eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
636 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹قسـمـت هـفـتـاد و هـفـتـم روزها پشت سر هم میگذشت و رفتار کارن و من هر روز سر سنگین تر میشد. قهر نبودم چون قهر تو اسلام کار پسندیده ای نبود. فقط ازش خیلی دلخور بودم. با هم حرف میزدیم اما خیلی کم و سرد. وقتی میومد خونه بیشتر با محدثه بازی میکرد و منم تو آشپزخونه مشغول میشدم. چند روزی بود که قلبم درد میکرد و آروم نمیشد. دردش یک جورایی امونم رو بریده بود و توان برام نذاشته بود. جلوی کارن زیاد نشون نمیدادم درد دارم چون نمیخواستم بفهمه حتما چیز خاصی نبود. حتما بخاطر استرس و فشار و نگرانی بود. یک روزی که کارن نبود واقعا جونم به لب رسید و رفتم دکتر اما قبلش محدثه رو گذاشتم پیش آتنا و گفتم یک ساعتی نگهش داره جایی کار دارم زود میام. رفتم بیمارستان نزدیک خونه آتنا و دکتر برام یک آزمایش نوشت که سریع آزمایش رو دادم و منتظر جواب شدم. وقتی فامیلمو صدا زدن رفتم جوابو گرفتم. _میشه بگین نتیجه اش چیه؟ _با دکتر حرف بزنین بهتون میگن. هدایتم کرد سمت اتاق دکتر و منم با بهت و ترس رفتم تو مطب دکتر. برگه آزمایش رو گذاشتم رو میز دکتر و گفتم:آقای دکتر لطفا نتیجه رو زودتر بگین خیلی استرس دارم. نگاهی به برگه انداخت و اخماش رفت تو هم. وای خدا داشتم سکته میکردم. خیلی حالم بد بود. قلبم شروع کرد به درد گرفتن. _آقای دکتر؟ _متاسفانه شما مبتلا به حمله قلبی شدین. همه این دردهای قلبتون هم بخاطر استرسه و فشاره. اگر رعایت کنین حتما خوب میشه. یک آن انگار وا رفتم و بدنم سست شد. ناراحتی قلبی؟ من؟؟؟ چرا آخه؟نکنه بخاطر فشارای این روزاست؟ با تشکر ساده ای از مطب دکتر و بیمارستان بیرون اومدم و سمت خونه آتنا قدم برداشتم. هرچی آتنا گفت بیا بالا گفتم کار دارم و باید برم. محدثه رو گرفتم ازش و ازش خداحافظی کردم. _ممنون که نگهش داشتی. _خواهش میکنم دوست گلم. ما یک زهراجون که بیشتر نداریم. لبخندی زدم و گونشو بوسیدم. _سلام برسون عزیزم.خداحافظ. تا خونه با تاکسی رفتم. به خونه هم که رسیدم محدثه رو خوابوندم و خودم نشستم رو صندلی جلو تراس و زل زدم به بیرون. فکرم خیلی مشغول حرفای دکتر بود. قلبم آروم شده بود اما درد اصلی، روحمو خراش میداد. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹قسـمـت هـفـتـاد و هـشـتـم شب شد و کارن اومد. بازم عادی رفتار کردم و دردم رو نشون ندارم. این ناراحتی قلبی هم درد دیگه ای شده بود که آزارم میداد. شام، مرغ سوخاری درست کردم با سیب زمینی سرخ کرده که کارن خیلی دوست داشت. میز شام رو که چیدم صداش زدم. بچه به بغل اومد تو آشپزخونه. _ممنون چرا زحمت کشیدی؟ دلم برای"به به عجب بویی راه انداختی خانم"ش تنگ شده بود. _خواهش میکنم. نشست پشت میز و محدثه رو داد به من بعدم شروع کرد به خوردن غذا. اما من که میل آنچنانی نداشتم با غذا بازی بازی کردم تا غذای اونم تموم شد. محدثه همش بهانه میگرفت بردمش تو اتاق تا آرومش کنم. صدای کارن، افکارمو‌ پاره کرد. _زهرا بچه خوابید بیا بیرون کارت دارم. یا خدا دیگه چی میخواد بگه و بیشتر گند بزنه به رابطمون؟ خیلی ترس داشتم که با یک جمله دیگه چینی دلم بشکنه و غرورم جلوش خورد بشه. محدثه که خوابید، کمی دستمو گذاشتم رو قلبم و تسکین همیشگیم رو تکرار کردم‌. "الا بذکر الله تطمئن القلوب" چند مرتبه خوندمش که حالم بهتر شد و تونستم نفس عمیق بکشم. خدایا خودت به خیر بگذرون. به حال خراب دلم رحم کن. رفتم بیرون. کارن رو کاناپه منتظرم نشسته بود. _بشین. نشستم روبروش و سرمو انداختم پایین. نه بخاطر شرمساری و خجالت بلکه به خاطر اینکه هنوز نمیتونستم تو چشماش نگاه کنم. _میدونم اذیتت کردم و ازم دلخوری. اما قهر نکردی و تو این مدت مثل یک خانوم باقی موندی. نمیدونم چرا این شیطون درونم نمیزاره کسی از دستم در امان باشه. خیلی سخته شبا تنها بخوابم در صورتی که کسی که دوسش دارم حالا همسرمه. خیلی سخته تو چشمام نگاه نکنی بخاطر اینکه منو نبخشیدی. خیلی سخته صبح و شب با فکر عذاب وجدان کار کنی و همسرت تو‌خونه بچتو نگه داره. من...من معذرت میخوام زهرا. میدونم اشتباه کردم ولی..ولی تو هم لجبازی کردی. بزار کنار لجبازیتو. من از چادر و چاخچون خوشم نمیاد. درسته مسلمونی اما نباید خودتو از همه مخفی کنی و زیر اون چادر سیاهت قایم بشی. باز داشت برمیگشت به حرفا و بحثای الکی و مسخره اش. _بس کن کارن. من سرم بره چادرم نمیره.. این چادر یادگار مادرمه از سرمم نمیفته مگر اینکه مرده باشم. اونموقع هم کفن هست نمیزاره انداممو کسی ببینه. _هه چرا چرت میگی زهرا آخه؟کی به تو که یک زن شوهر داری نگاه میکنه؟ بلند شدم و بدون اینکه نگاهش کنم گفتم:ببین کارن اینجا مثل خارج نیست که چشم مردا پر از زنای خرابکار باشه و به ناموس مردم نگاه نکنن چون خودشون چند نفر بین دست و بالشون رد و بدل میشه. اینجا ایرانه و آزادی نداریم. یعنی دینمون آزادی حجاب نداده اما متاسفانه هر زن و دختر و حتی پیرزنی که از تو خیابون رد میشه حتی اگر یکم حجاب نداشته باشه، چشم مردای هوس باز رو دنبال خودشون میکشونه. پس یادت نره اینجا ایرانه نه خارج. اونم بلند شد و گفت:رفتی دانشگاه این چرت و‌پرتا رو یادت دادن؟ _اینا حقیقت محضه که تو‌نمیخوای قبولش کنی. چون بویی از غیرت نبردی. نمیدونی مرد ایرانی واقعی اگه سرش بره غیرتش نمیره. نگاه نکن این مردای بی بند و بار و بی غیرتی که تو خیابون زناشون رو هزار جور میگردونن و ککشون نمیگزه. اینا مرد نیستن. مواظب باش انگ نامردی بهت نخوره. یکدفعه گونه سمت راستم سوخت. از سیلی که کارن بهم زده بود اشک به چشمام هجوم آورد. دیگه طاقت اینهمه تحقیر رو نداشتم. اما بازم چیزی نگفتم و فقط با نگاه تاسف باری رفتم تو اتاق محدثه و در رو بستم. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹🌻 ✨موعظه✨ 🍀سرنوشت اَبدی برای انسان. 🌸.....🌸.....🌸
🌠☫﷽☫🌠 مدظله‌العالی ⁦✍🏻⁩ اگر حادثه کربلا نبود، ما امروز از مبانی و اصول اسلام هم چندان خبری نمی‌داشتیم و شاید فقط نامی از اسلام به گوش ما می‌خورد. ⁦❣️⁩این خون مقدس و این حادثه‌ی بزرگ، نه فقط کوچک نشد، کمرنگ نشد، ضعیف نشد، بلکه روزبه‌روز قوی‌تر و برجسته‌تر و اثرگذارتر شد؛ این یک نمونه برجسته است. (۱۳۸۷/۰۲/۱۳) ╲\╭┓ ╭⁦🌺🍂🍃 ┗╯\╲ ╔═••⚬🇮🇷⚬••══╗ http://eitaa.com/cognizable_wan ╚══••⚬🌍⚬••═╝
🌷 🌷 👈🌷 بدزباني كودك را ناديده بگيريد: اگربه طور اتفاقي،‌ كودكتان واژه ناشايستي را به كار برد 👈 سعي كنيد به بد زباني او، بي توجهي نشان دهيد. وانمود كنيد كه آن را هرگز نشنيده ايد، بنابراين هرگونه تأثير آن را بر خودتان از بين برده و بازي او را به يك بازي يك نفره تبديل كنيد، چيزي كه اصلاً براي كودكان جالب نيست. 🌿🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑‏نزدیک ترین مکان به پیکر مطهر الحسین علیه السلام در عملیات شمع کوبی‌حرم مطهر توسط ستاد بازسازی عتبات اقرب نقطة من جثمان الامام الحسين عليه السلام الطاهر ✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
حاج اســماعیل دولابی(ره): زیارتت ، نمازت ، ذکرت و عبادتت را تا زیارتِ بعد ، نـــمازِ بـعد ، ذکرِ بعد و عبادتِ بعد حفـــــظ کن ؛ کارِ بد، حرفِ بد ، دعوا و جدال و… نکن و آن را به بعدی برسان. اگـر این کار را بکنی ، دائمی میشود دائم‌در زیارت و نماز و ذکر و عبادت خــواهی بود. ⛅⛅ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ http://eitaa.com/cognizable_wan
به عقیده ی محققان هسته ی سیب قادر است از رشد سلول های سرطانی در کولون، ریه، پروستات، پانکراس، سینه و معده جلوگیری کند. 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
حجت الاسلام قرائتی کسیکه از ترس مخارج، ازدواج نمیکند ،خیال میکند↯ قدرت خدا‌ محدود است، اگر یکے باشم قادر است، ولی دو تا بشوم زور خدا تمام میشود!!! ⛅⛅ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ http://eitaa.com/cognizable_wan
🏴 ‌‌‌‌بوی اسپند ز ماتمکده ها می آید ⚫️ بوی سیب از حرم خون خدا می آید ‌ ⚫️ همه جا پر شده از زمزمه وای حسین 🏴 ماه جانبازی شاه دو سرا می آید ‌ 🏴 کعبه گشته است سیه پوش حسین ابن علی ⚫️ بوی خون در وسط عرش خدا می آید ‌ ⚫️ وسط عرش شده روضه مظلوم به پا 🏴 دم کشتند حسین را ز سما می ید ‌ 🏴 چقدر پیرهن مشکی ماه ماتم ⚫️ به تن نوکر ارباب ولا می آید ‌ ⚫️ نوحه باز چه شور است روی پرچم ها 🏴 روی دیوار حسینیه نما می آید ‌ 🏴 روضه خوان ها همه دارند گریز گودال ⚫️ بر سر خواهر او وای چه ها می آید #⃣ 🔷 http://eitaa.com/cognizable_wan
*خانمها بخونن* ❤️💫❤️ *یکی از راههای جذب همسر این است که*👇👇 🔸 *غرورش را نشکنید*... 🔻 غرور مرد، همچون قوت روزانه برایش ارزشمند است و هرگز در بدترین شرایط نیز حاضر به شکستن آن نیست و اگر شما برای مقابله با مشکلاتتان این صفت را تهدید نمائید بدانید با دستان خود تیشه بر ریشه زندگی خود زده‌اید و مردانگی او را زیرسوال برده‌اید. مثال‌های زیادی هست که باعث میشه غرور مرد خدشه دار بشه؛ بدگویی توی جمع ، بی‌اعتبار جلوه دادن مرد و..... ❤️💫❤️ http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش ارژنگ امیرفضلی به تعریف های روحانی از صداسیما جوک سال😂😂😂 http://eitaa.com/cognizable_wan
از خواص بادمجان بادمجان به دلیل ذخیره فیبر زیادی که دارد در پیشگیری و درمان سرطان روده بزرگ بسیار موثر است. http://eitaa.com/cognizable_wan
■پرسیدم ازهلال ماه: چراقامتت خم است؟ ■آهی کشیدو گفت: که ماه محرم است! ■گفتم:که چیست محرم؟ با ناله گفت: ■ماه عزای اشرف اولاد آدم است فرا رسیدن ایام سوگواری امام حسین(ع)تسلیت باد 🏴🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹باز این چه شورش است که در خلق آدم است 🌹باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است ⚫ فرا رسیدن ماه محرم، ماه عزاداری سید و سالار شهیدان امام حسین (ع) بر دوستداران اهل بیت تسلیت باد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
همه عمر برندارم سرازاین خمار مستی که هنوز من نبودم که تو دردلم نشستی سعدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹قسـمـت هـفـتـاد و نـهـم "کارن" وقتی با دست زدم تو گوش زهرا از خودم بیزار شدم. زهرا که با چشمای گریون نگاهم کرد و سرشو تکون داد، خواستم دستشو بگیرم اما رفت تو اتاق و در رو بست. صدای هق هق گریه ای که سعی میکرد خفه اش کنه عذابم میداد. آخه لعنتی تو که دوسش داری چرا اذیتش میکنی؟ غلط کردی اصلا دست روش دراز کردی. نمیدونی میتونه بره شکایت کنه؟ چرا دستت به حال خودت نیست؟ چرا نمیفهمی باید این شیطون لعنتی رو از وجودت بیرون کنی؟ مگه زهرا رو دوست نداشتی؟ حالا چرا داری آزارش میدی؟ حالا که به دستش آوردی و مال تو شده انقدر حماقت کردی که ازت دور شده. دست به صورتم کشیدم و رفتم تو اتاقمون. یک گلدون چینی رو عسلی کنار تخت بود که از سر عصبانیت پرتش کردم تو دیوار و هزار تیکه شد. _لعنتی!! صدای داد من و شکستن گلدون به گوش زهرا رسید اما نیومد. چیه انتظار داشتی بیاد بگه چیشد عزیزم؟طوریت که نشد؟ چقدر دلم میخواست خودمو از همین پنجره پرت کنم پایین. یک دنیا از شرم راحت میشدن. رفتم سمت تخت که پام سوخت. شیشه رفته بود تو پام و خونریزی کرده بود. شیشه رو زود درآوردم و پامو با دست محکم فشار دادم. دردش وحشتناک بود اما لبمو گاز گرفتم که صدام بیرون نره. حقته بیشتر از اینا باید سرت بیاد آقا کارن. اینکه یک درد جزئیه. نشستم رو تخت و پامو گرفتم محکم که خون نیاد. اون شب لعنتی با درد و کلافگی گذشت و صبحش نرفتم شرکت. به همکارم زنگ زدم گفتم برام مرخصی رد کنه واقعا نمیتونستم برم. ساعت۹بود اما زهرا هنوز بیدار نشده بود. دور پام پارچه بسته بودم. میدونستم بخیه میخواد اما بستمش تا فقط خون ریزی نداشته باشه. واقعا میسوخت و دردش امونمو بریده بود. رفتم دم در اتاق محدثه و در زدم. آروم درو باز کردم و از صحنه ای که میدیدم اشک تو چشمام جمع شد. زهرا، محدثه رو گرفته بود تو بغلش و دست دیگش رو قلبش بود.سرش رو زمین بود و بازوش شده بود بالش محدثه. غرق خواب بودن و زهرا انقدر معصومانه تو خودش جمع شده بود که دلم یک لحظه آتیش گرفت. لعنت به من که همچین دختریو آزار دادم. من لیاقتتو نداشتم زهرا تو میتونستی با بهترینا باشی. اما شانس بدت من اومدم سراغت و عاشقم شدی. رفتم بیرون و صبحونه درست کردم خودمم رفتم درمانگاه تا پامو پانسمان کنه. اول بخیه زد و بعدم پانسمان. به خونه که رسیدم دیدم صبحونه دست نخورده است و زهرا هم نیست. بهش زنگ زدم که پیامک داد. "اومدم خونه مامانم تا شب میام." ترسیدم که به دایی بگه اونوقت بدبختم. اما با خودم گفتم:اون دختر انقدر ماه و فرشته است که این چیزا حالیش میشه. مثل تو دیوونه و مردم آزار نیست. تا شب یا پای تلوزیون بودم یا پشت پنجره. ناهارم نخوردم. فکر کنم زهرا وقتی اومد که من خواب بودم رو کاناپه. چون صبح‌که بیدارشدم پتوی نازکی روم بود. خدایا این دختر فرشته اس کاش لایقش باشم. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹قسـمـت هـشـتـادم صبحونه آماده بود و زهرا هم فکر کنم تو اتاق محدثه بود. چند لقمه خوردم و راهی شرکت شدم. تو شرکت و موقع کار همش حواسم به گندی که زدم بود. خیلی حالم از خودم بهم میخورد. از طرفی دل نداشتم ناراحتی و اشک عشقمو ببینم از طرفیم چادر سر کردن و دین و ایمان مسخره اش اذیتم میکرد. آره من مسلمون نشده بودم چون هیچی از دین اسلام نمیدونستم. نمیدونستم چه چیز خوبه و چه چیز بد. کسی نبود که یادم بده. نه پدر، نه مادر. به این امید با زهرا ازدواج کردم که شاید اون بهم یه چیزی یاد بده که به اسلام علاقه مند بشم اما..متاسفانه خودم خراب کردم رابطمون رو. و چقدرم پشیمونم از این کارخرابی. ساعت کاریم که تموم شد، باخودم گفتم یک عذرخواهی ساده به یک شاخه گل نیاز داره. باید تموم کنم این قهر و سرد بودن رو. هرچند زهرا با من قهر نمیکرد فقط من دامن میزدم به مشکلاتمون. به خودم گفتم:آخه آدم عاقل، عشقت تو زندگیته چرا داری کار و از این بدتر میکنی؟ چی میخوای دیگه؟ تنها خواسته ام برداشتن حجابش بود که به هیچ عنوان نمیتونستم حریفش بشم. خلاصه رفتم یک شاخه گل رز سرخ خریدم با یک آویز دوستت دارم و راهی خونه شدم. دیدم دست خالی بده یک جعبه شیرینی تر هم گرفتم و رفتم. ماشین رو تو ‌پارکینگ گذاشتم و زنگ واحد رو زدم. اما کسی جواب نمیداد. نگران شدم یعنی کجا رفته؟ کلید انداختم و رفتم تو. جلو در خونه که رسیدم صدای گریه محدثه رو شنیدم. نمیدونم چرا اما اولین چیزی که به زبون آوردم این بود. "یا اباالفضل" با کلید در رو باز کردم و رفتم تو. دویدم سمتی که محدثه گریه میکرد. رو تختمون دراز کشیده بود و از گریه سرخ شده بود. بغلش کردم و زهرا رو صدا زدم. _زهرا؟؟زهرا کجایی بچه غش کرده! دیدم صدایی از زهرا هم نمیاد. جعبه شیرینی و گل رو گذاشتم رو تخت و رفتم بیرون که ناگهان پای زهرا رو دیدم تو آشپزخونه. رفتم جلو تر و دیدم بیهوش افتاده رو زمین سرد آشپزخونه. _واااای خدا‌. رفتم جلو و تکونش دادم. _زهرا؟زهرا جان پاشو عزیزم. زهراخانم، خانمم، خانمی، عزیزدلم..پاشو خانم من تحمل ندارم. قلبش خیلی ضعیف میزد. تنها چیزی که به ذهنم رسید اونموقع، زنگ زدن به اورژانس بود. محدثه هم هی گریه میکرد و نمیتونستم بزارمش زمین. تا اورژانس برسه با هر بدبختی لباس تن زهرا کردم و آوردمش رو مبل. وقتی گذاشتنش رو برانکارد و بردنش، پشت سرشون با ماشین راه افتادم. اول محدثه رو گذاشتم خونه زن دایی و گفتم من و زهرا یک جایی کار داریم محدثه تا صبح پیشتون بمونه. زن دایی هم با بهت و حیرت قبول کرد. رسیدم بیمارستان و فهمیدم زهرا رو بردن آی سی یو. سرم داشت گیج میرفت. یعنی چی خدا؟ زهرای من چرا باید اینجا باشه؟ مگه چش شده یهویی؟ دکترش که اومد رفتم باهاش حرف بزنم. گفت:بیاین اتاقم لطفا. ادامه دارد... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹قسـمـت هـشـتـاد و یـکم با عجله رفتم اتاقش. _آقای دکتر خانمم چش شده؟چه اتفاقی افتاده خواهش میکنم بگین. _اول شما بشینین آروم باشین تا خدمتتون عرض کنم. نشستم و منتظر شدم حرف بزنه. _ببینین خانم شما دچار بیماری قلبی بودن. الانم حمله خفیفی بهشون وارد شده و متاسفانه سکته کردن. اما خفیف.. _یعنی چی آقای دکتر؟ الان حالش خوبه؟ _حال خانمتون خوبه اما نه زیاد. باید مدتی تحت درمان و نظر ما باشن تا حالشون بهتر بشه. _تو ای سی یو؟ _بله. _اونوقت..حالش خوب میشه؟ _بله بهتر میشن اگه خدا بخواد.الانم از دست شما جز دعا کاری ساخته نیست. _بچه اش چی؟ نمیتونم بیارمش اینجا؟ _نخیر آقا بهتره فرزندتون رو مدتی جایی بزارین تا همسرتون شرایط بهتری پیدا کنن. رفتم تو فکر. زهرا ناراحتی قلبی داشته و به من چیزی نگفته. _متاسفانه از اونجایی که پیداست خانمتون راجب به ناراحتی قلبیشون چیزی به شما نگفتن. سرمو تکون دادم و بلند شدم‌. _ممنون دکتر بااجازتون. از اتاقش بیرون رفتم و رو صندلی نزدیکی نشستم. خیلی حالم خراب بود. واقعا نمیدونستم با این من قدر نشناس چیکار کنم؟ دلم میخواست زهرا انقدر کتکم میزد تا اینکه موضوع به این مهمی رو ازم پنهون میکرد. کم کم همه باخبر شدن و میومدن عیادت. زهرا یکبار به هوش اومده بود ولی نذاشتن من باهاش حرف بزنم‌. دیدار هام خلاصه میشد به یک شیشه بزرگی که بین من و زهرا کشیده شده بود. محدثه پیش زندایی موند و منم صبح تا شب که سرکار بودم، شبا میومدم بیمارستان و رو صندلی خوابم میبرد. خیلی روزای سختی بود به علاوه اینکه حق دیدن زهرا رو هم نداشتم. ادامه دارد.. http://eitaa.com/cognizable_wan
برای سلام الله علیه در منابع ،همسر پیامبراعظم صلی الله علیه و آله وسلم:   حَدَّثَنَا عَبْدُ اللهِ، ثنا إِبْرَاهِیمُ بْنُ الْحَجَّاجِ، ثنا حَمَّادُ بْنُ سَلَمَةَ، عَنْ عَمَّارٍ، عَنْ مَیْمُونَةَ، قَالَتْ: سَمِعْتُ الْجِنَّ تَنُوحُ عَلَى الْحُسَیْنِ. شنیدم که بر حسین نوحه خواند.   📚المعجم الکبیر للطبرانی،ج3،ص131،ح2868 ط مکتبة ابن تیمیة  
✨﷽✨ ✅محبتت را ابراز کن ✍بزرگی می گفت: «قلب زن، پارچه ای است که زود پاره می شود و زود هم رفو می شود». نشاط و سرزندگی زن، به محبت مرد وابسته است. زن، عشق و احساساتش را با کلمات بیان می کند و نیاز دارد که با شنیدن کلمات، عشق و احساسات را از دیگران دریافت کند. زن، به نرمش و کلمات محبت آمیز، نیاز دارد؛ ولی مردان با رفتار و عمل، عشق و احساسات خود را بیان می کنند. نیاز عاطفی زن، این است که جمله دوستت دارم را چندین و چند بار از زبان همسرش بشنود و از این طریق، به آرامش روحی و اعتماد به نفس دست یابد. یکی از خصوصیات مردان، این است که کمتر احساسات و عواطف خود را بروز می دهند و بنابراین، در ابراز محبت خود به همسرشان، کمی با مشکل مواجه می شوند؛ ولی اگر مردان به تفاوت های موجود بین زن و مرد توجه داشته باشند و بدانند که با کمی ابراز محبت، به گرمای زندگی خود می افزایند، با کمی تلاش، احساسات خود را بروز خواهند داد. ✨امام صادق علیه السلام می فرماید: «یکی از اخلاق پیامبران، این است که نسبت به همسران خود محبت دارند» 📚بحارالانوار، ج 104، ص 236 ✨ همچنین پیامبر اکرم (ص) می فرماید: «این که مرد به زن بگوید دوستت دارم، هرگز از قلب زن بیرون نمی رود» 📚کافی، ج 5، ص 569 پس یادمان باشد که:کلمه 💕دوستت دارم💕 معجزه ها می کند ┏━✨⭐🌹✨🌟🌸☀️✨━┓🌸🌸http://eitaa.com/cognizable_wan ┗━✨⭐🌸✨🌟🌹☀️✨━┛