935.8K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 برای سفر راحت و بیدغدغه امروزمان به #کربلای_معلی هزینه گزافی پرداخت شده است...
نائب زیاره #شهدا باشیم
🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
💠دستگیری از بنده خدا💠
🌸از جبهه برميگشتم. وقتي رسيدم ميدان خراسان ديگر هيچ پولي همراهم نبود. به سمت خانه در حرکت بودم. اما مشغول فكر؛ الان برسم خانه همسرم و بچه هايم از من پول ميخواهند.تازه اجاره خانه را چه كنم؟ سـراغ کی بروم؟ به چه کسي رو بيندازم؟
خواستم بروم خانه برادرم، اما او هم وضع خوبي نداشت. سر چهارراه عارف ايستاده بودم. با خودم گفتم: فقط بايد خدا کمک کند. من اصلا نميدانم چه كنم!
🌸در همين فكر بودم که يكدفعه ديدم ابراهيم سوار بر موتور به سمت من آمد. خيلي خوشحال شدم. تا من را ديد از موتور پياده شد، مرا در آغوش کشيد. چند دقيقه اي صحبت كرديم. وقتي ميخواســت برود اشاره کرد: حقوق گرفتي؟ گفتم: نه، هنوز نگرفتم، ولي مهم نيست. دست کرد توي جيب و يک دسته اسکناس درآورد. گفتم: به جون آقا ابرام نميگيرم، خودت احتياج داري. گفت: اين قرض الحسنه است. هر وقت حقوق گرفتي پس ميدي. بعد هم پول را داخل جيبم گذاشت و سوار شد و رفت.
🌸آن پول خيلي برکت داشت. خيلي از مشکلاتم را حل کرد. تا مدتي مشکلي از لحاظ مالي نداشتم. خيلي دعايــش کردم. آن روز خدا ابراهيم را رساند. مثل هميشه حلال مشكلات شده بود.
#شهدا #شهادت
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
این کلیپ راهرروز وهروز هم ماببینیم هم #مسئولین البته مسئولین چه عرض کنم که از #شهدا و #فقرا فاصله کیهانی گرفتن
http://eitaa.com/cognizable_wan
#متن_خاطره
🌷 وقتی میخواستند به جبهه اعزام شوند مادرشان اعتراض کردند که: شما زن و بچه داری...شهید عسکری میگوید: قضیه مثل آن کسی است که دید کسی گریه میکند. علت را پرسید. گفت گرسنهام، نان میخواهم. آن شخص در جواب گفت نان که نمیدهم، ولی هر چه بخواهی با تو گریه میکنم. بعد فرمودند: حالا ما هم مثل آن شخص، حاضریم همیشه برای امام حسین(ع) گریه کنیم، ولی یاریاش نکنیم. گفتم: شما زن و بچه دارید. بگذارید برادر به جای شما بروند.گفتند: مگر به جای آدم زنده کسی میتواند نماز بخواند؟! هر کسی خودش مسئولیت دارد...
📚 #شهید_مسعود_عسگری
شادی روح #شهدا #صلوات
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
19.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شب زیارتی ارباب
صلی الله علیک یا اباعبدالله ❤️
به نیابت از همه #شهدا 🕊️
🌏 http://eitaa.com/cognizable_wan
4.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙آیت الله العظمی جوادی آملی
«فرمود:وَ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ؛ اینها که در راه خدا شربت شهادت نوشیدند، هیچ عملی از اعمال اینها گُم نمی شود و همه اعمال اینها محفوظ است! هر کار خیری که کردند و هر قدمی که برداشتند! در بخش های پایانی سوره مبارکه «توبه» فرمود: ﴿وَ لاَ ینفِقُونَ نَفَقَةً صَغِیرَةً وَ لاَ كَبِیرَةً﴾؛یک بند کفشی، یک بند پوتینی، یک مجاهدی یک سربازی به سرباز دیگر کمک کرد در نامه عمل او محفوظ است!...
هیچ دشمنی را نمی ترسانند، مگر اینکه این در نامه عملشان ثبت است؛ هیچ دوستی را خوشحال نمی کنند، مگر اینکه در نامه عملشان ثبت است.»
درس تفسیر ۹۵/٢/١٨
#شهدا
✾📚 http://eitaa.com/cognizable_wan
روایتی عجیب از یک #شهید در #ملامجدالدین #ساری!
شهیدی که با آبرویش بازی کرد!
در آستانه سالروز شهادت شهید محمد تورانی در 22 آبان 1360
یادی کنیم ازاسطوره اخلاص...شهید محمد تورانی.
جوانی که پا روی آبرو و اعتبارش گذاشت و ماسک منافق بودن به صورتش زد تا بتونه تو سازمان منافقین نفوذ کنه. طلبه ای که حاضر شد مامومین خودش رو از دست بده تا امامش از او راضی باشه...
قصه محمد تورانی قصه آدمایی که قرار گذاشتند فقط و فقط واسه خدا کار کنند.
داستان از اینجا شروع شد که محمد متوجه شد عده ای به صورت غیر قانونی مشغول جمع آوری سلاح هستند.
با در میون گذاشتن این مسئله با فرماندهان سپاه و با رضایت محمد،ماموریت سختی روی دوش محمد افتاد. قرار شد محمد در نقش منافق وارد سازمان منافقین بشه. اما محمد،جوان متدین و خوشنامی بود و این ماموریت نیازمند تدارک مقدمات و کارهایی بود.کارهایی در تخریب اعتبار محمد تورانی! اون باید آزمایش سختی رو می گذروند.
تو اولین قدم، و با هماهنگی فرماندهان، محمد از سپاه اخراج شد.کم کم انحراف محمد نقل محافل شد. بازار سرزنش ها و توهین ها گرم تر و گرم تر می شد. تو این مدت فرماندهان هم بیکار نبودند. در قدم بعدی تدارک یک بستنی فروشی رو برای کار محمد دیده بودند.خیلی طول نکشید که برق محل کار محمد رو به جرم ارتباط با منافقین قطع کردند.
دیگه برای محمد احترام و آبرویی نمونده بود. اونقدر نقشش رو خوب اجرا کرد که خانمش هم دم از جدایی می زدو می خواست درخواست طلاق بده.گفتند:خانمش رو دیوارهای خونه مرگ بر منافق و مرگ بر ضد ولایت فقیه می نوشت.
فقط چند نفر از این نمایش با خبر بودند.
سردار شهید طوسی و سردارشهید محمدیان و سردار تولایی.
دادستان وقت می گفت: چندین بار محمد با منافقین دیگه بازداشت شد.
باید منافقین به او اعتماد می کردند.همین هم شد.محمد با نفوذی که در سازمان کرد و ارتباطی که با کوموله ها گرفت اطلاعات خوبی به دست سپاه رسوند. سرانجام هم با اطلاعات محمد، یک باند و خونه تیمی منافقین با کلی مهمات توسط سپاه رهگیری و منهدم شد.
با پایان ماموریت، محمد بین نگاه های پر از شرم و خجالت دوباره به سپاه برگشت.اما این برگشت زمان زیادی طول نکشید.چندی نگذشت که محمد تو نبرد جنگل های آمل به چنگال منافقین افتاد. هر بلایی خواستند سر این جوون آوردند. شعله کینه منافقین دامن این مجاهد رو گرفت.منافقین بدن محمد رو آتش زدند و تا چند وقت خبری از بدن مطهرش نبود.
بعد از چند ماه با دستگیری بعضی از منافقین و اعتراف اونها، قتلگاه محمد پیدا شد.
گفتند:تکه های سوخته بدن محمد که تونستند جمع کنند؛ حدودا دو کیلو بود....
محمد در غریبی و تنهایی به شهادت رسید. جوونی که پا روی خودش گذاشت تا دستهاش به خدا برسه...
بزارید از غریبی محمد، چیز دیگه ای هم بگم..
نمیدونم چند نفر از شما مردم ساری سر قبر شهید محمد تورانی رفتید. یا اصلا چند نفر از شما اسمش رو شنیدید.
بزارید براتون بگم!
محمد تورانی طلبه همین حوزه مصطفی خان ساری تو چهار راه برق بود و تشییع بدن مطهرش هم از همین مسجد جامع ساری شروع شد و الان هم قبر مطهرش تو گلزار شهدای ملا مجد الدین ساریه.
غریبانه زیر یکی از این درخت های نارنج....
شهیدی که غریبانه زندگی کرد؛ غریبانه شهید شد، و همچنان غریبانه از دیده ها دور است.
#شهدا #شهادت #شهید
✅http://eitaa.com/cognizable_wan
🌹بیسیمچی گردان حنظله حاج همت را خواست.
حاجی آمد پای بیسیم و گوشی را به دست گرفت.
صدای ضعیف و پر از خش خش … را از آن سوی خط شنیدم که میگوید:
احمد رفت، حسین هم رفت. باطری بیسیم دارد تمام می شود. عراقیها عنقریب می آیند تا ما را خلاص کنند. من هم خداحافظی می کنم.
حاج همت همانطور که به پهنای صورت اشک می ریخت، گفت:
بیسیم را قطع نکن… حرف بزن. هر چی دوست داری بگو، اما تماس خودت را قطع نکن.
صدای بیسیم چی را شنیدم که می گفت:
سلام ما را به امام برسانید. از قول ما به امام بگویید: همانطور که فرموده بودید حسینوار مقاومت کردیم، ﻣﺎﻧﺪﻳﻢ و ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺟﻨﮕﻴﺪﻳﻢ.
۳۰۰ تن از رزمندگان گردان حنظله درون یکی از کانالها به محاصرهی نیروهای عراقی در می آیند. آنها چند روزو صرفا با تکیه بر ایمان سرشار خود به مبارزه ادامه میدهند و به مرور همگی توسط آتش دشمن و با عطش مفرط به شهادت میﺭﺳﻨﺪ.
🌹#شهـید_حسینیارینسب
#شهدا
✅ http://eitaa.com/cognizable_wan
از ڪانالهای آن روز
فقط به "خدا" می رسیدند
از ڪانال های امروز چه طور؟
#نماز_اول_وقت
#شهدا
http://eitaa.com/cognizable_wan
🌱 شهید حسین ترک
📜 اسلام آدم بی تفاوت و کنارهگیر از مسائل سیاسی نمی خواهد.
حضور در انتخابات یعنی راه سعادت را انتخاب کردن و دنبال وسوسه های شیطان نرفتن.
#انتخابات #شهدا
┏━━ °•🖌•°━━┓
http://eitaa.com/cognizable_wan
┗━━ °•🖌•°━━┛
1️⃣ضیافت ام الشهدا (س) برای سید
برادر خاکزاد از همرزمان شهید نقل می کند:
🌷سیدحسن از بچه های ناب اطلاعات عملیات بود، علاوه بر خصلت های ورزشی و رزمی ایشان که در درگیری های تن به تن با دشمن بسیار مفید واقع می شد،روح لطیف و حال و هوای عرفانی او زبانزد بچه های رزمنده بود.
سید شبی در خواب دید که یک نفر دو عدد میوه ی سبز و قرمز در دست دارد، میوه سبز را به او داد و قرمز را به مهدی زاده، حسن کنجکاو شد تا تعبیر خوابش را بداند. به او گفتند: آن که میوه قرمز گرفت چون رسیده بود شهید خواهد شد و میوه سبز تو نشان از آن دارد که هنوز وقت رفتنت فرا نرسیده. بعد از شهادت مهدی زاده حسن دلگرفته و محزون بود ،همیشه با خود خلوت می کرد و زیر لب زمزمه ای شیرین داشت.
🌺هرچه که می گذشت به عملیات والفجر 8 نزدیک تر می شدیم، یک بار که سید به همراه یکی از همرزمانش برای شناسائی به سنگر نگهبانی دشمن نفوذ کرده بود، وقتی دوربین را مقابل چشم خود گذاشت ،گنبد دلربای آقا ابا عبدالله (ع) را مقابل خود دید ،اول فکر کرد شاید کسی عکسی چسبانده ،دوربین را وارسی کرد اما چیزی نیافت ، به دوستش گفت : تو نگاه کن ببین چیزی را می بینی ،همرزمش هر طرف را که نگاه کرد جز خاک و خاکریز و سنگ چیز دیگری را ندید، حسن دوباره نگاه به دوربین را انداخت بازهم گنبد آقا را دید!
🌹بعد از آن خلوت سید حسن بیشتر شده بود، تا این که یک شب خواب بی بی حضرت زهرا (س) را می بیند، حضرت در خواب به او گفتند : پسرم !ضیافتی را برای تو ترتیب داده ایم...
سید پس از آن دیگر در پوست خود نمی گنجید، خیلی ها از موضوع اطلاع نداشتند و با دیدن رفتارهای عجیب و غریب سید تعجب می کردند.
حسن شاد و سرحال بود،سه چهار روز مانده به عملیات به بچه های اطلاعات گفتند باید استراحت کنند اما سید حسن واستراحت !! شال سبزی به کمر می بست و می رفت پیش بچه ها به آنها روحیه می داد و در کارها کمکشان می کرد.
#_ضیافت_ام_الشهدا
#_شهیدسیدحسن_علی_امامی
#شهادت #شهدا
http://eitaa.com/cognizable_wan