°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
📖داستان زیبا از سرنوشت واقعی
📝 #نسل_سوختــه
#قسمت_شصت
🍁پرونده ام رو گرفتیم. #مدیر_مدرسه، یه نامه بلند بالا برای مدیر جدید نوشت. هر چند دلش نمی خواست پرونده ام رو بده و این رو هم به زبان آورد. ولی کاری بود که باید انجام می شد. نگران بود جا به جایی وسط #سال_تحصیلی، اونم با شرایطی که من پشت سر گذاشتم، به درسم حسابی لطمه بزنه.
🍃روز برگشت، بدجور دلم گرفته بود. چند بار توی خونه مادربزرگ چرخیدم، دلم می خواست همون جا بمونم، ولی دیگه زمان برگشت بود.
🍁روزهای اول، توی مدرسه جدید، دل و دماغ هیچ کاری رو نداشتم. توی دو هفته اول، با همه وجود تلاش کردم تا عقب موندگی هام رو جبران کنم. از مدرسه که برمی گشتم سرم رو از توی کتاب در نمی آوردم.
🍃یه بهانه ای هم شده بود که ذهن و حواسم رو پرت کنم. اما حقیقت این بود، توی این چند ماه من خیلی فرق کرده بودم. روحیه ام، اخلاقم، حالتم، تا حدی که رفقای قدیم که بهم رسیدن، اولش حسابی جا خوردن.
🍁سعید هم که این مدت، یکه تاز بود و اتاق دربست در اختیارش، با برگشت من به شدت مشکل داشت. اما این همه علت #غربت من نبود. اون خونه، خونه همه بود، پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، همه جز من.
🍃این رو رفتار پدرم بهم ثابت کرده بود، تنها عنصر اضافی خونه که هیچ سهمی از اون زندگی نداشت.
🍁شب که برگشت، براش چای آوردم و خسته نباشید گفتم. نشستم کنارش، یکم زل زل بهم نگاه کرد.
ـ کاری داری؟
🍃ـ دفعه قبلی گفتید اینجا خونه شماست و حق ندارم زیر سن تکلیف روزه بگیرم. الان که به تکلیف رسیدم، روزه مستحبی رو هم راضی نیستید؟ توی دفتر پدربزرگ دیدم، از قول #امام_خمینی نوشته بود برای برنامه عبادی، روزه گرفتن روزهای دوشنبه و پنجشنبه رو پیشنهاد داده بودن.
خیلی جدی ولی با احترام، بدون اینکه مستقیم بهش زل بزنم حرفم رو زدم.
یکم بهم نگاه کرد، خم شد قند برداشت.
🍁ـ پس بالاخره اون ساک رو دادن به تو.و سکوت عمیقی بین ما حاکم شد. فقط صدای تلویزیون بلند بود و چشم های منتظر من.
🍃نمی دونستم به چی داره فکر می کنه؟ یا … – هر کار دلت می خواد بکن
و زیر چشمی بهم نگاه کرد.
– تو دیگه بچه نیستی
🍁باورم نمی شد، حس #پیروزی تمام وجودم رو فرا گرفته بود. فکرش رو هم نمی کردم، روزی برسه که مثل یه مرد باهام برخورد کنه و شخصیت و رفتار من رو بپذیره. این یه پیروزی بزرگ بود
✍ادامه دارد......
°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺°❀°🌺
#قسمت_شصت_و_یکم
🍃جدای از برنامه های عبادی اون دفتر، برنامه های سابق خودم رو هم ادامه می دادم. قدم به قدم و ذره به ذره
از قول یکی از اون هادی ها شنیده بودم، نباید یهو تخت گاز جلو بری. یا ترمز می بری و از اون طرف بوم می افتی، یا کلا می بری و از این طرف بوم.
🍁چله حدیثیم تموم شده بود. دنبال هر حدیث اخلاقی ای که می گشتم، که برنامه جدید این چله بشه. یا چیزی پیدا نمی کردم یا
🍃چند روز از تموم شدن چله قبلی می گشت و من همچنان، دست از پا درازتر.
سوار #تاکسی های_خطی، داشتم از مدرسه برمی گشتم که یهو روی یه دیوار نوشته بود “خوشا به حال شخصی که تفریحش، کار باشه” #امام_علی_علیه_السلام
🍁تا چشمم بهش افتاد، همون حس همیشگی بلند گفت: – آره دقیقا خودشه.
و این حدیث برنامه چله بعدی من شد. تمام فکر و مغزم داشت روی این مقوله کار می کرد
#کار … قرار بود بعد از ظهر با بچه ها بریم #گیم_نت
🍃توی راه چشمم به نوشته پشت شیشه یه مغازه #قاب_سازی افتاد. چند دقیقه بهش خیره شدم و رفتم تو
ـ سلام آقا، نوشتید شاگرد می خوایید.
هنوز کسی رو #استخدام نکردید؟
خنده اش گرفت. چنان گفتم کسی رو استخدام نکردید، که انگار واسه مصاحبه شغلی یا یه مرکز دولتی بزرگ اومده بودم.
– چند سالته؟
ـ ۱۵
جا خورد
ـ ولی هنوز بچه ای
🍁ـ در عوض شاگرد بی حقوقم، پولش مهم نیست می خوام کار یاد بگیرم. بچه اهل کاری هم هستم، صبح ها میرم مدرسه بعد از ظهر میام.
✍ادامه دارد......
🎀http://eitaa.com/cognizable_wan
🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
♨️خاطراتی از #سید_احمد_آقا_خمینی درباره چگونگی پیاده شدن #امام_خمینی (ره) از هواپیما در 12 بهمن 1357:
💠 در مورد چگونگی پیاده شدن #امام از هواپیما مرحوم حاج احمد آقا در مجلسی خاطره جالبی نقل کرده اند. ایشان فرمودند: «وقتی که هواپیما در فرودگاه به زمین نشست حضرت آیت الله #پسندیده (برادر بزرگ امام خمینی) وارد هواپیما شد و پس از سال ها دوری با امام خمینی دیدار کرد و لحظاتی در کنار او به گفتگو نشست.
🔹لحظه رفتن که فرا رسید حضرت امام فرمودند آقا] آیت الله پسندیده باید جلو بروند و من پشت سر ایشان می روم. عرض کردم : مردم 14 سال است که انتظار این لحظه را می کشند، خبرنگاران و عکاسان داخلی و خارجی منتظرند تا این لحظه ی تاریخی را به تصویر بکشند. هرچه اصرار کردم فایده ای نداشت. سرانجام راهی به ذهنم رسید. به عموی بزرگوارم پیشنهاد دادم که ایشان با جمعی از همراهان امام که از #پاریس آمده بودند از هواپیما پیاده شوند و به جمعیت حاضر در سالن استقبال بپیوندند و بعداً امام پیاده شوند. به همین ترتیب عمل شد و بالاخره امام حاضر نشد یکی از آداب معاشرت اسلامی را نادیده بگیرد و از برادر بزرگ خویش جلو بیفتد ولو آن که در چنین شرایط استثنایی که میلیون ها چشم به آن دوخته است، قرار داشته باشد!»
📚 حمید انصاری، مهاجر قبیله ی ایمان، ص128
#امام_خمینی
#دهه_فجر
http://eitaa.com/cognizable_wan
♻️در #نشر حقایق سهیم باشید♻️
•﷽•
#امام_خمینے(ره):
•
شـریفتـــریــــن #شغل در عالـــــم،
بزرگ ڪردن یڪ #بچه و تحویـل
دادنِ یڪ #انسان به جامعه است!
💡| #تربیت_نسل_انقلابـے❤️
+بهش گفتنآقا ابراهیـــم...
چرا جبهہ رو ول نمیکنی بیای دیدار #امام_خمینی؟
گفت ما رهبری رو براے #اطاعت میخوایم نہ براے تماشا
#شهیــد_ابراهیــم_هادی 🍃
•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
↙ زن حامله یا شیردهی که نتوانسته روزه بگیرد، آیا باید فدیه بدهد؟
✅ #جواب:
🔹 #امام_خمینی: در صورت ضرر برای #خودش، بنابر احتیاط واجب بايد براي هر روز يك مد طعام به فقير بدهد؛ ولی در صورت ضرر برای #حملش، باید چنین کند.
🔹 #امام_خامنهای و #مکارم: با ضرر برای #خودش، فدیه لازم نیست؛ ولی در ضرر برای #حملش، فدیه لازم است. و اگر هم در ماه رمضان و هم در طول سال، به علت ضرر برای #خودش نتواند روزه بگیرد، قضا لازم نیست و فقط باید برای هر روز یک فدیه بپردازد.
🔹 #سیستانی: #در_هر_دو_صورت باید براي هر روز يك مد طعام به فقير بدهد. شایان ذکر است که پرداخت مدّ اختصاص به زن حامله ای دارد که وقت زایمان او نزدیک است مثلا وارد ماه نهم حاملگی شده است و شامل زنی که زایمان او نزدیک نیست، نمی شود.
🌷
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
❓برای بعضی افراد یا مشاغل خاص روزه گرفتن موجب تشنگی خیلی زیاد می شود. حکم روزه این افراد چیست؟
👇👇👇
✅ تشنگی زیاد:
👈 #امام_خمینی: اگر روزهدار به قدري تشنه شود كه بترسد از تشنگي بميرد یا ادامه روزه برایش حرجی شود، میتواند بهاندازه رفع ضرورت آب بياشامد ولي روزه او باطل میشود و باید بعدا #قضا کند و اگر ماه رمضان باشد، #بايد در بقيه روز امساک نماید یعنی همانند فرد روزه دار ادامه دهد.
👈 #امام_خامنهای: اگر شخصى جهت شغلى كه دارد و نمىتواند آنرا رها كند چنانچه بر اثر تشنگی يا گرسنگی روزه برايش حرجى باشد، و همچنين افراد كم سن و سال كه روزه گرفتن براى آنها مشقّت و سختی شديد دارد، هر وقت دچار حرج و مشقّت شدند، میتوانند افطار نموده و باید #قضا نمایند؛ ولی #امساک در ادامه روز لازم نیست.
🌷🌷🌷
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan
👈 برای بسیاری از ما پیش اومده که در حین روزه داری ناگزیر به تزریق آمپول و سرم و ... میشویم.
❓آیا انواع تزریقات روزه رو باطل می کنه؟ 👇👇👇
👈 #امام_خمینی:
بنا بر احتياط واجب روزهدار از استعمال آمپولي كه بجاي غذا به كار میرود خودداري كند، ولي تزريق آمپول بیحسی و دوایی اشكال ندارد.
👈 #امام_خامنهای:
بنابر احتياط واجب از آمپولهای #مقوّی يا مغذّی و هر آمپولی که در #رگ تزريق میشود و نيز انواع #سرمها (غذايی و تقويتی يا دوايی و مانند آن) خودداری شود،
لکن آمپول دارويی که در #عضله تزريق میشود و تزریق عضلانی واکسن و نيز آمپول بی حسّی مانعی ندارد.
تزريق #خون نیز به احتياط واجب موجب بطلان روزه است.
در مورد #آب_مقطر نیز، اگر به عضله تزریق شود اشکالی ندارد؛ ولی اگر در رگ تزریق شود، بنابر احتیاط واجب، پرهیز شود.
🌷🌷🌷
👈 #مكارم:
انواع آمپول دارويي يا تقويتي كه به صورت #عضلاني تزريق میشوند و همچنين تزريق عضلاني واكسن اشكالي ندارد ولي تزريق آمپولها و سرمهاي #وريدي (که در رگ تزریق میشود) جايز نيست.
همچنین #تزریق_خون بنابر احتیاط واجب، روزه را باطل میکند اما باید ادامه روز را امساک نموده و احتیاطاً قضا نماید.
👈 #سيستاني:
آمپول و سرم روزه را باطل نمیکند هرچند آمپول تقويتي يا سرم قندي نمكي باشد
همچنین تزریق خون به بدن روزه را باطل نمیکند.
🌷🌷🌷
🆔 http://eitaa.com/cognizable_wan