eitaa logo
کانال پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا
1.3هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
9.6هزار ویدیو
205 فایل
گروه پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا⬇️ http://eitaa.com/joinchat/3955228684Cdcd130b0f5 اهداف اجرای فرامین رهبری حفظ دستاوردهای انقلاب پاسداری از خون شهدا ؛دفاع از نظام و دفاع از مردم ؛حفظ تمامیت ارضی کشور @comiete
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹🌹 به روزهای دور نگاه میکنم؛ به اولین لحظات حرکت قطار زندگی از مبدأ کودکی ام قطاری که در هر پیچ بارش سنگین تر می شود. باری پر از خاطره، لبخند،گریه ،درد ،شادی عشق و عشق و عشق امروز در پس روزهای رفته در جست و جوی کودکی ام آبادان را در ذهن مرور میکنم و در کوچه های شهر زیر آفتاب داغ که قدم می زنم. گونه هایم سرخ و پیشانی ام عرق کرده و تب دار می شود. طعم خاطرات کودکی ام به طعم خرما می ماند؛ دلپذیر و شیرین قطار زندگی را به عقب بر می گردانم تا به اولین واگن آن برسم به واگن بچگی هایم. هنوز صدای خنده ی بچه ها به گوش میرسد می دوم تا گمشده هایم را پیدا کنم چقدر در این سالها همه چیز عوض شده است. من به دنبال روزهای پنجاه سال پیش هستم تنها نیم قرن از آن خاطرات گذشته اما گویی قرنها با امروز فاصله دارد از پنجره ی واگن در میان خانه های شهر جست و جو میکنم آهان خانه ام را پیدا کردم آنجاست؛ بین خانه های یک شکل و یک اندازه ی محله ی کارگری پیروز آباد خانه ها را گویی انگشتان کودکی نازپرورده که شهر آرمانی اش را به تصویر کشیده نقاشی کرده است. شانزده خانه شانزده خانواده ی محله ی پیروز آباد کوچه ی و سه پلاک یک یک خانه صد متری سر نبش کوچه که اصطلاحاً به آن میگفتیم کواترها و همه ی سهم ما از دنیا همین صد متر بود. آن روزها فکر میکردم دنیا همین آبادان و محله ی خودمان است. همه چیز در همین خانه خلاصه می شد. خانه ی ما آبادانی ها کوچک اما شلوغ بود. من و دو خواهر و هشت برادرم؛ کریم فاطمه رحیم رحمان، محمد، سلمان،احمد، علی، حمید و مریم فاصله ی سنی ما حدوداً یک سال و سه ماه بود، سبزینه هایی بودیم که از دامن پر مهر مادر بر دیوارهای این خانه ی کوچک قد کشیده بودیم. به این گردان کوچک عبدالله هم اضافه شده بود. عبد الله دوست و هم کلاس برادرم کریم بود که به دلیل دور بودن مدرسه از خانه شان با ما زندگی می کرد.
🌱به هر طرف نظر کنم ، اثر ز روی ماه توست 🌱گر این جهان بپاشده ، به‌ خاطر صفای توست... 🌱ببین که پر شده جهان ز ظلم و جور ای عزیز 🌱بگو کدام لحظه‌ها ، ظهور روی ماه توست العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
امیرالمؤمنین امام علی علیه‌السلام: جاهِدْ نَفْسَكَ و حاسِبْها مُحاسَبةَ الشَّريكِ شَريكَهُ، و طالِبْها بِحُقوقِ اللّه ِ مُطالَبَةَ الخَصْمِ خَصْمَهُ؛ 💠 با نفْس خود جهاد كن و از او حساب كِش، همچنان كه شريک از شريكش حساب مى‌كِشد و حقوق خداوند را از او مطالبه كن، همچنان كه طرف دعوا، حقوق خود را از ديگرى مطالبه مى‌كند. 📚 غرر الحكم، ح۴۷۶۲
نماهنگ آسمون کبود.mp3
4.79M
واسه زیارتت دست شستم از همه قید دنیا رو زدم جز غم خودت حسین هر غمی که داشتم جا گذاشتم اومدم 🎙
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه پشت ابر من یک شبم بیرون بیا حال مجنون نا خوش لیلای من دیدن مجنون بیا🥺❤️‍🩹 الهم عجل لولیک الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥🔴 بدون تعارف با جمیله علم‌الهدی 🔸شهید رئیسی نه به من و فرزندان و نه حتی پدرم گلایه از کسی نمی‌کردند. 🔸ایشان به عدم گاز و برق و آب خانگی خیلی حساس بود. 🔸نمی‌توانم بگویم چه کسانی باعث دلگیری او شدند. 🔸خیلی مچ وزرایش را می‌گرفت. 🔸قیمت مواد غذایی مورد استفاده مردم را دائما پیگیری می‌کرد. 🔸پیکر همسرم را ندیدم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چرا سایت های مبتذل در اسرائیل فیلتر است؟ منشا فساد و فحشا در دنیا چه کسانی هستند؟! ... حجت‌الاسلام راجی
🌹🌹 همه ی خانه ها دو در داشتند؛ یکی در ورودی که از کوچه وارد آن میشدیم و دیگری در پشتی که مشرف به باغ بود. باغ ها روبه روی شانزده خانه ی دیگر قرار داشتند که کوچه ی بعدی را شکل می دادند. داخل هر خانه دو باغ بود؛ یکی داخل حیاط که هر کسی به فراخور سلیقه اش در آن درخت و گل و چمن میکاشت دیگری باغ پشتی بود که بعد از طارمه شروع می شد.... خانه ها با دیوارهای کوتاه از هم جدا شده بود و این دیوارهای کوتاه مرز همسایگی را به فامیلی و خویشاوندی تبدیل کرده بود. مردهای همسایه همه عمو و زنهای همسایه همه خاله بودند. وقتی پیر می‌شدیم می فهمیدیم که این همه عمو و خاله واقعی نیستند. بین باغ ها دیواری نبود. خانه ها را درختان شمشاد با گلهای سفید ریز همیشه بهار از هم جدا می کردند. اگر به این گلها دست میزدی دستت مثل زهرمار تلخ می شد. توی این باغ ها درختی پرگل به نام خرزهره بود با گل هایی بی اندازه تلخ مادرم می گفت گول قشنگی کسی یا چیزی را نخورید. بعضی ها مثل گل خرزهره قشنگ هستند اما با ده من عسل هم نمی شود آنها را بخوری درخت دیگری هم بود با گلهای قرمز و درشت مخملی که از وسط آن یک پرچم بلند مثل زبان آدمیزاد آویزان بود نمیدانم چرا این درخت و گل زیبا را زبان مادر شوهر میگفتند خلاصه ی کلام ما توی این کوچه باغ ها به دنیا آمدیم پا گرفتیم و قد کشیدیم. همه چیز توی محله تعریف شده بود؛ از مسجد و منبر و مدرسه گرفته تا مغازه و سینما و باشگاه 🌱🌱🌱🌱 طارمه: اتاقی که سقف داشت اما در و پیکر نداشت و به روی باغ باز میشد تقریبا شبیه بهار خواب ها یا تراس های امروزی درختچه ای پرشاخه به ارتفاع یک تا سه متر با شاخه های راست و برگهای سرنیزه ای است. گلهای آن به رنگ سرخ، صورتی و سفید است. آبادانی ها بر این باورند که این درختچه پشه ها را از محوطه ی منازل دور می کند. ختمی چینی را آبادانی ها زبان مادر شوهر می گویند. درختچه ای از خانواده ی Malvaccae با ساقه ای به ارتفاع دو متر، پرشاخه و بدون کرک و برگهای تخم مرغی و دندانه دار.
چقدر آخر این ماه، سخت و سنگین است که آسمان و زمین، بی‌قرار و غمگین است بزرگتر ز غم مجتبی(علیه السلام) و داغ رضا(علیه السلام) فراق فاطمه(سلام الله علیها) با خاتم‌النبیین(ص) است 🏴 رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) و شهادت امام حسن مجتبی(علیه السلام) تسلیت باد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونجا که غم از آسمونش میباره حرم کریمه.... تنها حرمی که روضه‌خوان نداره حرم کریمه....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایراد محتوایی رهبر انقلاب به شعر استاد محمد سهرابی درباره امام حسن علیه السلام
ائمه از نسل امام سجاد هم حسینی هستند هم حسنی درتوضیح کلیپ قبلی در تاریخ امامان شیعه پیوندی خجسته اتّفاق افتاد که ثمرات بسیار پُر برکت و بی‌نظیری داشت. بانوئی در اوج کمال و عفّت از فرزندان امام مجتبی علیه السّلام با پسر عموی خود، حجّت و امام چهارم، فرزند سیّد و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین علیه السّلام، ازدواج کرد و چنین مقدّر شد تا امامان از نسل حضرت زین‌العابدین علیه السّلام، هم سیّد حسینی باشند و هم حسنی. امام باقر علیه السّلام اوّلین امامی هستند که از سوی پدر منسوب به حضرت اباعبدالله الحسین علیه‌السّلام و از جانب مادر فرزند حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام است، بهمین دلیل به او لقب هاشمیٌ بین هاشمیَین، علویٌ بین علویَین و فاطمیٌ بین فاطمیَین داده‌اند. مادر امام محمد باقر، فاطمه بنت الحسن است که بانویی والامقام است که روایات مختلفی در شأن و منزلت او گفته شده، او بهمراه عموی خود سیدالشهداء در کربلا حضور داشت و به اسارت درآمد مفید، الارشاد، ۱۴۱۳ق، ج۲، ص۱۵۸.
🔻معما کدام بانوی مکرمه، هم مادر امام بود، هم دختر امام، هم همسر امام و هم عروس امام؟ دقت کنید شخصیتی که انتخاب میکنید باید ۴ ویژگی رو باهم داشته باشه پاسخ: جواب در ادامه اومده یکم فکر کنید قبلش😒 . . نه حضرت زینب و حضرت معصومه سلام الله علیهما نیستن. برخی از این چهارویژگی رو ندارن طبق توضیحات مطالب قبل فاطمه دختر امام حسن پاسخ معماس ایشان دختر امام حسن عروس امام حسین مادر امام محمد باقر همسر امام سجاد بودند
CQACAgQAAx0CR7uQigACYU9m1ZBHE8en5jE3OJmiN4riWSGu0wACUQgAAmwJQVCT4y2jqLWNnTUE.mp3
1.18M
سلام من به مدینه به آستان رفیعش به مسجد نبوی به لاله‌های بقیعش
🔻۳۰ سوال ۳۰ حدیث در محضر امام حسن ١_از امام حسن علیه‌السلام سؤال شد: زهد چیست؟ فرمود: دلدادگى به تقوا و دل برگرفتن از دنیا. ٢_از حضرت سؤال شد: حلم چیست؟ فرمود: فرو خوردن خشم و خویشتن‌دارى. ٣_ سؤال شد: سَداد چیست؟ فرمود: پس‌زدن بدى با خوبى. ۴_ سؤال شد: شرف چیست؟ فرمود: احسان به طایفه و نزدیکان و به عهده گرفتن خسارت و جرم آنان. ۵_ سؤال شد: بزرگوارى چیست؟ فرمود: در غرامت، عطابخشى و از جرم، چشم‌پوشى. ۶_سؤال شد: مردانگى چیست؟ فرمود: حفظ دین، حفظ عزّت نفس، نرم‌رفتارى، تداوم نیکى، پرداخت حقوق و اظهار دوستى نسبت به مردم. ٧. سؤال شد: کرم چیست؟ فرمود: بخششِ قبل از خواهش‏ و طعام دادن به مردم در هنگام قحطى. ٨. سؤال شد: فرومایگى چیست؟ فرمود: خُردبینى و دریغ کردن از اندک. ٩. سؤال شد: پستى چیست؟ فرمود: اندک بخشى و بدوبیراه گفتن. ١٠. سؤال شد: بزرگ‌منشى چیست؟ فرمود: بذل‌وبخشش در خوشى و در سختى. ١١.سوال شد: بخل چیست؟ فرمود: آنچه را در دست دارى، مایۀ شرف پندارى و آنچه را انفاق کنى، تلف شده بدانى. ١٢. سؤال شد: برادرى چیست؟ فرمود: همراهى در سختى و در خوشى. ١٣. سؤال شد: ترس چیست؟ فرمود: گستاخى بر دوست و گریز از دشمن. ١۴. سؤال شد: توانگرى چیست؟ فرمود: خرسندى به روزىِ تقسیم شده که نصیبش شده، هرچند کم بوده باشد. ١۵. سؤال شد: فقر چیست؟ فرمود: سیرى ناپذیرىِ نفس نسبت به هرچیزى. ١۶. سؤال شد: جود چیست؟ فرمود: بخشش دست‌رنج خود. ١٧. سؤال شد: کرم چیست؟ فرمود: خویشتن‌بانى در سختى و خوشى. ١٨. سؤال شد: دل و جرأت داشتن چیست؟ فرمود: دست‌وپنجه نرم کردن با حریفان هم‌وزن خود. ١٩. سؤال شد: نیرومندى چیست؟ فرمود: سخت نبرد کردن و ستیزه با پرقدرت‏‌ترین مردمان. ٢٠. سؤال شد: خوارى چیست؟ فرمود: هراس از راستى و اظهار حقیقت. ٢١. سؤال شد: کج‏فهمى چیست؟ فرمود: مبارزه با فرماندۀ خود و آن کس که مى‏‌تواند به تو زیان رساند. ٢٢. سؤال شد: جلال و شکوه چیست؟ فرمود: انجام کار نیک و ترک کار زشت. ٢٣. سؤال شد: دوراندیشى چیست؟ فرمود: صبر طولانى و مدارا با کارگزاران و هوشیارى نسبت به تمام [ترفندهاى‏] مردم. ٢۴. سؤال شد: شرف چیست؟ فرمود: همراهى با برادران و حفاظت از همسایگان‏. ٢۵. سؤال شد: محرومیت چیست؟ فرمود: از دست دادن بهره‏‌اى که به تو عرضه شده بود. ٢۶. سؤال شد: سبک‌سرى چیست؟ فرمود: پیروى از فرومایگان و هم‌نشینى با گمراهان. ٢٧. سؤال شد: درماندگى در سخن چیست؟ فرمود: با ریش خود بازى کردن و بسیار سینه صاف کردن هنگام سخن گفتن. ٢٨. سؤال شد: شجاعت چیست؟ فرمود: دست‌وپنجه نرم کردن با حریفان هم‌وزن خود و شکیبایى به هنگام شنیدن سخن نیش‏دار. ٢٩. سؤال شد: به زحمت افتادن چیست؟ فرمود: اظهار نظر در امورى که به تو مربوط نیست. ٣٠. سؤال شد: سبک‌سرى چیست؟ فرمود: احمقانه از دست دادن مال و بى‏‌اعتنایى نسبت به آبروى خویش. منبع : تحف العقول، ص227 و 228.
⚫️ پیامبر از زبان سیدالشهدا 🔴 اسطوره‌ای در افق هستی این عبارات زیبا، بخش کوچکی از ویژگی‌های رفتاری پیامبر اکرم (ص) است که از زبان حضرت سیدالشهداء (ع) توصیف شده: 👈 «دائمُ الفکر» بود؛ همیشه در تفکر بود، هرگز از فکر کردن خسته نمی‌شد؛ 👈 «مُتِواصِلُ الأحزانِ» بود؛ یعنی همواره در غمِ شیرینِ باوقاری فرو رفته بود و معلوم میشد که غم متصلی است و بخش اعظم این غم، در دل پیامبر(ص) بود؛ در حالیکه معمولاً بر لبش، لبخند جاری بود؛ اما غمِ سنگین و ریشه‌داری در دل همراه او بود. آیا غمِ ناشی از درکِ یک حقیقتِ بزرگ بود؟ غمِ مردم بود؟ 👈 «لِیسَت لَهِ راحةٌ» هرگز پیامبر را بی‌دغدغه نمی‌دیدیم، همیشه دغدغه‌ی چیزی داشت. 👈 «طَویلُ السَّکت» یعنی اهل سکوت‌های طولانی بود. 👈 «لایَتَکَلَّمُ فی غَیرِ حاجَةٍ» جز زمانی‌که لازم و مفید بود، سخن نگفت. بنای پیامبر بر سکوت بود، اِلّا وقتی‌که حرف زدن، ضرورت و فایده‌ای می‌داشت. 👈 لَیِّن و اهل مدارا بود. اما تو خالی و بی‌اراده نبود. باوقار بود، در عین حال ترسناک هم نبود. پیامبر همیشه در بین ما حُرمت و ابهّت داشت، اما هیچ‌وقت از او نمی‌ترسیدیم. 👈 نعمت هرچند اندک، نزد او بزرگ بود. بدِ هیچ‌کس و هیچ‌چیز را نمی‌گفت. هرگز برای امر دنیوی و برای منافع خود عصبانی نشد. هرگز قاه‌قاه نخندید اما همواره تبسّم بر لب داشت، ظاهر و باطنش با مردم یکی بود. در خلوت و جلوَت یک شخصیت داشت. 👈 رفتارش در جامعه با مردم چگونه بود؟ بنای پیامبر بر دوستی و جذب و وحدت و محبت و اُلفت با مردم بود، نه ایجاد نفرت. «کانَ یُؤَلِّفُهُم و لایُنَفِّرُهُم». 👈 «مَن سَألَهُ حاجَةً لَم یَرجِع إلا بِها أو بِمَیسورٍ مِنَ القَولِ» هرکس به پیامبر رجوع می‌کرد و از او چیزی و کمکی می‌خواست، محال بود که بی‌جواب و با دست خالی برگردد. پیغمبر اگر داشت، می‌داد و اگر نداشت، او را با کلماتِ زیبا بدرقه می‌کرد، از او عذر می‌خواست، به او آرامش می‌داد و به‌گونه‌ای سخن می‌گفت که از دادنِ آن چیز هم نزد آن فرد عزیزتر بود. 👈 هیچ‌کس از محضر(ص) پیامبر ناراحت بیرون نمی‌رفت، حتی دشمنانش وقتی نزد ایشان می‌رفتند و در ساحت قدس او قرار می‌گرفتند، از جلسه که بیرون می‌آمدند، نمی‌توانستند از او متنفّر باشند. 👈 «و صارَ لَهُم أباً» برای مردم پدر بود «و صارَ عِندَه سِواء» و همۀ مردم بدون استثناء در چشم او مساوی بودند. برای هیچ‌کس بی‌دلیل، احترامی بیش از بقیه یا بی‌احترامی قائل نمی‌شد. 👈 اهل «تَسوِیَةُ النَّظَرِ و الإستِماعِ بَینَ الناس» بود. یعنی حتی نگاهش بین مردم به تساوی می‌چرخید و حتی به سخنان افراد که گوش می‌داد، به‌طرز مساوی گوش می‌داد. تا این حدّ بر حقوقِ بشر تأکید و دقت داشت. 👈 مجلس پیامبر (ص) مجلس صدق، حلم، حیاء و امانت بود. در حضور او هیچ‌وقت صدا بلند نمی‌شد. در مجلسی که او حضور داشت، همه متعادل بودند؛ همه بر اساس تقوا سخن می‌گفتند و همه متواضع بودند. به بزرگ‌ترها و مُسنّ‌ترها احترام می‌گذاشتند و با کوچکترها با مهربانی برخورد می‌کردند. «وَ یُوثِرونَ ذا الحاجةَ» و نیازمندان را بر خود مقدم می‌داشتند. 👈 چهره‌ی پیامبر(ص) شاد بود، ابرو گره نمی‌کرد، مگر آنگاه که بی‌عدالتی یا منکری را میدید. 👈 «سَهِلُ الخُلق» بود؛ یعنی خیلی راحت می‌شد با او رابطه برقرار کرد. 👈 «لَیسَ بِفَظٍّ و لاغَلیظٍ» خَشِن و تندخو نبود. 👈 «و لافَحّاشٍ و لاعَیّاب» هرگز فحش بر لب او جاری نشد، عیب‌گیر نبود، عیب مردم را تعقیب نمی‌کرد. 👈 «و لامَدّاحٍ» در عین حال اهل مبالغه در تمجید از افراد هم نبود. ✍حسن رحیم‌پور ازغدی | محمد پیامبری برای همیشه (ص ۲۹-۳۴) پی‌نوشت: تمام این جملات، ترجمه و توضیح فقراتی از روایت نسبتاً طولانی‌ای است که در کتاب شریف «معانی‌الاخبار، ص۸۲» نقل شده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شروط امام رضا برای پذیرش ولایتعهدی مأمون که در واقع مأمون رو ناکام گذاشت مأمون میخواست به شیعیان بگه امام شما دنبال قدرته...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خادمای حرم امام رضا کلی خاطره عجیب و غریب از عنایات امام رضا دارن، گهگاه بگید براتون تعریف کنن یکی از خادما یکبار تعریف می‌کرد، یه‌بار یه پدری دختر نابیناش رو آورده بود حرم، دخترش شفا گرفت و بینا شد، همه خوشحال شدن و داد و بیداد کردن که شفا گرفته، اما خود پدر خیلی واکنش خاصی نداشت. ازش پرسیدیم چرا خوشحال نیستی؟ دختر بینا شده. پدر گفت آخه اینا دوتاخواهر دوقلو هستن، جفتشونم نابینا هستن، این سری من یکیشون رو آورده بودم حرم، اون یکی تو محل اسکانه، حالا چجوری برگردم بگم این شفا گرفته 😭 اون یکی دخترمو چیکار کنم؟ خادمه میگفت دیدم راست میگه، شرایط خیلی سختیه. خلاصه راه افتادیم به سمت محل اسکان، می‌گفت وارد ساختمون که شدیم دیدیم صدای جیغ و داد میاد، سریع رفتیم داخل، دیدیم اون یکی دخترش هم شفا گرفته همزمان امام رضا شفاش داده بود😭 السلام علیک یا علی بن موسی الرضا
🌹 🌹 خانه ی ما نزدیک مسجد مهدی موعود بود و از در خانه، گلدسته های مسجد را می شد دید و از همه مهمتر در همسایگی آرامگاه سید عباس بودیم. هر خانه سه اتاق داشت. در هر اتاق یک فرش شش متری و توی اتاق بزرگ تر یعنی در مهمان خانه که نظم و انضباط مخصوص به خودش را داشت یک فرش دوازده متری پهن بود. در این خانه های کوچک و محقر چهارده آدم قد و نیم قد زندگی می کردیم. همه ی خانواده ها عیالوار بودند. اصلاً هر که عیالوارتر بود اسم و رسم بهتر و بیشتری داشت. خیلی وقتها فامیلهای پدری ام از هندیجان و ماهشهر برای ادامه ی تحصیل یا درمان به منزل ما می آمدند. آن روزها در آبادان مادران را ننه و پدران را آقا صدا می کردند. البته ننه ی تنها نه در واقع مادر به اسم پسر بزرگ تر شناخته می شد. مثلاً مادر من ننه کریم بود. آن روزگار روزگار ننه ها بود. بعضی هاشان صاحب علم و معرفت بودند و داروی عطاری تجویز میکردند و شفا می دادند. مثلاً به بیچاره ننه ماهرخ بعد از هفت بچه می گفتند عاقر شده و دیگر دامنش سبز نمی شود و او را به عرق سنبل الطیب می‌بستند تا بتواند هشتمین فرزندش را به دنیا بیاورد و ننه مه بس که دختر زا بود دوای دردش زنجبیل بود تا شاید زنجبیل افاقه کند و به جای شه گل و مه گل حسن و حسین بیاورد. از هر خانه ده دوازده بچه ی قد و نیم قد بیرون می زد. هر کس همبازی، هم سن و سال خودش را پیدا می کرد. از حیاط خودمان دوستم زری را که صدا می زدم با لکنت زبانی که داشت بریده بریده بله را به من می رساند. همیشه یکی از همسایه ها یا زاییده بود یا شیر میداد و این موضوع باعث شده بود مادرهایی که به اندازه ی کافی شیر نداشتند یا مریض بودند، بچه ها را به خانه ی آن یکی همسایه بسپارند تا چند روزی شیر بخورند. با این حساب همیشه تعدادی خواهر و برادر رضاعی هم داشتیم. مثلاً برادرم علی که دنیا آمد مادرم مریض بود. من علی را قنداق پیچ می بردم پیش ننه مجید تا با دخترش فاطمه که هم سن او بود شیر بخورد.... 🌱🌱🌱 سید عباس از سادات حجازی آبادان است که در عنفوان جوانی به ایران آمده و در محل ایستگاه ۱۲ آبادان رحل اقامت افکنده و همان جا چشم از جهان فرو بست. مردم شهر این سید واجب التکریم را صاحب کرامت می دانند.