eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
17.1هزار عکس
19.1هزار ویدیو
623 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
از زمین خوردن کسى شاد مشو ! که نمیدانى گردش روزگار ؛ براى تو چه در آستین دارد ...! مولا علی علیه السلام: فهمیدن دردناک است! یک مهندس کشاورزی نقل می کرد و می گفت: روزی در دامنه های سبلان تحقیقی در مورد بعضی بذرهای کشاورزی داشتیم و کارمان زیادی طول کشید و خیلی گرسنه شدیم و من از گروه جدا بودم و دیدم چند چوپان سفره ی ناهار پهن کرده و مشغول خوردن هستند و به من هم تعارف کردند و من به دلیل شدت گرسنگی نتوانستم تعارفشان را رد کنم و نشستم از غذایشان که گوشتی کاملا کوبیده و لذیذ بود خوردم ، شکمم درد گرفت ولی تمایل و اشتهایم نسبت به خوردن کور نشد و بالاخره غذا تمام شد. پرسیدم این که خوردیم گوشت چه بود و چگونه پخته بودید که من هم از آن غذا در خانه تهیه کنم؟ تا این سوال را کردم هر سه چوپان بدون جواب، از من دور شدند و به عبارتی فرار کردند و من تعقیبشان کردم و یکی را گرفتم و اصرار کردم که باید به من بگوید گوشتی که خوردم گوشت چه بود؟ و او به ناچار و همراه با دلهره و ترس گفت که آقا مهندس، گوشت مار بود. می گوید تا این جواب را از او شنیدم احساس کردم همه ی سلول های بدنم مار شده و در هم می لولند و حال خیلی خیلی بدی به من دست داد و تا حدود شش ماه از حس و فهم مزه ی غذاها محروم بودم. اگر نپرسیده بودم و جواب نشنیده بودم برای همیشه لذت آن غذا بیخ دندانم می ماند ولی وقتی پرسیدم و جواب شنیدم، به حکم تخیل، شش ماه تمام مریض بودم. مولانا می‌گوید: هر که او بیدارتر پر دردتر هر که او آگاه‌تر رخ زردتر http://eitaa.com/cognizable_wan
"دوست دارم" هاتون رو خرج آدم های اشتباهی نکنید عشق حرمت داره ... ♥️
آن دم ‌که با تو باشم محنت و غم سر آید آن شب که بی تو باشم جانم زن تن برآید... 👤 رهی معیری ♥️
6.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پیشاپیش ولادت امام رضا علیه السلام مبارک http://eitaa.com/cognizable_wan
3.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🛑 یک سوال و یک جواب کوتاه ⬅️ سوال : چرا منافقین در پایتخت های اروپایی به صفوف رای دهندگان حمله کردند؟ 🔸⬅️ جواب : هدف منافقین از این تحرکات، ایجاد صحنه هایی مورد پسند سعودی ها، جهت اخاذی و گرفتن مواجب بیشتر از آنهاست . از این صحنه ها عکس و فیلم می گیرند‌ و به تناسب گستردگی و ابعاد این‌ تحرکات از واسطه های سفارتخانه عربستان در اروپا دستمزد می گیرند ----------------------------------------- 1️⃣ منافقین مدت هاست از فاز رزم خارج شده و وارد فاز بزم شده اند. 2️⃣ زندگی اشرافی در اروپا با حقوق نوکری برای عربستان. http://eitaa.com/cognizable_wan
احترامی که برای همسرتان قائل می شوید؛ احترامیست که در آینده فرزندتان برای خودش و شما قائل خواهد شد. 👈 پس به گونه‌ای با همسرتان رفتار کنید که انتظار دارید فرزندتان در آینده با شما رفتار کند. این احترام به همسر در حقیقت ارزشی است که برای خود قائلید. ✅ پس اگر همسرتان در رابطه با فرزندتان اشتباهی کرد در حضور فرزند او را تصحیح نکنید. در خلوت با همسرتان صحبت کنید و اگر لازم بود همسرتان به تنهایی یا با حضور شما اشتباه را تصحیح خواهد کرد. 💋😍💋😍 http://eitaa.com/cognizable_wan
7.36M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ولادت سراسر نور امام رضا علیه السلام مبارک http://eitaa.com/cognizable_wan
https://digipostal.ir/rezacard کارت پستال ولادت امام رضا علیه السلام http://eitaa.com/cognizable_wan
💞☘بِسْمـِ اللّهِ القاصِمـ الجَبّارین☘💞 🇮🇷رمــــــــان شهدایی و 🇮🇶 💣قسمت با یک دست نارنجڪ و با دست دیگر دهانم را محڪم گرفته بودم تا صدای نفس‌های وحشت‌زده‌ام را نشنوند و شنیدم عدنان ناله زد : _از دیشب ڪه زخمی شدم خودم رو ڪشوندم اینجا تا شماها بیاید ڪمڪم! و صدایی غریبه می‌آمد ڪه با زبانی مضطرب خبر داد : _دارن میرسن، باید عقب بڪشیم! انگار از حمله نیروهای مردمی ڪرده بودند ڪه از میان بشڪه‌ها نگاه ڪردم و دیدم دو نفر بالای سر عدنان ایستاده و یڪی خنجری دستش بود. عدنان اسلحه‌اش را زمین گذاشته، به شلوار رفیقش چنگ انداخته و التماسش میڪرد تا او را هم با خود ببرند. یعنی ارتش و نیروهای مردمی به قدری نزدیڪ بودند ڪه دیگر عدنان از خیال من گذشته و فقط میخواست جان جهنمی‌اش را نجات دهد؟ هنوز هول بریدن سرحیدر به حنجرم مانده و دیگر از این زندگی بریده‌بودم ڪه تنها به بهای از خدا میخواستم نجاتم دهد. در دلم دامن حضرت زهرا﴿س﴾ را گرفته و بارؤیای رسیدن نیروهای مردمی همچنان از ترس میلرزیدم ڪه دیدم یڪی عدنان را با صورت به زمین ڪوبید و دیگری روی ڪمرش چمباته زد. عدنان مثل حیوانی زوزه میڪشید، ذلیلانه دست و پامیزد و من از ترس در حال جان ڪندن بودم ڪه دیدم در یڪ لحظه سرعدنان را با خنجرش برید و از حجم خونی ڪه پاشید، حالم زیر و رو شد. تمام تنم از ترس میتپید و بدنم طوری یخ ڪرده بود ڪه انگار دیگر خونی در رگهایم نبود. موی عدنان در چنگ همپیاله‌اش مانده و نعش نحسش نقش زمین بود و داعشی‌ها دیگر ڪاری در این خانه نداشتند ڪه رفتند و سر عدنان را هم با خودشان بردند. حالا در این اتاق سیمانی من با جنازه بی‌سر عدنان تنها بودم ڪه چشمانم از وحشت خشڪشان زده وحس میڪردم بشڪه‌ها از تڪانهای بدنم به لرزه افتاده‌اند. رگبار گلوله همچنان در گوشم بود و چشمم به عدنانی ڪه دیگر به‌دوزخ رفته و هنوز بوی‌تعفنش مشامم را میزد. جرأت نمیڪردم از پشت این بشڪه‌ها بیرون بیایم و دیگر وحشت عدنان به دلم نبود ڪه از تصور بریدن سر حیدرم آتش گرفتم و ضجه‌ام سقف این سیاه‌چال را شڪافت. دلم در آتش دلتنگی حیدر پَرپَر میزد و پس از هشتاد روز فراق دیگر از چشمانم به جای اشڪ، خون میبارید. میدانستم این آتشِ نیروهای‌خودی بر سنگرهای‌داعش است و نمیترسیدم این خانه را هم به نام داعش بڪوبند و جانم را بگیرند ڪه با داغ اینهمه عزیز دیگر زندگی برایم ارزش نداشت. موبایل خاموش شده، حساب ساعت و زمان از دستم رفته و تنها از گرمای هوا میفهمیدم نزدیڪ‌ظهر شده و میترسیدم از جایم تڪان بخورم مبادا دوباره اسیر شیطانی داعشی‌ شوم. پشت بشڪه‌ها سرم را روی زانو گذاشته، خاطرات حیدر ازخیالم رد میشد و عطش عشقش با اشڪم فروڪش نمیڪرد ڪه هرلحظه تشنه‌تر میشدم. شیشه آب و نان خشڪ در ساڪم بود واینها باید قسمت حیدرم میشد ڪه در این تنگنای‌تشنگی‌وگرسنگی چیزی از گلویم پایین نمیرفت و فقط از درد دلتنگی زار میزدم. دیگر گرمای هوا در این دخمه..... ادامه دارد.... 💞 http://eitaa.com/cognizable_wan