🍃💐رسول خدا صلی الله علیه فرمودند:
❤️ دل سه گونه است:
💠گرفتار دنیا
💠گرفتار عُقبی
💠گرفتار مولا
1⃣👌 دلی که گرفتار دنیا باشد،
سختی و رنج نصیب اوست
2⃣👌 دلی که گرفتار عقبی باشد،
درجات بلند نصیبش شود
3⃣👌 دلی که گرفتار مولا باشد،
هم دنیا دارد و هم عقبی را و هم مولا را
📗سید بن طاووس، محاسبه النفس، ص۳۵
〰❁🍃❁🍁🍁❁🍃❁〰
#کانال_سنگر_عفاف_و_تربیت
#قرارگاه_بسوے_ظهور
🌴 @dadhbcx 🌴
👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#رمان_راز_درخت_کاج...🌲🍃 #قسمت_هشتم آن شب جاده ی شاهین شهر به اصفهان تمام نمی شد.بیابانهای تاریک بین
#رمان_راز_درخت_کاج... 🌲🍃
#قسمت_نهم
از بیمارستان عیسی بن مریم خارج شدیم. شب از نیمه گذشته بود.
پاکبانان شهرداری، جاروهای بلندشان را به زمین می کشیدند و تیز صدا میداد. آن شب یک ماشین دربست کرده بودیم تا بتوانیم به همه ی بیمارستانها سر بزنیم.
توی ماشین نشسته بودیم که شهرام با حالت بچگی اش گفت: مامان، نکند او را #دزدیده باشند؟
مادرم او را تکان داد که ادامه ندهد. من انگار آنجا نبودم. فقط جواب دادم: ها،خدا نکند. انگار با حرف شهرام، زمین زیر پایم تکان خورد. ناخداگاه فکرم سراغ حرف ها و کارهای زینب رفت.
یکدفعه یاد نوشته های روی دفتر زینب افتادم: انی خود را باختم.
#اینجا_جای_من_نیست. باید بروم، باید بروم.
خانه ی زینب کجا بود؟ کجا میخواست برود؟
شهلا با ترس گفت: مامان، صبح که به حمام رفتیم، زینب به من گفت: حتما #غسل_شهادت کن!
مادرم با عصبانیت به شهرام و شهلا نهیب زد که توی این موقعیت، این حرف ها چیست که می زنید؟ جای اینکه مادرتان را دلداری بدهید، بیشتر توی دلش را خالی میکنید؟
من باز هم جوابی ندادم،اما فکرم پیش #وصیت_نامه_های زینب بود؛ آن هم دو تا وصیت نامه. یعنی چه؟ تا آن شب همه ی این حرف ها و حرکات برایم عادی بود، اما حالا پشت هر کدام از اینها حرفی و حدیثی بود.
آن شب آن چنان در میان افکار عجیب و غریب گرفتار شده بودم که وجیهه مظفری با رسیدن به بیمارستان دیگر، چند بار صدایم کرد تا مرا به خودم آورد.
گاهی گیج بودم و گاهی دلم میخواست فریاد بزنم و تا می توانم توی خیابانهای تاریک بدوم و همه ی مردم را خبر کنم که دخترم را #گم کرده ام و کمکم کنند تا او را پیدا کنم. وحشت همه ی وجودم را گرفته بود؛ از تاریکی، از سکوت، از بیمارستان، از اورژانس.
آن شب از همه چیز میترسیدم. سر زدن به بیمارستان ها نتیجه ای نداد. اذان صبح شد، اما ما هنوز سرگردان دور خودمان می چرخیدیم.
آن شب سخت ترین و طولانی ترین شب زندگی من، مادرم و بچه هایم بود. صبح از درد ناچاری به پزشکی قانونی مراجعه کردیم؛ جایی که اسمش هم ترسناک است و تن هر مادری را می لرزاند. اما در آنجا هم رد و نشانی از #گمشده ی من نبود.
دختر#چهارده_ساله من در #اولین_روز_سال_جدید به #مسجد رفته و برنگشته بود.
زینب من آنچنان بی نشان شده بود که انگار هیچ وقت نبوده است؛ هیچ وقت. دختری که تا بعد از ظهر بغلش می کردم، می بوسیدمش،باش حرف میزدم، نگاهش میکردم، آن شب مثل یک خیال شده بود؛ خیالی دور از دسترس.
#نویسنده_معصومه_رامهرمزی
#ادامه_دارد....
هدایت شده از 👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
❤️بنام خدا پیوند دهنده قلبها
گروه سنگر عفاف و تربیت تقدیم میکند:
✳️ بخش دوم از سلسله نشست های «سبک زندگی اسلامی»
جلسه3⃣3⃣
📝تدریس و هم خوانی کتاب سراج الشیعه فی آداب الشریعه
#جلسه_اخلاق
🎙ارائه دروس
👤استاد مهدی
🕰 زمان سه شنبه ۱۴۰۰/۴/۸
⏳ساعت 22
💐دوستان خودرا دعوت کنید.
💠ابر گروه سنگرعفاف و تربیت https://eitaa.com/joinchat/165347352C53bc466033
سوال 1
شرایط استجابت دعاچی هستش؟
مهدی:
در متن کتاب عرض شد.
(اخلاص، حمد و ثناء الهی و ...)
سوال 2
گفته شده بهترین جمعیت برای دعاچهل نفرهستش،اگه چهارنفرهرکدوم ده باردعاکنن ایاکفایت میکنه برااستجابت؟
مهدی:
بله اگر چهل مومن نباشند میشود.