میگرن
مامون مبتلا میگرن بود هر کار کرد معالجه نشد.
قیصر روم برای مامون کلاهی فرستاد و برای او نوشت خبر دار شدم که میگرن داری این کلاه روی سرت بگذار تا خوب شوی.
مامون ترسید که زهر داشته باشد روی سر نامه رسان گذاشت مشکل پیدا نکرد روی سر کسی که میگرن دارد گذاشت میگرنش خوب شد.
مامون تعجب کرد دستور داد باز شود باز کردند معلوم شد داخلش به زبان عربی نوشته بودند:
بسم الله الرحمن الرحیم کم من نعمه لله فی عرق ساکن حمعسق لا یصدعون عنها ولا ینزفون من کلام الرحمن خمدت النیران ولا حول ولا قوه الا بالله .
این مطلب که در روایات ما برای درمان میگرن وارد شده چه طور به دست قیصر روم رسیده است!
صفات فرزند
امام علی بن موسی الرضا ع فرمود : پادشاه یعنی بخت نصر به دانیال پیامبر عرض کرد دوست دارم فرزندی مانند شما داشته باشم .
دانیال فرمود منزلت من نزد شما چقدر است جواب داد بالاترین و بزرگترین جایگاه را در قلب من داری.
دانیال فرمود: هنگام همبستر شدن من را در نظر بگیر و تمام حواست پیش من باشد و به من فکر کن.
پادشاه این کار کرد و فرزندی برای او متولد شده که خیلی به دانیال شباهت داشت.
از روایات به دست میاد اگر زن و شوهر به تصویر یک بچه زیبا همیشه نگاه کنند برای آنها فرزندی شبیه آن تصویر یا آن شخص خواهند بود.
البته مرد میتواند در فکر مرد دیگر و زن در فکر زن دیگر باشد تا فرزند شبیه آن باشد.
در غیر این صورت یعنی اگر زن در فکر مرد نامحرم باشد یا مرد در فکر زن نا محرم باشد فرزندشان جنس سوم خواهد بود.
حکمت سقراط
سقراط حکیم کم غذا بود.
مردم درباره این مطلب با او صحبت کردند جواب داد و فرمود خوردن برای زنده ماندن و زنده ماندن بخاطر خوردن نیست.
یعنی ان مقدار غذا بخور که از گرسنگی نمیرید نه اینکه برای غذا خوردن زندگی کنید و هم و غم غذا خوردن باشد.
همیشه به این فکر باشی که صبح چه بخوری, ظهر چه بخوری, شب چه بخوری.
از کجا تهیه کنی, از کجا بخری, چطور بپزی.
خیلی به فکر غذا نباش که فرمودند:
من کان همه بطنه فقیمته مایخرج منها
کسی که هم و غمش شکمش باشد ارزشش اندازه چیزی ست که از شکمش خارج میشود نه بیشتر.
همچنین سقراط کم حرف بود و درباره این از او سوال شد. جواب داد:
خداوند برای انسان یک زبان و دو گوش خلق فرمود و حکمت این کار اینست که چیزی که میشنوید باید دو برابر آنی باشد که میگویید.
دریافت طلب
در روایت آمده شخصی از شخص دیگری طلب داشت و در بیشتر روزها نزد آن بدهکار می رفت و طلبش را مطالبه میکرد.
بگو مگو و دعوا و داد و فریاد می کردند اما چیزی عایدش نمیشد جز خستگی از دعوا و مشاجره.
تا اینکه نزد امام صادق ع آمد و از آن مرد و عدم پرداخت بدهیش شکایت کرد .
امام فرمود : نزد آن بدهکار برو و سلام کن و مانند باقی مردم بنشین و چیزی نگو .
هر وقت مردم میخواستن خارج شوند همراه مردم برو و این کار را چند مرتبه تکرار کن..
ان طلبکار ان کار را انجام داد و ان بدهکار دلش از سکوت این طلبکار ورم کرد و دلتنگ شد چون داد و بیداد کردن و صحبت کردن دل را خالی میکند.
سه روز این کار تکرار کرد .
مرد بدهکار آن طلبکار را خواست و بدهیش را پرداخت کرد و از او پرسید چه کسی این روش را به تو آموخت زیرا سکوت شما بر من از داد و فریاد سختتر بود و این شدیدترین نوع تقاضاست .
طلبکار داستان را تعریف کرد و گفت که امام صادق ع این روش را به او آموخته است.
🔹 مقدمات فیزیک اسلامی
✅ معلوم شد که اولین موجود و اولین مخلوق و پایه همه موجودات و مخلوقات حروف و کلمه است وشاید همان امواج رادیویی است.
💠 البته حقیقت کلمه خداوند شاید به این سادگی درک نشود واحتمال زیاد این کلمه به معنی آزاد شدن انرژی عظیم شاید بشود تعبیر کرد به انفجار بزرگ، ولی ما کلمات را بر معنای ظاهر خودش در این مرحله حمل میکنیم.
مطلب دیگر این است که در فرآیند خلقت ودر صحنه وجود تغییر وتبدل زیاد است وانتقال از یک نحو وجود به نحو دیگر واز یک موجود به موجود دیگر مشاهده میشود، واین تبدل وتحول ودگرگونیها یقینا به امر وخواست خداوند است وذاتی نیست چنین ادعایی نداریم.
صحبت ما درباره موجود اولی که بعد از تغییر وتحول در نهایت امر وبعد از طی مراحل تبدیل شده به این جهانی که میشناسیم ومراحلی وتبدل از رقیق به غلیظتر بعنوان فرض پیگیری میکنیم مانند تبدل بخار به اب ودر مرحله بعدی به یخ.
سوال این است که بعد از وجود امواج یا حروف وکلمه البته اختصاص به یک کلمه ندارد چون خداوند اینجوری میفرمایند: اسمان کُن زمین کُن وووو
خلاصه ان کلمه چه شد وبا امر لفظی چه چیزی خواسته شده وتحقق ان خداوند طالب است
حقیقت آن است که آن کلمه تبدیل به نور شده یعنی امواج رادیوی جای خودش را به فوتون های نور داده و تبدیل به نور شده، شاید اشعه بِتا یا اشعه گاما یا کهرومغانطیس وحتی ماورای بنفش ومادون قرمز.
کهرومغناطیس امواج نوری وفوتون های نور است
در روایت از امام باقر علیه السلام نقل شده میفرماید: انّ الله تکلّم بکلمة فصارت نوراً، یعنی خداوند کلمه را فرمود که تبدیل به نور شده
🌐 ودر روایت دیگر از پیامبر صلی الله علیه وآله نقل شده که فرمودند : لما اراد الله أنْ یخلقنا تکلّم بکلمةٍ، فَخَلق منها نوراً، یعنی خداوند زمانی که خواست ما را خلق کند یک کلمه فرمود سپس از آن کلمه نور خلق فرموده که این دلیل تغییر وتبدل به خواست اوست وخلق پس از خلق وچیزی ذاتی نیست.
البته این در صورتی که این اولین کلمه باشد ولی به هر حال این مطلب را ثابت میکند این تبدیل وانتقال از کلمه به نور در راستای خلقت بوده است.
تا اینجا میتوانیم بگوئیم که مرحله دوم وجود و موجود ثانی یعنی دومین موجود میتواند نور باشد.
واین تبدل و تغییر ادامه دارد ولی معنایش این نیست که تمام موجودات محکوم به این تغییر شدند ممکن است بعض موجودات در یک مرحله توقف کرده مانند ملائکه و فرشتگان در این مرحله نوری توقف کردند ومحکوم به روند بعدی نشده اند زیرا اینها موجودات نوری هستند و غذای انها از جنس نور است که در روایت انهم یاکلون نورا طریا یعنی نور تازه میخورند.
ولی مشاهده کردیم کلمه در حد خودش نماند و تبدیل به نور شده است.
طلوع آفتاب از مغرب
روایات در مورد طلوع افتاب از مغرب متواتر است و قابل انکار نیست.
خلاصه این روایات این است که طلوع معکوس یکی از ده نشانه حلول ساعت است و در دنیا جنگ و مخاصمه پایان نمیابد تا زمان طلوع آفتاب از مغرب و از بعضی روایات به دست میاد که طلوع افتاب از مغرب بعد از نزول حضرت عیسی ع خواهد بود یعنی در اخر الزمان.
وتعداد زیادی از اخبار دال بر این معنی که هنگام طلوع آفتاب از مغرب دیگر توبه پذیرفته نیست کما اینکه مستفاد از روایات است که این امر حتمی وصد در صدی است و آن پایان مهلت ابلیس است که همات وقت معلوم است.
انک من المنظرین الی الوقت المعلوم
ولی سوال مهم اینست که این طلوع آیا امر حقیقی یا کنایه از چیزی دیگر ؟
ما بر این فرض صحبت میکنیم که یک امر حقیقی باشد.
شاید روایات متعدد دلالت بر این امر دارد که ما را وادار میکند در چگونگی این امر تفکر کنیم.
در یک روایت از حذیفه از پیامبر ص آمده که: آن شب به اندازه سه شب طولانی میشود که افراد بیدار میشوند ومیگویند هنوز زود است ودوباره میخوابند سپس بیدار میشود سراغ یکدیگر میروند و میپرسد که جریان چیست? کسی جواب میدهد فردا افتاب از مغرب طلوع میکند .
پس طلوع افتاب از مغرب یک امر حقیقی و واقعی است وتفسیر خاص خودش دارد.
در روایت دیگر امده : طلوع فجر در هر روز نشانه عدم طلوع افتاب از مغرب ما دامی که فجر طلوع میکند افتاب از مغرب طلوع نمیکند واگر روزی فجر طلوع نکرد معناش اینست که افتاب از مغرب طلوع خواهد کرد زیرا فجر شروع پیدایش شعاع است افتاب زمانی که نزدیک افق شود.
پس چون این روایت از شعاع و محلش صحبت میکند لذا این یک امر حقیقی است.
در روایت سوم آفتاب حرکت میکند به سمت مغرب سپس حرکت میکند به سمت مشرق به این نحو که افتاب محبوس میماند وبه او و به ماه گفته میشود برگردید به جایی که از آن امدید و این همان فرمایش خداوند است:
ویوم یاتی بعض ایات ربک
روزی بعض ایات الهی می آیند.
معنای آن اینست که افتاب روزی یک حرکت مخالف خواهد داشت که محاسبه این کار بنابر دانش امروزی یا محال است یا اینکه تصورش خیلی سخت باشد ولی بنابر دانش روایی قابل برسی است.
ولی یک مشکل جدی وجود دارد و ان اینستکه این روایات دال بر حقیقی بودن این طلوع ضعیف السند و ابدا قابل اعتماد نیست زیرا از طرق ضعیف عامه وارد شده است.
احتمال زیاد وجود دارد که چیزی دیگر اراده شده ولی ما دیگر این بحث را ادامه نخواهیم داد زیرا خطرناک است!
خارج کردن جن وبخور مریم
قال الامام علی بن الحسین ع لابی خالد الکابلی فی روایه : یا ابا خالد فردا مردی از اهل شام می اید مردی با قدرت ومنزلت واموال زیادی دارد دختری دارد که اسیبی از اهل زمین (جن) بهش رسیده وانها دنبال کسیکه درمانش کند هستند هر وقت از امدنش خبر دار شدی برو پیشش بهش بگو : من درمانش میکنم بشرط اینکه به اندازه دیه اش ده هزار درهم به من بدهید ولی بر حذر باش .
صبح شد وان مرد شامی با همراهانش امد که یکی از بزرگان شام از نظر دارائی و قدرت بوده گفت کسی هست این دختر را درمان کند ابو خالد فرمود: من درمانش میکنم به ده هزار درهم اگر وفا کردید وفا میکنم ودیگر ان حالت بر نمیگردد خلاصه توافق کردند ومبلغ را پذیرفتن
ابو خالد نزد امام سجاد امد وماجرا بهش خبر داد.
امام فرمود : من میدانم اینها وفا نخواهند کرد برو گوش چب دختر را بگیر وبگو ای خبیث علی بن الحسین گوید از این دختر خارج شو وبرنگرد .
ابو خالد این کار را کرد وجن از بدن دختر خارج شده ودختر به هوش امد سپس از انها خواست که مبلغ را بپردازند ولی انها قبول نکردند وندادند.
ابو خالد پیش امام سجاد ع افسرده وغمناک برگشت امام فرمود: چرا نا راحتی بهت گفتم وفا نخواهند کرد ونارو خواهند زد نگران نباش دوباره خواهند امد این بار بگو درمانش نمیکنم مگر اینکه مبلغ را نزد امام سجاد ع بگذارید .
این جماعت برگشتند و از ابو خالد التماس میکردند که درمانش کند ابو خالد فرمود: این کار نمیکنم تا اینکه مبلغ را در دست امام سجاد ع بگذارید زیرا ایشان مورد وثوق من وشما است.
اینها قبول کردند ومال را نزد امام گذاشتند
ابو خالد برگشت وگوش چبپ دختر را گرفت وگفت علی بن الحسین میگوید از این دختر خارج شو ودیگر متعرض او نشو مگر خیر باشد اگر برگدی تورا با اتش افروخته خداوند تو را میسوزانم اتشی که بر قلبها اطلاع دارد
خلاصه این جن خارج شد وبرنگشت وامام مال را به ابو خالد داد تا به محل خودش برگردد
رجال کشی ص ۸۰ وسائل ۱۲ ص ۱۰۹
وداستان ان مردی که در دره جن تنها وارد شد وغش کرد که پیامبر انگشت شصت او را فشار داد وفرمود ای خبیث خارج شو چون من پیامبرم وان مرد به هوش امد میدانید
بنابر این تلبس واخراج جن حق است وگرفتن مال برای این کار هر چند زیاد باشد حق است
میتوانید دو مطلب در مراسم بخور اضافه کنید کی گرفتن گوش چب همدیگر وبگوید حضرت امیر ع میگوید خارج شو اخررج منها فانک رجیم
این مساله محل ابتلای عده زیادی از مردم وخرافه محسوب نمیشود مخالفت با اهل بیت خرافه است
درمان خانگی ترک لب
در رساله ذهبیه امام رضا امده : هر کس بخواهد لبهاش ترک نکنند ابرویش را با روغن سرش چرب کند
درمان خانگی زگیل
۱ دستت را روی موضع زگیل عبور میدهی واین دعا را میخوانی بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله وبالله محمد رسول الله ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم اللهم امح عنی ما اجد دست راستت سه بار روی ان عبور میدهید واین دعا را میخوانید.
۲ تکه نمک بگیر وروی زگیل بکش وسه مرتبه این ایات را بخوان ( لو انزلنا هذا القران علی جبل لرایته خاشعا متصدعا من خشیه الله ) تا اخر سوره وان نمک را در تنور بیافکن وبا شتاب برگردد با خواست خدا بر طرف خواهد شد.
۳ برای هر زگیلی ۷ دانه جو بگیر وبر هر دانه هفت مرتبه اذا وقعت الواقعه تا ایه فکانت هباءا منبثا سپس میکوئید ( وسالونک عن الجبال فقل ینسفها ربی نسفا فیذرها قاعا صفصفا لا تری فیها عوجا ولا امتی ) سپس یک دانه جو بگیر وان را روی زگیل بکش انگاه اورا در پارچه تازه ای بگذار وبر ان پارچه سنگی ببند وان را در اغلی بیفکن شایسته است که در محاق ماه درمان شود.
۴ بر سه دانه جو این ایه را بخوان (ومثل کلمه خبیثه کشجره خبیثه اجتثت من فوق الارض مالها من قرار ) وان را بر زگیل می چرخانند ودر جای نمناک در محاق ماه دفن میکنند وچون دانه های جو پوسیده شود زگیل از میان میرود..
حکمت
آن کس که در عیب خود بنگرد از عیب جویی دیگران بازماند.
و کسی که به روزی خدا قانع باشد بر آنچه که از دست رود اندوهگین نیست.
هر کس در جاهای بدنام قدم گذاشت متهم گردید.
کسی که زیاد سخن گوید زیاد هم اشتباه میکند و هر کس بسیار اشتباه کرد شرم و حیا از او میرود و انکه شرم و حیا ندارد پرهیزکاری او اندک است.
کسی که شرم وحیای او اندک است قلبش مرده است و کسیکه قلبش میمیرد به جهنم میرود.
کسی که زشتیهای مردم مینگرد و آنها را زشت میداند سپس همان زشتیها را مرتکب شود احمق واقعی است.
قناعت مالی است که پایان نیابد.
آن کس که فراوان به یاد مرگ باشد در دنیا به اندک چیزی خشنود میشود.
هر کس بداند که گفتار او نیز از اعمال او به حساب می اید جز به ضرورت سخن نگوید.
الاغ یا باغ
شخصی الاغ ماده خرید واز فروشنده پرسید سالم است ؟ فروشنده گفت مشکل چندانی ندارد صرفا یکسری چیزهای جزئی یک غده دارد مانند یک به وغده دیگری دارد مانند یک سبب وورمی اندگی در پا دارد شبیه یک خربزه مشتری گفت نفهمیدم این الاغ است یا باغ
بمناسبت امروز
سوال از خدا
خدایا اگر گناه کنیم بر ما غضب میکنید؟
جواب : رحمت من بر غضبم سبقت میکند از رحمت من نا امید ومایوس نشوید زیرا هیچ گناهی غیر قابل بخشش نزد من نیست.