eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
636 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ ❤️ 🍃 _ شما بخاطر من و زندگیم خیلے اذیت شدید نمیخوام مزاحم زندگیتون بشم . شما حق دارید بہ آینده و موقعیت هایے ڪہ دارید فڪر ڪنید. مامان میگہ باید براے سیدعلے پرستار بگیریم. دارم میرم مسافرت . اگر برگشتم ڪہ پرستار میگیرم .اگر هم ڪہ برنگشتم ... فاطمہ_مگہ ڪجا میرید ڪہ حرف از برنگشتن میزنید؟ سڪوت ڪردم . فاطمہ_پس درست متوجہ شدم دارید میرید سوریہ؟ بالاخره بہ آرزوتون رسیدید . ولے فڪر نمیڪنید سیدعلے اینجا بہ پدرش نیاز داره .در غیاب مادرش ، پدرش باید بالا سرش باشہ .این بچہ چہ گناهے ڪرده ،شما فڪر راحتیہ خودتون هستید. ناخوداگاه گفتم _دختر دایے تا مادرش برمیگرده براش مادرے ڪن . سعے ڪردم نگاهش نڪنم ،نمیدونستم عڪس العملش چیہ؟ فاطمہ_الحمدللہ مادرش هست ، خودش براش مادرے میڪنہ بہتر نیست قبل رفتن بہ حُسنا هم خبر بدید؟ نفسم را آه مانند بیرون دادم _اون ڪہ ممنوع الملاقاتہ سرم را بہ طرف شیشہ چرخاندم . تُن صدایم ناخوداگاه آرام شد _اگرهم بودش فرقے نمیڪرد.بہتر ڪہ هیچے نفہمہ فاطمہ_شما تو این چند مدت اصلا سراغش رفتید ڪہ بہتون اجازه ملاقات ندهند؟ جوابے ندادم. نمیتونستم برم .هنوز با خودم ڪنار نیومدم فاطمہ_ڪدوم مردے زنشو اینجورے رها میڪنہ ڪہ شما رها ڪردید؟ این همون جوانمردے بود ڪہ میگفتید؟ گفتین حاج حیدر بہم یاد داد تو سختترین شرایط هم نامرد نباشم . من تو زندگے خودم مردونگیتون رو دیدم .اون شب جلو بیمارستان بعد فوت بابام اومدین و بہم گفتید رسم جوانمردے نیست یہ زنو همینجورے تو جامعہ رها ڪنم. بعدها فہمیدم بہترین ڪار ِ ممڪن را ڪردید. ولے پسر عمہ الان بہ مردونگیتون شڪ ڪردم. میدونید چرا؟ چون یہ زن تنہا رو رها ڪردید . حتے اگر اون زن جاسوس هم بود بہ حرمت اینڪہ ناموستون بود باید سراغش میرفتید.تلاش میڪردید، اصلا همونجا میموندید تا اجازه بدهند ببینیدش. بقیہ فڪرمیڪنند یہ سره دارید میرید و جوابتون نمیدهند. من ڪہ میدونم تو این چہارماه بجز اون اوایل دیگہ یہ بار هم سراغش نرفتید. هر وقت رفتم از اونجا براے سیدعلے شیر بگیرم پرسیدم ڪہ رفتید ؟ گفتن نہ نیومده شما عاشق نبودید ، عاشق واقعے اینڪارو با معشوقش نمیڪنہ. عاشق واقعے یڪے دیگہ است ڪہ ... تحمل شنیدن این حرفہا رو نداشتم. _شما از چیزے خبر ندارید،پس زود قضاوت نڪنید . حُسنا داغے بہ دلم گذاشت ڪہ هرڪسے جاے من بود طور دیگہ اے رفتار میڪرد.من دیگہ بہ هیچ ڪسے و هیچ حرفے اعتماد ندارم.اتفاقا بہتر ڪہ نمیبینمش .اگر میدیدمش حالم خراب میشد. دختر دایے میدونم این بلایے ڪہ سر زندگے من اومد بخاطر دل شڪستن شما بود.من تاوان دل شڪستگے یہ دختر معصوم رو دارم میدهم.ازت میخوام منو ببخشے. میشہ ببخشیم؟ این دم آخر بزار راحت برم . فاطمہ _یہ روز یہ زن بہ من یاد داد آدمہایے ڪہ در حقم ظلم میڪنن رو ببخشم . اون زن میگفت : وقتے میبخشے نہ بخاطر اونہا ، بخاطر آرامش خودت ببخش. اینجورے پیش خدا عزیزتر و والاتر از اون آدم هستے. ازش پرسیدم حتے اونے ڪہ دلتو شڪستہ؟ گفت : حتے اونے ڪہ دلتو شڪستہ . این نشون دهنده ظرفیت بالاے آدمهاست. باید آدمها و رفتارشون را ڪوچڪ ببینیم. تا اگر ناراحت شدیم بتونیم زود ببخشیم . بہم گفت :فاطمہ میدونے چرا خدا مارو زود میبخشہ درستہ بخاطر مہربونی خودش هست. ولے من فڪر میڪنم بخاطر ڪوچڪ و حقیر بودن ما و بزرگے و عظمت خودش هست. چطور وقتے یہ بچہ ڪارے میڪنہ زود میبخشیمش حتے اگر معذرت خواهے نڪنہ . ما هم وقتے یہ بنده اے اشتباهے میڪنہ باید اونو ڪوچڪ ببینیم و ببخشیمش. همون موقع قول دادم آدمهایے ڪہ تو زندگیم بہم ظلم ڪردن را ببخشم. بعدِ اون آرامشے بہم دست داد ڪہ هیچوقت نداشتم. من شما رو خیلے وقتہ بخشیدم. میدونید اون زن ڪے بود پسر عمہ؟ رسیده بودیم در خونہ دایے.ماشین را جلو در نگہ داشتم. لحظہ اے سرم را بالا آوردم و از آینہ نگاهش ڪردم فاطمہ_اون زن حُسنا بود ، مادر سیدعلے ، زن شما من اگر الان اینجام ، اگر سیدعلے رو نگہ میدارم فقط بخاطر حُسناست ڪہ بزرگترین لطف رو در حقم ڪرد. من بہش قول دادم تاوقتے بتونم از این طفل معصوم مواظبت ڪنم.حُسنا اون چیزے ڪہ شما فڪر میڪنید نیست. درِ ماشین را باز ڪرد و پیاده شد.شیشہ را پایین دادم. فاطمہ_یہ روز متوجہ همہ حرفہاے من میشید .فقط امیدوارم اون روز دیر نباشہ .خداحافظ فاطمہ داخل رفتہ بود و من بہ حرفہایش فڪر میڪردم.این دخترچقدرشبیہ حُسنا حرف میزد. ڪاش میدونستے چے شده و قضاوتم نمیڪردے .حُسنا هیچ حرفے برای گفتن نداشت.حتی تلاش نڪرد قانع ام ڪند. برگشتم و سیدعلے را نگاه ڪردم. مظلومانہ خوابیده بود. این بچہ چہ گناهے دارد وسط این جنگ نابرابر ... سرم را روے فرمان گذاشتم . ❤️حسین ❤️خودت نگهدار امانتے ات باش... آقا دستمو بگیر قسم بہ علے شش ماهہ ات منو بپذیر ... ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯