eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
776 دنبال‌کننده
19.5هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيطانِ الرَّجيم 🌺 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ 🌺 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌹🍃🌹 سلام علیکم و رحمت الله، صبحتون بخیر و شادی و عافیت، امروزتان و هر روزتان مشحون از نصرت و برکات و الطاف الهی 🌺 فقط دوستی بخاطر خدا ارزشمند است «الْأَخِلاّءُ یَوْمَئِذ بَعْضُهُمْ لِبَعْض عَدُوٌّ إِلاَّ الْمُتَّقِین» (زخرف/۶٧) در این روز دوستیها تبدیل به دشمنی می‌شود، بجز متقین 🔸دوستیهایی که بخاطر خدا نباشد، در قیامت تبدیل به دشمنی می شود. چرا که هر کدام از آنها دیگرى را عامل بدبختى و بیچارگى خود مى شمرد و می گوید: تو بودى که دنیا را در نظر من زینت دادى و مرا به آن تشویق نمودى! آرى تو بودى که مرا غرق غفلت و غرور ساختى و از سرنوشتم بى خبر کردى! ❌ تنها پرهیزگارانند که پیوند دوستى آنها جاودانى است، چرا که بر محور ارزش هاى جاودانى دور مى‌زند، و نتایج پربارش، در قیامت آشکارتر مى‌شود و آن را استحکام بیشترى مى‌بخشد. 🔸‌حبیب‌‌‌‌الله
🙏 🥘 وقتی غذا میخورم ؛ - تو اون رو وارد یه عضو لوبیایی‌شکل به اسم معده می‌کنی.. - جایی که پر شده از آنزیم‌های گوارشی و یه اسید قوی که می‌شه باهاش حتی فلز «روی» رو هم حل کرد! - اما تو اجازه نمی‌دی ذره‌ای به بافت‌های بدنم آسیب برسه ؛ چون سلول‌های سطح معده‌م رو با ماده‌ای ضد اسیدی پوشش دادی و ازشون محافظت می‌کنی. - برای اینکه غذام کاملاً هضم بشه ؛ در روز حداقل ۱ لیتر از این اسید رو ذره‌ذره می‌ریزی توی معده‌م و طی چند ساعت حرکات ماهیچه‌ای مختلف ، غذا رو به شکل یک تکه خمیر در میاری.. ✓ درسته که معده‌م حرکات خیلی قوی و زیادی داره ؛ اما نه می‌ذاری صداش رو بشنوم و نه حرکاتش رو احساس کنم تا بتونم در آرامش به کارهای روزانه‌م برسم. ممنونم ازت خدا...🙏 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمان_مذهبی_از_جهنم_تا_بهشت #قسمت_شانزدهم تقریبا ساعت یک‌ونیم بود که رسیدیم خونه. خونه ما یک طبقه
ساعت یازده صبح با صدای گوشی از خواب بیدار شدم. یاسمین بود. حوصله نداشتم رد دادم. می‌دونستم اگه رد بدم امکان نداره دوباره زنگ بزنه. بلند شدم و سرجام نشستم. دوباره یاد رفتن عمو افتادم. هرچند با این کارش یه ذره ازش زده شده بودم ولی هنوز هم دوستش داشتم و نمیتونستم نبودش رو تحمل کنم . کاش میتونستم پشیمونش کنم ولی میترسم بگه نه. منم که اصلا طاقت نه شنیدن نداشتم. کاش حداقل دلیلش رومیپرسیدم. قانعش می‌کردم که نره. واقعا نمیتونستم دور بشم از کسی که این همه سال مدام پیشش بودم. با صدای زنگ در به خودم اومدم. دوباره این دوتا زود اومدن! بلند شدم و رفتم در رو باز کردم. نمیدونم مامان کجا رفته بود. اول یاسمین پرید بغلم و بعدش هم شقایق. شقایق: خوب اعتراف کن چرا گفتی بیایم اینجا. برعکس دیشب که اصلا عین خیالمم نبود الان بابت رفتن عمو حسابی ناراحت بودم. با فکر کردن به رفتن عمو اشک گونم رو خیس کرد و طبق معمول شونه دختر خاله‌هام قرارگاه اشکای من شد. هردوشون تعجب کرده بودن یه دفعه یاسمین با صدایی که نگرانی توش موج میزد پرسید : چی شده؟ بین گریه هام فقط گفتم: عمو داره برمیگرده. یه دفعه جیغ شقایق بلند شد: عه! حالا گفتم چی شده. خوب نمیره بمیره که . اصلا بهتر بذار بره. بلکه ما خانم رو یه بار درست و حسابی ببینیم. همش عمو عمو. _ خب من همش پیش عمو بودم، دلم براش تنگ میشه. میفهمی چی میگم؟ مثل پدرم میمونه. درسته که طلاق زن عمو باعث شد یکم ازش زده بشم اما نه در حدی که بتونم دوری‌اش رو تحمل کنم. دیشب که گفت میخواد بره انقدر خونسردانه برخورد کردم که فکر کنم ناراحت شد. یاسی: خوب حالا ابجی. با گریه تو که چیزی درست نمیشه. بیخیال. به جاش برو ..... با صدای موبایل شقایق حرفش قطع شد. شقایق: اوه اوه یاسی مامانته خاک تو سرمون شد فکر کنم. شقایق: جونم خاله؟ _ شقایق: اها . باشه. بای. تلفن قطع کرد. خطاب به ما که منتظر چشم دوخته بودیم بهش گفت: شقایق: برخیزید . پیش به سوی ناهار خوشمزه خاله! _ ها؟ شقایق:کله پوک جونم. خاله گفت مامان من و مامان تو الان اونجان. تشریف ببریم منزل این یکی کله پوک( یاسمین) برای صرف ناهار. _ من نمیام حوصله ندارم.....گفتن این حرف مصادف شد با کتکی که از یاسی جون خوردم. نیم ساعت بعد دم خونه خاله اینا بودیم. دم در چشمم افتاد به امیر پسر چندش خاله زری. پس اونا هم اینجا بودن. امیر یه پسر ریاکار جانماز آب بکش و فوق العاده رو مخ بود. چون جلو همه وانمود میکرد که یه پسر پاک و معصومه در حالی که فقط من آمارشو داشتم. اون به لطف همون یه ترم دانشگاه! داشت دم در با تلفن حرف میزد که با دیدن ما تلفن رو قطع کرد و سرشو انداخت پایین و آروم ولی طوری که ما بشنویم گفت: استغفرالله. استغفرالله و...... پسره..... وااااااای . _ علیک سلام پسرخاله امیر: سلام خواهر بفرمایید. خیلی آروم ولی طوری که بشنوه گفتم: به خواهرای دانشگاه هم سلام برسون. بدبخت کپ کرده بود. هه. فکرشم نمیکرد کسی، اونم من، آمار کاراشو داشته باشه. چون هیچ کس حتی خودش هم نمیدونست ما تو یه دانشگاهیم..... بعد از ناهار زود رفتم خونه و منتظر مامان اینا نموندم. چون میخواستم برای مهمونی شب آماده بشیم. از بابا سوییچ ماشین رو گرفتم. که سر راه هم برم برای عمو یه هدیه بگیرم و قرار شد مامان ایناهم با ماشین امیرعلی برگردن. ساعت چهارونیم بود که مامان اینا اومدن. همزمان با اومدنشون اومدم از خونه برم بیرون که امیرعلی دستمو گرفت و آروم تو گوشم گفت: به عمو از اون حس و حالت چیزی نگی بهتره. مواظب خودت هم باش. بعد دوباره همون لبخند که دل آدم رو میبرد. یه چشمک و لبخند جواب نگرانی داداش مهربونم بود. .
🔰 💠 عنوان: عاشقانه ای برای ۱۶ ساله ها 🌸🍃داستان زندگی دختری نوجوان که در سن 16سالگی آسمانی شد. 🔸️شهیده راضیه کشاورز در 11شهریور1371، هم‌زمان با نوای ملکوتی اذان ظهر در مرودشت شیراز به دنیا آمد. والدینش به خاطر ارادتی که به خانم فاطمه‌زهرا (سلام الله علیها) داشتند نام راضیه را برایش برگزیدند. راضیه تا قبل از بهار 16سالگیش موقعیت‎‌های چشمگیری را در زمینه ورزش کاراته، مسابقات قرآن و درس و تحصیل کسب کرد. سرانجام در سن 16سالگی در فروردین‌ماه سال1387 بعد از آنکه از زیارت بارگاه امام‌رئوف(ع) به شهرش بازگشت، آرزویش برآورده شد و بر اثر انفجار بمب در حسینیه کانون‌فرهنگی رهپویان‌وصال‌شیراز توسط عوامل تروریستی وابسته به غرب، به شهادت‌رسید. ۱۶_ساله_ها 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
‹🌱🖇› ‌ •° •{ اگر دختر خانم هامیدونستن همشون امام زمان(عج) هستن شاید دیگہ به وجود نمیزدن!! شاید عڪساشون رو از توے دست✋🏻 و پای جمع میڪردن ... }• اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج...‌ツ 🌱 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
💠چه زنانی با حضرت فاطمه(س) محشور می شوند؟ حضرت رسول(صلى الله علیه و آله)فرمودند: ✅سه طایفه از زنان امت من عذاب و فشار قبر ندارند و در قیامت هم با حضرت فاطمه (س ) محشور مى شوند. 👈طایفه اول: زنى كه با فقر و تنگدستى شوهر خود بسازد و توقع بیجا از او نداشته باشد. 👈طایفه دوم: زنى كه با تندى و بداخلاقى شوهر خود صبر كند و بردبارى خود را از دست ندهد. 👈طایفه سوم: زنى كه براى رضاى خدا مهریه خود را به شوهر ببخشد. 📚مواعظ العددیه 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
7.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰حضرت فاطمه‌ی زهرا، سرور زنان بهشت 🔺رهبرانقلاب‌اسلامی: در فضیلت حضرت صدّیقه‌ی‌کبرا (سلام‌الله‌علیها) همه‌ی مسلمین متّفقند، شیعه و سنّی ندارد. در کتب اهل سنّت و شیعه این حدیث آمده است: فَاطِمَةُ سَیِّدَةُ نِسَاءِ اَهلِ‌ الجَنَّة؛ این بالاتر از «سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمین» است. 🗓 ۱۳۹۶/۱۱/۲۹ 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
❇️ آیا وجدان کاری داریم؟ ♻️ بین وجدان و کار، ارتباط عمیقی وجود دارد؛ چرا‌که اگر در کار، تلاش و جدیّت نباشد، به‌طور حتم نتیجه مطلوبی نخواهد داشت. ✳️ ارزشِ کار، به تلاش مفید و وجدانی است که در آن کار لحاظ می‌شود. 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
Part14_جان شیعه اهل سنت.mp3
8.46M
📚رمان " جان شیعه، اهل سنت"(14) ♥️" عاشقانه هاای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
🔴 نتیجه مدیریت نکردن ترس 💠 آنکس که ازهر چیزی ترسید ، همواره در حال عقب نشینی است و آنکس در تردید و دودلی باشد ، زیر پای شیطان کوبیده خواهد شد و آنکس که تسلیم حوادث روزگار گردد و به تباهی دنیا و آخرت گردن نهد ، هر دو جهان را از کف خواهد داد. 📒 ، بخشی از حکمت ۳۱ 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx