ولی همون حال عجیبمتونست با صحبت به یک دوستِ خوب بهتر بشه و سپس کل دیروز رو بخوابم.
وضعیت : تو اسنپ نشستی و تو ماشین آهنگِ هایده پلیه ، ساعت ۴:۴۰ دقیقه ست و تو هنوز وارد بلوار خاتم الانبیا هم نشدی ، کلاست پنج دقیقه دیگه شروع میشه و امتحان فاینال داری ، اینکه ممکنه ازین کلاس زبانی که یک سال و نیمهداری میای مجبور به جا به جا شدن بشی و بری یه کلاس زبان دیگه داره آزارت میده ، نور خورشید تو صورتت میتابه و سه تا جوش همزمان تو یه طرف صورتت زدی و درحالی که کیفت تا ته بازه درحال تند تند تایپ کردن این وضعیتی چون فکر میکنی استرست رو کمتر میکنه.
امتحان خوبی بود فهمیدم تو کدوم قسمت های دوست عزیزم “زبان انگلیسی” مشکل دارم .
امروز ۲۹ ام دی ماهه و من از همین تریبون اعلام میکنم که روزی شاعر و نویسنده شدنم به لیست علاقه ها و آرزو هام اضافه شد
نه جدی شاید یک روز ی شاعر شدم و اومدم راجب اینجا این مکان سبز و فرحبخش هم حتی صحبت کردم.
امیدوارم فکر نکنید که یک احمقم
صرفا فقط تا این لحظه که ۶ صبح جمعه س (که تا الان بیدار بودم) ب این فکر افتادم که یه شاعر و نویسنده بشم و به علاقه هام اضافه شد و بیشتر از توانایی هام آگاه شدم و و و دارم اینو اینجا اعلام میکنم چون از یک جمله ی ساده ۲۴ تا بیا شعر گفتم و انقدر خل کیف شدم از خفنیش که دلم میخواست همین لحظه ک انقدر شور دارم ب یکی بگم ولی چون هیچکس نبود و همه خوابن دلم خواست اینو باهاتون ب اشتراک بزارم و بدونید بنابراین نزنید تو ذوقم و به شکل یک دیوانه خل وچل یا احمق نگاه نکنید
با تشکر ، دنیز 🌱.
هرموقع استاد موسیقیتون یه آهنگ راحت و روی ریتم و خیلی قشنگ قشنگ داد که دوروزه بتونید خوب درش بیارید اصلا ذوق نکنید !
دفعه بعد یه آهنگی بهتون میده ک نزده حتی تو قسمت های سکوتش هم حس میکنی داری اشتباه میری و کلا ریتمش درهمه و پدرتان در میاد 🌹
خودش هم تازه اعتراف به سخت بودن آهنگ میکنه
اره خلاصه .