eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.5هزار دنبال‌کننده
14.7هزار عکس
14.8هزار ویدیو
637 فایل
#دانستنی_های_زیبا کانالی برای قشر جوان با بهترین نکات #علمی، #تربیتی، #اخلاقی، #پزشکی و #روانشناسی بهمراه #کلیپ_های زیبای اخلاقی از #سخنرانان_کشوری جهت ارتباط با آدمین از طریق👇👇👇 @alimaola_110 پیام ارسال نمایید
مشاهده در ایتا
دانلود
10.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خبرنگار بی بی سی از تحلیلگرش میپرسد: چرا روحانی همه تقصیرها را به گردن سپاه و رهبر و دیگران میندازد و کار نمیکند؟! پاسخ او جالب است. میگوید: کاراکتر روحانی برخلاف حتی هاشمی و خاتمی مردم_گریز است... او از مردم و نخبگان و حتی وزرا ی خودش گریزان است... حتی ساختمان خودش را خالی کرده و افراد کمی به این ساختمان راه دارند.. اودر این سال‌ها که اقتصاد ایران در بحران است فقط یک جلسه با کارشناسان اقتصادی داشته و به آنها گفته که هر کدام فقط 5 دقیقه فرصت برای صحبت دارند. 🔺بنظر شما به کاراکتر روحانی برمیگردد یا عملکرد مبهمش؟
♡﷽♡ ❤️ ☘ هضم این جملات برایم دشوار است. حتے توان حرکت هم ندارم. من چطور میتونم اینکارو کنم ؟ محالہ ... من با زندگے کسے بازے نمیکنم. حاج آقا_سید جان ، متوجه شدے این کار شماست ... با سردرگمے سرش رو تکان داد و گفت : اما حاجے من ...چطورے آخہ ؟ نمیتونم، من تعهد دارم . حاج آقا فورا گفت : میدونم ... میدونم سید الان اینجا میدون نبرده ،جهاد که صرفا تفنگ به دست گرفتن نیست. محافظت از ناموس شیعه اینجا حکم جهاد رو داره. وسط این داعشے های ملعون حفظ عفت و حریم ناموس شیعه تکلیفه. ما حتی الان زنده موندنمون فقط کار خداست .تو در مورد بعدا حرف میزنے. اگر زنده موندیم بعد یہ فکرے میکنیم. شرایط اضطراره ...جا برای استخاره هم نیست . شرایط تو هم اونقدر سخت نیست.مگر اینکہ واقعا نخواے کہ اونهم عواقبشو باید در نظر بگیرے. رگ غیرتش بالا زده بود ،دستهاشو بالا آورد و با عصبانیت داد زد : _ حاجے آخه بحث خواستن و نخواستن نیست. اون ملعون ها مجرد و متاهل حالیشون نیست.اون حرفہا هم معلوم نیست حقیقت داشتہ باشه حاج آقا_فعلا نمیشہ ریسک ڪرد. بهترین راه همینہ ، اگر هم اینجور کہ تو میگے باشہ بازهم اینجا آسیب متاهل از مجرد کمتره خدایا چرا منو یہ باره نمیکُشے ؟ذره ذره نابودم میکنے. اینجا چطور میتونم بہ امتحانت راضے باشم؟ اینہا دارن برای خودشون می برن و مے دوزن .پس من این وسط چہ کاره ام ؟ باید حرف بزنم : _حاج آقا من نمیتونم ... اصلا من تحمل چنین چیزے رو ندارم. تو این شرایط تحمیل کردن ... نمیدونستم باید چے بگم ؟ آیا این شرایط تحمیلے از بلایے کہ میخواد سرم بیاد سختتره ؟ همونجا بہ زمین نشستم و گریہ کردم. _حاج آقا من ... نمیخوام بخاطر من زندگے بقیہ خراب بشہ. سیدطوفان کلافہ بود. سیدطوفان_حاجے تنها راه حل پیدا کردن راه فراره حاج آقا_ راه فرار رو بگرد پیدا کن. بعد هم یه نفر کہ نیستیم بتونیم با برنامه فرار کنیم و هیچکس هیچیش نشه . تا اون موقع هم باید خیالمون راحت باشہ براے ڪسے اتفاقے نمے افتہ بعد روبہ من کرد و ادامه داد: خانم حکیمے الان وضعیت شما دلبخواهے نیست .شرایط شما الان اضطراریہ. الان تنها راهے کہ فعلا به نظر ما میرسہ اینہ.سخت هست ولے مجبورید . بہ سید اشاره کرد کہ هیچے نگو . از خجالت دوست داشتم زمین دهان باز کند و در آن فرو برم. از حرارت گونہ هام مشخص بود صورتم مثل لبو قرمز شده . _ حاج آقا ...این...این راهش نیست.چرا بخاطر من چندنفر باید بسوزند؟این خودخواهیہ.هیچوقت تن بہ چنین کارے نمیدهم. من راهشو بلدم ...باید زودتر اینکارو مے کردم. روبنده ام را بستم و با پایے کہ رمقے براے ایستادن نداشت ، راه افتادم. باید تمومش ڪنم .درِ حیاط رو باز ڪردم و بدون توجہ بہ پشت سرم وارد کوچہ شدم. تو ڪوچہ تاریک روستا این وقت شب داشتم می رفتم کہ با این امتحان بزرگ خداحافظے کنم ؛ بہ خودم گفتم از روستا خارج میشے و اونہا هم گلولہ بارونت میڪنن. سختہ ولے من مرگ رو بہ ذلت ترجیح میدهم. ناگهان از پشت سر ، چادرم کشیده شد و بہ دیوار کوبیده شدم. ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روحانی من بلد نیستم با دنیا کاری نداشته باشم ✍✍✍ روحانی برای #فرار از #پاسخگویی در مقابل شش سال فرصت سوزی و هزینه های سنگینی که به نظام تحمیل کرده است #پروژه_استعفا و به چالش کشیدن نظام را کلید زد در چند روز آینده باید منتظر خبرهای تکمیلی باشیم #نفوذ #نفاق
🔴 #لزوم توجه فوری اهل ایمان به #دعای_مخزون برای سلامتی و حفظ رهبرمان امام خامنه‌ای (حفظه الله) : ⭕️ اللَّهُمَّ اجْعَلْ قائِدَنَا الخامنه‌ای فِی دِرْعِکَ الْحَصِینَةِ الَّتِی تَجْعَلُ فِیهَا مَنْ تُرِیدُ 🙏 🔴 خدایا! رهبر عزیزمان امام خامنه‌ای را در حصن و قلعه محکم و پناهگاه و جوشن و زره مخصوصت قرار بده، که هرکس را که خودت بخواهی در آن قلعه مخصوصت قرار می‌دهی تا گشایش یابد 🙏 🔻این دعای مخزون است (الکافی ج۴ ص۴۵۸). آن را هم با ذکر زبانی، و بسیار در قلب خودمان -بدون آوردن به زبان- با ابتدا به ۵ صلوات و یک آیت الکرسی بخوانیم
هَرکس ڪه بیشتر براۍ خُدا کار کُند بیشتر باید فحش بشنود ما بایَد براۍ ساخته ‌شَویم..⚙ براۍ تَحمُل تُهمَت،اِفتراء و دروغ چون ما اگر نَکُنیم بایَد میداݩ را خالۍ کُنیم..👣. .. |♡ http://eitaa.com/cognizable_wan
♡﷽♡ ❤️ ☘ برگشتم و با یک چهره طوفانے روبہ رو شدم. سد راهم ایستاد .از ترس اینکہ کسے صدامو بشنوه ،نمیتونستم بلند صحبت کنم _لطفا برید کنار دست چپش را بہ صورت مانع کنار سرم روی دیوار گذاشت .نزدیکم شد بہ چشمهام که از زیر نقاب پیدا بود زل زد.با دندانهایے کہ معلوم بود از خشم بہ هم فشرده شده بود صحبت کرد _فڪر میڪنید کشتن بهترین راه حلہ؟ سرم را پایین انداختم _با شرایط الانم، بله سیدطوفان_ خانم دڪتر بہ این ڪار میگن خودکشے میدونید اگر برید چہ بلایے سرتون میاد ؟ فکر میکنے اونها راحت میان و میکشنت ؟ بغض داشتم _مهم نیست ،نمیخوام سربار باشم. اگر من نباشم شماها راحتتر میتونید از اینجافرار کنید.بخاطر من چرا بقیہ زجر بکشند؟ مگہ خودتون نگفتید هراتفاقے بیفتہ من مقصرم ، میرم تا ڪسے اذیت نشہ پوزخندے زد سیدطوفان_ حوصلہ شنیدن این حرفہا رو ندارم، برگردید _نمیام ،لطفا برید ڪنار از سر جایش تکان نخورد. سرم را بالا آوردم _آقا سید از احساس مسئولیتتون ممنونم ، پیش خدا دِینے ندارید .حالا برید ڪنار خشم چهره اش اونقدرے زیاد شد که احساس کردم همین الان است مرا بزند . سیدطوفان_دخترے بہ کلہ شقے تو ندیدم ، یا با زبون خوش میای یا بزورمیبرمتون .مفرد و بعد جمع بستنش دیگه چی بود؟ بےاختیار پرسیدم _چہ جورے منو با زور میبرید؟ سرش را بہ حالت تاسف پایین انداخت.تو اون شرایط سخت لبخند کنج لبش از چشمم دور نموند . منتظر بودم چہ جوابے میدهد دستش را تو جیبش کرد سیدطوفان_با همون راه حلے کہ حاج اقا گفت. هردو بہ هم نگاه میکردیم نمیدونم چند دقیقہ گذشت. دستم را بہ دیوار گرفتم کہ نیفتم ، چقدر هوا براے نفس کشیدن کم است. دلم براے بیچارگے خودم مے سوزد. ↩️ .... ☕️🍃☕️🍃☕️🍃 ╭─┅═♥️═┅╮ http://eitaa.com/cognizable_wan ╰─┅═♥️═┅╯
. به بابام گفتم بابا اگه برق بره چیکار کنیم. گفت نه اینکه حالا که برق هست داری پیوند مغز انجام میدی آقای دکتر. تاحالا هیچوقت اینجوری همزمان ضایع و قانع نشده بودم🙈😅 😅 http://eitaa.com/cognizable_wan
📚 💎 طلبکاری که مدتها سر دوانده شده بود برای وصول طلبش عزم جزم کرد و خنجر برهنه ای برداشت و به سراغ بدهکارش رفت تا طلبش را وصول کند. بدهکار چون وضع را وخیم دید گفت: چه به موقع آمدی که هم اکنون در فکرت بودم تا کل بدهی را یکجا تقدیمت کنم. چون طلبکار را با زبان کمی آرام کرد دستش را گرفت و گوسفندانی را که از جلوی خانه اش میگذشتند نشانش داد و گفت: ببین در هر رفت و برگشت این گوسفندان، چیزی از پشمشان به خار و خاشاک دیوارهای کاه گلی این گذر گیر کرده و از همین امروز من شروع به جمع آوری آنها میکنم. بقدر کفایت که رسید آنها را شسته و به رنگرز میدهم تا رنگ کند و بعد از آن زن و بچه ام را پای دار قالی مینشانم تا فرشی بافته و به بازار برده فروخته و وجه آن را دو دستی تقدیم تو میکنم. طلبکار از شنیدن این مهملات از فرط خشم به خنده افتاد و بدهکار هم چون خنده او را دید گفت: مرد حسابی طلب سوخته رو به این راحتی زنده کردی، تو نخندی من بخندم....؟ http://eitaa.com/cognizable_wan
. یکی از مربیای آموزشگاه رانندگی تعریف میکرد برای خانمی دور دوفرمون رو توضیح دادم خانمه هم با کلی دقت گوش میداد منم خوشحال شدم گفتم خانم متوجه شدین ؟ گفت بله فقط برای دور دو فرمون اون یکی فرمون کجاست ؟ بازگشت همه به سوی اوست . . . 😂😂 😅http://eitaa.com/cognizable_wan
⛱وقتی چترت خداست بگذار ابر سرنوشت هر چقدر میخواهد ببارد😉 💛وقتی دلت با خداست بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند💔😣 🙏وقتی توکلت به خداست بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند😟 😇وقتی امیدت به خداست بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند😐 🧡وقتی یارت خداست🧡 بگذار هر چقدر میخواهند نا رفیق شوند🤔 ✨همیشه با خدا بمان✨ بهترین همدم خداست💚🌹 ♡ ♡http://eitaa.com/cognizable_wan
✨﷽✨ ✅ ✍پادشاهي ، حكيم شهرش را فرا خواند و از او خواست كه جمله ای براي او بنويسد كه در همه ی لحظات آرامش بخش و تسلای روحش باشد. حكيم انگشتر پادشاه را خواست و نوشته اي را درون انگشتر پادشاه قرار داد وبا او شرط كرد فقط زمانی آن را باز كند كه احساس كرد به آن نياز مند است. چندی بعد جنگی ميان‌ آن شهر و شهر همسايه در گرفت. جنگی سخت كه بايد به دشواری از پس آن بر مي آمدند متأسفانه جنگ رو به شكست مي رفت و پادشاه خسته و درمانده بالای تپه ای به دام افتاد و در اوج نا اميدی به ياد انگشتر افتاد و آن را گشود و ديد كه در آن نوشته است: اين نيز بگذرد... با خواندن اين جمله جان تازه ای گرفت و با تمام وجود به نبرد ادامه داد و سربلند و پيروز از جنگ بيرون آمد زمان بازگشت به شهرش مردم جشنی برايش برپا كردند و او را غرق در شادی و سرور كردند. پادشاه در پوست خود نمی گنجيد و در همين حال احساس بزرگی و غرور او را فرا گرفته بود. باز به ياد انگشتر افتاد و آن را گشود و بار ديگر اين جمله را ديد: اين نيز بگذرد ... ‌‌http://eitaa.com/cognizable_wan
📕✍ هیچ مگسی در اندیشه فتح ابرها نیست و هیچ گرگی، گرگ دیگر را به خاطر اندیشه اش نمی کشد! هیچ کلاغی به طاووس، رشک نمیبرد، و قناری میداند قار قار هم شنیدن دارد. هیچ موشي ، به فیل بخاطر بزرگی اش حسادت نمیکند. و زنبور میداند که گل، مال پروانه هم هست... و رودخانه به قورباغه هم اجازه خواندن میدهد! کوه از مرگ نمیترسد و هیچ سنگی به سفر فکر نمیکند. زمین میچرخد تا آفتاب به سمت دیگری هم بتابد و خاک در رویاندن، زشت و زیبا نمیکند!! هیچ موجودی در زمین، بیشتر از انسان همنوعانش را قضاوت نمیکند و همنوعانش را به خاک و خون نمی کشد! ای انسان دنیا، فقط برای تو نیست..... آدم ها در هرحال شما را قضاوت خواهند کرد زندگیتان را صرف تحت تاثیر قراردادن دیگران نکنید برای خودتان زندگی کنید نه قضاوت دیگران 🎀http://eitaa.com/cognizable_wan 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 ‌‌