🔵حکمت در دوام جریان آب دهان
✅تامل کن در آب دهان و منفعتی که در آن هست، زیرا حق تعالی چنین مقرر گردانید که آن همیشه در دهان جاری باشد تا کام و گلو را تر کند.
اگر این رطوبت نمی بود آن ها فاسد و بی طراوت می شدند، اگر این رطوبت با غذا هضم نمی شد، در گلو گوارا نمی شد و این رطوبت مرکبی است از برای غذا که آن را به معده می رساند.
و همچنین این رطوبت به زهره می رسد و موجب صحت صلاح حال انسان است زیرا اگر زهره خشک شود آدمی هلاک می شود.
و به تحقیق گروهی از جاهلان متکلمان و ضعفاء العقول فلاسفه به جهت قلت تمیز و قصور علم گفته اند:
🔹اگر شکم آدمی به شکل قبا می بود هرگاه طبیب بخواهد بگشاید و اندرون آن را مشاهده نماید و دست در داخل آن کند تا آن را معالجه کند و آن چه را که بخواهد می دید، پس صلاح در این بود که آن را بسته اند و از دیده پنهان کرده اند و دستی به آن نمی رسد و درد های اندرون را نمی توان شناخت مگر به دلیل های مختلف و علامت های مشتبه مانند نظر کردن به قاروره و بوئیدن عرق و اشیاء، این ها از علاماتی که غلط و اشتباه در آن ها بسیار می شود، و بسا باشد که اشتباه باعث کشتن مریضی می گردد.
✅و جواب این شبهه آن است که جاهلان باید بدانند اگر چنین می بود و اطلاع بر امراض و معالجه آن ها به این آسانی می بود، هر آینه مردم را ترس از مرگ و بیماری نبود و علم به بقای خود به هم می رسانیدند و به سلامت و صحت خود مغرور می گردیدند و موجب طغیان و فساد ایشان می شد.
🔹و مفسده دیگر این که پیوسته رطوبات شکم مترشح می بود و هر جایی که می نشست و می خوابید ملوث می گردانید و جامه اش همیشه تر و کثیف می شد و لذت های او فاسد می گردید.
🔹و مفسده دیگر این که معده و جگر و دل افعالی که از این ها صادر می شود به حرارت غریزی می شود که حق تعالی در درون آدم حبس گردانیده اگر در شکم و فرج رخنه ها می بود که بتوان آن را باز کرد و اندرون شکم را دید و دست را داخل شکم می توان کرد، هر آینه برودت هوا به درون می رسید و با حرارت غریزی مخلوط می شد و عمل احشای درون نابود باطل می گردید و باعث هلاک آدمی می شد.
✅پس بدان که هر چه اوهام به سوی آن می رود به غیر نحوی که خالق حکیم اشیاء را بر آن طریقه آفریده خطا و باطل است.
هر روز برگ های از
#کتاب_توحید_مفضل
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق
علیه السلام در کانال گذاشته میشود.
#کتاب_توحید_مفضل(بخش هجدهم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام
🔵شهوت ها و لطف در خلقت آن ها
✅ای مفضل! فکر کن در افعالی که حق تعالی در آدمی مقرر ساخته از خوردن، خواب رفتن، جماع کردن، و آن چه در هر یک از این ها تدبیر فرموده.
به درستی که برای هر یک از این ها در نفس آدمی محرکی قرار داده که مقتضی ارتکاب آن است و تحریص آدمی بر آن می نماید، پس گرسنگی مقتضی طعام خوردن است که زندگی و قوام بدن به آن است.
و ماندگی و بی خوابی محرک بر خواب است که راحت بدن و استراحت قوت های بدنی به آن است.
و شهوت، محرک بر جماع است که دوام نسل و باقی نوع انسانی به آن است.
و اگر گرسنگی نبود و غذا خوردن برای آن بود که آدمی می داند که بدن به آن محتاج است و در طبع آدمی حالتی نبود که آدمی را مضطر به خوردن گرداند، هر آینه در بسیاری از اوقات از خوردن غذا کسالت و سستی می ورزید تا بدنش به تحلیل می رفت و هلاک می شد، چنان چه گاهی آدمی محتاج می شود به دوائی برای اصلاح بدن خود و مدافعه می نماید تا منجر شود به امراض مهلکه و مرگ.
و هم چنین اگر خواب رفتن به آن بود که می دانست که بدن و قوای آن برای استراحت به آن محتاج اند، هر آینه ممکن بود که از روی تئاقل یا حرص در اعمال مدافعه نماید تا بدنش بکاهد.
و اگر حرکت جماع برای محض هم رسانیدن فرزند بود، بعید نبود که سستی بورزد و جماع نکند تا نسل کم شود یا منقطع گردد زیرا بعضی مردم هستند که رغبت به فرزند ندارند و اعتنائی به شان آن نمی کنند.
پس نظر کن که مدبر علیم برای هر یک از این افعال که صلاح و قوام بدن به آن هاست محرکی از نفس طبیعت برای آن مقرر گردانیده که آن را بر آن تحریص نماید و به فعل آن مضطر گرداند.
#کتاب_توحید_مفضل( بخش نوزدهم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام
🔵شهوت ها و لطف در خلقت آن ها
✅بدان که در آدمی چهار قوه است:
🔹اول: جاذبه، که قبول غذا می کند و وارد معده می گرداند.
🔹دوم: ماسکه، که طعام در معده و غیر آن نگاه دارد تا طبیعت فعل خود را در آن به عمل آورد.
🔹سوم: هاضمه، که غذا را در معده طبخ می دهد و خالص آن را جدا می کند و در جمیع بدن پهن می کند.
🔹چهارم: دفعه، که آن چه از ثقل غذا می ماند دفع منی می کند و بعد از اخذ هاضمه خالص آن به قدر حاجت منحدر می کند.
✅پس در تدبیر این چهار قوت که در بدن هستند تفکر کن و کارهای آن ها برای آن است که بدن به همه آن چه از حکمت و تدبیر در آن مرعی شده محتاج است.
❓و اگر جاذبه نمی بود، چگونه آدمی برای طلب غذا که قوام بدن به آن است حرکت می کرد؟
❓و اگر ماسکه نبود، چگونه طعام در شکم می ماند تا معده آن را هضم کند؟
❓و اگر هاضمه نبود، چگونه غذا طبخ می یافت تا از او آن چه خالص است جدا شود و غذای بدن می شود و بدن آن چه از او به تحلیل می رود می شود؟
❓و اگر دفعه نبود، چگونه به تدریج ثقل آن چه از هاضمه مانده است دفع می شد؟
✅پس نمی بینی چگونه موکل گردانیده حکیم قدیر برای تو به صنع لطیف و حسن تقدیر خود این قوت ها را به بدن، و قیام نمودن آن ها به آن چه صلاح بدن در آن است.
🔵قوا و نیروهای درونی و باطنی
✅ای مفضل! چون دانستی قوای بدن را، اکنون تامل کن در قوه ها که حق تعالی در نفس انسان و فوائد آن ها را، مانند قوه مفکره، واهمه، عاقله، حافظه و غیر این ها قرار داده.
اگر این قوه ها را حافظه نمی داشت چگونه بود حال او و چه خلل ها در امور او و زندگانی او و معاملات او داخل می شد زیرا که در خاطرش نمی ماند که از او چه در نزد مردم است و از مردم چه در نزد او هست، چه داده و چه گرفته است و در خاطرش نبود آن چه را دیده و آن چه را شنیده و آن چه گفته و آن چه به او گفته اند و به یاد نداشت که کی به او نیکی کرده، کی به او بدی کرده و چه چیز او را نفع دارد و چه چیز برای او ضرر دارد.
و اگر در راهی مرات لا یحصی عبور می کرد آن را نمی دانست، و اگر تمام عمر علمی را مذاکره و مباحثه می کرد به آن نمی رسد، و به هیچ دین اعتقاد پیدا نمی کرد، و به هیچ تجربه منتفع نمی شد، و از هیچ امری از امور گذشته عبرت نمی گرفت، بلکه چنین کسی سزاوار بود که مطلقا از انسانیت منسلخ گردد تا نام انسانیت را بر او اطلاق نکنند.
✅پس تامل کن که به قوت یک قوه از قوای نفسانی چه خلل هایی در احوال او به وجود می آید، چه جای آن که همه آن ها از او فوت شود.
هر روز برگ های از
#کتاب_توحید_مفضل
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام در کانال گذاشته میشود.
#کتاب_توحید_مفضل(بخش بیستم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام
🔵فواید فراموشی
✅و اگر تامل کنی می فهمی نعمت فراموشی در آدمی عظیم تر از نعمت یاد آوری است، اگر فراموشی در آدمی نبود هیچ کس را از مصیبتی که به او وارد می شود تسلی حاصل نمی شد، و حسرت احدی منقضی نمی شد، و کینه هیچ کس از سینه اش زایل نمی شد، و به هیچ یک از نعمت های دنیا متمتع نمی شد برای آن که آفاتی که بر او وارد شده همیشه در برابر او بود و امید نداشت که پادشاهی که دشمن او است از احوال او غافل گردد، یا حسادت لحظه ای از فکر او دور شود، پس نمی بینی که خداوند حکیم حفظ و فراموشی را در آدمی قرار داده و هر دو ضد یک دیگرند، در هر یک مصلحتی هست که نمی توان وصف کرد و هر دو در انتظام احوال آدمی ضرر است.
پس اگر تفکر کنی این امور متضاده موجب اقرار به وحدت صانع است نه تعدد، چنان چه مجوس از اینجا به غلط افتاده اند و به دو خدا قائل شده اند، زیرا هم چنان در بدن آدمی این دو ضد، هر دو در کار است و سازنده بدن باید که هر دو را در بدن قرار دهد تا صنعتش تمام باشد، هم چنین در عالم کبیر، اشیاء متضاده که بعضی را خیر و بعضی را شر می نامند و وجود هر دو ضرور است و هر دو برای نظام کل، خیر و در کار است و آن را جاهلان نمی دانند.
🔵منافع حیا
✅ای مفضل! نظر نما به آن چه انسان مخصوص به آن شده از میان سایر حیوانات از خلق جلیل القدر، عظیم النفع که آن حیا است.
اگر حیا نمی بود هیچ کس مهمان داری نمی کرد و وفا به وعده ها نمی نمود و حوائج مردم را بر نمی آورد و ارتکاب نیکی ها و اجتناب از قبایح و بدی ها نمی کرد.
حق بسیاری از امور واجبه را مردم از برای حیا به عمل می آورند، زیرا که بعضی از مردم هستند که اگر از مردم شرم نمی کردند رعایت حق پدر و مادر نمی کردند.
و صله رحم و احسان به خویشان نمی کردند و امانت های مردم را پس نمی دادند و ترک معاصی نمی کردند، پس نمی بینی که خدا چگونه عطا کرده به آدمی هر خصلتی را که صلاح او در آن است و امر دنیا و آخرتش به آن تمام می شود عطا کرده.
هر روز برگ های از
#کتاب_توحید_مفضل
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق
علیه السلام در کانال گذاشته میشود.
#کتاب_توحید_مفضل(بخش بیستو یکم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام
🔵فایده نوشتن
✅ای مفضل! باز تامل کن در فوائد کتابت و نوشتن که به آن خبر های گذشتگان را برای حاضران ضبط کرده اند، و اخبار حاضران را برای آیندگان ضبط می نمایند؛ و به آن کتاب ها باقیمانده است که در علوم، آداب و غیر آن ها نوشته اند.
و به نوشتن آدمی ان چه جاری می شد میان او و دیگران از معاملات و حساب، حفظ می کند.
اگر نوشتن نبود اخبار بعضی از زمان ها از بعضی و کسی که به سفر می رفت منقطع می شد، خبرش به اهلش نمی رسید، و علوم از بین می رفت و آداب ضایع می شد، و خلل عظیم در امور و معاملات مردم راه می یافت، و از ایشان آن چه محتاج بودند به نظر در آن از دین ایشان و روایاتی که دانستن آن ها ایشان را ضروری است فوت می شد.
اگر کسی بگوید: گفتن و نوشتن از چیز هائی نیست که خداوند در خلقت آدمی آفریده باشد، بلکه مردم به حیله و زیرکی خود به هم رسانیده اند و اصلاحی است که در میان خود کرده اند و در میان ایشان جاری شده است، لهذا در امم مختلفه که به لغت های مختلف سخن می گویند مختلف می شود و هم چنین کتابت مختلف می باشد مانند خط عربی، سریانی، عبرانی، رومی و غیر این ها، و هر امتی و گروهی به زبان سخن می گویند، و به خطی می نویسند.
در جواب می گوئیم: هر چند آدمی را فی الجمله در گفتن و نوشتن فعلی، چاره و تدبیری هست، اما آن چه به آن عمل می آید این چارها و تدبیرها از صنعت کامله حق تعالی است و عطیه ای است از خزاین رحمت او، زیرا اگر خدا به آدمی زبان گویا، و ذهن ادراک کننده امور نداده بود مانند سایر حیوانات قدرت بر سخن نداشت، و اگر کف و انگشتان که آلت کتابت است به او نمی داد چگونه کتابت می کرد چنانچه سایر حیوانات قدرت بر نطق و کتابت ندارند، پس اصل این ها همه از فطرت حکیم قدیر است و تفضلی است که بر خلق خود کرده، پس هر که این نعمت ها را شکر کند، ثواب می یابد و هر که کفران کند خدا بی نیاز است از شکر عالمیان وطاعت ایشان.
#کتاب_توحید_مفضل(بخش بیستو دوم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام
🔵الهام سخن
✅ای مفضل! تامل کن در سخن گفتن که خدا بر آدمی به آن انعام کرده که به آن از آن چه در ضمیر او است و آن چه در دلش خطور می کند و نتایج افکار خود را به آن بیان می نماید تعبیر می کند و ما فی الضمیر دیگران را به آن می داند.
و اگر این سخن گفته نبود، انسان از جمله چهار پایان بود که از آن چه در خاطرش بود خبر نمی توانست دادو آن چه در خاطر دیگران بود نمی توانست بفهمد.
🔵تعلیم علوم
✅ای مفضل! تفکر کن در آن چه قادر علیم راه علم آن را به مردم داده و آن چه علمش را به مردم نداده که هر یک موافق حکمت و مصلحت است، زیرا هر چه صلاح دین و دنیای آدمی در دانستن آن است راهی برای آن گشوده، اما آن چه صلاح دین او در آن است، معرفت خالق تعالی شانه است به دلایل و شواهدی که در خلق اشیاء ظاهر گردانیده که دلالت می کند بر وجود صانع، علم، قدرت،حکمت، لطف، عدالت، رحمت و مغفرت او.
و معرفت آن چه بر مردم دانستن آن ها از عدالت بر کافه مردم واجب است، نیکوئی کردن با پدر و مادر، و خیانت نکردن امانت و رعایت حال فقرا و مساکین نمودن، و اشیاء که معرفت این ها و اقرار و اذعان به لزوم این ها در طبع و فطرت همه امم است و عقل حکم می کند به نیکی و لزوم این ها، خواه مسلمان و خواه کافر، خواه مخالف و خواه موافق باشد.
اما آن چه صلاح دنیا در دانستن آن و آدمی را راه علم به آن داده مانند زراعت کردن، درخت کاشتن، آباد کردن زمین ها، بیرون آوردن قنات ها، نگاه داشتن چهار پایان، معرفت گیاه هاو ریشه ها که به آن استشفا می نمایند از انواع بیماری ها و درد ها، بیرون آوردن معدن ها که انواع جواهر را بیرون می آورند، علم سوار شدن کشتی ها، غواصی کردن در دریا ها و انواع حیل در صید کردن وحشیان و مرغان و ماهیان و تصرف در صنعت ها و وجوه متاخر و مکاسب و غیر آن ها که
شرحشان به طول می انجامد، و تعداد آن ها بسیار و بیانش دشوار است، و صلاح امور دنیای مردم در آن هاست.
هر روز برگ های از
#کتاب_توحید_مفضل
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق
علیه السلام در کانال گذاشته میشود.
#کتاب_توحید_مفضل(بخش بیستو سوم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق علیه السلام
🔵حکمت در آن چه آدمی از داشتن آن ممنوع شده
✅پس خداوند عظیم به آدمی آن چه صلاح دین و دنیای او در آن هاست داده است، و از آدمی دانستن امری چند را که از شان و طاقت او در دانستن آن ها نیست مانند علم غیب و امور آینده و بعضی از امور گذشته مانند آن چه در بالای آسمان، یا در زیر زمین، یا در میان دریاها، یا در اقطار عالم، آن چه در دل های مردم، در رحم های زنان و اشیاء این ها از آن چه علم آن ها از خلق محجوب است وجود دارد منع کرده.
و طایفه دعوی دانستن این امور می کند و خطاهائی که از ایشان صادر می شود در آن چه خبر می دهند و حکم می کنند، دعوی ایشان را باطل می گرداند و دروغ ایشان را ظاهر می سازد.
پس تفکر کن که چگونه به آدمی علم آن چه آدمی در دین و دنیا به آن محتاج است داده اند و علم ما سوای آنها را از تو منع کرده اند تا قدر خودرا بشناسد و نقص خود را بداند و هر دو مقتضای مصلحت او است.
🔵منفعت امتزاج رویا با حق و باطل
✅ای مفضل! فکر کن در خواب ها چگونه حق تعالی تدبیر کرده است که ممزوج گردانیده راست آن ها را به دروغ به جهت آن که اگر همه راست می بود، هر آینه همه مردمان پیام رسان می شدند و انبیاء را امتیازی از سایر مخلوق انسانی نبود.
و اگر همه دروغ بود، نفعی در آن ها نبود بلکه بی فضل و بی فایده بود، پس چنین مقرر فرمود که گاهی خواب ها راست باشد تا مردم از آن منتفع گرداند در مصلحتی که به سوی آن هدایت یابند یا مضرتی که از آن دوری نمایند و بسیاری دروغ می باشد که اعتماد بر آن ننمایند.
هر روز برگ های از
#کتاب_توحید_مفضل
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق
علیه السلام در کانال گذاشته میشود.
#کتاب_توحید_مفضل(بخش بیست و چهارم)
#اسرار_آفرینش_از_زبان_امام_صادق
علیه السلام
🔵حکمت مخفی بودن زمان عمر
✅ای مفضل! تامل کن در مصلحت پنهان بودن عمر هر کس از او، زیرا اگر مقدار عمر خود را بداند اگر عمرش کوتاه باشد زندگی بر او تلخ و ناگوار خواهد بود برای آن که عمر خود را کوتاه و وقت مرگ خود را نزدیک می داند بلکه به منزله کسی خواهد بود که مالش فانی شده، یا نزدیک به فنا رسیده باشد، پس پیوسته در غم تنگدستی و در ترس فنای سال است.
و بیم تهی شدن کیسه زندگانی بر فرزند آدم از بیم تهی شدن خزانه دینار و درهم بیشتر است، زیرا کسی که مالش فانی می شود، امید حصول عوض آن را دارد و کسی که به فنای عمر یقین داشته باشد، نا امیدی بر او مستحکم می گردد.
و اگر بداند که عمرش طولانی خواهد بود، امید بقا در او زاید می شود و در لذات دنیا و معاصی حق تعالی فرو می رود به امید آن که لذات خود را در می یابیم و در آخر عمر توبه کار می شوم.
و این مذهب و طریقه را خدا از بندگان خود نمی پسندد و قبول نمی کند.
آیا نمی بینی اگر بنده ای داشته باشی و چنان با تو معامله کند که یک سال به خشم آورد و یک روز یا یک ماه تو را خشنود می گرداند تو از او این کار را قبول نمی کنی؟
و از جمله بندگان شایسته تو نخواهد بود و از او آن چه در دل داشته باشد از طاعت و خیر خواهی تو را در همه امور و در جمیع احوال نمی خواهی اگر بگوئی که گاه مردی هست که سال ها به معصیت می گذارند و در آخر عمر توبه می کند و توبه اش مقبول می شود.
✅در جواب می گوئیم:
این امری است که آدمی را بنابر غلبه شهوت و بر نیامدن با نفس و خواهش های آن عارض می شود، بی آن که در نفس خود این مخالفت را قرار بدهد و بنای امر خدا را بر آن بگذارد، پس با این سبب خداوند غفور او را می بخشد و بر او به آمرزش تفضل می کند.
و اما کسی که بنای کار خود را بر این گذارد که در اکثر عمر خود معصیت می کنم و در آخر عمر توبه خواهم کرد، پس می خواهد کسی که او را فریب نمی تواند بدهد را فریب دهد و به امید آن که هر لذتی را که می خواهم انجام می دهم و در آخر عمر توبه خواهم کرد.
و همچنان معلوم نیست که به این وعده وفا خواهد کرد یا نه، زیرا ترک و ترفه و لذت کردن و مشقت توبه را متحمل شدن خصوصا در پیری و ضعف بدن، امری مشکل است و آدمی به مدافعه توبه از آن ایمن نیست که مرگ او را دریابد و یا بی تونه از دنیا بیرون رود چنان چه کسی را بر مردی قرضی باشد و از برای پرداخت آن قرار داده باشد و پیش از اجل قادر بر ادای دین باشد و پیوسته مداهنه نماید تا اجل دین برسد و مالش تهی شده باشد و قرض بر او بماند.
پس معلوم شد که بهترین اشیاء برای آدمی آن است که مقدار عمر از او پوشیده باشد تا در تمام عمر خود منتظر مرگ باشد و به این سبب ترک معاصی و اختیار طاعات نماید.