eitaa logo
صدای نفس راز ‍‍(دفتر غزل)
115 دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به خدا قسم جدی است نه شوخی، حق است نه دروغ به خدا قسم جدّى است نه شوخى، حق است نه دروغ، و آن نيست مگر مرگ كه داعى آن فريادش را به گوش رسانده، و راننده اش با سرعت همه را مى راند. ...آيا نديده ايد آنان را كه دچار آرزوهاى طولانى بودند، و كاخهاى محكم مى ساختند، و ثروت فراوان جمع مى كردند، چگونه خانه هايشان تبديل به گورها شد، و اندوخته هايشان نابود گشت، و ثروتشان به وارثان رسيد، و زنانشان به ازدواج مردان ديگر درآمدند، نه بر حسنات خود توانند افزود، و نه قدرت عذرخواهى از بديهايشان را دارند؟! (خطبه 132 نهج البلاغه) دارد بدون سر بدنم راه می رود من مرده ام چگونه تنم راه می رود؟ تسخیر کرد ملک دلم را غرور و حال چنگیز جهل در وطنم راه می رود هر کس شنید پای خیالش خلیده شد انگار خار در سخنم راه می رود پرورده ام هزار هزار اژدهای سرخ سحر زبان ببین! رسنم راه می رود **** اکنون بغل گرفته تمام مرا زمین گرگ هراس در عدنم راه می رود در سر سرای جمجمه ام لانه کرده مار کژدم درون پیرهنم راه می رود از نسل حرفهای پر از تیغ و طعنه است این عقربی که در دهنم راه می رود بردند هرچه بود و مرا نیست همنشین جز وحشتی که در کفنم راه می رود یکروز تاج عشق مرا می نهد به سر مردی که در خیال صنم راه می رود امیر.س@daftareghazal
آغوش باز برخاستم کشیدم با عشق ناز شب را تا صبح شانه کردم زلف دراز شب را رفتم به مجلس انس دعوت شدم به مستی بی شبهه سر کشیدم جام مجاز شب را سرگشته در دل شهر روحم پناه می جست دست تواش نشان داد آغوش باز شب را دست از دهان چشمم ای روزگار بردار بگذار تا بپرسم از روز راز شب را ورد سحرگهی گر گنج سعادت ماست یارب عطا بفرما شوق نماز شب را[1] امیر.س@daftareghazal
پس از غدیر-بدون شرح می خواهم از بلا بنویسم برایتان از خوف ابتلا بنویسم برایتان البته من طبیب دل و دیده نیستم تا نسخه شفا بنویسم برایتان اما برای آنکه بیاید بیادمان باید گذشته را بنویسم برایتان می خواهم از سکوت بگویم که بشنوید از رنج مرتضی بنویسم برایتان از عقده ی سقیفه و از غصه ی جمل از عمق ماجرا بنویسم برایتان از کوفه ی تذبذب و از شام اتحاد با رنگ کربلا بنویسم برایتان ***** می خواستم شروع کنم شرح زخم را می خواستم رها بنویسم برایتان اما دریغ و درد که جا و اجازه نیست مشروح غصه را بنویسم برایتان بگذار تا ادامه این رنجنامه را در دفتری جدا بنویسم برایتان ......................................... ........................................ ....................................... ......................................... ........................................ ....................................... بعد از ظهور حضرت گل اصل بغض را بر بام شهر می روم و جار می زنم 22/5/1391- 21 رمضان امیر.س@daftareghazal
شب است و جاعل و جانی زیاد می بینی ظهور مزدک و مانی زیاد می بینی مفسران ارسطو، مقلدان هگل بله معلم ثانی زیاد می بینی! حقوقدان حقیقت کش شریعت سوز روانشناس روانی زیاد می بینی به نام عقل تذبذب به نام عشق هوس به اسم صلح تبانی زیاد می بینی چقدر مرتع عفت فقیر تر شده است چقدر چشم چرانی زیاد می بینی نگار کم شده گل کم، حیا و غیرت کم و آنچه دانم و دانی زیاد می بینی امیر.سیاهپوش @daftareghazal
بی باوری بي باوريم و درد و بلا هست شك كرده ايم و رنگ و ريا هست در شهر شرك هر چه بخواهيد آشوب و فتنه هست و جفا هست سر درگميم كين همه غم چيست گيجيم كين شرور چرا هست ما را يقين به روز جزا نيست آيا اميدمان به لقا هست؟ باور نمي كنيم عدم نيست باور نمي كنيم خدا هست باور نمي كنيم و همينيم باور نمي كنيم و بلا هست امیر.س@daftareghazal
پیشکش به رسول رحمت و شدت(صلی الله علیه و آله) گذشتم از تو و كردم غبار پيشكشت نشد جز اين ز من ني سوار پيشكشت نسيم و ابر، گل و سبزه، شبنم و باران تمام عشق تمام بهار پيشكشت سر اين سر اين سر خالي ز عشق بر دارت دل اين دل اين دل بي اعتبار پيشكشت گل بهاري خوشبو! قناري خوشخوان! زلال زمزمه آبشار پيشكشت سلام هر چه فرشته، ترانة تنزيل درود حضرت پروردگار پيشكشت سرور، ساده دلي، عشق و عاطفه، ايمان هر آنچه نيست در اين روزگار پيشكشت شميم عطر كلامي لطيف تقديمت نماز و ناز دو چشمي خمار پيشكشت ندارد آه دل مرده هديه اي در خور سر بريده من اي نگار پيشكشت امیر. س@daftareghazal
شیطان رجیم ای قوم! ابوجهل تو سلمان شدنی نیست این کافر بد کیش مسلمان شدنی نیست بیهوده نکوشید که برگردد از این راه شیطان رجیم است پشیمان شدنی نیست سلطانی اقلیم ادب در خور عشق است نمرود هوس پیشه سلیمان شدنی نیست مکار سرابی است در این دیده ی بی آب دود است، نه ابر است که باران شدنی نیست گیرم که ببارید بر آن فایده اش چیست؟ وقتی که نمکزار گلستان شدنی نیست گیرم که شب و روز دمیدید در این سنگ برخاستن پیکر بی جان شدنی نیست **** تو کور و کری، کور و کری، کور و کری آه هرگز مرض قلب تو درمان شدنی نیست امیر.س@daftareghazal
حساب بسم الله نشسته بودم و با خود حساب مي كردم به سوز آه دلم را كباب مي كردم به امر نفس، شب قدر، پشت بام هوس فرشتگان خدا را جواب مي كردم حلال عشق تو را با حرام آلودم زلال عاطفه را منجلاب مي كردم دروغ بود و ريا بود و خودپرستي بود خيال بود كه عمري ثواب مي كردم چه مي شد آه خدايا چه مي شد آه اگر ز بدو عمر تو را انتخاب مي كردم؟ امیر.س@daftareghazal
شهید چه سروری است در وصال شما ای شهیدان خوشا به حال شما مادران صبورتان آرام شیر این مادران حلال شما پر کشیدید از این زمین که نبود سینه ی تنگ آن مجال شما شادمانیم اگر طربناکید هم ملولیم از ملال شما مرگمان باد اگر - زبانم لال - دل ببندیم بر زوال شما ماندگان یا مجاهدان طریق؟ ما چه هستیم در خیال شما؟ امیر.س @daftareghazal
معجون من كيم؟ خنده-گريه اي درهم طرفه معجوني از وجود و عدم بوستانی پر از شکوفه و خار لاله اي نرم و صخره اي محكم بوريائي نفيس، خشكي تر شربتي تلخ و بيشماري كم پادشاهي ندار، بامي پست پهلواني نحيف، سروي خم منم انسان جواهري ارزان روشني تار و ساده اي مبهم منم انسان شگفت معمولي منم انسان، فرشته ای آدم امیر.س@daftareghazal
تماشاي آسمان رفت آنقدر دلم به تماشاي آسمان شد پشت بام خانه ي جان جاي آسمان روياي من شده است كه باشم سوار بر امواج پر تلاطم درياي آسمان وقتي فرشتگان به نماز ايستاده اند بسيار ديدني است مصلاي آسمان باران كه روي گونه گل دست مي كشد دل متصل شده است به دنياي آسمان آنوقت من رها شده از صخره هاي سخت سر مي كشم چو ابر به هر جاي آسمان ای عشق با شکوه! خداوند نار و نور! ای خالق خبیر معمای آسمان قلبي به من ببخش به گرماي آفتاب با سينه اي فراخ به پهناي آسمان *** شب رفت و صبح آمد و اينجا هنوز هم من ايستاده ام به تماشاي آسمان امیر.س@daftareghazal
شب روح به فرمان باش غم! نوح دلم را بغل کن جسم مجروح دلم را برو بیرون و زیر نور مهتاب تماشا کن شب روح دلم را امیر.س@daftareghazal