حالا با توجه به کل اطلاعات متن های بالا و‌ تجربیاتی که تو این مدت به دست آوردم قهوه واقعا چیز خوبیه اگر ! دقت کنید “ اگر در زمان درست و به اندازه نیاز مصرف بشه!” کافئینی که داره باعث میشه عملکرد مغز بالا بره و تمرکز و حافظه بیشتر بشه باعث تحریک و ترشح دوپامین میشه و کلا باعث میشه حس کنید خوشحالید یا مغزتون از هر گونه افکار منفی خالیه سروتونین تو خونتون ترشح میشه و حس رضایت مندی دارید و بی خواب میشید و احساس علاقه و خوش بینی هم دارید و تنش رو کاهش میده و صد البته بد از از بین رفتن تاثیرش یک خستگی بدی بدتر از خستگی اولیه تون‌ به بدنتون دست میده .

مثلا خود من روزی که قهوه ترک خوردم خیلی زیادی ریلکس و‌خوشحال بودم و تاثیر خیلی یهویی و سریعی تو بدنم داشت قبل از کلاس ریاضی با قهوه‌ ترک دوپینگ کردم و فکر کنم کلا یه شات بود ولی وسط توضیحات معلم مغزم خالی خالی بود و کاملا تمرکزم رو حرفای معلم بود و همزمان احساس راحتی میکردم و از نظر بدنی شل شده بودم و یه لبخند رو لبم بود و کاملا اون روز رو ک اصلا نخوابیده بودم سر کلاس بیدار بودم و راحت تر میفهمیدم. تاثیرش بعد یه مدت که کمتر شد اون شادیه از بین رفت ولی همچنان بیدار بودم و میفهمیدم که چه خبره بعد که تاثیرش به کمتر از ۳۵٪ رسید یک دفعه ب شدت احساس خستگی کردم و دیکه نمیفهمیدم اطرافم چه خبره و فقط دلم میخواست بخوابم.

و‌ یا روزی که نسکافه خوردم قبل از جلسه فیزیک ، با اینکه خیلی کم بود و شاید حدود ۶۰ میلی گرم کافئین داشت اما بازم حافظه م قوی تر شده بود و متمرکز تر بودم ، احساس شادی ای نبود اما خب از حالت عادی بهتر بودم.

حالا چرا بحث رو ب قهوه ربط دادم… اول که خواستم جمعی از تجارب این چند روزم رو راحب قهوه بیان کنم و دوم اینکه فکر میکنم اگر امروز مقداری کافئین مصرف میکردم ازین حالت گنگی ذهنم و خستگی بیرون میومدم 👍🏻

و خلاصه خواستم بگم اگر واقعا از اون دسته آدم هایی هستید که به هر دلیلی تمرکز براتون سخته ، ذهنتون شلوغه ، و مشکلات کم خوابی دارید یا سر کلاس ها میخواید واقعا رو مباحث سخت وقت بزارید و بیشتر یادتون بمونه ، گهگداری قهوه بخورید و کافئین رو به بدنتون دعوت کنید و بزارید ذهنتون گهگداری اون استراحتی که نیازشه رو داشته باشه.

چقدر ازینکه گهگداری اومدم اینجا صحبت کردم خوشم میاد.

درواقع از ثبت کردن خوشم میاد به خصوص ثبت کردن خاطرات و لحظات و احساسات مختلف. برا همینه که از همه چیز عکس میگیرم یا یه توصیفی ازش رو گوشه ی ذهنم میسپرم با مینویسم تا بعداً که میام سر میزنم اون لحظه ی ثبت شده رو دوباره زندگی کنم و دوباره یادم بیاد که چی بود و شد .

چقدر اینجا چرت و پرت گفتم.

بگذارید از بهار و فصلی که ورود من در آن بوده براتون بگم.

ب شدت دوست دارم عین آدم بیام امسال رو اینجا پست بزارم اما چنان مغز نازنینم لبخند شیطانی میزنه که جدی جدی ازش میترسم.

وایبِ کوچمون >>🌿

جنون – فروغ فرخزاد 🌱