#پندانه
🍃🌺
یک روز چشم وا می کنی و می بینی همه ی فصل ها و ماه ها و روزها برایت شبیه به هم اند . در پنج شنبه همان احساسی را داری که در شنبه داری و غروب دوشنبه برایت با غروب جمعه ، هیچ فرقی ندارد !
بهار ، فقط بهار است و پاییز ، فقط پاییز ...
دیگر زیباییِ گلها ، تو را به وجد نمی آورَد ، خِش خشِ برگ ها تو را یادِ کسی نمی اندازد و جدول های کنار خیابان را که می بینی ؛ به سرت هوای قدم زدن و دیوانگی نمی زند !
تنهاییِ پروانه ها دلت را نمی لرزانَد ، مقصد قاصدک ها برایت مهم نیست و دنبالِ شجره نامه ی جیرجیرک ها نمی گردی !
یک روز چشم وا می کنی و می بینی که زندگی را بیش از اندازه جدی گرفته ای و تمام تلاشی که می کنی برای زنده ماندن است ، نه زندگی کردن !
از یک جایی به بعد ، همه چیزِ جهان برایت تکراریست ، نه اشتیاقی برای عاشقِ کسی شدن داری و نه انگیزه ای برای عاشقانه با کسی حرف زدن !
تمام زندگی ات طبق فرمول یکنواختِ منطق ، پیش می رود و دیگر هیچ آرزوی عجیبی در سرت نداری ...
آدم ها لابه لای مشکلات و سختی ها بزرگ می شوند اما بدان که آن روز ، تو بزرگ نشده ای ! فقط کودک بلند پرواز درونت را کشته ای ...
بزرگ شدن اینقدرها ترسناک نیست !
🌐 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
✅به اندازه رگ گردن نه، نزدیکتر از رگ گردن!
🔸 شاید زیاد این سخن خدا رو شنیدیم که
وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرید
ولی کمتر به این فکر کردیم که خدا نمیگه اندازه رگ گردن بهتون نزدیکیم، فرموده از رگ گردن هم بهتون نزدیکتریم
اگر تو زندگیمون موقع هر کاری فقط به همین نزدیکی خدا به خودمون درست فکر میکردیم
نه درگیر گناه میشدیم و نه ناامید
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
10.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
🎬 کلیپ #استاد_دانشمند
«بترسید از دل سوزوندن»
داستان عجیب نانوا_و_مشتری مسیحی
«انتهای این کلیپ تحول عجیبی در مَنِش و رفتار شما رخ میدهد...»
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه 🌹
📔 #ضرب_المثل_های_ایرانی
✍اگر را کاشتند سبز نشد
می گویند روزی ساربانی که از کنار یک روستای کویری می گذشت به زمین خشک و خالی ای رسید و شترهایش را آنجا رها کرد در این وقت ناگهان یکی از روستاییان آمد و شتر را زیر باد کتک گرفت ساربان گفت چه می کنی مرد؟
چرا حیوان بینوا را می زنی ؟
روستایی گفت چرا می زنم؟
مگر نمی بینی که دارد توی زمین من می چرد و از محصول من می خورد؟
ساربان گفت چه می گویی مرد؟
در این زمین که تو چیزی نکاشته ای به من نشان بده که شتر چه خورده؟
روستایی گفت چیزی نخورده؟
اگر من همه ی زمین را گندم کاشته بودم شتر تو آمده بود و همه چیز را خورده بود و آن وقت چه می کردی؟
اگر را کاشتند سبز نشد..
⚠️ این مثل زمانی استفاده می شود که یک نفر بخواهد از یک کار اتفاق نیفتاده یا محال یک نتیجه ی قطعی بگیرد.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
💖💖ﺍﺯ ﺧﺪﻣﺖ ﺑﻪ ﺧﻠﻖ ﭘﺸﯿﻤﺎﻥ ﻣﺸﻮ...
ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﻗﺪﺭ ﺧﻮﺑﯽ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﻧﺴﺖ، ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻣﺸﻮ
ﮔﻨﺠﺸﮏﻫﺎ ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺁﻭﺍﺯ ﻣﯽﺧﻮﺍﻧﻨﺪ
ﻭ ﻫﯿﭻﮐﺲ هم ﺗﺸﮑﺮ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ
ﻭﻟﯽ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺁﻭﺍﺯﺷﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ.
ﻧﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ ﺍﺳﺖ.
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﺪ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ،
ﻭ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺧﻮﺏ!
ﻭ ﯾﮑﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺟﺬﺍﺏ،
ﻭ ﺷﺨﺼﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻫﯿﭻ ﺣﺴﺎﺏ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ!
ﺗﻨﻬﺎ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺁﻧﮕﻮﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ ﻣﯽﺑﯿﻨﺪ.
ﭘﺲ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﻭ ﻣﺮﺍﺩ ﺧﻮﺩﺕ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻩ.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
#قانون_جذب
💖💖گفت : زندگی مثه نخ کردنه سوزنه!
یه وقتایی بلد نیستی چیزیو بدوزی، ولی چشات انقد خوب کار میکنه که همون بار اول سوزن رو نخ میکنی،
اما هر چی پخته تر میشی، هر چی بیشتر یاد میگیری چجوری بدوزی، چجوری پینه بزنی، چجوری زندگی کنی،
تازه اون وقت چشات دیگه سو ندارن .
گفتم : خب یعنی نمیشه یه وقتی برسه که هم بلد باشی بدوزی، هم چشات اونقد سو داشته باشن که سوزن رو نخ کنی؟
گفت: چرا، میشه، خوبم میشه
اما زندگی همیشه یه چیزیش کمه.
گفتم چطور مگه؟
گفت : آخه مشکل اینجاست، وقتی که هم بلدی بدوزی، هم چشات سو داره،
تازه اون موقع میفهمی
نه نخ داری، نه سوزن ...
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
🍃گاهی زندگی سخت است و گاهی ما سخت ترش میکنیم ….
✨گاهی آرامش داریم، خودمون خرابش میکنیم…
🍃گاهی خیلی چیزارو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم…
✨گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم…
🍃گاهی میشه بخشید اما با انتقام ادامش میدیم…
✨گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم…
🍃گاهی باید انصراف داد اما با حماقت ادامه میدیم…
✨و گاهی …. گاهی …. گاهی …..
تمام عمر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا نمیخوایم … بدونیم …
🍃کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیماتمون و گاهی های زندگیمون باشیم!
✨کاش یادمون نره که فقط یکبار زنده ایم و زندگی می کنیم فقط یکبار…
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
معلم: چرا دست های پدرت رو نکشیدی؟
کودک: تا نتونه مادرم رو بزنه!
معلم: چرا دهان مامانت رو نکشیدی؟
کودک: تا نتونه به بابام فحش بده!
🚫آگاهانه رفتار کنیم.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
🔅 #پندانه
✍ کجای زندگی باید تلاش کرد
🔹موتور کشتی بزرگی خراب شد. مهندسان زیادی تلاش کردند تا مشکل را حل کنند اما هیچکدام موفق نشدند!
🔸سرانجام صاحبان کشتی تصمیم گرفتند مردی را که سالها تعمیرکار کشتی بود، بیاورند.
🔹وی با جعبه ابزار بزرگی آمد و بلافاصله مشغول بررسی دقیق موتور کشتی شد. دو نفر از صاحبان کشتی نیز مشغول تماشای کار او بودند.
🔸مرد از جعبه ابزارش آچار کوچکی بیرون آورد و با آن به آرامی ضربهای به قسمتی از موتور زد. بلافاصله موتور شروع به کار کرد و درست شد.
🔹یک هفته بعد صورتحسابی ۱۰هزار دلاری از آن مرد دریافت کردند.
🔸صاحب کشتی با عصبانیت فریاد زد:
او واقعا هیچ کاری نکرد! ۱۰هزار دلار برای چه میخواهد بگیرد؟
🔹بنابراین از آن مرد خواستند ریز صورتحساب را برایشان ارسال کند.
🔸مرد تعمیرکار نیز صورتحساب را اینطور برایشان فرستاد:
ضربهزدن با آچار، ۲ دلار و تشخیص اینکه ضربه به کجا باید زده شود، ۹۹۹۸ دلار.
🔹و ذیل آن نیز نوشت:
تلاشکردن مهم است. اما دانستن اینکه کجای زندگی باید تلاش کرد میتواند همه چیز را تغییر بدهد.
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
🔴بازيهای کودکی حکمت داشت
گل یا پوچ: دقت در انتخاب
لی لی: تمرین تعادل در زندگی
الاكلنگ: ديدن بالا وپايين زندگی
هفت سنگ: تمرین نشانه گرفتن به هدف
سرسره: سخت بالا رفتن و راحت پایین آمدن!
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
نمکنشناسی مثل یک بیماریِ مزمن
شیوع پیدا کرده است بینِ مردم!
مهم نیست تو چقدر خودت را خرجِ حالِ خوبشان کردی!
حالِشان که با تو خوب شد،
دلیلِ حالِ بدت میشوند!
مهم نیست چقدر در گذشته کنارشان بودی!
میروند و شیفتهی آدمهای جدیدِ زندگیِشان میشوند.
مهم نیست تو چقدر دردشان را به جان خریدی!
درد میزنند به جانَت.
مهم نیست چقدر بارِ تنهاییشان را به دوش کشیدی!
در نهایت تنهایَت میگذراند.
لطفاً به فرزندانتان،
قدر شناس بودن را یاد دهید؛
اینجا زخمِخیلیها تازهی
همان نمکدانیست که شکست!
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
#پندانه
⭕️ گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
به یکی از سمت راستیها گفت: «تو کیستی؟»
گفت: «عقل.»
پرسید: «جای تو کجاست؟»
گفت: «مغز.»
از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
گفت: «مهر.»
پرسید: «جای تو کجاست؟»
گفت: «دل.»
از سومی پرسید: «تو کیستی؟»
گفت: «حیا.»
پرسید: «جایت کجاست؟»
گفت: «چشم.»
سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد: «تو کیستی؟»
جواب داد: «تکبر.»
پرسید: «محلت کجاست؟»
گفت: «مغز.»
گفت: «با عقل یک جایید؟»
گفت: «من که آمدم عقل میرود.»
از دومی پرسید: «تو کیستی؟»
جواب داد: «حسد.»
محلش را پرسید.
گفت: «دل.»
پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟»
گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.»
از سومی پرسید: «کیستی؟»
گفت: «طمع.»
پرسید: «مرکزت کجاست؟»
گفت: «چشم.»
گفت: «با حیا یک جا هستید؟»
گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan