eitaa logo
کوریتیبا ☘️…
62 دنبال‌کننده
608 عکس
55 ویدیو
1 فایل
- به شهر سبز من خوش اومدید🪴 - اینجا به ازای هرکدومتون پنجاه متر فضای سبز وجود داره ⁦•́ ‿ ,•̀⁩🌻…
مشاهده در ایتا
دانلود
شبتون بخیر✨
صبحتون به زیبایی تصویرتون تو آینه🌱✨
هدایت شده از ‹ 𝙋𝙖𝙣𝙖𝙝𝙦𝙖𝙝 | 🇵🇸 ›
_ بیایین پی‌ویم - @miiss_panah - نقطه بفرستین یا اگه چنل دارین این پیام رو فور بزنین و لینک بدین بی‌زحمت تا بهتون بگم چه موجودِ ماورا طبیعی‌ای می‌شدین « پری‌دریایی ، پری ، خون‌آشام ، آدم‌فضایی ، فرشته ، کوتوله‌ ، شبح ، الف ، غول ، دیو ، روح ،‌گرگینه و ... » + (اگه‌بتونم) موهبت یاهمون نیرو/خصلتتون چیه و با آدما چجوری رفتار می‌کنین 🥲 .
برای:@Moody_life ازطرف:کوریتیبا عارفه،عمه کوچیکه سرشار از حس خوبی و بچه ها دوست دارن پیش بمونن،باحرفای زیبات،قصه ها و شعرای قشنگت خوب دلشونو بردی!بی منت هوای بقیه رو داری ولی گاهی اوقات فکر میکنی چرا کسی به اندازه خودت هواتو نداره؟ ~~~~~~~~ خسته و کوفته وارد خونه میشی،کیفت رو میندازی رو مبل و خودتم میفتی روی زمین _وایییی مامان خستمه! گلیا متعجب وارد سالن میشه _عمهه!چرا اینجا دراز کشیدی؟ پاشو سرده میشینی و بعد مقنعتو برمیداری موهات رو با دستت مرتب میکنی و با غرغر میگی _وای بچه فقط صبرکن بری دانشگاه. میفهمی چی میکشم گلیا میخنده و فکر نکنمی میگه با صدای یاالله کسی هول شده دنبال سر مقنعت میگردی و بعد از پیدا کردنش سرت میکنی سرتو بالا میاری و تلالو رو میبینی لبخند میزنی و سلام میکنی در مقابل جواب میشنوی سریع بلند میشی و به سمت اتاق مشترکت با گلیا میری کتابات رو روی میز میذاری و بعد از پوشیدن لباس راحتی میری پایین مبهم با صدای بلندی میگه _اومدی عارفه؟ میای بریم تو حیاط؟ سرتو به نشونه تایید تکون میدی و به سمت حیاط میرید روی تاب بزرگی که اطرافش رو درختا محاصره کرده بودن میشینید و شروع به حرف زدن میکنید با صدای نورسا که برای شام صداتون میزد حواست جمع میشه هوا تاریک شده بود؟ لبخند میزنی و بلند میشی همین که زمان از دستت در رفته بود یعنی بهتون خوش گذشته!
هدایت شده از ‹ 𝙋𝙖𝙣𝙖𝙝𝙦𝙖𝙝 | 🇵🇸 ›
_ @curitiba _ - پری‌دریایی ؛ امید ، کنترل امواج دریا . شما از انسان‌ها بدتون نمیاد ، مشکل از جایی شروع شد که یکی ازتون فیلم گرفت وقتی داشتین آفتاب می‌گرفتین و فیلم وایرال شد ، اون‌موقع دیگه خیلی خیلی کم و اون هم شبا به سطح میایین ، انسان‌ها و دوست دارین اما همیشه این علامت سوال هست که ، از کجا بفهمم که خوبن و جنبه دارن تا بهشون خودمو نشون بدم؟! ، پس فاصله گرفتین و دیگه باهاشون ارتباط برقرار نمی‌کنین ، و البته بعدا فهمیدین کی ازتون فیلم گرفته و با کمک موهبتتون قایقشو غرق کردین ! .
با تشکر فراوان✨
از اختلاف طبقاتی همینو بگم که ما همه عمر میدوییم تا به جایی برسیم که خیلیا همونجا بدنیا اومدن.. :)
کلی ایده، انگیزه، فکر، برنامه ریزی دارم که میخوام انجامشون بدم ولی همچنان زیر پتو دراز کشیدم تو هیچیم، توی هیچی
اگر امشب +5 تا تقدیمی ندم احمقم.
هدایت شده از ‹ 𝙋𝙖𝙣𝙖𝙝𝙦𝙖𝙝 | 🇵🇸 ›
_ راستی ³⁰⁰ شدنمون مبارکککک 😭🤌🏿🤍 ! همتون خوش اومدین به پناهگاه امیدوارم بمونیددد🥲🥲💖 -
300+9 تاییتون مبارک ادمین✨🌱لیاقت شما و چنل بیشتر از این حرفاست🍃
برای:کالوپسیا ازطرف:کوریتیبا مگ، تریس، ماری دخترخاله های سه قلو غیرهمسان. البته از لحلظ اخلاقی وگرنه از لحاظ قیافه مو نمیزنین باهم،یکی مهربون، یکی احساساتی و یکی منطقی چه شود به به خوشم میاد خوب پشت همید و هوای همو دارید ~ _پوففف مگ سریعتر... الان میرسن تریس همونطور که به در خیره شد بود اینو به مگ گفت مگ چشم غره‌ای بهش رفت و گفت _هی به خواهر بزرگترت احترام بزار! تریس با لحنی آغشته به حرص نگاهش کرد _فقط یک دقیقه.. فقط.. مگ شونه‌ای بالا انداخت و زیرلب چیزی مثل به هرحال گفت _تمومهه ماری اینو گفت و بافت خودشو پوشید _عالیه! مگ اینو گفت و بافت خودشو پوشید و برای تریسم دستش داد _حالا دیگه قاطیمون نمیکنن مثل گروه سرود کنار هم وایسادین و منتظر موندین تا اهالی خونه برسن اولین نفر نجمه درو باز کرد _سلامممم همزمان جوابش رو دادین با دیدنتون متعجب نگاهتون کرد +این پلیورا.. به لباساتون نگاه کرد تریس جلوی لباسش به انگلیسی اسمش نوشته شده بود همینطور مگ و ماری _فکر کردیم باید بلاخره ازهم تشخیصمون بدین.. نجمه با خنده سرشو تکون داد خیلیم عالی.. چی بگم والا واکنشای مختلفی دریافت کردید،شگفت زدگی،ذوق،تحسین و.. _اوه ماری اینو بگیر مامان درحالی که وسایلشو به دست ماری میداد گفت تریس معترضانه گفت _اما مامان من ماریم نه اون واقعا که ماری هم در کمال بدجنسی گفت _نچ نچ حتی نمیتونی از هم تشخصیمون بدی؟ حتی با وجود لباسامون؟ مامان شرمنده نگاهتون کرد _وای عزیزانم ببخشید انگار لباساتون جابه‌جاست سرتونو متواضعانه تکون میدید همونطور که به سمت اتاق میرفتید تریس گفت _شوخی کردم.. من تریس بودم.. چند دقیقه بعد از مقابل کفشی که مامان پرت کرده بود جاخالی داده بودید و تو اتاق همراه با فیلم پیتزا می‌خوردید!