نه جدی شاید یک روز ی شاعر شدم و اومدم راجب اینجا این مکان سبز و فرحبخش هم حتی صحبت کردم.
امیدوارم فکر نکنید که یک احمقم
صرفا فقط تا این لحظه که ۶ صبح جمعه س (که تا الان بیدار بودم) ب این فکر افتادم که یه شاعر و نویسنده بشم و به علاقه هام اضافه شد و بیشتر از توانایی هام آگاه شدم و و و دارم اینو اینجا اعلام میکنم چون از یک جمله ی ساده ۲۴ تا بیا شعر گفتم و انقدر خل کیف شدم از خفنیش که دلم میخواست همین لحظه ک انقدر شور دارم ب یکی بگم ولی چون هیچکس نبود و همه خوابن دلم خواست اینو باهاتون ب اشتراک بزارم و بدونید بنابراین نزنید تو ذوقم و به شکل یک دیوانه خل وچل یا احمق نگاه نکنید
با تشکر ، دنیز 🌱.
هرموقع استاد موسیقیتون یه آهنگ راحت و روی ریتم و خیلی قشنگ قشنگ داد که دوروزه بتونید خوب درش بیارید اصلا ذوق نکنید !
دفعه بعد یه آهنگی بهتون میده ک نزده حتی تو قسمت های سکوتش هم حس میکنی داری اشتباه میری و کلا ریتمش درهمه و پدرتان در میاد 🌹
خودش هم تازه اعتراف به سخت بودن آهنگ میکنه
اره خلاصه .
با گذشت پنج ماه تحصیلی بازم من همچنان درحال سر و کله زدن با برنامه های درسی ، کلاسی و زندگیمم .
هرچیم بشه …
بالا بریم پایین بیایم
بخوریم ب در ، ب دیوار
صدتا مشکل صدتا بدبختی
ناهمواری های راه و چاه های عمیق ،
هرچی که باشه
تهش من ب این نتیجه میرسم که ب ولله
50% سر کلاسه 50% تو خونه!.