eitaa logo
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
775 دنبال‌کننده
19.6هزار عکس
9.7هزار ویدیو
336 فایل
♦️حجاب من نشانه ایمان وولایتمداری ام است. 🌴کانال سنگر عفاف وتربیت👇 https://eitaa.com/dadhbcx ادمین @GAFKTH @Sydmusaviمدیر ⠀ 🌴 قرارگاه بسوی ظهور https://eitaa.com/dadhbcx/50553
مشاهده در ایتا
دانلود
کانال ܢܚܝ̇ߺܭَــܝ‌ ܫܦ̇ـــߊ‌ܦ̇ߺܙ‌ و حـܥܼــߊ‌ܥ̣ߺ
#رمان #رهایی_از_شب #قسمت_هشتاد_و_سوم دل توی دلم نبود.اصلا حال خوبی نداشتم. فاطمه خادم مسجد رو ص
به خانه برگشتم.لحظه ای از فکر اون خواب وتسبیح بیرون نمی آمدم. اینجا در حوالی من چه خبر بود؟! دستهای توانمند غیب رو در روزگارم حس میکردم! یک چیزی در شرف اتفاق بود..شاید هم اتفاق افتاده بود.نمیدانم ولی این حال رو دوست داشتم! روی تختم دراز کشیدم. دستمال گلدوزی شده ی حاج مهدوی را روی صورتم گذاشتم و عمیق بو کشیدم.هنوز هم عطرش به تازگی روز اول بود.این دستمال زیبا کار دست کی بود؟ شاید الهام!! ولی نه!! محاله حاج مهدوی یادگار الهام رو به کس دیگری امانت بده! نفهمیدم کی خوابم برد.نیمه های شب از خواب بیدارشدم و بی اراده به سمت دستشویی رفتم و وضو گرفتم.وقتی به خودم اومدم در حال خواندن نماز شب بودم! این من بودم؟؟؟ چرا حس میکنم اراده ای از خودم ندارم و دارم توسط نیرویی دیگر کنترل میشم؟! آهان یادم افتاد!! من در آغوش خدا هستم! شنبه از راه رسید ومن روز اول کاریم رو در مدرسه ی شهید همت آغاز کردم.رفتار پرسنل آنجا بسیار خوب و محترمانه بود و خوشحال بودم در جایی کار میکنم که همه ی نیروهای آنجا وفادار به مبانی اخلاقی و اسلامی بودند.و یک سالن کوچکی رو اختصاص داده بودند به موزه ی شهدا. من باور نمیکردم که همه ی این جریانات اتفاقیست.بالاخره من هم نزد اون بالاییها دیده شدم. قربان آن شهدایی که اگرچه میدونستند من بخاطر اونها اونجا نیامدم و حتی درست یادم نمیاد شلمچه و فکه چه شکلی بوده باز با تمام این حال، بعد از بازگشتم،  دعا و برکتشون وارد زندگیم شده وبه معنای واقعی حول حالنا الی احسن الحال شدم. حدود ساعت چهار بود که خسته از روز کاری به خانه برگشتم.خواستم وارد آپارتمانم بشم که صدای کامران درجا میخکوبم کرد. _عسل؟؟ سرم رو به طرف صدا برگرداندم. کامران تیپ اسپرت مشکی و جذب به تن کرده بود. لعنت به نسیم و مسعود که آدرس منو به او دادند. او با لبخندی دوستانه نزدیکم  آمد. _اونروز فک کردم همینطوری چادر سرت کردی ولی الان هم دوباره با چادر میبینمت.راستش اول نشناختمت!! الان دقیقا من باید با اوچه رفتاری میکردم؟ سرد وسنگین یا محترمانه و درحدمعمول؟ پرسیدم:اینجا چی کار میکنی؟ او که  نور آفتاب چشمهایش رو اذیت میکرد،  لبخندی به پهنای صورت زد که دندانهای سفید ومرتبش عرض اندام کردند. گفت:اومدم دنبالت بریم بیرون صحبت کنیم. دستپاچه گفتم:چی؟؟ کامران من قبلا باهات حرفهامو زدم.نزدم؟؟ کامران دستش رو چتر چشمانش کرد: آره،  ولی قرار شد بعد با هم حرف بزنیم. بعد انگار چیزی یادش اومده باشه پرسید: راستی؟؟ اون دوستت وقتی اومد چیشد؟ بدنشد که برات؟؟ ..شد؟ کوتاه گفتم:چی بگم! با نگرانی به اطرافم نگاه کردم.از پشت پنجره ی آپارتمانم یکی داشت مخفیانه نگاهمون میکرد. گفتم: _کامران من تو این محل آبرو دارم. چون تنها زندگی میکنم نمیخوام کسی درموردم دچار سوظن بشه! کامران با کلمات تند وسریع گفت: آره آره.آره..الان از اینجا میریم. بیا سوار ماشین شو بریم یه جا حرف بزنیم .اینجا خوبیت نداره! با درماندگی گفتم:کامران خواهش میکنم اصرار نکن.من جوابم منفیه..هم به بیرون رفتنمون هم به درخواست اون روزت.. او سرش رو با ناراحتی تکون داد و در حالیکه سعی میکرد غرورش رو حفظ کنه گفت: _خب حالا یه سر بیا بریم بیرون حرفهای منم بشنو بعد تصمیم بگیر! عجب گیری افتاده بودم ها! ! هرچه من ممانعت میکردم باز کامران اصرار میکرد. دوباره نگاهی به پنجره ی همسایه انداختم. پرده تکانی خورد. دست آخر مجبور شدم برای اینکه همسایه های بیشتری متوجه ی حضور او نشوند سوار ماشینش بشم ولی درصندلی عقب نشستم. کامران دلخور و بداخلاق از رفتار من در حالیکه ماشینش رو روشن میکرد گفت: بااشه بااااشه عسل خانوم! بتاااز برای خودت،بتاااز.. با لحنی سرد گفتم:لطفا زودتر کامران حرفهاتو بزن.من خیلی عجله دارم باید جایی برم. کامران آینه ی مقابلش رو طوری تنظیم کرد که صورتم مشخص باشد.بعد از کمی سکوت گفت:  _تو همیشه این اطراف چادر سرت میکنی؟ من که انتظار شنیدن این سوال رو نداشتم با کمی مکث گفتم: الان یه مدته تصمیم گرفتم چادر سرم کنم. _اونوقت همینطوری واسه قشنگی سرت میکنی یا دلیل دیگه ای داره؟ من که دلیلی برای جواب دادن به این سوالها نمیدیدم گفتم:دلیلم کاملا شخصیه.قرار بود حرفاتو بزنی نه اینکه من و سین جین کنی! او داخل یک کوچه ی خلوت توقف کرد و با عصبانیت به طرفم برگشت گفت:تو چرا با من اینطوری حرف میزنی؟؟؟ آخه دختر مگه من چه هیزم تری بهت فروختم که باهام اینطوری تا میکنی؟ ادامه دارد… نویسنده:
8.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ پاسخ رهبر انقلاب به کسانی که میگویند با حوادث اخیر منطقه، خون شهدای مدافع حرم به هدر رفت؛ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای: اگر این جان‌ها نمی‌رفتند و این مبارزه انجام نمی‌گرفت، امروز خبری از اعتاب مقدس و کربلا و نجف و زینبیه نبود 🔹️رهبر انقلاب هم‌اکنون در مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی: ✏️ عده‌ای از روی عدم تحلیل درست و عدم فهم درست و عدم شناخت لازم از مسائل تصور می‌کنند، و به زبان میاورند و شاید ترویج می‌کنند که با حوادث اخیر منطقه، خون‌هایی که در راه دفاع از حرم ریخته شد، هدر رفت! خطای بزرگ و این اشتباه بزرگ را این‌ها می‌کنند؛ اگر این جان‌ها نمی‌رفتند و این مبارزه انجام نمی‌گرفت و این حاج قاسم سلیمانی توی کوه‌ها و بیابان‌های این منطقه با آن شهامت حرکت نمی‌کرد و دنبال خودش [این شهدا را] نمی‌کشاند، امروز از این اعتاب مقدس خبری نبود... ✏️ این را مطمئن باشید. نه فقط از زینبیه خبری نبود، از کربلا هم خبری نبود، از نجف هم خبری نبود. دلیلش سامراست؛ در مورد سامرا یک مقدار غفلت شد. شما دیدید حرم عسکریین علیهم‌السلام را ویران کردند و ضریحشان را شکستند. چه کسانی؟ کیا همان تکفیری‌ها با کمک آمریکایی‌ها. همه جا همینجور می‌شد اگر چنانچه این دفاع انجام نمیگرفت. سرنوشت این اعتاب مقدس، این قبله‌های دل مردم مسلمان، سرنوشت همون گنبد تخریب شده امام عسکری علیهم السلام میشد. ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir
8.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❤️ رهبر انقلاب هم‌اکنون در مراسم پنجمین سالگرد شهادت شهید سلیمانی: خونی که در راه حق ریخته بشود هدر نمی‌رود، بدانید اینها که امروز جولان میدهند زیر پای مومنان لگد مال میشوند. ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ 💻 Farsi.Khamenei.ir
🛑🌺 حلول ماه رجب و میلاد امام محمدباقر(علیه السلام) مبارک باد
"لاٰ حَولَ وَلاٰ قُوَّةَ اِلّاٰ بِاللّٰهِ الْعَلیٌِ الْعَظیم" 🖼 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ  آغاز کنیم: 🪧تقویم امروز: 📌 پنجشنبه ☀️ ۱۳ دی ۱۴۰۳ هجری شمسی 🌙 ۱ رجب ۱۴۴۶ هجری قمری 🎄 2 ژانویه 2025 میلادی 📖 حدیث امروز: ✳️ امام محمد باقر علیه السلام: با هوای نفس خود مبارزه کن همانگونه که با دشمنت مبارزه می‌کنی. 🔖مناسبت امروز: 🌸 ولادت امام محمد باقر علیه السلام 🕌 روز زیارتی امام حسین علیه السلام 🥀 روز جهانی مقاومت وشهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی اَلْحَمْدُ لِلَّهِ کَمَا هُوَ أَهْلُهُ اَللّٰهُمَّ عَجِّلْ لِوَلیِّکَ الْفَرَج اِلٰهیٖ آمّیٖن
6.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙مادرم کرده سفارش که بگو اول ماه بابی انت و امی یا اباعبدالله💖 بابی انت و امی که خجالت دارد همه ایل و تبارم به فدات یااباعبدالله💚 ازخرمنِ عاشقی خود یک خوشه آقابده تاشودبرایم توشه تقدیرِ مراچنین مقدر فرما هراولِ ماه زیارتِ شش گوشه صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚 🍃رو به شش گوشه‌ترین قبله‌ی عالم هر صبح بردن نام حسیـــن بن علی میچسبد: چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست اَبــاعَبـــــدالله... هرکسی داد سَلامی به تو و اَشکَش ریخت ،،، او نَظـَرکَــرده‌ی زَهــراست... اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ وعَلی العباس الحسُیْن... ارباب بي‌کفن ســــــــلام...
سلام امام زمانم✋🌸 سلام بر مهربانیِ بی‌نهایتت سلام بر لبخند زیبایت سلام بر صبر بزرگت سلام بر قلب رئوفت سلام بر دعاے شبانگاهت سلام بر انتظار دیر پایت سلام بر تو و بر همه‌‌ے فضائلت 🌷اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجـْـ🌷
💕✨آخر هفته تون زیبا و شاد 🌼✨پنجشنبه تون پرنشاط 🌷✨خونه هاتون پر از مهر و صفا 💕✨رابطه هاتون به رنگ عشق 🌼✨وجودتون سلامت 🌷✨لباتون پر خنده 💕✨نگاهتون زیبا و پر عشق 🌼✨امروزتون زیبا و در پناه خدا