eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
789 دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
9.3هزار ویدیو
334 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
💠حضرت رسول صلی الله علیه و آله: «أَکْثِرُوا الْوَلَدَ أُکَاثِرْ بِکُمُ الْأُمَمَ غَداً.» 🌺«اولاد خود را زیاد کنید. من فردای قیامت به کثرت شما بر سایر امت ها افتخار می کنم.» . وسائل الشیعه، ج 21، ص 357 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
بالاترین شادی.mp3
8.66M
🔥گاهی برای خاموش کردن آتش‌ها، دست به کاری باید بزنی که ؛ گرچه بظاهر هیچ کاری نیست ، ✦ اما فقـــط از "کریمان" و "اهل سیادت" برمی‌آید! ویژه میلاد علیه‌السلام 🎤
⁉️فرزند کمتر، زندگی...؟! 🔹امام رضا علیه السلام: نگران نباش و فرزند بخواه، بدان که خداوند روزی ایشان را می دهد. 🔹مقام معظم رهبری: مسئله ی فرزندآوری خیلی مسئله ی مهمی است...الان آمار فرزندآوری ما به قدر جانشینی هم نیست، یعنی کمتر از جانشینی است، الان اینجوری است. این معنایش این است که ما تا سی سال دیگر یک جامعه ی پیر داشته باشیم. خطر بزرگی است، این از همه ی خطرات بزرگتر است! 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
⁨📚 درس خواندن در روزه‌داری
🧇 😋 ▫️دو لیوان آرد ▫️یه لیوان پودرشکر ▫️نصف ليوان روغن جامد و کره ▫️یه قاشق غذا خوری پودر زنجبیل ▫️نصف قاشق چایخوری پودرهل 🔸آرد رو با حرارت ملایم تو یه تابه بزرگ تفت میدیم تا رنگ آرد کاملا عوض بشه ولی نسوزه،بعد آرد رو حتما الک میکنیم حالا پودرزنجبیل و هل رو روی آرد میریزیم و مخلوط روغن و کره یا اگه طعم روغن حیوانی رو دوست داشتید اضافه میکنیم و کاملا با آرد مخلوط میکنیم،پودر قند رو هم الک میکنیم و خیلی خوب باهم مخلوط میکنیم. تو یه ظرف لبه دار سلفون یا کیسه فریزر پهن میکنیم و حلوا رو روش پخش میکنیم و وقتی کمی خودشو گرفت به شکل دلخواه برش میزنیم و تو یخچال میذاریم که کاملا خنک بشه.بعداز خنک شدن با پودرقند تزئین میکنیم 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
این تصویر مربوط به است وقتی که در سامرا بود گفت اینجا حجاب ندارند و برای ندیدن بی حجابی چفیه روی سرش می انداخت و بیرون میرفت...
🖼انتخاب با شماست حجاب یا بی حجابی مزایای داشتن حجاب را بسنجیم رضایت خدا شفاعت شهدا حفظ ماندن از نگاه ها راحتی خیال و آسودگی از دست درازی ها دوری از گناه و قیمتی شدنمان وپاداش‌بهشت...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎊🎈🎊🎈🎊🎈 *عید شما مبارک* 🎊🎈🎊🎈🎊🎈 *انشاالله که خداوند متعال به برکت این عید بزرگ دلهای شما رو با الطاف خود نورانی کند* 🌹💛🪵🧡⛱️❤️ 💛🪵🧡⛱️❤️ 🪵🧡⛱️❤️ 🧡⛱️❤️ ⛱️❤️ ❤️
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
🌹🌹رمان #سجده_عشق 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت هفتم 🌾چند روزی از اومدنم می گذشت سارا هم
🌹🌹 🖌 نویسنده : عذرا خوئینی قسمت هشتم 🌸چشم بابا جان هر چی تو بگی. خم شدم و صورتش رو بوسیدم با لبخند گفت:عزیزم دارم رانندگی می کنم حواسم پرت میشه. مثل خودش تکرار کردم_چشم بابا جان هر چی تو بگی. هر دوخندمون گرفت حالا که به مقصد نزدیک شده بودیم انرژیم دو برابر شده بود.. 🌷چادرمو سرم کردم بابام متعجب نگام کرد بلافاصله گفتم:_هدیه محترم خانومه از کربلا اورده بود یادتون نمیاد؟ چادرای اینجا رو همه می پوشند من دوست ندارم، بخاطر همین با خودم اوردم. مجبور شدم اینطوری بگم که خدا رو شکر بابا باور کرد و پیگیر نشد. 🍀یه دل سیر زیارت کردم و حرف هایی که تو دلم تلنبار شده بود رو به زبون اوردم بیشتر از قبل احساس سبکی می کردم. 🍂بابام با تلفن حرف میزد اصلا متوجه نشد با چادر تو ماشین نشستم با یکی از همکاراش بحث می کرد نزدیک مسجد که شدیم تلفن رو قطع کرد از بس فکرش درگیر شرکت بود به ظاهرم ایرادی نگرفت.. 🌸نفس عمیقی کشیدم و وارد حیاط شدم بچه ها مشغول بازی بودند نگاهی به اطراف انداختم بلاخره دیدمش قلبم تو سینه بی قراری می کرد لرزش دستام رو نمی تونستم مهارکنم لباس طلبگی تنش بود عمامه سیاه و عبای همرنگش و قباش قهوه ای روشن بود هیچ وقت فکر نمی کردم روزی برسه که عاشق یک طلبه بشم کسی که همین چند سال پیش با سارا در موردش حرف میزدیم و می خندیدیم اماحالا فکرمو به خودش مشغول کرده بود 🌼پسر بچه ای کنارش رفت فکر کنم ازش  سوالی پرسید چون به قسمتی از حیاط اشاره کرد که همون موقع نگاهش به من افتاد حیرت و تحسین رو تو چشماش دیدم. اماخیلی زود رنگ بی تفاوتی به خودش گرفت! ای کاش می شد از عمق نگاهش به راز دلش پی برد.... 🍂اخر مجلس حال فاطمه خانم بدتر شد.خوب نمی تونست نفس بکشه. یکی از خانم ها گفت:_به اقا سید خبر بدید بنده خدا قلبش مشکل داره این همه بی قراری براش خوب نیست. بدون هیچ حرفی بلند شدم. ❄نگاهی به سمت اقایون انداختم یکم جلوتر رفتم تا از کسی بخوام صداش کنه._شما اینجا چی کارمی کنید!! به عقب برگشتم حالا در دو قدمی من ایستاده بود. کلا یادم رفت چی می خواستم بگم .چون جلوی راه رو گرفته بودم اقایی که می خواست بیرون بیاد با تشر گفت: _برو کنار دختر خجالت هم خوب چیزیه. با شرمساری کنار رفتم. 🌻دلخور نشید چون شما رو اینجا دید تعجب کرد من بخاطر لحن بدشون  عذرخواهی می کنم!. شیفته همین اخلاق و رفتارش بودم با اینکه اشتباه از من بود ولی سعی کرد به روم نیاره تازه معذرت خواهی هم کرد! خاص ترین ادمی بود که تو عمرم می دیدم. _در ضمن چادر خیلی بهتون میاد!. 🌱باورم نمی شد بلاخره یک بار به چشمش اومدم داشتم ذوق مرگ میشدم. نگاهش کردم این بارهم سرش رو پایین انداخت! حضورمن اون هم مقابل دوست و اشنا معذبش کرده بود با دیدن فاطمه خانم که با کمک چند نفر به سختی راه می رفت هول کردم. این فراموش کاری ازم بعید بود مسیر نگاهم رو دنبال کرد حسابی رنگش پرید و با عجله به سمتشون رفت کمکش کردیم تو ماشین نشست نمی دونستم چی کار کنم برم یا نه که سید منو از بلاتکلیفی درآورد 🌼_اگه زحمتی نیست ممنون میشم همراهمون بیاید. منم از خداخواسته قبول کردم. تو اورژانس بستری شد متخصص قلب که تو بخش اورژانس بود با چند تا پرستار بالاسرش حاضر شدند تو دلم از خداخواستم مشکلی پیش نیاد. 🌾فضای بیمارستان حالم رو بد می کرد به محوطه حیاط رفتم و روی صندلی نشستم تازه یاد بابام افتادم حتما تا الان نگران شده بود شمارش رو گرفتم و ماجرا رو گفتم ادرس بیمارستان رو گرفت تا زود خودش رو برسونه. 🌺کتابم رو از کیفم درآوردم صفحه ای که بازکردم زیارت عاشورا بود نسبت به قبل خیلی بهتر بودم و کمتر غلط داشتم به سجده که رسیدم لحظه ای مکث کردم نمی دونستم قبله کدوم طرفه! یا تو این شرایط چطوری باید بخونم 🌹_ازجایی که نشستید یکم به این سمت برگردید قبله ست. تعجب کردم اصلا متوجه نشدم کی اومد از کجا فهید چه دعایی رو می خونم ؟ به همون سمتی که ایستاده بود برگشتم دست راستش رو روی پیشانی اش گذاشت منم همین کار رو کردم و سرم رو پایین انداختم و با صدایی اروم ولی پر سوز سجده زیارت عاشورا رو خوند. ⭐بعد اون نمازی که با هم توحرم خوندیم این سجده زیارت هم به دلم نشست. 🍃بابام که اومد نیم ساعت بیشتر تو بیمارستان نموندیم خدا رو شکر خطر رفع شده بود و خیال ما هم راحت شد  موقع رفتن به سید گفت که متخصص خوبی تو تهران میشناسه حتما خبر میده تا سر فرصت فاطمه خانم رو برای مداوا بیارن . 💐کلی تشکر کرد رفتارش به سردی سابق نبود ولی هنوز همون غرور و حیا رو داشت. تا خواستم سوار ماشین بشم بابام .... ادامه دارد ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💗✨یکشنبه تون گلباران 🌷✨میلاد امام حسن(ع)مبارک 💗✨امروز از خدا 🌷✨برای تک تک تون 💗✨اینگونه دعا کردم 🌷✨الهی امروز 💗✨پنجره آرزوهاتون 🌷✨باز بشه به سمت باغ اِجابت 💗✨و دلتون غرق در شادی بشه 🌷✨حالتون خوب 💗✨دلتون شاد و 🌷✨زندگیتون مملو از خوشبختی 💗✨طاعات و عباداتتون قبول
Part45_جان شیعه اهل سنت.mp3
4.62M
📚 رمان " جان شیعه، اهل سنت"(45) ♥️" عاشقانه ای برای مسلمانان" رویکرد این اثر وحدت شیعه و سنی است. “جان شیعه، اهل سنت” رمانی بلندی است که حکایت از ازدواجی خاص و زندگی مشترکی متفاوت از چیزی که تا به حال در رمان های عاشقانه خوانده ایم، می کند. این کتاب فراتر از تصور مخاطبانش به مفهوم واقعی اتحاد و برادری بین شیعه و سنی پرداخته است. ✍ اثر فاطمه ولی نژاد 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
اول پدر به حضـرت حـیدر تو گفتـه‌ای پیش از همه به فاطمه مادر تو گفته‌ای ❣️ ❣️ 🎊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣جنٺ و عرش و سما امشب چراغان مےشود 🌹خانہ‌ے و چون گلستان مےشود ❣او حسن باشد شیعیان 🌹جملہ عالم از قدومش شاد و خندان مےشود ❤️ 🎊
🌺 حال خوب 💠 خودمان دلیل حال خوب خودمان باشیم. ممکن است مدت ها طول بکشد تا کسی که توقع داریم به ما کمک کند، متوجه شود که به او نیاز داریم. 💥 پس تا روزی که او به ما توجه کند، مراقب خودمان باشیم؛ مثلا برای رفتن به دل طبیعت، تفریح، سینما رفتن و در کل شاد بودن، خودمان به فکر باشیم. 👇 🌸⃟🌷🍃🧕჻ᭂ࿐✰   @dadhbcx
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا