eitaa logo
دفتر شعر گهر
228 دنبال‌کننده
448 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا کسی هست که مرا از دست خودم نجات دهد؟؟ @daftaresher110
ای که أمَّن یُجیبِ مضطر تو! همه‌ی التماس نوکر تو ای که گوهر شناس قابل تو! چاره‌ی اضطرار گوهر تو سنگ بی ارزشی شدم بی تو دست پر لرزشی شدم بی تو کیست آنکس که راه بنماید راهِ دربـــار شـــــــاه بنمـاید شاه عالم ز ما چو رخ گرداند چه کسی تکـــیه گاه بنماید؟ دو جهانم فدای تو ای جان من همانم نمی‌دهی میدان؟ @daftaresher110
نوکر اگر بی غم بود امشب عجیب است ذکر لب گریه کنان امن یجیب است مضطر شدم از اضطرار زینب امشب دل بر در و دیوار می‌زد وای زینب من بیخبر از حال این دل می‌زدم جوش تا ناله‌ای از اهل روضه خورد بر گوش گر چه خودم دور از دلم همواره اما دل در کنار حضرت مولاست گویا زینب دوباره آمد و دل زنده‌ام کرد از عشق مولایم حسین آکنده‌ام کرد ای دل خدا رو شکر که مال حسینی حتی میان شعر دنبال حسینی @daftaresher110
14.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کربلای زینب این دوره میان سوریه است ای مدافع خوش به حالت پیش مرگ زینبی @daftaresher110
دفتر شعر گهر
آیا کسی هست که مرا از دست خودم نجات دهد؟؟ #گهر @daftaresher110
چند نفر به این پیام لبیک گفتند... خوش به حالشون که از نفْس خودشون نجات پیدا کردن و می‌خوان من رو از نفْسم نجات بدن... اما... الحمدلله... زینب کبری از خودم نجاتم داد... و آشتی با پروردگارم داد... این خانواده اومدن تا ما رو از دست خودمون نجات بدن... گاهی ما می‌خوایم دیگران رو نجات بدیم اما هنوز اسیر خودیم... دیگران رو هم اسیر خودمون می‌کنیم و مشکل می‌شه دو تا... و چه ساده لوح هستند کسانیکه فکر می‌کنند غیر معصوم می‌تونه نجاتشون بده و راهنمایی‌شون کنه... حجاب خودشون رو ضخیم‌تر می‌کنن... علاوه بر خود، دیگران رو هم به این حجاب اضافه می‌کنند... اگر قراره اسیر باشم بذارید اسیر نفس خودم باشم نه اسیر نفس دیگران... مشکلم اینه که می‌خوام آزاد باشم... نه تنها از مردم... بلکه از خودم... می‌خوام اسیر یه نفر باشم... کسی که اسارتش عین آزادیه... خدا.... @daftaresher110
نامحرمان قد مرا هرگز ندیدند این آخر عمری حجابم را کشیدند تا شام رفتم انتقامت را گرفتم درباریان طعم مذلت را چشیدند من زینبم فرزند پاک مرتضایم این آخر عمری همه از من بریدند قاسم و اکبر که رکاب عمه بودند دیدم که در صحرای خونین آرمیدند در بین آتش دشمنان دنبال طفلان دیدم غزالان حرم را می‌رمیدند شش ماهه طفل و شش برادر، آه عباس دیدم به روی نیزه اطفالم شهیدند در پیش چشم من حیا اصلا نکردند حتی لباست را حسین من دریدند در کنج آن ویرانه جان دادم ز غربت گل را کنار باغبان از شاخه چیدند 😭😭😭 @daftaresher110
وقتی نداری دلبری، شعری نداری @daftaresher110
دادِ بیداد به جایی نرسد وقتی که دلِ سنگِ تو بود قاضی وَ دادستان @daftaresher110
حق با علی است تا ابدالدهر در جهان بهتر بگویم اینکه علی حق مطلق است @daftaresher110
دیگر کسی دنبال گوهر در کف دریا نمی‌گردد... کف روی آب و مشت‌ها پر از کف دریاست این دوره‌ی قحط الرجال عشق را باور نمی‌کردم غواصی از اعماق دریاها فقط رویاست اینک چه گوهرها که در اعماق دریا ماند... @daftaresher110
سلام من به شاعران، به عاشقان، به عارفان به دوستان با صفا به پیرهای دل جوان سلام بر فرشتگان، سلام بر ستارگان سلام فصل برف و یخ به گرمی بهار جان @daftaresher110
سلام شعر و شاعری به لحظه‌های زائری که در حرم نشسته و به او سلام می‌کند @daftaresher110