داستان کوتاه
روزی حاکمی همراه با وزیر حکیمش ،از کنار روستایی می گذشتند.خانه های روستا خراب و ویران شده و مردمش آواره شده بودند.صدای آواز دو جغد به گوش حاکم و وزیرش رسید.
حاکم از وزیر پرسید:« به نظر تو این دو جغد باهم چه می گویند؟»
وزیر که همیشه می خواست حاکم را متوجه وظیفه و مسئولیت هایش نماید از فرصت استفاده کرد و پاسخ داد:« ای حاکم بزرگ ، یکی از این دوجغد دارد دختر جغد دیگر را برای پسرش خواستگاری می کند.»
حاکم خندید و گفت:«چه جالب!مگرجغدها هم شیربها و مهریه می گیرند و دخترشان را شوهر می دهند؟»
وزیر پاسخ داد:« بله این دوجغد هم دارند برسر شیربها چانه می زنند.»
حاکم با کنجگاوی پرسید:« خوب چه می گویند؟»
وزیر گفت:«جغدی که دختر دارد به آن یکی می گوید اگر میخواهی دخترم را به پسرت بدهم باید چندین روستای خراب و ویران را به عنوان شیربها به من بدهی.»
حاکم خندید و گفت:«چرا روستای خراب و ویران؟»
وزیر گفت:«چون جغدها به خرابه ها علاقه دارند.هرجا خرابه ای باشد جغد در آن زندگی می کند و آنجا را به عنوان خانه اش انتخاب می کند.»
حاکم گفت:«جغد دومی پیشنهاد او را قبول کرد؟»
وزیر گفت:« آری قبول کرد.او به جغد اولی گفته که اگر حاکم به همین شکل که امروز دارد بر مردم حکومت می کند به کارش ادامه دهد،کم کم تمام روستاها به ویرانه تبدیل می شوند و ساکنان آنها آواره می شوند.
آن وقت ویرانه های زیادی برجا می ماند و من تمام آن خانه های خراب و ویران را به عنوان شیربها و مهریه ی دخترت به تو می دهم.می گوید:
گر ملک اینست و همین روزگار
زین ده ویران دهمت صدهزار
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
زن ذلیل کیه؟!
گفت: «فلانی خیلی زن ذلیله!»
گفتم: «از کجا فهمیدی؟!»
گفت: «خانومش به خانوم من گفته که فلانی توی کارهای خونه کمک میکنه!»
گفتم: «چه اشکالی داره؟!»
گفت: «مرد خلق شده واسه اینکه آچار بگیره دستش بره زیر تریلی نه اینکه توی خونه ظرف بشوره و سبزی پاک کنه!»
گفتم: «این چیزی که تو میگی نشونه مرد بودن نیست و اون کارهایی ام که فلانی توی خونه انجام میده نشونه زن ذلیل بودن نیست!»
گفت: «علّامه دهر! تو بگو به کی میگن زن ذلیل؟!»
گفتم: «زن ذلیل به کسی میگن که زنش رو خوار و ذلیل کنه.»
گفت: «اِ...نه بابا! ما تا دیروز فکر میکردیم زن ذلیل به آدم بدبختی میگن که ذلیلِ زنش باشه!»
گفتم: «کسی که توی کارهای خونه به زنش کمک میکنه، کسی که به زنش محبت میکنه، کسی که به زنش احترام میذاره، ذلیلِ زنش نیست، زنش و زندگیش براش عزیزه»
رسول خدا فرمود : هر چه ایمان انسان کامل تر باشد به همسرش بیشتر اظهار محبت می نماید.
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
ویرال نقشه ی تجزیه طلبی در پی اغتشاشات
هدف فقط همینه...
دشمن میخواد کشور تجزیه بشه سوریه سازی کنه بعضیا درخواب خرگوشی دنبال حجاب و گشت ارشادن....😐
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
خیییلی قشنگه
زوج جوانی به محل جدیدی نقل مکان کردند .
صبح روز بعد هنگامی که داشتند صبحانه میخوردند ، از پشت "پنجره" زن همسایه را دیدند که دارد لباس هایی را که شسته است آویزان میکند .
زن گفت :
ببین ؛ لباسها را خوب نشسته است !!!
شاید نمی داند که چطور لباس بشوید یا اینکه پودر لباسشویی اش خوب نیست !
شوهرش ساکت ماند و چیزی نگفت ...
هر وقت که خانم همسایه لباس ها را پهن میکرد ، این گفتگو اتفاق می افتاد و زن از بی سلیقه بودن زن همسایه میگفت ...
یک ماه بعد ، زن جوان از دیدن لباس های شسته شده همسایه که خیلی تمیز به نظر میرسید ، شگفت زده شد و به شوهرش گفت:
نگاه کن !!! بالاخره یاد گرفت چگونه لباس ها را بشوید ...
شوهر پاسخ داد:
صبح زود بیدار شدم و پنجره های خانه مان را تمیز کردم !!!
***
زندگی ما نیز اینگونه است ؛
آنچه را که ما از دیگران می بینیم بستگی دارد به "پاکی پنجره" و "دیدی" که با آن نگاه میکنیم ...
*زندگی ما بازتاب ذهن مان است*
#موج_مثبت..
http://eitaa.com/cognizable_wan
عکسی کمتر دیده شده از اولین خودرویی که وارد ایران شد
🔹مظفرالدین شاه قاجار اولین خودرو را در ۲۱ آذر سال ۱۲۸۱ وارد ایران کرد و این خودرو را که در تصویر میبینید لقب اولین خودرو وارد شده به ایران را گرفت.
🔹شاه قجری آنچنان محو این اتومبیلها شده بود که با وجود خالی بودن خزانه کشور، از محل چند صد هزار لیره استقراضی از بانک شاهنشاهی ایران که متعلق به انگلیسیها بود، دو دستگاه رنو خریداری کرد و اولین خودروها را به ایران وارد کرد.
🔹این اتومبیلها نفت سوز و مدل ۱۹۰۰ میلادی از نمایشگاه بینالمللی فرانسه به قیمت ۴ هزار تومان خریداری شد. این اتومبیل به وسیله وزیر مختار ایران به ایران فرستاده شد. رنگ این اتومبیل آبی آسمانی تیره و راننده آن نیز یک مهندس فرانسوی به نام مسیو وارونه بود.
http://eitaa.com/cognizable_wan
همسران شاعرِ #شاه_اسماعیل_صفوی!!
شاه اسماعیل صفوی دو زن به نام های "حیات" و "جهان" داشت که هردو دارای قریحه #شاعری بودند. روزی "بانوجهان" که دلتنگ معشوقِ زیباروی تاجدار خویش بود و از قضای روزگار، شاه نیز در سفر جنگی بود، شعری سرود و برای شویِ دور از دسترس فرستاد:
// تو پادشاهِ جهانی و [جهان] ز دست مده
// که پادشاهِ جهان را [جهان] به کار آید
از طرفی "بانو حیات" وقتی خبردار شد که شاه با شنیدن اين بيت زیبا دلتنگ و غمگین از دوریِ بانو جهان شده است، از حسادت ، خوناش به غلیان آمده و بیتی به این مضمون برای شاه اسماعیل فرستاد:
// ترکِ غمِ [جهان] بکن تا ز [حیات] برخوری
// هرکه غمِ [جهان] خورد، کی ز [حیات] برخورد
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
17.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♦️ انتشار برای اولین بار، قربانیان مصی…!
🔹 بخشی از کلیپ و اعترافات قربانیان مصی علینژاد برای اولین بار منتشر میشود!
http://eitaa.com/cognizable_wan
دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم.
مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت.
دنیای ما هر لحظه ممکن است
تمام شود اما ما غافل هستیم.
سخن شیرین، گشاده رویی
و بخشش سرمایه اصلی ما در زندگیست.
ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است
که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد.
کسی که جو را میکارد گندم
را برداشت نخواهد کرد.
عمر تمام میشود اما کار تمام نمیشود.
کسی که میخواهد مردم به حرفش گوش بدهند
باید خودش نیز به حرف آنان گوش دهد.
مسافرت کردن و هم سفره شدن با
مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه
برای محک زدن شخصیت و درون آنان است.
کسی که معدنش طلا است همواره طلا
باقی میماند بدون تغییر، اما کسی که
معدنش آهن است تغییر میکند و زنگ میزند.
تمام کسانیکه در گورستان هستند
همه کارهایی داشتند و آرمانهایی
داشتند که نتوانستند محقق گردانند.
پس بساط عمر و زندگیمان را در دنیا
طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن
دست و پایمان را گم نکنیم...!
🌐http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃ده فرمان زندگی 🍃🌼🍃
✨ﯾﮏ: ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻮﻗﻒ ﻧﺒﺎﺵ،
✨ﺩﻭ: ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ معطل ﻧﺒﺎﺵ،
✨ﺳﻪ: ﺳﺮ ﺳﺨﺖ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﻟﺞ ﺑﺎﺯ ﻧﺒﺎﺵ،
✨ﭼﻬﺎﺭ: ﺻﺮﯾﺢ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﮔﺴﺘﺎﺥ ﻧﺒﺎﺵ،
✨ﭘﻨﺞ: ﺑﮕﻮ ﺁﺭﻩ ﻧﮕﻮ ﺣﺘﻤﺎ،
✨ﺷﺶ: ﺑﮕﻮ ﻧﻪ ﻧﮕﻮ ﻫﺮﮔﺰ،
✨ﻫﻔﺖ: ﺻﺒﻮﺭ ﺑﺎﺵ ﺍﻣﺎ ﺑﯽ ﺧﯿﺎﻝ ﻧﺒﺎﺵ،
✨ﻫﺸﺖ: ﺷﺘﺎﺏ ﮐﻦ ﺍﻣﺎ ﺷﺘﺎﺏ ﺯﺩﻩ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﻦ،
✨ﻧﻪ: ﺑﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ می مونم ﻧﮕﻮ ﺑﺮﺍﺕ ﻣﯿﻤﯿﺮﻡ،
✨ﺩﻩ: ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻧﯿﺴﺖ،
ﺑﻠﮑﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﭼﯿﺰﻫﺎﯾﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ...
🌼ﻭ ﺯﯾﺒﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ:
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﻧﺒﺎﺵ ﮐﻪ ﺑﺘﻮﻧﯽ ﺑﺎ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﮐﻨﯽ،
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﺎﺵ ﮐﻪ ﻧﺘﻮﻧﯽ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ کنی.
http://eitaa.com/cognizable_wan
یک روز روباهی می خواست خرگوشی را بخورد . خرگوش زرنگ که راه فراری نداشت فکر بکری به مغزش رسید و با زیرکی نگاهی به روباه انداخت و گفت:" آهای ... مگه تو کی هستی که می خواهی منو بخوری ؟"
روباه که از این حرف خیلی جاخورده بود گفت :" خوب! اینکه معلومه من روباهم وروباه ها هم خرگوش می خورند."
خرگوش با جسارتی بیشتر می گوید:" اینطور که من دارم میبینم تو که روباه نیستی. اگرادعا می کنی روباه هستی باید این مسا له رو ثابت بکنی."
روباه که دستپاچه شده بود گفت:" اگه از شیر مدرک بگیرم برات بیارم خوبه؟" خرگوش می گوید : آره خوبه اگه شیر به تو مدرک داد اونوقت بیا منو بخور
روباه پیش شیر می رود و با اصرار مدرکی می گیره که اثبات کنه او یک روباه است و با مدرک می ره پیش خرگوش . ولی خرگوش ناقلا فرار کرده و رفته بود .
روباه با کلی ناراحتی که خرگوش سرش کلاه گذاشته میره پیش شیر تا داستان را برای شیر تعریف کنه وقتی به شیر می رسه می بینه که گوزنی داره با شیر صحبت می کنه ومی گوید:
" تو که شیر نیستی اگر شیر هستی باید این مساله رو ثابت کنی .
شیر می گوید: عزیز من ... یا من گرسنه هستم یا گرسنه نیستم...
اگر گرسنه نباشم دلیلی هم ندارد به تو ثابت کنم که شیر هستم ولی اگر گرسنه باشم وقتی تو را خوردم می فهمی که من شیر هستم...
روباه وقتی این قضیه را می بینه با کلی ناراحتی پیش شیر می آید ومی گوید :" ای شیر! تو که این قدر وارد هستی چرا وقتی من دفعه اول آمدم از تو مدرک اثبات روباه بودنم را بگیرم به من نگفتی که خرگوش می خواهد سرت کلاه بگذارد.
شیر در جواب می گوید : آخر من فکر کردم تو این مدرک را برای کسایی می خواهی که برای اثبات وجودشان احتیاج به سند ومدرک دارند ...
نکته اخلاقی : اگر گردویی در دست داشته باشید و همه دنیا بگویند مروارید است هنوز شما گردویی در دست دارید و اگر در دست مرواریدی در دست داشته باشید و همه دنیا بگویند گردویی در دست دارید شما در دست خود مرواریدی دارید و ارزش آن پایین نمیآید ...
موفقیتهای بزرگ تنها در صورتی نصیب انسان میشود که از شروع های کوچک راضی باشد.
انسان هر جا که باشد خالق سرنوشت خود است.
اگر کار کوچکی با دقت و به طور مداوم و از روی محبت انجام شود دیگر کار کوچکی نیست
مادامی که طرفتان را نبخشیده اید خود شما قربانی ماجرا هستید ...
http://eitaa.com/cognizable_wan
آقایان بدانند در هنگام غرزدن خانوما چه کنند❓
مردی زیرکه و عاقلانه رفتار میکنه که وقتی میبینه خانومش شروع به غُرغُر کردن کرده، قبل از هر چیزی گارد نگیره و جلوی حس های منفی که در وجودش داره شکل میگیره را بگیره.
اولین قدم اینه که مرد با کلام خودش حس های منفی خانوم را کم کنه.
یعنی اینکه با خانومش هم احساسی کنه.
جملاتی ساده مثل
✨منم متاسفم
✨حق با توئه
✨من حرفت را میفهمم
✨عزیزم از من چه کاری بر میاد تا انجام بدم
این جملات از سمت آقا میتونه اوضاع را تغییر بده، چون در کاهش احساسات منفی خانم خیلی موثره.
و دومین قدم این که میتونید در طولانی مدت علت های احساسات منفی خانم را متوجه بشید و اونو رفع کنید.
مثلا در مورد اینکه خانوم خونه از کارهای خونه خسته شده بود،آقای خونه میتونه با تقدیر و تشکرهای که از خانم داره و یا بر عهده گرفتن کارهای کوچیک خونه در ایجاد نشدن این حس در همسرش جلوگیری کنه.
🍃
🌺🍃 http://eitaa.com/cognizable_wan