eitaa logo
"دانستنیهای زیبا"
3.7هزار دنبال‌کننده
14هزار عکس
13.8هزار ویدیو
635 فایل
کانالی برای قشر جوان؛ بابهترین داستانها؛ تلنگرها؛ نکات زیبا؛ طنز جالب؛ و... ادمین: https://eitaa.com/alimaola_110 یک کانال #زیبا بجای #صدکانال مولانا: آنکس که نداند و نخواهد که بداند حیف است چنین جانوری زنده بماند جهت ارسال سوالات👇👇👇 @alimaola_110
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅آزمایش بمب هسته‌ای انگلیس، روی سربازهای خودش! 🔸 صحبت‌های عجیب سربازان بازمانده آن عملیات کشنده، از ظلمی که دولت در حق آنها کرد. http://eitaa.com/cognizable_wan
🌕 *طرز تهیه شامپوی گل ختمی* 🌗 ابتدا گل ختمی خشک را آسیاب کرده و الک می کنیم. سپس یک قاشق غذا خوری از آن را در دو لیوان آب جوش مخلوط کرده و 10 تا 20 دقیقه صبر می کنیم تا لعاب پیدا کند. 🌗 سپس با پارچه نازک (یا جوراب زنانه) آن را صاف می کنیم و استفاده می کنیم. 🌗 فواید این شامپوی بی نظیر : رفع شوره سر ، رفع شپش ، نرم کننده طبیعی مو و بدن ، زیاد شدن رزق و روزی 🌗 توصیه می شود حداقل هفته ای یک مرتبه استفاده شود. http://eitaa.com/cognizable_wan
قبل از حرف زدن، بزار کلماتت از اين سه دروازه عبور كنن: 1. آيا حرفم حقيقت داره؟ 2. آيا گفتنش لزومى داره؟ 3. آيا گفتنش مهربانانه است؟! 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
نميتونيم هميشه چيزهايى كه تو دنياى دور و برمون ميگذره رو كنترل كنيم. اما ميتونيم چيزهايى كه تو سرمون ميگذره رو كنترل كنيم. 🧠 http://eitaa.com/cognizable_wan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🆔 💓آدم زنده به گل و 🌷محبت نیاز داره 💓و مُرده به فاتحه 🌷ولی ما گاهی برعكس 💓عمل میكنیم 🌷برای مُرده ها گُل میبریم 💓و فاتحه ي زندگی 🌷بعضیها رو میخونیم 🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
فوق العاده زیباست این متن🌺🍃 در کوچه ای وارد میشدم پیری ازکوچه درآمد پیرگفت: نرو🌺🍃 بن بست است گوش نکردم رفتم بن بست بود،برگشتم🌺🍃 سرکوچه که رسیدم پیرشده بودم ! قدر تجربه های بزرگترهارو بدونید... http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ _.... هم رو جاده دمشق درعا مسلط میشیم، هم جاده دمشق امان، هم جاده دمشق بیروت! کل دمشق و کاخ ریاست جمهوری و فرودگاه نظامی دمشق هم میره زیر آتیش ما و نفس حکومت رو میگیریم! دیگر از درد و ضعف به سختی نفس میکشیدم.. و او به اشکهایم شک کرده😢 و میخواست زیر پای اعتقاداتم را بکشد که با نیشخندی😏 دلم را محک زد _از اینجا با یه خمپاره میشه 💚 رو زد! اونوقت قیافه و دیدنیه!😈💣 شبی که در تهران به بهانه مبارزه با دیکتاتوری با بنزین بازی میکرد، در ذهنش چه آتشی بوده...😰😱 که مردم سوریه هنوز در تظاهرات و او در خیال خمپاره بود.😈💣 به در ساختمان رسیدیم،.. با لگدی در فلزی را باز کرد و میدید نام زینبیه دوباره دلم را زیر و رو کرده💚😢 که مستانه خندید و را به تمسخر گرفت _چرا راه دور بریم؟ شیعه ها تو همین شهر سُنی نشین داریا هم یه حرم دارن، اونو میکوبیم!😏😈 نمیفهمیدم از کدام حرم حرف میزند،.. دیگر نفسی برایم نمانده بود که حتی کلماتش را به درستی نمیشنیدم و میان دستانش تمام تنم از ضعف میلرزید...😥😣 وارد خانه که شدیم، روی کاناپه اتاق نشیمن از پا افتادم و نمیدانستم این اتاق من خواهد بود که از همان لحظه داریا بهشت سعد و جهنم من شد... را به رویم قفل کرد،..😥😐 میترسید آدم فروشی کنم که موبایلم را و روی اینهمه خشونت، از عشق کشید _نازنین من هر کاری میکنم برای مراقبت از تو میکنم! اینجا به زودی جنگ میشه، من نمیخوام تو این جنگ به تو صدمه ای بخوره، پس به من کن!😏😈 طعم عشقش را... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ طعم عشقش را قبلاً چشیده.. و میدیدم از آن عشق جز آتشی🔥 باقی نمانده که دلم را میسوزاند.. دیگر برای من هم جز و هیچ حسی نمانده و ، وحشی گری اش شده بودم..😥😥 که میدانستم دست از پا خطا کنم🌸 مثل مصطفی🌸 مرا هم خواهد کشت.😢😰 شش ماه زندانی این خانه شدم.. و از دنیا، تنها 🔥سعد🔥 را میدیدم و حرفی برای گفتن نمانده بود که او فقط از نقشه جنگ میگفت.. و من از غصه در این غربت ذره ذره آب میشدم...😥😢 اجازه نمیداد حتی با همراهی اش از خانه خارج شوم،.. تماشای مناظر سبز داریا با حضور در کنار پنجره 😐😒ممکن بود و بیشتر بودم که مرا تنها برای خود میطلبید.. و حتی اگر با شکایت میکردم دیوانه وار با هر چه به دستش میرسید، تنبیهم میکرد😭 مبادا با سردی چشمانم کامش را تلخ کنم.😞😭 داریا هر جمعه ضد حکومت اسدتظاهرات میشد،.. سعد تا نیمه شب به خانه برنمیگشت.. و و این خانه قاتل جانم شده بود که هر جمعه تا شب با تمام در و پنجره ها میجنگیدم.. بلکه راه فراری پیدا کنم.. و آخر حریف آهن و میله های مفتولی نمیشدم.. که دوباره در گرداب گریه😞😭 فرو میرفتم... دلم دامن مادرم را میخواست،..😢 صبوری پدر..😢 و مهربانی بی منت برادرم که همیشه حمایتم میکردند..😢 و خبر نداشتند هزاران کیلومتر دورتر در چه بلایی دست و پا میزند.. و من هم سعد برایم چه خوابی دیده...😞😞 که آخرین جمعه پریشان به خانه برگشت... اولین باران☔️🍂 پاییز خیسش کرده.. و بیش از سرما تنش را لرزانده بود.. که در کاناپه فرو رفت و با لحنی گرفته صدایم زد... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ صدایم زد _نازنین! با قدمهایی کوتاه به سمتش رفتم.. و مثل تمام این شبها تمایلی به همنشینی اش نداشتم.. که سرپا ایستادم و بی هیچ حرفی نگاهش کردم.😒😒 موهای مشکی اش از بارش باران به هم ریخته بود، خطوط پیشانی بلندش همه در هم رفته.. و تنها یک جمله گفت _باید از این خونه بریم! برای من که بودم،.. 😢😒 چه فرقی میکرد در کدام زندان باشم که بی تفاوت😕 به سمت اتاق چرخیدم.. و او هنوز حرفش تمام نشده بود که با جمله بعدی خانه را روی سرم خراب کرد _البته باید بری، من میرم ترکیه! باورم نمیشد...😨😢 پس از شش ماه که لحظه ای رهایم نکرده، تنهایم بگذارد.. و میدانستم برایم در نظر گرفته.. که رنگ از صورتم پرید... 😨 دوباره به سمتش برگشتم و هرچقدر وحشی شده بود، همسرم بود ومیترسیدم مرا دست غریبه ای بسپارد که به گریه افتادم...😰😭 از نگاه بیرحمش پس از ماهها محبت میچکید، انگار نرفته دلتنگم شده و با بغضی که گلوگیرش شده بود،.. زمزمه کرد _نیروها تو استان ختای ترکیه جمع شدن، منم باید برم، زود برمیگردم! و خودش هم از این رفتن بود که به من دلگرمی میداد.. تا دلش آرام شود _دیگه تا پیروزی چیزی نمونده، همه دنیا از ارتش آزاد حمایت میکنن! الان ارتش آزاد امکاناتش رو تو ترکیه جمع کرده تا با همه توان به سوریه حمله کنه! یک ماه پیش.. که خبر جدایی تعدادی از افسران ارتش سوریه و تشکیل ارتش آزاد مستش کرده و در دولت جدید خواب از سرش برده بود،... نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ نمیدانستم خودش هم راهی این لشگر میشود که صدایم لرزید _تو برا چی میری؟ در این مدت هربار سوالی میکردم،.. فریاد میکشید.. و سنگینی این مأموریت، تیزی زبانش را کُند کرده بود.. که به آرامی پاسخ داد _الان فرماندهی ارتش آزاد تو ترکیه تشکیل شده، اگه بخوام اینجا منتظر اومدنشون بمونم، هیچی نصیبم نمیشه! جریان خون در رگ هایم به لرزه افتاده.. و نمیدانستم با من چه خواهد کرد.. که مظلومانه التماسش کردم _بذار برگردم ایران!😰😢🙏🙏 و فقط ترس از دست دادن من میتوانست شیشه بغضش را بشکند که صدایش خش افتاد _فکر کردی میمیرم که میخوای بذاری بری؟ معصومانه نگاهش میکردم تا دست از سر من بردارد.. و او کشیده بود که قاطعانه دستور داد _ولید یه خونواده تو داریا بهم معرفی کرده، تو میری اونجا تا من برگردم. _سپس از کیفش و بیرون کشید و مقابلم گرفت _این خانواده هستن، باید اینا رو بپوشی تا شبیه خودشون بشی. و پیش از آنکه نام وهابیت جانم را بگیرد،..😱😭 با لحنی محکم هشدار داد..😠 _اگه میخوای مثل دفعه قبل اذیت نشی، نباید بذاری کسی بفهمه هستی! ولید بهشون گفته تو از وهابی های افغانستانی!😈 از میزبانان وهابی تنها خاطره برایم مانده..😱😰 و از رفتن به این خانه تا حد مرگ وحشت کرده بودم..😱😰😭 که با هقهق گریه به پایش افتادم _تورو خدا... 😰😭😱بذار من برگردم ایران! و همین گریه طاقتش را تمام کرده بود.. که با هر دو دستش شانه ام را به سمت خودش کشید.. و صدایش آتش گرفت _چرا نمیفهمی نمیخوام از دستت بدم؟ خودم را از میان دستانش بیرون کشیدم که حرارت احساسش مثل...😱😡😰😭 ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹🕊بسم الله القاصمـ الجبارین🕊🌹 🕌رمـــــان 🕌قسمٺ حرارت احساسش مثل جهنم🔥 بود و تنم را میسوزاند... با ضجه میکردم😩😭 تا خلاصم کند و اینهمه باران گریه در اثر نمیکرد که همان شب مرا با خودش برد... در انتهای کوچه ای تنگ و تاریک، زیر بارش باران، مرا دنبال خودش میکشید و حس میکردم به سمت قبرم میروم.. 😭که زیر روبنده زار میزدم..😫😭 و او ناامیدانه دلداری ام میداد _خیلی طول نمیکشه، زود برمیگردم و دوباره میبرمت پیش خودم! اونموقع دیگه سوریه آزاد شده و مبارزه مون نتیجه داده! اما خودش هم.. فاتحه دیدار دوباره ام را خوانده بود.. که چشمانش خیس و دستش به قدرت قبل نبود.. و من به آن خانه بروم.. که با همه قدرت دستم را کشیدم و تنها چند قدم دویدم که چادرم زیر پایم ماند و با صورت زمین خوردم...😖😩😭 تمام چادرم از خاک خیس کوچه. گِلی شده بود، ردّ گرم خون را روی صورتم حس میکردم، بدنم از درد به زمین چسبیده.. و باید فرار میکردم.. که دوباره بلند شدم و سعد👿🔥خودش را بالای سرم رسانده بود که بازویم را از پشت سر کشید... طوری بازویم را زیر انگشتانش فشار داد که ناله در گلویم شکست و با صدایی خفه تهدیدم کرد _اگه بخوای تو این خونه از این کارا بکنی، زنده ات نمیذارن نازنین!😏 روبنده را از صورتم بالا کشید و تازه دید صورتم از اشک و خون پیشانی ام پُر شده.. 😖😭 که چشمانش از غصه شعله کشید _چرا با خودت این کارو میکنی نازنین؟ با روبنده خیسم صورتم را پاک کرد.. و نمیدانست با این زخم پیشانی چه کند که دوباره با گریه کردم _سعد بذار من برگردم ایران...😭🙏🙏🙏 روبنده را روی زخم پیشانی ام فشار داد تا کمتر خونریزی کند، با دست... ادامه دارد.... 🌹http://eitaa.com/cognizable_wan
رفتار کودکانه و همسرانه در روایت داریم هر کس بچّه دارد باید با او رفتار کودکانه کند. گاهی پدر و مادرها با تغییر صدا و ظاهر خود و حتّی پایین آوردن ظاهری سطح فکر خود با کودک بازی می‌کنند. در واقع والدین باید سعی کنند رفتار، گفتار و تعامل آنها با کودک مطابق نیاز و نگاه او به دنیای اطرافش باشد و البته باید در رفتار کودکانه، چارچوب‌های تربیتی نیز رعایت شود. در زندگی‌ مشترک این قانون کاربرد بسیار مهمّی برای درک همسر و ایجاد رابطه صمیمی دارد و می‌تواند در مدارا کردن با همسر کمک شایانی باشد. سعی کنیم در زندگی از نگاه همسرمان به قضایا نگاه کنیم. نیازها، علائق، استعدادها و گلایه‌های او را ببینیم و با توجّه به آنها عکس‌العمل و رفتارهای خود با همسر را مدیریّت کرده و همیشه خود را جای او بگذاریم تا او را بفهمیم. قلق همسرتان را پیدا کنید و با تفاوت‌های کلی روان‌شناسی زن و مرد آشنا شوید تا بتوانید همان‌گونه که با کودکتان رفتار کودکانه می‌کنید با همسرتان رفتار همسرانه کنید. 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
🌼امام علی علیه السلام و حضرت زهرا سلام الله علیها 💛حضرت امیر وقتی می خواستند حضرت زهرا سلام الله علیها را صدا کنند می فرمودند: 💖نفسی لک الفدا (جان علی به فدایت) 💖حبیبتی زهرا بنت رسول الله 💖زهرا جان و 💚جوابی که از حضرت زهرا سلام الله علیها می شنیدند: 💖روحی لک الفدا(روحم به فدایت علی) 💖ابوتراب 💖ابالحسن 💖علی جان 🌺زیبا صداکردن زن و مرد، بهترین شیوه برای ابراز محبت است. 🌸و نوعی شخصیت دادن به طرف مقابل است. ❣پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم 💕سه چیز است که محبت شخص را درباره دیگری خالص می کند. یکی از آنها این است که طرف مقابل را به اسمی صدا بزند که وی می پسندد. 📕کافی، ج2، ص643 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
‍ ✅روشهای از بین بردن پرز وکرک فرش 👈یکی از روشهای توصیه شده این است که یک کیسه حمام را نم کرده ودست کنید ودر جهت خواب فرش بکشید وپرزهارا جمع کنید. با دستکش ظرفشویی هم میتوانید این روش را امتحان کنید . 👈یکی از راههااستفاده از جاروی دستی یا همان سنتی است اگر جارو را کمی نم کنید و طبق خواب فرش جارو کنید بهتر است . 👈روش بعد استفاده از فرچه است فرچه را نم کنید یا در محلول آب وسرکه سفید بزنید وروی فرش بکشید . 👈یکی از روشهای دیگر اینکه تفاله چای را بفشارید وقبل از اینکه خشک شود به صورت نمدار روی فرش بپاشید وبا دستکش تفاله ها را به آرامی روی فرش بکشید وبعد جارو کنید . 👈در بعضی از جاروبرقیها ودستگاههای بخارشو سرشانه هایی وجود دارد که میتواند در گرفتن پرزهای فرش کمک کند . بعد از انجام هرکدام ازاین روشها با کشیدن جارو برقی به صورت روزانه ومنظم از دست پرزها وکرکهای فرش راحت میشوید. 🌺🌸🌼🌺🌸🌼 🏡 http://eitaa.com/cognizable_wan
بخشی از کتاب میخوام آدم حسابی باشم از خانم نیکیتا وی جامعه شناس سوییسی چاپ اول 109 سال پیش: 1_ آدم حسابیا زیاد نمی خوابن.صبح ها زود بیدار میشن و بعد از ظهر ها حتما نیم ساعت استراحت میکنند و شبها دیر تر از 12 نمیخوابن 2_ آدم حسابیا شبها با لباسی که برای خوابه میخوابن نه لباسی که باهاش غذا خوردن و غذا درست کردن و دستشویی رفتن. 3_ آدم حسابیا حداقل روزی نیم ساعت ورزش میکنن 4_ آدم حسابیا زیاد حرف نمیزنند مگر اینکه ازشون بخوان. 5_ آدم حسابیا برای ظرف شستن و تمیز کاری و تعمیر ماشین حتما دستکش دستشون میکنن. 6_ آدم حسابیا بی دعوت جایی نمیرن. 7_آدم حسابیا لباسهایی که استفاده نمی کنند را میبخشن. 8_ آدم حسابیا حتما توی اتاق کارشون یه گلدون دارن که هر روز بهش آب بدن. 9_ آدم حسابیا حتما یه اصولی دارند که بهش پایبند هستند. دوست خوبم خيلی باارامش و کند اين مطلب را بخوان ثانيه به ثانيه عمر را با لذت سپری کن در هر کار و هر حال کار ، تفريح ،رانندگی ،آموختن، مطالعه، آشپزی،نظافت ، خوردن و آشاميدن، عشق ورزی، حرف زدن، سکوت و تفکر، رابطه، نيايش و.... زندگی فقط در رسيدن به هدف خلاصه نشده مابه اشتباه اينگونه ميانديشيم: درسم تمام شود راحت شوم غذايم را بپزم راحت شوم اتاقم را تميز کنم راحت شوم بالاخره رسيدم.... راحت شدم اوه چه پروژه ای... تمام شود راحت شوم تمام شود که چه شود؟ مادامی که زنده هستيم و زندگی ميکنم هيچ فعاليتی تمام شدنی نيست بلکه آغاز فعاليتی ديگر است.... پس چه بهتر که در حين انجام دادن هر کاری لذت بردن را فراموش نکنيم نه مانند يک رباط فقط به انجام دادن بپردازيم به تمام شدن و فارغ شدن.... حتی هنگاميکه دستها را ميشوييم نيز ميتوانيم بالذت اينکار را انجام دهيم يکبار امتحان کنيد آب چه زيبا آرام پوست دستتان را نوازش ميکند به آب نگاه کنيد و لذت ببريد وآنجاست که احساس خوب زندگی کم کم به سراغتان ميايد... لذت باعث قدرتمند شدن ميشود به طرز باور نکردنی باعث بالا رفتن اعتماد به نفس ميشود... لذت بردن هدف زندگی است تا ميتوانی همه کارها و فعاليت ها را با لذت همراه کن... حتی نفس کشيدن که کمترين فعاليت توست... http://eitaa.com/cognizable_wan