هدایت شده از 『حب الحسین』
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بفرمایید🌿
چی داشتین عرض میکردین؟😂
🌐|@sedaye_hagh
هدایت شده از ♕زیــنـــبـــیـــه♕
چرا لفت ؟!🥲
همسایه های عزیز
لطفا پنج تا ممبر زینبی برامون بفرستین 🥲
لطفا #فور⚘
هدایت شده از ♕زیــنـــبـــیـــه♕
چندین روز پیش توماج صالحی طی یک توئیت خطاب به علی اکبر رائفی پور میگه: التماس نکن آقای رائفی پور، راهی وجود نداره، تسلیم شو تا عفو بخوری و حکمت به ۳۰ سال شخم زدن کاهش پیدا کنه.
حالا که توماج صالحی در حال فرار از کشور دستگیر شده، رائفی پور با طعنه خطاب بهش گفته: آقا توماج میخوام تسلیم بشم، کجا ببینیمت؟😂
هدایت شده از عشقــِ❤️بــے پایان :)
https://EitaaBot.ir/counter/r7fwe
رفقا برای فرج آقامونه ها!
هرچقدر اراده دارید ثبت کنید ،
انشاالله هرکس تونست شرکت کنه شفاعت آقا روزیش باشه انشاالله :)
در ثوابش شریک شو رفیق!
هدایت شده از چند قدم تارسیدن...⚡️
هدایت شده از سیدرضا نریمانی مدیا
هدایت شده از سیدرضا نریمانی مدیا
هدایت شده از ؏ـشاقالحـســــݩ!(:
همسایه ها ی هل بدید ما زیاد شیم..( :
-کانال امام حسنه ها
-امام حسنی ها بفرمایید تو کانال
#فوررر
هدایت شده از آوايخـــــیال
همسایه هاااا
بشیم ۱۳۰ ؟!🙂🙂..
چنتا بامرامش بیان😉
#فوررر
هدایت شده از Fatemehrostami. Official
"یادت باشد"♡
- میگفت : وقتۍ میرم سوریہ بھت زنگ بزنم📲 ، بقیہ هم هستن! چجوری بگم دوستٺ دارم؟ بقیه کھ می شنون من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم!):🤦♂
+ بهحمید گفتم : پشت گوشے📲 بگو یادت باشہ(:♡♥️
خوشش آمده بود پله هارا کہ می رفٺ پایین بلند بلند می گفت : " فرزانہ یادت باشه! "♡
مَن هم لبخند میزدم مۍ گفتم : "یادم هست!"♥️
✍🏻نویسنده: رسول ملاحسنی
▫️ناشر:شهید کاظمی
▫️قالب کتاب:زندگینامه داستانی
📖تعداد صفحات:۳۶۲ صفحه
#پیشنهاد_کتاب
علی بن مهزیار بیست بار حج رفت
تا امام زمان عج رو ببینه . بلاخره به
خیمه آقا راه پیداکرد . آقا فرمودن:
چرا انقدر دیر آمدی؟
علی بن مهزیار گفت : راه بلدنبودم
آقافرمودن : ما خودمان به دیدن شما
می آییم اگر انقدر به فکر دنیا نباشید ..
به دهر هر خبری هست زیر پرچم توست
اگر کسی در دیگر زند ز بی خبری است
#اباعبدالله
داعیَالله🇮🇷
وااااااای..😂😂! ان شاء الله.. #مسی_پولی_نژاد #تباهیات @rahefa_mh
همــــــه بگید ایشالا🤣
هدایت شده از •★فاطمیون★•
رمان #تا_مرز_حجاب
#پارت_1
لباسهای یاسی مو با ست روسری همرنگش از داخل کمد برداشتم و تنم کردم
یه عطر دلنشین به خودم زدم و حالا برای مهمونی اماده اماده بودم..؛
درهمین حال صدای مامان بلند شد:مرضیه!اماده ای ؟ باید حرکت کنیم دیگه
از اتاق اومدم بیرون چشمم به بابا خورد و گفتم:اوم بله مامان بریم..
بابا با رفتاری خشمگینانه گفت:این چه تیپی تو زدی هان؟ برای تولد یه بچه....
برای خوندن ادامه این رمان زیبا به کانال زیر مراجعه کنید✅
https://eitaa.com/jhgcfcd
👆🏼عضو باشید و رمان رو دنبال کنید و لذت ببرید😍❤️
#همسایه_غیرهمسایه🍃🌈
#فوررررررررررر 🛩🌧
هدایت شده از •★فاطمیون★•
پنج تا فرشته فاطمی میان پیش ما تا سوپرایز آمار ۲۴۰ رو بزاریم🙂؟
@jhgcfcd
#همسایه_غیرهمسایه🐨💗
#فوررررررررررر🌿🌧