تماشاي آسمان
رفت آنقدر دلم به تماشاي آسمان
شد پشت بام خانه ي جان جاي آسمان
روياي من شده است كه باشم سوار بر
امواج پر تلاطم درياي آسمان
وقتي فرشتگان به نماز ايستاده اند
بسيار ديدني است مصلاي آسمان
باران كه روي گونه گل دست مي كشد
دل متصل شده است به دنياي آسمان
آنوقت من رها شده از صخره هاي سخت
سر مي كشم چو ابر به هر جاي آسمان
ای عشق با شکوه! خداوند نار و نور!
ای خالق خبیر معمای آسمان
قلبي به من ببخش به گرماي آفتاب
با سينه اي فراخ به پهناي آسمان
***
شب رفت و صبح آمد و اينجا هنوز هم
من ايستاده ام به تماشاي آسمان
امیر.س@daftareghazal
شب روح
به فرمان باش غم! نوح دلم را
بغل کن جسم مجروح دلم را
برو بیرون و زیر نور مهتاب
تماشا کن شب روح دلم را
امیر.س@daftareghazal
در رثای سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی
حیرانم و لب بسته ی این بغض فراگیر
یارب بکنم قفل زبان باز به تکبیر
سنگینی این بار تحمل نتوان کرد
صد کوه فرود آمده بر شانه ی تقدیر
ای وای من ای وای من ای وای من ای وای
کو آنکه زد آتش به سراپرده ی تکفیر؟
تو می روی ای مرد! کمی دورتر از دور
من می رسم از راه ولی دیرتر از دیر
خلقی شده بی تاب به خونخواهی ات ای شیر!
دریای دلیری شده از چشم تو تکثیر
ای طایفه ی شمر شقی، قوم بنی نار!
سرچشمه ی زور و زر و جرثومه ی تزویر!
جز مرگ مگر راه فراری است شما را؟
روزی ببرد حیدر اگر دست به شمشیر
هیچی و بزرگی تو در شیطنت تو است
ای خوک رُخ خرمُخ دل داده به خنزیر
ها! با توام ای روبهک چشم چپ لنگ
هرگز نشو نزدیک به این بیشه ی پر شیر!!
سوگند به سردار که از پا ننشینم
تا تیغ خود از خون پلیدت نکنم سیر
با خود ببرد خانه ی ارباب ستم را
سیلی که شد از چشم دماوند سرازیر
امیر.س@daftareghazal
ندبه
آقا بیا ڪه فاجعہ از حد گذشته است!
انسان ز مرزِ هر چه نباید گذشته است!
آقا بیا ببین که چه ها در زمان ما!
بر امتِ مسیح و محمد «ص» گذشته است!
تو شاهدی خودت که در این روزگار تلخ!
بر دوستان خوبِ خدا بد گذشته است!
هر روز بی قراریِمان می شود فزون!
فرصت برای حوصله شاید گذشته است!
هر روز ترس و توطئه، هر روز مرگ و خون!
آقا بیا که فاجعہ از حد گذشته است!
اللﮩـم عجـل لولیـڪ الفـرج واجعلنا من خیر انصاره و اعوانه. امیر.س
جگر زیر دندان هند است باز
در روزهای اغازین فتنه ی شام، یک تروریست وهابی در سوریه جگر یک علوی را از سینه بیرون کشید و...خورد! این شعر بغضی بود ناقص....در ان زمان. و این بار تقدیم به هنربندان شیاد بخصوص زنان بازیگر و مجریی که در کنار ابرتروریست زمان قرار گرفته و تیغ تعدی و طعنه به روی سربازان جان برکف می کشند...
چنان گرگسالی شد اندر دمشق
که یاران ندیدند جز مرگ عشق*
شب دل پر از زوزه ی گرگها
شکم مسکن پوزه ی گرگها
به جان گل افتاده پاروی مرگ
نفس بند مي آيد از بوي مرگ
جواز جنون از حجاز آمده است
مناره به جنگ نماز آمده است
پر از دشنه و تیغ «سِند» است باز
جگر زیر دندان «هند» است باز
به فتوای اشباح شام و قطر
نباید ببارد بر این گل مطر
دهان از اراجیف پر می کنند
گل ارغوان را ترور می کنند
*
سگ با وفای «سیا»! با توأم!
هلا مفتی افترا با توأم!
تو خون از لب ايده ات مي چكد
تنفر ز دو ديده ات مي چكد
تو مثل امامت معاویه ای
سرانجام مهمان هاویه ای
ندارید اگر از طراوت هراس
چرا مي گذاريد پا روي ياس؟
به امر ابو جهل سر می برید
چه آسوده و سهل سر می برید
و من حمزه ام سینه چاکم کنید
در این وادی خشک خاکم کنید
.....
.....
امیر.س
----------------------
چنان خشکسالی شد اندر دمشق که یاران فراموش کردند عشق(سعدی)
منتظر صبح
باز مي گردد پرستو دوستان[1]
باز مي گردد هياهو دوستان
لانه خواهد ساخت لك لك پشت بام
رود پر خواهد شد از قو دوستان
بيشه پر خواهد شد از شير و پلنگ
دشت از خرگوش و آهو دوستان
عشق می بارد مدام و سطح گل
می رسد تا زیر زانو دوستان
منتظر باشيد فصل صبح را
مژده می آید ز هر سو دوستان
مي رسد از راه مهماني عزيز
آب و جارو! آب و جارو! دوستان
[1] . باز می آید پرستو نغمه خوان باز می سازد در این جا آشیان (پروین دولت آبادی)
امیر.س@daftareghazal
یاصاحب الزمان
کی خدایا شب دنیا سپری خواهد شد؟
کی خدایا شب دنیا سپری خواهد شد؟
صبح نزدیک! کی از تو خبری خواهد شد؟
«نفس باد صبا»! سهم شقایق از خاک
بی صدای قدمت خون جگری خواهد شد
قسمت کودک بی مادر احساسم هم
از شب شهر فقط دربدری خواهد شد
در خیالم ننشینی غزلم خرَم نیست
شعر بی روح و نظر هم گذری خواهد شد
«چشم نرگس»! تو اگر دست نگیری سر را
کار دل نه ادبی نه هنری خواهد شد
****
آه اگر یار بیاید و اگر شب برود
چه نسیمی بوزد چه سحری خواهد شد
خالی از نعره هول آور دیوان زمان
صحن جان منزل آواز پری خواهد شد
امیر.س@daftareghazal
آه خدایا مگر ظریف ترامپ است؟
چرک ترامپ است هم کثیف ترامپ است
عاشق هر دشمن ضعیف ترامپ است
لهجه ی این دو شبیه هم شده –یا بود-
آه خدایا مگر ظریف ترامپ است؟
سخت و زمختند دوستان خمینی
در نظر تو! ولی لطیف ترامپ است
مردم ایران دلاورند و رشیدند
دشمن این مردم شریف ترامپ است
ترس اگر در خیال بیشه نباشد
شیر ژیان را کجا حریف، ترامپ است؟
نفرت اگر دارد از صلابت قاسم
شیفته ی سستی ظریف ترامپ است
....
اهل ادب شایدم به طعنه بخوانند
در غزل تو چرا ردیف ترامپ است؟
امیر.س@daftareghazal
مرحوم قیصر امین پور شعری خطاب به هنرمندان دارد و نصیحت می کند که هنرشان را ارزان نفروشند:
این حنجره این باغ صدا را نفروشید
این پنجره این خاطرهها را نفروشید
در شهر شما باری اگر عشق فروشی است
هم غیرت آبادی ما را نفروشید
تنها، بهخدا، دلخوشی ما به دل ماست
صندوقچه راز خدا را نفروشید
سرمایه دل نیست بجز آه و بجز اشک
پس دستکم این آب و هوا را نفروشید
در دست خدا آیینه ای جز دل ما نیست
آیینه شمایید شما را نفروشید
در پیله پرواز بجز کرم نلولد
پروانهء پرواز رها را نفروشید
یک عمر دویدیم و لب چشمه رسیدیم
این هروله سعی و صفا را نفروشید
دور از نظر ماست اگر منزل این راه
این منظره دورنما را نفروشید
و این حقیر معتقدم که بسیاری از این جماعت هنرشان ر ا به ثمن بخس به رضاشاه سفاک و خط منحط او و به ترامپ تروریست فروختند...
رفتند که آن خاطره ها را بفروشند
هم حنجره هم باغ صدا را بفروشند
بردند به بازارچه ی عشق فروشان
تا غیرت آبادی ما را بفروشند
چون برده به دستان «هنر- بند» نهادند
تا یوسف زیبای وفا را بفروشند
این طایفه ی لوچ و لج قاعده نشناس
بردند سر کوچه طلا را بفروشند
ای پنجره ها! حنجره ها! های نظرها!
برنامه همین است شما را بفروشند
شب هدیه نمودند به ما چند بغل زخم
تا صبح به مثقال، دوا را بفروشند
نه جای شگفتی است که این قوم بنی نار
در کرب و بلا خون خدا را بفروشند
امیر.س@daftareghazal
بسم الله الرحمن الرحیم
کرونا و نبرد حق و باطل
باد بلا وزیده و بیمارها به صف
خلق خدا شده است چنین بارها به صف
گرد امدند جمع طبیبان پاکباز
پشت سر طبیب پرستارها به صف
باید امید داشت به پیروزی بزرگ
وقتی که می شوند علمدارها به صف
این سوی جبهه لشگر خوبان روزگار
ان سوی خط تمام تبهکارها به صف
چنگیز زردموی دموکرات شیک پوش
کرده است باز گله ی تاتارها به صف
«بیبی سگ» و «صدای هیولا»، «دوویچه له»
فرمان رسیده است:«جهان خوارها به صف!»
خربردگان داخلی غرب، باز هم
گوریل وار پیرو کفتارها به صف
قوم دروغ نیش زنان پیش می روند
«زر-زورنامه»های دغل، مارها به صف
در راه دوست، هیچ نکردیم سست پا
هر چند کرده دست خطا خارها به صف
امیر.س
شبی از شرم ابم کردی ای عشق
خراب اري خرابم كردي اي عشق
سوالي داشتم از چشمهايت
نپرسيده جوابم كردي اي عشق
امیر.س
سلام باد بهاری سلام فروردین!
سلام باد بهاري سلام فروردين!
خوش آمدي به ده ما خوش آمدي به زمین
من و درخت و دلم پشت تپه هاي بلند
براي ديدن روي تو كرده ايم كمين
چو تند باد ز بالاي شهر ما مگذر
ز پشت ابر فرود آ كنار دل بنشين
چو جويبار خوش عشق جست و خيز كنان
ز تپه هاي گل گونه ام بيا پايين
سلامتي سر دشت چند سرو بكار
براي دلخوشي دوست چند لاله بچين
===
«بهار-بانو» از پشت ابر پايين شد
و با وقار و تواضع نشست روي زمين
صداي كف زدن برگها بلند شده است
خوشا نسيم كه اينگونه مي شود تحسين
خزان خواب! زمستان غم! خداحافظ!
سلام باد بهاري سلام فروردين!
امیر.س