eitaa logo
دبیرستان حضرت فاطمه الزهرا ( س)🇵🇸
350 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.6هزار ویدیو
193 فایل
@leader57fb ارتباط با ادمین
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از 📚راهیان کوثر✏️
7.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشک‌های کم سابقه رهبر انقلاب هنگام تعریف خاطره‌ای از حاج‌قاسم 🔹رهبر انقلاب از انتظار حاج قاسم سلیمانی پشت درب اتاق عمل جراحی و همراهی با خانواده دوست شهیدش خاطره‌ جالبی تعریف کردند. ✅ به بپیوندید: 👇 ─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═ sapp.ir/rahiyankosarmarkazi🇮🇷 @rahiyankosar_markazi🇮🇷 ─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅‌
هدایت شده از 📚راهیان کوثر✏️
🔰 مجموعه لوح | 🔻رهبر انقلاب: امروز بسیاری از جوانان در دنیای اسلام تشنه‌ی حضور قهرمانهایی مثل شهید سلیمانی‌اند. شهید سلیمانی در منطقه‌ِی ما نماد امید و اعتماد به نفْس،‌ رشادت و رمز استقامت و پیروزی است. ۱۴۰۰/۱۰/۱۱ ✅ به بپیوندید: 👇 ─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═ sapp.ir/rahiyankosarmarkazi🇮🇷 @rahiyankosar_markazi🇮🇷 ─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅‌
🔰پویش همگانی 🔹دوستان و همراهان گرامی، با توجه به نزدیک شدن به سالروز شهادت سردار دلها، از امشب با "تغییر پروفایل" با استفاده از عکس فوق حمایت خود از این پویش و سردار دلها را به جهانیان اعلام نماییم. 💠لطفا شما هم در حمایت از این پویش، پروفایل خود را ترجیحاً به عکس فوق یا هر تصویر دیگر از سردار سلیمانی تغییر داده و این پست را با دوستان خود نیز به اشتراک بگذارید. ✅ به بپیوندید: 👇 ─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═ sapp.ir/rahiyankosarmarkazi🇮🇷 @rahiyankosar_markazi🇮🇷 ─┅═ঊঈ🌺🍃ঊঈ═┅‌
💌دعوتنامه 📽نوا نمایش میراث( تئاتر نمایشی( از دانش آموزان و فرهنگیان موسسه راهیان کوثر به اتفاق خانواده محترم دعوت میشود تا از این تئاتر دیدن نمایند . ⏰زمان دوشنبه ۱۳ دیماه ۱۴۰۰ ۱۵عصر ۱۸:۳۰عصر 🌺کارکنان و دانش آموزان دبیرستان حضرت فاطمه الزهرا (س) ترجیحا ساعت۱۸:۳۰ حضور یابند 🌺 ⛺️مکان خیابان امام - کوچه ملت- حسینیه عاشقان ثار ا... لینک دعوتنامه 👇👇👇👇👇👇👇 https://digipostal.ir/ca0duof @dabirestanfatemehzahra •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☘️🌷🌴🌺🌿🌹🍀💐🌱 روایتی از آخرین روز زندگی حاج قاسمپنج‌شنبه(۹۸/۱۰/۱۲)، دمشق ساعت ۷ صبح با خودرویی که دنبالم آمده عازم جلسه می‌شوم، هوا ابری است و نسیم سردی می‌وزد... ⏰ساعت ۷:۴۵ صبح به مکان جلسه رسیدم.....مثل همه جلسات تمامی مسئولین گروه‌های مقاومت در سوریه حاضرند... ⏰ساعت ۸ صبح همه با هم صحبت می‌کنند... درب باز می‌شود و *فرمانده بزرگ جبهه مقاومت* وارد می‌شود.با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می‌کند. دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه *حاج‌قاسم* جلسه را رسما آغاز می‌کند... هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید: همه بنویسن، هرچی می‌گم رو بنویسین!... همیشه نکات را می‌نوشتیم ولی اینبار حاجی تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت... گفت و گفت... از منشور پنج‌سال آینده... از برنامه تک‌تک گروه‌های مقاومت در پنج‌سال بعد... از شیوه تعامل با یکدیگر... از... کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی... سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک‌جلسه... آنهایی که با حاجی کار کردند می‌دانند که در وقت کار و جلسات بسیار جدی است و اجازه قطع‌کردن صحبت‌هایش را نمی‌دهد اما پنجشنبه اینگونه نبود... بارها صحبتش قطع شد ولی با آرامش گفت: عجله نکنید، بگذارید حرف من تموم بشه... ⏰ساعت ۱۱:۴۰ ظهر زمان اذان ظهر رسید...با دستور حاجی نماز و ناهار سریع انجام شد و دوباره جلسه ادامه پیدا کرد!... ⏰ساعت ۳ عصر حدود هفت ساعت! حاجی هرآنچه در دل داشت را گفت و نوشتیم... پایان جلسه...مثل همه جلسات دورش را گرفتیم و صحبت‌کنان تا درب خروج همراهیش کردیم. خودرویی بیرون منتظر حاجی بود حاج‌قاسمعازم بیروت شد تا *سیدحسن‌نصرالله* را ببیند... ⏰ساعت حدود ۹ شب حاجی از بیروت به دمشق برگشته، شخص همراهش می‌گفت که حاجی فقط ساعتی با سیدحسن دیدار کرد و خداحافظی کردند... حاجی اعلام کرد امشب عازم عراق است و هماهنگی کنند..سکوت شد... یکی گفت:حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلا نرین!... *حاج‌قاسم با لبخند گفت: می‌ترسید شهید بشم!...* باب صحبت باز شد و هرکسی حرفی زد: *شهادت* که افتخاره، رفتن شما برای ما فاجعه‌ست!...حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم.... حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد، خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: *میوه وقتی می‌رسه باغبان باید بچیندش، میوه رسیده اگر روی درخت بمونه پوسیده می‌شه و خودش میفته!...* بعد نگاهش رو بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی‌ها اشاره کرد که اینم رسیده‌ست...اینم رسیده‌ست... ⏰ساعت ۱۲ شب هواپیما پرواز کرد... ⏰ساعت ۲ صبح جمعه خبر شهادت حاجی رسید... به اتاق استراحتش در دمشق رفتیم کاغذی نوشته بود و جلوی آینه گذاشته بود... در آن نوشته بود: «مرا پاکیزه بپذیر...» 🔹 راوی: از ستاد لشکر فاطمیون... 🌼🍃🌻🌳🌹🌴🌺☘️🌷 @dabirestanfatemehzahra •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈