🔶آیتالله علمالهدی: مقصر اصلی وضعیت معیشتی مردم «سوءتدبیر» برخی مدیران اجرایی است
نماینده ولیفقیه در استان خراسانرضوی:
🔸وضع معیشتی در جامعه مناسب نیست و این مشکل به دلیل سوءتدبیرهای برخی مدیران اجرایی کشور و ندانمکاریهای دستگاهها پیش آمده است.
🔸در حال حاضر در وضعیتی هستیم که با هر تکانی بیشتر در عمق فرو میرویم، هر مصوبهای مردم را دچار مشکلات بیشتری میکند و به جای برداشتن مصیبت، معضلات را افزایش میدهد.
___
♨️ همهچیز اینجا مهم است👇
🆔 @snn_ir
7.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وطن فروشی جدید شاپرک شجری زاده؛ آمریکایی ها چقدر خوب اند و ایرانی ها چقدر حسود!
___
♨️ همهچیز اینجا مهم است👇
🆔 @snn_ir
8.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥غلامرضا مصباحی مقدم؛ عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام: در صورت پیوستن به CFT و پالرمو امکان دور زدن تحریمها بسته میشود
___
♨️ همهچیز اینجا مهم است👇
🆔 @snn_ir
⚖️ مشخصات کامل متهمان ۴۱ تا ۶۶ ساله شرکت بازرگانی پتروشیمی اعلام شد
🔸۱۴ متهم فساد مالی در شرکت بازرگانی پتروشیمی از متولدان سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۵۶ هستند و بیشتر آنان را متولدان دهههای ۳۰ و ۴۰ تشکیل میدهند، یعنی کسانی که در سن بازنشستگی قرار دارند، یکی از متهمان متولد سال ۱۳۵۶ است.
🔸متهمان فساد در پتروشیمی بدون کمترین توجه به مکاتبات متعدد مقامات مسئول دایر بر عدم دخل و تصرف در ارز حاصل از صادرات تراز موازنه ارزی کشور را برهم زدند.
___
♨️ همهچیز اینجا مهم است👇
🆔 @snn_ir
📊 «میگوئل برگر» نماینده آلمان در «اینستکس» با انتشار جداول منتشره مرکز آمار آمریکا درباره حجم تجارت با ایران، در صفحه توئیترش نوشت:
🔹تجارت ایالات متحده با ایران در سال ۲۰۱۸ بیش از ۲ برابر افزایش یافته و به بالاترین سطح در ۱۰ سال گذشته رسیده است اما شرکتهای اروپایی از تجارت با ایران منع میشوند.
fna.ir/bs02o3
@Farsna
موافقت با انتقال آب دریای عمان به مشهد
رییس سازمان محیط زیست:
🔹اگر بخواهیم آب را از دریای عمان به مشهد منتقل کنیم، هر متر مکعب ۵ یورو هزینه دارد.
🔹دولت باید آب مورد نیاز برای شرب و صنعت را تامین کند بنابراین با انتقال آب دریای عمان پس از شیرین کردن موافقیم.
@Farsna
▪️وقتی آیتالله رئیسی به داد عباس معروفی رسید!
عباس معروفی، نویسنده مشهور مقیم آلمان و مدیر مجله ادبی «گردون» است که در نخستین سالهای دهه ۷۰، توقیف آن بازتاب فراوانی در محافل داخلی و خارجی داشت.
🔸روایت معروفی از ماجرای دیدارش با سیدابراهیم رئیسی:
روز ۱۹ آذر ۱۳۷۰ بازجویم حکم توقیف موقت گردون را به دستم داد. از آنجا مستقیم به اداره مطبوعات ارشاد رفتم و آقای مدیرکل گفت کاری از دستش ساخته نیست.
یکی از غمانگیزترین دورههای زندگیام همین ۱۸ماه تعطیلی گردون بود که همه رفتوآمدها، تلفنها و ارتباطهایم قطع شد. تنها سیمین بهبهانی هر روز به من تلفن میزد و دلداریام میداد. نامهنگاری، ملاقات، دیدار و گفتوگو هیچکدام فایدهای نداشت تا اینکه قاضی پروندهام در دادستانی انقلاب حکم مرا اعلام کرد: «اعدام». فروشکستم. حالا جز نگرانی از حکم اعدامی که قاضیام داده بود، وزارت ارشاد هم کنفیکون شده بود. حکم اعدام را برداشتم و به طرف سازگارا راه افتادم. او به من خبر داد که روزهای سهشنبه حجتالاسلام رئیسی، دادستان انقلاب، بار عام دارد و قرار شد که من از ساعت ۶صبح سهشنبه آنجا باشم. این سهشنبه رفتنها، چندبار طول کشید و نوبت من نرسید، بار پنجم، ساعت۱۲ من توانستم آقای رئیسی را ببینم.
خودم را معرفی کردم. رئیسی کمی نگاهم کرد، با لبخند گفت: «همون عباسِ معروفیِ معروف؟»
«بله همون کرکس شاهنشاهی! همون غول بیشاخ و دُم که هر روز کیهان مینویسه.»
«شما بمونید. نفر بعدی؟»
سه نفر بعدی هم مطلبشان را گفتند و رفتند. دادستان انقلاب گفت: «خب آقای معروفی، چه میکنید؟»
«رمان مینویسم، کتاب چاپ میکنم. هر کار بشه! چون دفترم بازه اما گردون رو توقیف کردن.»
«خب فکر میکنی چرا توقیف شده؟»
«همکاران شما از من میپرسن چه جوری و با چه پولی این مجله رنگارنگ را منتشر میکنم؟»
«این سؤال من هم هست.»
«مجله روی پای خودش ایستاده، ۲۲هزار تیراژ داره.»
«چند سالته؟»
«۳۳سال»
«این چیزهایی که درباره شما در روزنامهها مینویسن، من فکر کردم بالای ۶۰سال رو داری.»
آنوقت در کامپیوتر پروندهام را نگاه کرد و گفت: «عجیبه! خیلی عجیبه! لک توی پروندهات نیست.»
گفتم: «میدونم. من حتی سمپات کسی یا چیزی نبودهام.»
با حیرت خیرهام شد و با خنده پرسید: «حتی خانمبازی هم نکردهای!؟»
گفتم: «نه! من زن و سه تا دختر دارم.»
به پشتی صندلیاش تکیه داد با لبخند نگاهم کرد. یک لحظه فکر کردم عجب آخوند خوشسیما و خوشتیپی است. گفت: «پریشب در قم منزل یکی از علما بودم. قسمتی از کتاب «سمفونی مردگان» شما را خوندم. میخواستم ازش بگیرم، دیدم براش امضا کردی بهم نداد. دلم میخواد بخونمش.»
اتفاقاً نسخهای از چاپ سوم رمان در کیفم بود. گذاشتم روی میز. دست به جیب برد که پولش را بپردازد. گفتم: «قابلی نداره.» گفت: «نه این میز، میز خطرناکیه. میز قضا و قدر!» و خندید: «باید پولشو بپردازم، شما هم باید بگیری!» ۳۰۰تومان را روی میز گذاشت و گفت: «تعجب میکنم! چرا این قدر راجع به شما بد مینویسن؟ امکانش هست فوری همه گردونها را به من برسونید تا شخصاً مطالعه کنم و تصمیم بگیرم؟» گفتم: «با کمال میل. فردا میارم.»
گفت: «نه! فردا دیره. همین حالا!» و تلفن روی میزش را طرف من گذاشت: «زنگ بزن بیارن فوری!» و خواست که ناهار بمانم. تشکر کردم، یک دوره گردون را دادم و خداحافظی کردم.
هفته بعد، پروندهام به دادگستری ارجاع و گردون تبرئه شد...
📝 از صفحه تقی دژاکام
-
کانال #فارس_پلاس:
@Fars_plus