد کسی مست مگر آنانکه نوشاندی از آنچه در خُم ات هست قلندرها و خَمّاران همه چشم انتظارند کرَم بنما و دریاب آنکه در بالا و در پَست لبالب کن پی اندر پی بریزان زآن مِی ِ ناب تفاوت هیچ نگذارَت هرآنکو جام در دست نگر ساقی که صبح آمد غم عالم بپا شد بباید از غم دیروز و فردا زود برجَست ! تو هر ساغر که پر کردی تُهی شد خانه ی دل برفتش کاروان غم ، وَ بار از سینه بربَست بیا ساقی به هم جوشیم و جُور یکدگر نوشیم را به یاد آور که یک شب با تو بنشَست ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
علیرضا پور استاد🎤 زخم پنهان پیچیده اش می کنی این قصه سر و ته ندارد این قصه جاریست تا تو هستی و من برایِ هربار دیدنت هزار بار نقشه میکشم... هزار بار زیرِ لب با خود جملاتی می چینم که آخرش ختم خواهد شد ... به لال شدن پیشِ چشمانت...! ‌•━━━━━━━━━●─────• ⇆ㅤㅤ ↻ㅤ  ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ 🌼❤🌼❤🌼❤🌼❤ ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
وقتی سکوت تو تأیید رفتن است وقتی رمان عشق تو سرشار از من است وقتی صدای پای تو بر پله‌ی قطار فریاد و ضجّه‌ی از هم بریدن است سر در گمی- کلافه‌گی‌ام کم نمی‌شود وقتی دلیل بودن من، دل سپردن است وقتی لب تو نیست نه جهنم نه با بهشت برزخ تمام سهم من از زنده بودن است ترمز ندارد این قفسِ تنگِ بی‌کسی تا مرگ می‌بَرَدم این مبرهن است خواب هم چشم ديدن ما را دگر نداشت این‌جا خیال هم دگر از جنسِ آهن است دیگر همیشه عینکی از اشک می‌زنم وقتی تو نیستی چه نیازی به دیدن است؟ زیباترین حکایتِ شعر معاصرم! برای وصفِ شکوه تو الکن است ديشب به عطر تنت خدا را فروختم با هر نسيم خواهش پرواز در من است در شهر من نغمـه‌ی باران بدون تو رقاص حسرت یک چین دامن است حوّای من میوه‌ی قلبم برای تو اشعار من ماحصل سیب خوردن است ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
‌ نمی دانستم کسی می تواند با کلمات روح یک نفر را در قلبش ساکن کند هبوطی سازد که در هیچ جای دنیا مثالش را ندیده اید نمی دانستم صدای آواز کلمات غزل عشق را تلو تلو خوران به کالبد جان می رقصاند و از او احساسی برمی خیزد که عمق وجود را به بال سیمرغ به قله قاف می کشاند نمی دانستم زیر چشمی واژگان قند را در دل آب می کند که شیرینی اش در تو در توی رگها نفس آبی را به مهتاب خاموش هدیه می دهد نمی دانستم رقص حروف به حروف عشق هر مژه را به تاری می رقصاند مرز احساس را به شوق به شور به زمین به زمان به طلوع به غروب در مایی از نوازش نسیم سرشار می سازد. ‌❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
صف بسته اند پیش تو دیوارها مدام قد می کشند پشت سرت دارها مدام جرم تو زندگی ست نفس می کشی زلال سر می کشند دور و برت مارها مدام تو میوه داری از همه سو سنگ می خوری این است سرنوشت ثمردارها مدام تو راست قامتی و تناور از این سبب تحریک می شوند تبردارها مدام آزاد می شوی دگر از بند ها اگر راضی شوی به رسم دغل کارها مدام آسوده می شوی تو از این فتنه های گنگ عادت کنی اگر به لجن زارها مدام اما تو عاشقی، تو و عادت به منجلاب اما تو شاعری، تو و این عارها مدام نه، نه تو سبز و روشن و پربرگ و بر بمان در حسرت نگاه تبردارها مدام ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀
. به که گویم سخن از ، نعره ی مستانه ی دل .... آتش افروختم از عشق ، به کاشانه ی دل ، تا به کی درغم عشق تو شکیبا باشم ؟ گوشه ی خلوت و ، شعرو غمِ افسانه ی دل ، ❀═‎‌‌‌🌼 ⃟❤ ⃟ ‌‌‌‌🌼═‎‌‌‌‌‌‌❀