👨👩👧👧کانال سبک زندگی 🪴
#سلام_بر_ابراهیم #قسمتهشتادهشتم ﷽ یکی از مســئولین اطاعات را دیدم و پرسیدم: یعنی چی گردان ها مح
#سلام_بر_ابراهیم
#قسمتهشتادنهم
﷽
!اما نمی شد فهمید که پس از چهار روز، با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند؟
.غروب امروز پایان عملیات اعام شد. بقیه نیروها به عقب بازگشتند
یکی از بچه هائی که دیشب از کانال خارج شد را دیدم. می گفت: نمی دانی
چه وضعی داشتیم! آب و غذا نبود، مهمات هم بسیارکم، اطراف کانال ها هم
!پُر از انواع مین
ما هر چند دقیقه گلوله ای شلیک می کردیم تا بدانند هنوز زنده ایم. عراقی ها
!مرتب با بلندگو اعام می کردند: تسلیم شوید
لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود. روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه
.می کردم
انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده می شد. دوست صمیمی من
.ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی توانم انجام دهم
.آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم
٭٭٭
عراقی ها به روز ۲۲ بهمن خیلی حساس بودند. حجم آتش آن ها بسیار زیاد
!شد. خاکریزهای اول ما هم از نیرو خالی شد. همه رفتند عقب
با خودم گفتم: شاید عراق قصد پیشروی دارد؟! اما بعید است، چون موانعی
!که به وجود آورده جلوی پیش روی خودش را هم می گیرد
عصر بود که حجم آتش کم شد. با دوربین به نقطه ای رفتم که دید بهتری
روی کانال داشــته باشد. آنچه می دیدم باورکردنی نبود! دود غلیظی از محل
.کانال بلند شده بود. مرتب صدای انفجار می آمد
ســریع پیش بچه های اطاعات رفتم و گفتم: عراق داره کار کانال رو تمام
.می کنه! آن ها با دوربین مشاهده کردند، فقط آتش و دود بود که دیده می شد
اما من هنوز امید داشتم. با خودم گفتم: ابراهیم شرایط بدتر از این را سپری
.کرده، اما به یاد حرف هایش، قبل ازشروع عملیات افتادم و بدنم لرزید
ادامه دارد...