فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎈 کاردستی با میوه کاج
♨️ #کاردستی #میوه_کاج
#ترفند
🆔 💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
⚪تصويرى از #قدیمی_ترین خودروی ساخته شده جهان که 127 سال قدمت دارد و در یک مزایده در سال ٢٠١١ در ایالات پنسلوانیاى آمریکا به قیمت 4 ميلیون و 200 هزار دلار به فروش رفت.
─═ঊঈ🧠#اطلاعات_عمومی 🧠ঊঈ═─
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
تفاوتِ نیش مار زنگی(چپ) و افعیِ زهرافکنGaboon viper
این مار خطرناکترین زهر را دارد. و دندانهای نیشاش بزرگترین بین تمام مارهاست و میتواند با هر بار حمله سم مورد نیاز برای کشتن سی نفر را تزریق کند.
─═ঊঈ🧠#اطلاعات_عمومی 🧠ঊঈ═─
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
6️⃣شش نوع بلوغ لازم برای ازواج :
✨۱.«بلوغ مالی: داشتن شغل به همراه ذخیره مالی اولیه برای شروع زندگی»
✨۲.«بلوغ شخصیتی: رسیدن به استقلال سخصیتی و جدا شدن از وابستگی های خانواده»
✨۳.«بلوغ عاطفی: شناخت عواطف خود و طرف مقابل و تعادل در ابراز احساسات»
✨۴.«بلوغ معنوی: از نظر دین داری هرنوع دینی به ثبات رسیدن»
✨۵.«بلوغ اجتماعی: جایگاه فرد در بین مردم و اجتماع و کامل شدن مسائل مربوط به تحصیلات،سربازی و ...»
✨۶.«بلوغ جنسی: سواد جنسی که الزاما به داشتن تجربه جنسی مربوط نیست !»
#همسرداری
#زناشویی
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#سیاست_همسرداری
"جملهای جادویی برای ختم مشاجره با همسر!"
🔹 بهترین جملاتی که در حین بحث میتوانید به کار ببرید: «میفهمم چی میگی!» یا «شاید در این مورد حق با تو باشه!» و هر جملهای که به او بفهماند حرفهایش را شنیدهاید و نقطه نظر او را هم در نظر میگیرید.
🔸 با به کار بردن این جملات، دیگر در بحثها، در نقطه مقابل و بر ضد همسرتان قرار نمیگیرید. بلکه نشان میدهید که موضوع بحث برایتان مهم است و به تمام حرفهایش گوش میدهید.
✅ البته فقط گفتن این جملات مهم نیست، بلکه نحوه بیان آنها نیز مهم است.
#همسرداری
#زناشویی
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🟣 برای داشتن زندگی زناشویی موفق خوب گوش دادن را تمرین کنید.
دفاع از خود را بس كنید. این مشكلی را حل نمیكند. سعی كنید شنونده خوبی باشید. خوب گوشدادن بهترین هدیهای است كه میتوانید به شریك زندگیتان بدهید. از همین حالا تمرین كنید تا بتوانید بدون قطع كردن صحبت طرف مقابلتان، خوب گوش كنید.
بعد از صحبت همسرتان میتوانید از او بپرسید كه آیا نوبت من شده كه حرف بزنم؟ میتوانید در بین صحبتهای همسرتان یكسری چیزها را یادداشت كنید تا یادتان نرود. در نهایت بحث میتوانید یك نتیجهگیری داشته باشید.
اگر به دنبال نتیجه هستید باید صبور باشید. هنگامی كه هر دوی شما كنترل اعصابتان را از دست بدهید نتیجه این میشود كه همسرتان با عصبانیت به درون اتاق میرود و در را به هم میکوبد. نگذارید بحثتان به این شكل بینتیجه بماند. اگر شما آرام باشید همسرتان هم آرام میشود و از حرفهای شما بل نمیگیرد.
🌺ما رو به #دوستانتون معرفی کنید:👇
#همسرداری
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
#رمان
نام کتاب: پوکه های طلایی
گردآوری : طیبه قندی
خاطرات آزاده جانباز محمود شریعت
تعداد صفحه : 112
حجم فایل : 1.35 مگابایت
#آیا_می_دانستید 💡
#ضربالمثلآبشانازیکجوینمیرود
✍عبارت" آبشان از یک جوی نمی رود "زمانی به کار می رود که میان دو یا چند تن در انجام کاری توافق و سازگاری وجود نداشته باشد و این عبارت برای نشان دادن رابطه ی میان آنان استفاده می شود.
🔸در گذشته آب گیری مزارع و باغات جنبه حیاتی داشت و هنگامی که نوبت آبیاری می شد، آب در جوی هایی به راه می افتاد و هر کس کوشش می کرد، پیش از آن که جریان آب قطع شود زودتر آب خود را بگیرد و این عجله و شتابزدگی و عدم رعایت نوبت و حق تقدم دیگران موجب می شد که کشاورزان هنگام آب گیری گاه با داس و بیل و چوب به جان یکدیگر می افتادند و یکدیگر را زخمی و حتی به قتل میرساندند.
🔹بنابراین و برای جلوگیری از پیش آمدن چنین مشاجراتی بود که هرکس کوشش می کرد آب مورد نیاز خود را از جویی برندارد که شریک با شخصی باشد که اهل درگیری و مرافعه است، حالا هم از ضرب المثل "آبشان از یک جوی نمی گذرد " در مورد کسانی مورد استفاده قرار می گیرد که بر سرموضوعی با یکدیگر نمی سازند و با هم مشاجره دارند.
#ضرب_المثل
💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
.
⚡️قسم شیطان برای گمراهی ما⚡️
👌 حاج محمود اخوان نقل میکند:
« من جوان بودم که یک شب با آقا شیخ مرتضی زاهد دو نفری از جلسهای بر میگشتیم. ایشان پیرمرد و ضعیف شده بود و من دستهای ایشان را گرفته بودم و در راه رفتن به ایشان کمک میکردم.
🔹 آن شب من آهسته آهسته ایشان را تا جلوی خانه شان رساندم و آماده خداحافظی شدم. آقا شیخ مرتضی زمانی که میخواست به داخل خانه برود، رو به من کرد و فرمود:
«آقا محمود! مرا دعا کن آقا محمود، دعا کن!».
🔻 من خنده ای کردم و عرض کردم: آقا جان شما که به دعا احتیاج ندارید!
تا این جمله از دهان من خارج شد، به یکباره چشمهای آقا مرتضی زاهد پر از اشک شد و بسیار منقلب و گریان شد و فرمود:
« نه آقا محمود! دعا کن مرا؛ همه ما به دعا احتیاج داریم...»
☘ حاج محمود اخوان با گلویی بغض کرده ادامه دادند :
مرحوم آقا شیخ مرتضی زاهد با گریهای شدید و با صدایی لرزان و بغض کرده فرمود:
🙏 «... محمود! شیطان قسم خورده است تا همه ما را اغوا کند، همه ما به دعا احتیاج داریم؛ دعاکن محمود، دعا کن مرا، دعا کن!...».
✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
🌷 #هر_روز_با_شهدا🌷
#شکنجهی_کوه!!
🌷خواندن قرآن در اردوگاه ممنوع بود، آن هم در شرايطی كه تنها مونس و آرام بخش ما در آن دنيای ظلمانی قرآن بود. در يكی از شبهای زمستان حدود ساعت هشت، يكی از اسرا به نام مهدی، درحالیكه پتويی بر روی سرش كشيده بود، با خواندن قرآن با خدا راز و نياز میكرد. نگهبان آسايشگاه ناگهان در را باز كرد و با شنيدن صدای قرآن و مشاهده او، با مشت و لگد به جانش افتاد و از اينكه امشب مجرمی را برای معرفی به افسر اردوگاه پيدا كرده است خوشحال هم بود. مهدی را بيرون بردند و در محوطه اردوگاه تمام لباسهايش را از تنش درآوردند.
🌷سوز سرمای زمستان به حدی بود كه تا مغز استخوان نفوذ میكرد ولی نگهبانان كه بويی از انسانيت و رحم و شفقت نبرده بودند، يك سطل آب سرد بر روی او ريختند و سپس بدن نحيف و رنجورش را زير ضربات سنگين كابل گرفتند و آنقدر او را زدند كه خسته شدند و عرق از سر و صورتشان سرازير شد اما باز هم او را رها نكردند. ما از دور شاهد اين صحنههای فجيع و دلخراش بوديم و ديديم كه او چون كوهی استوار در برابر ضربات آنان پايداری كرد و در واقع حسرت يك آه را نيز بر دلشان نشاند.
#راوی: آزاده سرافراز حسن نادری
منبع: خبرگزاری ایسنا
✾📚 💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan
📚 داستان آموزنده
▫️پسربچه ای پرنده زيبايی داشت و به آن پرنده بسيار دلبسته بود.
▫️حتی شبها هنگام خواب، قفس آن پرنده را كنار رختخوابش میگذاشت و میخوابید.
▫️اطرافيانش كه از اين همه عشق و وابستگی او به پرنده باخبر شدند، از پسرڪ حسابی كار میكشیدند.
▫️هر وقت پسرڪ از كار خسته میشد و نمیخواست كاری را انجام دهد، او را تهديد میڪردند كه الان پرندهاش را از قفس آزاد خواهند كرد و پسرڪ با التماس میگفت: نه، كاری به پرندهام نداشته باشيد، هر كاری گفتيد انجام میدهم.
▫️تا اينڪه یڪ روز صبح برادرش او را صدا زد كه برود از چشمه آب بياورد و او با سختی و كسالت گفت، خستهام و خوابم مياد.
▫️برادرش گفت: الان پرندهات را از قفس رها میڪنم، كه پسرڪ آرام و محكم گفت: خودم ديشب آزادش كردم رفت، حالا برو بذار راحت بخوابم، كه با آزادی او خودم هم آزاد شدم.
▫️اين حكايت همه ما است. تنها فرق ما، در نوع پرنده ای است كه به آن دلبستهایم.
▫️پرنده بسياری پولشان، بعضی قدرتشان، برخی موقعيتشان، پارهای زيبایی و جمالشان، عدهای مدرڪ و عنوان آكادمیڪ و خلاصه شيطان و نفس، هر كسی را به چيزی بستهاند و ترس از رها شدن از آن، سبب شده تا ديگران و گاهی نفس خودمان از ما بيگاری كشيده و ما را رها نكنند.
▫️پرندهات را آزاد ڪن!
✾💠 🇮🇷🌸🌹🌸
#کانال_دانستنی_های_زیبا بجمع ما بپیوندید👇👇👇
@cognizable_wan