"کمآوردن" یه روند تدریجیه. یه آسیبدیدگی بلندمدت. به کسی که میگه کم آورده، نگیم صبور باش. همه صبرش رو جمع کرده که هنوز میتونه حرف بزنه.
چی بگیم؟ نمیدونم. هیچی. یا "درکت میکنم". یا اگه آدم وایسادن پای ادعا هستیم، "من کنارتم".
همین.
اگ میدونستید دارم راجب چی صحبت میکنم احتمالا با ی خنده به خودم و حرکت اسکلانه ام میخندید و رد میشدید و بهم میگفتید «عیب نداره ، پیش میاد ، اشکال نداره آدمیزاد اشتباه میکنه دختر!»
ولی باور کنید تو همین چند دقیقه مردم و زنده شدم و هزار تا فکر و چاره اندیشیدم.
درصورتی که اگه همین برای یک دوست نازنین اتفاق میفتاد انقدر میخندیدم تا روده بر شم!
اینجاست که شاعر میگه (خودم) : ( دلبر ! فدای سرت ! فدای سرت که اشتباه کردی ! فدای سرت که گیج خواب بودی ! فدای سرت که میخواد بهت نمره نده ! فدای سرت اگه قضاوتت کنه ! فدای سرت اگه فکر کنه راستشو نمیگی ! من. من که میدونم تو صادق بودی من که میدونم صادقانه اصل مطلب رو بیان کردی
صادقانه گفتی چی شده!
صادق بودی و راستشو گفتی چیزی که خیلیا نمیتونن انجامش بدن!
حالا اشکاتو پاک کن
اشکاتو پاک کن و آروم آروم بهخواب برو
به خواب برو که درست میشه و یه روزی به این لحظه میخندی
یه روزی به این لحظات احمقانه و بامزه که مثل جوک میشن خنده خواهی کرد
و اونجاست که من بهت میگم :« خَندَه مَکٌنی؟» .
ولی همون حال عجیبمتونست با صحبت به یک دوستِ خوب بهتر بشه و سپس کل دیروز رو بخوابم.