همسرداری :
🍃🌸🍃
قال اميرالمومنين عليه السلام:
#فرض_الله ... #الصيام ابتلاء لاخلاص الخلق #امام_علي_عليه_السلام فرمود: خداوند #روزه را #واجب كرد تا به وسيله آن #اخلاص خلق را بيازمايد.
نهج البلاغه، حكمت 252
🍃🌸🍃
مهم نیست آخرین زلزله ی زندگی ات چند ریشتر بود،
مهم نیست که در آن زلزله چه چیزهایی را از دست دادی،
مهم این است که دوباره از نو بسازی، جهانت را، زندگی ات و باورهایت را.
مهم شروع دوباره است نه گذشته ات. با یک یا علی شروع کن با باوری و فکری جدید.
دوباره بساز ای اشرف مخلوقات.
🌸
با هم باشید اما بگذارید، که در با هم
بودنِ شما «فاصلهای باشد!»
بگذارید نسیم، در میانِ شما بورزد و
یکدیگر را دوست بدارید اما از عشق
زندانی برای یکدیگر نسازید
🌸
وقتی
شما جرات دوست داشتن
او را نداشته باشید،
دیر یا زود،
سر و کله ی یک شجاع
پیدا خواهد شد...
🌸
گوش زنان همان کار چشم مردان را انجام میدهد. حساسیت زن به شنیدن تعریفهای بینظیر چنان قوی است که حتی بعضی از زنها هنگام شنیدن نغمههای عاشقانهی محبوبشان، چشمان خود را میبندند. برای نمونه؛
• تو محبوبترینی
• خانومم تو بهترینی
• مـمنون که کنارمی
• من بهت افتخار میکنم
• از صمیم قلبم عاشقتم
• خانومم تو خوشگلترینی
• ممنون بابت فهم و درکت و ...
با این تعریفها میتوانید راحت همسرتان را شیفته خود کنید.
🌸
یکی از وظایفی که زن و شوهر نسبت به هم دارند این است که قدر دان هم باشند. .
نکنه خدای نکرده بگیم: وظیفش بوده.
زنمه و وظیفشه خونه را تمیز کنه.
شوهرمه و وظیفشه که خرجی خونه رو بده.
تولدم بوده و حالا شق القمر نکرده که کادو خریده.
حتی اگر همه چیزهایی که شما میگید درست باشه که نیست. باز هم #قدردانی رابطه شما را با همسرتون بهتر میکنه
اصلا حال و هوای زندگیتون رنگ و بوی دیگه ای به خودش می گیره.
🍃🌸🍃
3.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
🍃کجای قرآن اومده حجاب داشته باشین!؟
اونم اینجوری!
حالا یه تار مو بیرون باشه چی میشه مگه؟!
1.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📛 اگر #ولایت امام علی علیه السلام رو قبول نداشته باشی تمام #عمرت رو هم #عبادت کرده باشی اندازه یک ارزن #ارزش_نداره.
🎙 سخنرانی #استاد_عالی
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
از انجام #گناه در #خلوت ⛔️ دوری کنید که خداوند، شما را می بیند
و #شاهد همان #قاضی روز #قیامت است.
📔وسایل الشیعه ، جهاد با نفس ص ۱۰۸
@Aminikhaah آخر الزمان.mp3
زمان:
حجم:
3.26M
2⃣1⃣ زنان و ظهور
اخلاق اسلامی
🔰 پرورش فضایل اخلاقی، یکی از مهمترین اهداف رسالت پیامبران خدا بوده است.
🔹انسان جزء اصلی تشکیل جامعه صالح و سالم است. انسان برای اصلاح جامعه و تشکیل اجتماعی سالم، نخست باید اصلاحات و تحولات را از درون خود، آغاز کند.
🔸زن هم در این امر اصلاحی شرکت دارد و با اصلاح درون خود و داشتن اخلاق اسلامی، میتواند به منزلهی یک منتظر در دوران انتظار، نقش مهمی را در سازندگی جامعه و منتظران مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف ایفا کند.
🔹امروز، روزی است که زن به مثابهی یک منتظر میتواند به پرورش شخصیت اخلاقی خود بپردازد. او باید بداند که افتخار در وجود شخصیت اوست که دارای شعور، شناخت، آگاهی و تقوا باشد. افتخار در وجود صفات مثبت و فضایل انسانی و شرم و حیای اسلامی اوست که به منزله مسئولیتی بزرگ در زمان غیبت، در جامعهی منتظر بر دوش اوست.
🔸او وظیفه دارد بکوشد که خود را براساس مکتب بسازد و شخصیت خود را براساس آن رنگ دهد تا بتواند در سازندگی نسل منتظر، سهم بزرگی داشته باشد. چون یک منتظر واقعی، باید خود را چنان آماده کند که لیاقت حضور در حکومت منتظر را که شاخصهی آن بر مبنای اخلاق اسلامی و دینی است، داشته باشد.
🔹پس زنان با انتقال اخلاق اسلامی به فرزندان و آماده کردن آنان برای حضور در دولت یار، بهترین زمینهساز معنوی برای ظهور امام زمان هستند.
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
😈دام شیطان😈 #قسمت_دوم 🎬 امروز شنبه بود . طرف صبح رفتم دانشگاه....الانم آماده میشم تا سمیرابیاد دنبا
#دام_شیطان 🔥
#قسمت_سوم 🎬
سمیرا هرچه پرسید چی شده؟ اصلاً قدرت تکلّم نداشتم ...
فوری رفتم تو خونه و به مادرم گفتم سردرد دارم ، میخوام استراحت کنم ...
اما در حقیقت میخواستم کمی فکر کنم...مبهوت بودم....گیج بودم.....
کلاس گیتار روزهای زوج بود اما اینقد حالم بد بود که فرداش نتونستم برم کلاسهای دانشگاه.
روز دوشنبه رسید .
قبل از ساعت کلاس گیتار زنگ زدم به سمیرا و گفتم : سمیرا جان من حالم خوش نیست امروز کلاس گیتار نمیام.
شایددیگه اصلا نیام...
هرچه سمیرا اصرار کرد چته؟ ,بهانهی سردرد آوردم.
نزدیکای ساعت کلاس گیتاربود یک دلشوره ی عجیب افتاد به جونم.
یک نیرویی بهم میگفت اگر توخونه بمونی یه طوریت میشه.
مامانم یک ماهی میشد آرایشگاه زنانه زده بود،رفته بود سرکارش.
دیدم حالم اینجوریه، گفتم میزنم ازخونه بیرون ، یه گشت میزنم ویک سرهم به مامان میزنم، حالم که بهتر شد برمیگردم خونه.
رفتم سمت کمد لباسام.
یه مانتو آبی نفتی داشتم، دست جلو بردم برش دارم بپوشمش .
یهو دیدم مانتو قرمزم که مال چند سال پیش بود تنمه!
از ترس یه جیغ کشیدم، آخه من مانتو نپوشیده بودم ، خواستم دکمه هاشو بازکنم ,انگاری قفل شده بود,از ترسم گریه میکردم یک هو صدا در حیاط بلند شد که با شدت بسته شد، داشت روح از بدنم بیرون میشد از عمق وجودم جیغ کشیدم.
یکدفعه صدای بابا را شنیدم که گفت چیه دخترم ؟چرا گریه میکنی ؟؟
خودم را انداختم بغلش ,گفتم بابا منو ببر بیرون ,اینجا میترسم.
بابا گفت:من یه جایی کار دارم ,الانم اومدم یک سری مدارک ببرم,بیا باهم بریم من به کارام میرسم تو هم یک گشتی بزن.
چادرم را پوشیدم یه گردنبند عقیق که روش (وان یکاد..) نوشته بود ,داشتم که کنار در هال اویزون بود,برش داشتم انداختمش گردنم و سوار ماشین شدم و منتظر بابا موندم.
بابا سوار شد وحرکت کردیم ,انقد تو فکر بودم که نپرسیدم کجا میریم ,فقط میخواستم خونه نباشم.
بابا ماشین را پارک کرد وگفت:عزیزم تا من این مدارک را میدم تو هم یه گشت بزن وبیا.
پیاده شدم تا اطرافم را نگاه کردم ,دیدم خدای من جلوی ساختمانی هستم که کلاس گیتارم اونجا بود!
پنجره ی کلاس را نگاه کردم,استادسلمانی با همون خنده ی کریهاش بهم اشاره کرد برم داخل...
انگار اختیاری در کار نبود,بدون اینکه خودم بخواهم پا گذاشتم داخل کلاس....
#ادامه_دارد ...
#رمان
─┅═༅𖣔💜𖣔༅═┅─
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
و اکنون وقت دعاست
وقت شکر از کرم
و لطف خداست
وقت عاشق شدن
و مهر و صفاست
وقت امید بر
قلم عفو خداست
طاعات وعبادات قبول
التماس دعای خیر و فرج