ابرگروه مدافعان حریم ولایت تا شهادت استان گیلانhttps://eitaa.com/joinchat/3431203126Ce2d36ea7c5 سیدمهدی املاکی
ابرگروه مدافعان حریم ولایت تا شهادت استان گیلانhttps://eitaa.com/joinchat/3431203126Ce2d36ea7c5 سیدمهدی املاکی
2016125.mp3
849.4K
صحبت های شهید حججی
با پسرش😢❤️
#شهیدمحسن_حججی
#سالروزشهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 حسین جان...اربابم...
دلم لک زده برای کرب و بلایت ...
کربلا قسمتم کن...
صلی الله علیک یا #اباعبدالله الحسین علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🎞 #کلیپ
🏴 #صحبت | حسین آقام همه میرن تو میمونی برام
🎤حاج مهدی سلحشور
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این تصاویر باید بارها تکرار بشه
که فردای قیامت خدای نکرده کوتاهی ما در عمل کردن به وصایای شهیدان و خانواده هاشون باید جوابگو باشیم
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
هر کس در جای خود وظیفه دارد
مسئولین بدانند هرگونه رفتاری باعث
شود مردم به نظام واهداف شهدا بدبین گردند مدیونند باید عادلانه وقانونمند عمل کنند
💎🇮🇷💎
فرهمند ال یاسین.mp3
4.06M
جهت سلامتی امام زمان عج الله اللهhttps://eitaa.com/joinchat/3431203126Ce2d36ea7c5
هدایت شده از مشق شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برادر در بهشت
خواهر با دل و جان
از او می نوشت!
تا رنگ خدا بگیرد سرنوشت!
#محمودسلمانی
هدایت شده از مشق شعر
برای دایی شهیدم سردار
عبدالله کاظمخانی
من می دانم چگونه کشته شدی
و هیچگاه به مادر نگفتم
نگفتم پروانه ها ی جنگ
شمع هاشان مین هایی بود
بال فرشتگان را
تکه تکه می کرد
و مردی که چشم هایش
سبز آبی بود
سیگار ش را ترک کرد
ندبه هایش خلوص نیکوتینی
نداشته باشد
کدام خاک
کدام خار
کدام خاک خاردار
شقایق هایی می پرورد
با داغی در سینه
ساق ها و ساقه ها ترک می خورد
شگفتا
صد و چند ممالک
عاشق سرفه های خونین
مردمان خاکریزند
می دانم چگونه سخت کشته شدی
ترس دق مرگ شدن مادر
مرا می ترساند
زبان در کامم سوخت
کلمه در اندیشه ام
روزی استخوان هایت آمد
با لباس هایی سوخته
دست بر هر چه بردم
غبار می شد
چگونه می شد تو را در آغوش گرفت
ای شقایق پاره پاره؟
شاعر:
زهرا_خدابنده
خواهر زاده شهید بزرگوارسردار عبدالله کاظمخانی
هدایت شده از M کاظم خانی
گروه سروش🔽
در خصوص اهداف گروه پاسداران کمیته انقلاب اسلامی در فراجا ⚘️سروش⚘️ 👇
اجرای فرامین رهبری . حفظ دستاوردهای انقلاب . پاسداری از خون شهدا . دفاع از نظام . دفاع از مردم . حفظ تمامیت ارضی کشور وهرگز بیمهریهایی که درحق پاسداران کمیته چی شده موجب نمی شود که با انقلاب قهر کنند،چون میدانند که این انقلاب بود که به همه حیات دادو هرگز دلسرد نمیشودنند ✅در جاده انقلاب روی تابلونوشته :🔴جاده لغزنده است" دشمنان مشغول کارند "🔴با دنده لج حرکت نکنید" دیر رسیدن به مقام" بهتر از نرسیدن به امام است"✅سرعت بیشتر از سرعت ولایت فقیه نباشد "🔴اگر پشتیبان ولایت نیستید"کمربند دشمن رانبندید"✅با وضو وارد شوید"جاده مطهر به خون شهداست⬅️فرمانده گروه سروش kazemkhani
https://splus.ir/joingroup/AC-W6wB-x6jevc2KtgWDVw
هدایت شده از M کاظم خانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:
بسم رب الشُهـــــدا و الـــصــدیقیـــین🌱
پاسدار سردار شـــهــید عبدالله کاظـــم خـانی
فرازی از وصیت شهید👇
من اگر شهید شوم، مانند تشنه ای خواهم بود که کنار آب رسیده زیرا این لب های تشنه مرا جز شربت شهادت هیچ چیزی نمیتواند سیراب کند...:💔)
:|لینک گروه👇:| در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/304414948Cd7224db491
مدیر:| کاظم خانی:|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سبک بالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
#مدیون_شهدا_هستیم
#گردان_کمیل_هنوز_هم_زنده_ست
#یادشهداکمترازشهادتنیست
مدیریت ابر گروه مدافعان حریم ولایت کاظم خانی
هدایت شده از M کاظم خانی
هدایت شده از M کاظم خانی
:
بسم رب الشُهـــــدا و الـــصــدیقیـــین🌱
پاسدار سردار شـــهــید عبدالله کاظـــم خـانی
فرازی از وصیت شهید👇
من اگر شهید شوم، مانند تشنه ای خواهم بود که کنار آب رسیده زیرا این لب های تشنه مرا جز شربت شهادت هیچ چیزی نمیتواند سیراب کند...:💔)
:|لینک گروه👇:| در ایتا
https://eitaa.com/joinchat/304414948Cd7224db491
مدیر:| کاظم خانی:|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🎞 #کلیپ
🏴 #صحبت | حسین آقام همه میرن تو میمونی برام
🎤حاج مهدی سلحشور
#قرارگاه_منتظران
#قطعه_ای_از_بهشت
#صحن_حضرت_زهرا_(س)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شرمنده شدم...❗️
🔰#استاد_عالی
حکایت عبدالله دیوونه
اسمش عبدالله بود . .
تو شهر معروف بود به عبدالله دیوونه
همه میشناختنش!
مشکل ذهنی داشت
خانمش هم مثل خودش بود ... وضع مالی درست و حسابی نداشت
زوری خرج شکم خودش و خانمش رو میداد
تو شهر این آقا عبدالله دیوونه، یه هیئتی بود
هر هفته خونه یکی از خادمای هیئت بود
نمیدونم کجا و چطور ولی هرجا هیئت بود عبدالله دیوونه هم میومد . .
یه شب بعد هیئت مسئول هیئت اعلام کرد که هرکی میخواد هفته بعد هیئت خونه اش باشه بیاد اعلام کنه
دیدن عبدالله دیوونه رفت پیش مسئول هیئت
نمیتونست درست صحبت کنه
به زبون خودش میگفت . . . حسین حسین خونه ما
مسئول هیئت با خادما تعجب کرده بودن
گفتن آخه عبدالله تو خرج خودتو خانمت رو زوری میدی
هیئت تو خونه گرفتن کجا بود این وسط . . !'
عبدالله دیوونه ناراحت شد
به پهنای صورت اشک میریخت میگفت آقا ؛ حسین حسین خونه ما.
خونه ما
بعد کلی گریه و اصرار قبول کردن
حسین حسین خونه عبدالله باشه . .
اومد خونه
به خانمش گفت ، خانمش عصبانی شد گفت عبدالله تو پول یه چایی نداری
خونه هم که اجاره ست ... !!
چجوری حسین حسین خونه ما باشه
کتکش زد . .
گفت عبدالله من نمیدونم
تا هفته دیگه میری کار میکنی پول هیئت رو در میاری . .
واِلا خودتم میندازم بیرون از خونه
عبدالله قبول کرد
معروف بود تو شهر ، کسی کار بهش نمیداد هرجا میرفت قبول نمیکردن که
هی میگفت آقا حسین حسین قراره خونه ما باشه. .
روز اول گذشت ، روز دوم گذشت ... تا روز آخر
خانمش گفت عبدالله وقتت تموم شد هیچی هم که پول نیاوردی
تا شب فقط وقت داری پول آوردی آوردی نیاوردی درو به رو خودت و هیئتیا باز نمی کنم . .
عبدالله دیوونه راه افتاد تو شهر هی گریه میکرد میگفت حسین حسین خونه ما
رفت ؛ از شهر خارج شد
بیرون از شهر یه آقایی رو دید
آقا سلام کرد گفت عبدالله کجا ؟ مگه قرار نبود حسین حسین خونه شما باشه ؟!
عبدالله دیوونه گریش گرفت
تعریف کرد برا اون آقا که چی شد و . . .
آقا بهش گفت برو پیش حاج اکبر تو بازار فرش فروشا
بگو یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بهت بده ، بفروش خرج حسین حسین خونه رو بده
عبدالله خندش گرفت دوید به سمت بازار فرش فروشا
به هرکی میرسید میخندید میگفت حسین حسین خونه ما . . خونه ما
رسید به مغازه حاج اکبر
گفت یابن الحسن سلام رسوند گفت امانتی منو بده !
حاج اکبر برق از سرش پرید عبدالله دیوونه رو میشناخت
گریش گرفت چشمای عبدالله رو بوسید عبدالله ... !!!
امانتی یابن الحسن رو داد بهش
رفت تو بازار فروخت با پولش میشد خرج ۱۰۰ تا حسین حسین دیگه رو هم داد . .
با خنده دوید سمت خونه نمیدونم گریه میکرد ، میخندید میگفت حسین حسین خونه ما
رسید به خونه شب شده بود . .
دید خادمای هیئت خونه رو آماده کردن
خانم عبدالله رفت چایی و شیرینی گرفت
چه هیئتی شد اون شب
آره یابن الحسن خرج هیئت اون شب خونه عبدالله دیوونه رو داد
عبدالله خودش که متوجه نشد
ولی دیگه عبدالله دیوونه نبود ، خیلی خوب صحبت میکرد
آخه امام زمان ارواحنافداه رو دیده بود
میخواهم بگویم یا امام حسین علیه السلام تو حواست به عبدالله بود
حواست بود خرج هیئتت رو نداره
اینجوری هواشو داشتی
آقا حتما حواست هست نوکرات دلشون برات تنگه ...
*میشه یه شب حسین حسین بین الحرمین باشه؟!
یا امام حسین علیه السلام خیلی ها دلشون میخواد بیان کربلا اما......ندارند خودت مثل عبدالله دیوونه براشون درست کن...بحق مادرت .
هر کس خوند ودلش شکست برای فرج امام زمان عج الله تعالی فرجه الشّریف دعا کند وثوابش رو هدیه کند نثار اموات همه مومنین
اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم