eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
783 دنبال‌کننده
18.7هزار عکس
9.2هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
. چرا مصرف غذاهای تند باعث تعریق می‌شود؟ 🤔 ▫️نتایج بررسی سیستماتیک سال ۲۰۱۲ که در نشریه Appetite منتشر شد، نشان داد که افزودن تندی قابل توجه به وعده‌های غذایی می‌تواند به شما کمک کند تا ۵۰ کالری اضافی در روز بسوزانید که می‌تواند به کاهش وزن پنج پوندی فقط طی یک سال اضافه شود. مصرف غذاهای تند همچنین می‌تواند چربی شکم را کاهش دهد و به کاهش اشتها کمک کند. در این مطالعه آمده است که این اثرات تا حدی به دلیل نحوه تحریک گیرنده TRPV۱ کپسایسین است. نکته : افرادیکه طبع گرم دارند فلفل باعث داغی کبد و قلب و خونسوزی و افزایش خشکی و بالا رفتن صفرا میشه پس باید از این ادویه پرهیز کنند.
💠 حجاب و هویت آفرینی ⬅️ یکی از مسائل نوپیدا و به شدت مخرب در دنیای غرب، گم شدگی هویت و بحران های مرتبط با آن است. امروزه و در دوران مدرنیسم، مجهول الهویه بودن انسان های زنده، منجر به انزوای اجتماعی و گوشه نشینی بسیاری از مردان و زنان شده است. 👌 در جوامع دینی به ویژه اسلامی، این مشکل تا حدود زیادی وجود ندارد؛ چراکه حجاب در سیر تاریخی خود، همواره نمادی حقیقی از هویت ملی و اسلامی زنان بوده است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این کلیپِ پُرحرف رو از دست ندید! اسبی که در باتلاقی سرد و عمیق گیر کرده، با پذیرشِ شکست، داره نااُمیدانه به استقبال مرگ میره. ساکنان محلی، اسبِ گرفتار رو میبینن و با دیدن چسبناکی و عمق باتلاق، به این نتیجه میرسن که چیزی که میتونه ناجیِ این اسب نااُمید و تسلیم‌شده باشه، یک انگیزه و انرژی درونیه که اون رو به حرکت و تلاش برای نجاتِ خودش وادار کنه. برای ایجاد این انگیزه، گله‌ی اسبشون رو دور باتلاق میارن و اونا رو به حرکت درمیارن. اسبِ گرفتار با دیدن آزادی و جنب‌و‌جوش اسب‌های دیگه، امید و انگیزه‌اش شعله‌ور میشه و جنگیدن برای رها شدن رو آغاز میکنه. سرانجام، کششِ اشتیاقِ اسب، به کششِ باتلاقِ سرد می‌چربه و اسبِ خسته، خودش رو نجات میده! این قضیه تو زندگی ما هم صادقه! با چه افرادی در ارتباطیم؟! این افراد به ما اُمید و انگیزه میدن یا حرف‌ها و رفتارشون سرشار از انرژی منفیه و اشتیاق زندگی رو از ما می‌گیره؟ خیلی باید مراقب روابطمون باشیم، به‌خصوص در کشور ما که انگیزه داشتن و متفاوت بودن‌، روزبه‌روز داره عجیب‌تر و کم‌یاب‌تر میشه!
💎 کی جایزه من رو میده؟ 🥇 وقتی یه ورزشکار مقام اول کشوری رو به دست میاره، دیگه رئیس فدراسیون و مربی بهش جایزه نمیدن، بلکه جایزه از طرف بالاترین مقام ورزشی بهش داده میشه. ✅ از اونجایی که روزه و روزه دار برای خدا خیلی باارزشن، خداوند به ما می فرماید: روزه برای منه، پس خودم به روزه دار پاداش می دهم. 📚وسائل الشیعه ج 7 ص 294. 📎 📎 📎 📎
-امیرالمؤمنین‌علیه‌السلام: رمضان، ماهى است كه خداوند، روزى ها و عمرها را در آن می‌افزايد؛ و زائران خانه‌اش را معيّن میكند..🌱
🖼هرروز خود را با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنیم: 🗓تقویم امروز: 📌 چهارشنبه ☀️ ۲۳ اسفند ۱۴۰۲ هجری شمسی 🌙 ۲ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری 🎄 13 مارس 2024 میلادی 🔰حدیث روز: 🔅امیرالمومنین علیه السلام: اجل وسرنوشت قطعی؛برای حفظ انسان کافی است . 📚 نهج‌البلاغه حکمت ۳۰۶ 📿ذکر روز : یا حی یاقیوم 🔖مناسبت روز: نداریم
سلام امام زمانم✋🌸 پدر مهربانم مهدےجان فرموده‌ايد كه امان اهل زمين هستيد، اے امان زمين و زمان! زندگی‌هامان به هم پيچيده است و گرفتارےها و بیمارےها بيشمار ... ظالمین صهیونیست ظلم را از حد گذرانده‌اند... می‌خواهيم از تمام سختی‌ها فرار كنيم، و به امن‌ترين آغوش دنيا بياييم؛ به شما پناه می‌آوريم، ما را دريابيد ... اے بُرده امان از دل عشاق کجایی 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
🌹دعای روز دوم ماه مبارک رمضان
Ghasem Moosavi Ghahar - Doaye Sahar (320).mp3
18.29M
دعای سحر با نوای مرحوم سید قاسم موسوی قهار خواندن این دعا در سحرهای ماه رمضان به همه مسلمانان سفارش شده است.  امام رضا(ع) درباره این دعای عظیم الشان می فرمایند که امام محمدباقر علیه السلام ، هنگام سحر در ماه مبارک رمضان این دعا را می خواندند...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پیشنهاد میکنم قبل از شروع ختم قرآن روزانه در ماه مبارک رمضان حتما حتما این کلیپ زیبا را دانلود کنید و تا آخر ببینید.
بھشــت اࢪزانے خوبــان عالـــم بھشــت مــــن تماشــا؎حسیــــناســت.♥️🌱 صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
🌺 هر چه را به هر کسی داده‌اند از سحر داده‌اند🌺 _ 💐 هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ از یمن دعای شب و ورد سحری بود عرفا گویند: اگر توانستی سحر برخیزی و یک لیوان آب بخوری و دوباره بخوابی این کار را بکن و همین مقدار از برکت سحر استفاده نما 🌼 وقت گدائی در خانه کریم سحر است زیرا آنگاه لئیمان خوابند نه کسی می‌فهمد نه آبروئی می‌رود و نه کسی دست خالی برمی‌گردد 🌿🌿🌷🌿🌿 در آن ساعات چشمان همه گناهکاران عالم خواب و چشم اولیاء الهی بیدار است
🌺☀️امید☀️🌺. «ظرفیت انسان برای پذیرش امید، شگفت‌انگیزترین حقیقت زندگی است. 🌻امید، برای بشر یک مقصد واضح مشخص می‌کند و انرژی لازم را برای شروع کردن به او می‌دهد.»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. رَنجِ دانِستَن دَمار اَز جانِ اِنسان می کشد خوش بِه حالِ بی خیالان، جاهِلان،خوش باوَران...
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا 💠 #قسمت_37 ــ همین حالا دراز بکش😡 از جات تکون بخوری بامن طرفی☝️🏻😒
💠🔅💠🔅💠 ❣ 💠 زخم دستش ترمیم شده بود و تا حدودی به موقعیتش مسلط شده بود. چندباری به محل کارش رفته بود و هر بار پکر و ناراحت تر از قبل به خانه می آمد. نمی دانم چه شده بود و با من حرفی نمی زد. دوست داشتم از حال دلش با خبر باشم.😔 دوست داشتم ناراحتی خاطرش را با من درمیان بگذارد. نمی خواستم تنها و در سکوت هر کدام بار غممان را به تنهایی به دوش بکشیم و دم نزنیم. این چه مدل زندگی متاهلی بود؟😒 ــ صالح جان... نگاهش را از تلویزیون گرفت و به من خیره شد: ــ جونم خانومم؟😐 ــ چرا ساکتی؟😕 ــ چی بگم عزیز دلم؟😐 ــ هر چی که اینطوری ساکتت کرده. می دونم که مشکلی برات پیش اومده وگرنه تو و اینهمه سکوت؟؟؟!!!! لبخند بی جانی زد و خودش را به من نزدیک کرد. نگاهی به بازویش انداخت و گفت: ــ میای این سمتم بشینی؟😅 دلم ریش شد اما به روی خودم نیاوردم و با ذوق کودکانه ای بلند شدم و سمت راستش نشستم. دستش را حلقه کرد دور شانه ام و گفت: ــ از این به بعد هوای دلمو داشته باش. قبل از اینکه بهت بگم خودت بیا سمت راستم.😞 چشمم را روی هم فشردم و گفتم: ــ حالا بگو ببینم چی شده که اینقدر ناراحتی و ساکت شدی؟😒 پفی کشید و گفت: ــ امروز که رفتم سری به محل کار بزنم، رفتم پیش مسئول قرارگاهمون... بچه ها داشتن اعزام می شدن به سوریه.😔 گفتم اسمم رو تو لیست اعزام بعدی بنویسن اما... دلم فرو ریخت و لبم آویزان شد. "یعنی دوباره میخواد بره؟؟😫" ــ بهم گفتن شرایط اعزامو دیگه ندارم😔 خیلی محترمانه بهم گفتن نیروهای سالم رو می فرستن😢 صدایش بغض داشت اما سعی می کرد اشکش را پشت پلکش زندانی کند. به سمت او چرخیدم و بوسه ای به پیشانی اش زدم. ــ الهی مهدیه پیش مرگت بشه تو از همه برای من سالم تری😊 اما...😔 باید منطقی باشی. اونا همینطوری نمی تونن نیروهاشونو از دست بدن. ریسکه... از کجا معلوم، برای تو و امثال تو مشکلی پیش نیاد؟ می دونم که همین الان هم از خیلیا تواناییت بیشتره اما ساده ترین کار توی اون محیط، مثلا کنترل و گرفتن اسلحه ست... صالح جان شما می تونی با یه دست این کارو بکنی؟😔 سکوت کرد و دستش را نگاه کرد. ــ منطقی باش مرد زندگیم... گفتن این حرفا اصلا برام ساده نیست اما به جون جفتمون... آب میشم وقتی ناراحتیت رو میبینم. جون مهدیه آروم باش و شکرگذار... اصلا می تونی یه جور دیگه ای خدمت کنی😊 ــ آره😔 سخته اما باید تحمل کنم. من دستمو برای دفاع از حریم خانوم زینب کبری دادم... می دونم خودش هوامو داره. جونمم میدم اگه لازم بشه😊 او را بوسیدم💋 و به آشپزخانه رفتم. بغض خفه شده ام را در خفا و سکوت آشپزخانه شکستم. ادامه دارد....
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
💠🔅💠🔅💠 ❣ #رمان_از_سوریه_تا_منا 💠 #قسمت_38 زخم دستش ترمیم شده بود و تا حدودی به موقعیتش مسلط شده
💠🔅💠🔅💠🔅 ❣ 💠 مسئول قرارگاه محل کار صالح قرار بود به منزل ما بیاید. صالح از صبح آرام و قرار نداشت. ــ مگه چیه صالح جان؟!😳 بد می کنه میخواد بیاد سربزنه بنده خدا...؟ ــ نمی دونم... یه جوری دلم شور می زنه. یه چیزایی شنیدم می ترسم صحت داشته باشه. هرچند... مطمئنم همینطور هم هست😔 ــ آخه چی شنیدی مگه؟😳 زنگ به صدا درآمد و صالح نتوانست جواب سوالم را بدهد. چند آقای مسن و جاافتاده و دونفر از دوستان صمیمی صالح آمده بودند. پدر جون و بابا هم کنار صالح نشسته بودند. من و سلما توی آشپزخانه بودیم و زهرا بانو هم روی دورترین مبل به جمع رسمی مردانه نشسته بود و چادرش را محکم تر از همیشه دور خودش پیچانده بود. انگار معذب بود چون هر چند دقیقه یکبار به آشپزخانه می آمد و موارد پذیرایی ساده مان را به من و سلما گوشزد می کرد. دوستان صالح کار پذیرایی را به عهده گرفتند و من و سلما وسایل را در اختیارشان می گذاشتیم. بعد از پذیرایی، لحظه ای سکوت مطلق برقرار شد. من و سلما هم نفسمان بالا نمی آمد. صدای یکی از مردان سکوت را شکست و گفت: ــ امروز اومدیم هم حالی ازت بپرسیم و هم هدیه ی ناقابلی برات بیاریم و یه لوح سپاس برای قدر دانی از ایثار و شجاعتت. ان شاء الله با تلاش و دلاوری های رزمنده های اسلام ریشه ی کفار خشکیده میشه و از حریم عمه ی سادات دورشون می کنیم. صالح جان... شما اونقدری شجاعت به خرج دادی که با ایثارگری خودت راه آقامون ابالفضل العباس رو پیش گرفتی. ان شاء الله که بی اجر هم نمی مونی. لوح قاب شده را به صالح دادند و پاکت نامه ای اداری را جلوی دست صالح گذاشتند. ــ این حکم ... یعنی... تو نباید با این حکم فکر کنی ذره ای از ارزشت کم شده... اصلا... فقط خودت می دونی که قانون کارمون و محیط کارمون اینه. ان شاء الله که ما رو فراموش نکنی و زندگیت رو به بهترین شکل اداره کنی.😔🙏 صالح سکوت کرده بود و انگار بغض داشت. حتی نتوانست جواب مافوقش را بدهد. چشم دوخته بود به حکم بازنشستگی اش و حالی داشت وصف ناشدنی. دوست داشتم هر چه زودتر با صالح تنها شوم و مرهمی باشم برای دل رنجورش. 😔 چه می شد کرد؟ قانون بود و قطعا صالح هم تابع این قوانین. "خدایا هر چی خیره برای شوهرم مقدر کن😭 ادامه دارد.‌‌‌...
🔺 برترین کار در ماه رمضان از دیدگاه پیامبر خدا صلی الله علیه وآله 🔸 امام على علیه السلام از رسول خدا نسبت به برترین اعمال در ماه صیام می پرسد: «اى پيامبر خدا! برترينِ كارها در اين ماه چيست؟ فرمود: اى ابوالحسن! برترينِ كارها در اين ماه، پرهيز از حرام های خداست». 🔹 در کلام معصومین علیهم السلام پرهیز از حرام، روح و جوهره روزه بیان شده است؛ پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: «خداوند مى فرمايد: «هر كس اعضايش از حرام هاى من، روزه دار نباشد، نيازى نيست كه به خاطر من، خوراك و نوشيدنى اش را ترك كند». 🔸 حضرت علی علیه السلام نیز اجتناب از محارم الهی را در کنار ترک طعام برای روزه دار ضروری می داند و می فرماید: «روزه داری، پرهيز از حرام هاست، همان گونه كه انسان از غذا و نوشيدنى خوددارى می کند». 📎 📎 📎