eitaa logo
دفتر شعر گهر
234 دنبال‌کننده
447 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
فعولن فعولن فعولن فعولن سلامی چو بوی خوش آشنایی بدان مردم دیده روشنایی (حافظ) مستفعلن فاعلاتن مستفعلن فاعلاتن دامن از من کشیدی ای سرو سیمین‌تن من هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من (رهی معیری) مستفعلن فع مستفعلن فع چندان که گفتم غم با طبیبان درمان نکردند مسکین غریبان (حافظ)
مفتعلن فاعلات مفتعلن فاعلات زد نفس سر به مُهر صبح ملمّع نقاب خیمه روحانیان کرد معنبر طناب (خاقانی) مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفاعلن سرو چمان من چرا میل چمن نمی‌کند همدم گل نمی‌شود یاد سمن نمی‌کند (حافظ) مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم به صورت تو نگاری ندیدم و نشنیدم (حافظ)
فعلات فاعلاتن فعلات فاعلاتن به ملازمان سلطان که رساند این دعا را که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را (حافظ) مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن راهی بزن که آهی بر ساز آن توان زد شعری بخوان که با او رطل گران توان زد (حافظ) مفعول مفاعیل مفعول مفاعیل با دوست مگو رازی هرچند امین باشد شاید ز برون در دشمن بکمین باشد (فیض کاشانی)
فاعلن مفاعلن فاعلن مفاعلن آه می‌کشم تو را با تمام انتظار پُر شکوفه کن مرا ای کرامت بهار! (علی‌رضا قزوه) فاعلن مفاعیلن فاعلن مفاعیلن عالم گرفتاری‌، خوش تسلسلی دارد جوش ناله زنجیر، باغ سنبلی دارد (بیدل) فاعلن فاعلن فاعلن فع تیغ مردان خورشید در مشت کورسوی شب تیره را کشت (قیصر امین‌پور)
فعولن فعولن فعولن فعل به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد (فردوسی) مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع وقت است تا برگ سفر بر باره بنديم دل بر عبور از سدّ خار و خاره بنديم (حمید سبزواری) فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات ای خداوندان مال! الاعتبار، الاعتبار ای خداخوانان قال! الاعتذار، الاعتذار (سنایی)
فاعلاتن فاعلاتن فاعلات بشنو این نی چون شکایت می‌کند از جدایی‌ها حکایت می‌کند (مولوی) مفاعیلن مفاعیلن مفاعیل به گرد عالم از فرهاد رنجور حدیث کوه کندن گشت مشهور (نظامی) مفعول مفاعیل مفاعیل مفاعیل خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان است (منوچهری)
مفعول مفاعلن مفاعیل من با تو حدیث بی‌زبان گویم وز جمله حاضران نهان گویم (مولوی) مفعول فاعلات مفاعیل شب رفت و صبح دید كه فرداست پلكی زد و ز خواب به پا خاست (سهیل محمودی) مفعول فاعلات مفاعیلن برخیز ای شهامت زندانی ای قصّه‌گوی بی‌سر و سامانی (قادر طهماسبی)
مفعول فاعلات مفاعیل فع شاید که حال و کار، دگرسان کنم هرچ آن به است، قصد سوی آن کنم (ناصرخسرو) فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلات نعره زد عشق که خونین‌جگری پیدا شد حسن لرزید که صاحب‌نظری پیدا شد (اقبال لاهوری) مفتعلن فاعلات مفتعلن فع بر سر آنم که گر ز دست برآید دست به کاری زنم که غصه سر آید (حافظ)
مفعول فاعلات مفاعیل فاعلات آن شب که دفن کرد علی بی صدا تو را خون گریه کرد چشم خدا در عزا تو را (قادر طهماسبی) مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلات بر این كبود غریبانه زیستم چون ابر تمام هستی خود را گریستم چون ابر (مشفق کاشانی)
دریای طوفانی شدم در زیر چادر قد قامتم شد قائم از تکبیر چادر چادر سیاهم گوشه‌اش قدری چروک است دستان طفلم چون شده درگیر چادر رنگ سفید و سبز و قرمز دوست دارد انس عجیبش رنگ پر تفسیر چادر وقتی نبودم بین آغوشش گرفته خوابیده با عطری که شد تأثیر چادر فرزند من با خون دل شد مرد کامل دل کندن از او می‌شود هر روز مشکل دلبر گرفته چادری، سر تا قدم نور دختر خدا داده به او محجوب خوشگل چادر سر ما، ذوق و غیرت توأمان او من، همسرش با دخترش چون شمع محفل آن شب نمی‌دانم چرا آشوب بودیم دلتنگی وحشی چنان زد چنگ بر دل بر سر نشاندم تاج چندین ساله ام را انگار امضا می‌شود تقدیر چادر چادر سرم کردم خبر از دل بگیرم تا شاید آسانی از این مشکل بگیرم هی فال بد می‌زد دلم آشوب می‌کرد رفتم دهان فال بد را گِل بگیرم زنگی که زد گوشی، جواب حال من بود دریا توقف کرد تا ساحل بگیرم بیهوشی‌ام هشیاری دیدار او بود در صبر قسمت شد که من منزل بگیرم آمد خبر... دار و ندارم شد شهید و انگار من دیگر شدم پاگیر چادر دریای دل طوفان نشد با نعره‌ی رعد غالب نشد نحسی شر بر طالع سعد فرزند من در راه تو در خون خود خفت قلبم فدای راه تو یا صادق الوعد سر در بدن دارد اگر فرزند مادر شرمنده‌ام از مادر آن بی سر و بعد تا خواستم سر را ببوسم گریه کردند خون می‌چکد جای حنا از کاکل جعد چادر سیاهم حافظ سرخی خونش سرخی خونش ضامن تکثیر چادر آن لحظه‌ی آخر خودم ای کاش بودم لالایی آخر برایش می‌سرودم آرام می‌کردم عزیزم را به لبخند تحویل می‌دادم به زهرای کبودم آیا کسی او را به دامانش گرفته می‌سوزد از تنهاییش کل وجودم زهرای اطهر بوده بر بالینش انگار آن لحظه‌ی آخر اگرچه من نبودم چادر کشیده مادرش زهرا به رویش فرزند من شد قابل تقدیر چادر https://eitaa.com/daftaresher110
بچه‌ها اگر تا اینجا توجیه شدید بریم سراغ آرایه‌ها و صنایع ادبی
بغض وقتی برسد راه نفس می‌گیرد... راه جان دادن ما بغض فرو خوردن ماست... https://eitaa.com/daftaresher110
بزرگوارانی که کانال شعر دارن خوشحال می‌شم بهم معرفی بفرمایید @fatemiioon
در آرایه های ادبی لفظی یا همان صنایع لفظی، کلمات هستند که شعر را زیبا می‌کنند. این زیبایی به گونه‌ای است که اگر مثلاً واژه‌ای دیگر با همان معنی بیاوریم، شعر زیبایی قبل را نخواهد داشت. در واقع، آرایه های ادبی لفظی شعر را خوش‌آهنگ می‌کنند. در این بخش، مهم‌ترین آرایه های ادبی لفظی را معرفی می‌کنیم.
وقتی تکرار یک یا چند صامت یا مصوت بیش از حد معمول در بخشی شعر رخ دهد، به‌ گونه‌ای که آن را خوش‌آهنگ کند، به آن «واج‌آرایی» یا «نغمه حروف» می‌گوییم. شاید معروف‌ترین مثالی که برای این آرایه ادبی بیان می‌شود، بیت زیر از منوچهری باشد: خیزید و خز آرید که هنگام خزان است باد خنک از جانب خوارزم وزان است همان‌طور که می‌بینیم، واج‌های «خ» و «ز» چند بار در این بیت تکرار شده‌اند. یا در بیت زیر از حافظ که مصوت بلند «آ» چند بار تکرار شده و واج‌آرایی زیبایی را آفریده است: بر آستان جانان گر سر توان نهادن گلبانگ سربلندی بر آسمان توان زد
این جمال بس جمیل و این جلال بس جلیل واج آرایی جالب می‌کند شیر جمل @daftaresher110
شب شده گریه به تاریکی شب می‌آید پشت این پرده‌ی شب شاه عرب می‌آید علی آن شاه عرب ذکر به لب می‌آید شب و شاه عرب و عشق عجب می‌آید @daftaresher110
دوستانی که می‌خوان شعر تمرین کنن می‌تونن از همین کانال شعر بردارند و تکالیف زیر رو انجام بدن اول دو سه تا شعر از همین کانال بردارید و وزنش رو تعیین کنید. نمونه دریای طوفانی شدم در زیر چادر مستفعلن مستفعلن مستفعلن فع دوم چند واج آرایی از همین کانال ارسال کنید. نمونه شام و شعر و شکوِه از شاعر شدن در گروه شعر واج آرا شده واج آرایی حرف شین سوم یکی از اشعار همین کانال رو تقطیع هجایی کنید نمونه باز _U شب_ شد_ دِU لِU ما_ از_ غَU مِU دل_ دار_U گِU رفت_U چهارم چند تا شعر انتخاب کنید و قافیه و ردیفش رو تعیین کنید. نمونه فتنه‌ای بر سر راه است چه باک از فتنه نور این دشت ز ماه است چه باک از فتنه راه و ماه: قافیه چه باک از فتنه: ردیف پنجم از همین کانال چند تا شعر انتخاب کنید و قالبش رو تعیین کنید و ایراد قالبی رو بگید. نمونه ترجیع بند دریای طوفانی شدم در زیر چادر قد قامتم شد قائم از تکبیر چادر چادر سیاهم گوشه‌اش قدری چروک است دستان طفلم چون شده درگیر چادر رنگ سفید و سبز و قرمز دوست دارد انس عجیبش رنگ پر تفسیر چادر وقتی نبودم بین آغوشش گرفته خوابیده با عطری که شد تأثیر چادر فرزند من با خون دل شد مرد کامل دل کندن از او می‌شود هر روز مشکل دلبر گرفته چادری، سر تا قدم نور دختر خدا داده به او محجوب خوشگل چادر سر ما، ذوق و غیرت توأمان او من، همسرش با دخترش چون شمع محفل آن شب نمی‌دانم چرا آشوب بودیم دلتنگی وحشی چنان زد چنگ بر دل بر سر نشاندم تاج چندین ساله ام را انگار امضا می‌شود تقدیر چادر چادر سرم کردم خبر از دل بگیرم تا شاید آسانی از این مشکل بگیرم هی فال بد می‌زد دلم آشوب می‌کرد رفتم دهان فال بد را گِل بگیرم زنگی که زد گوشی، جواب حال من بود دریا توقف کرد تا ساحل بگیرم بیهوشی‌ام هشیاری دیدار او بود در صبر قسمت شد که من منزل بگیرم آمد خبر... دار و ندارم شد شهید و انگار من دیگر شدم پاگیر چادر دریای دل طوفان نشد با نعره‌ی رعد غالب نشد نحسی شر بر طالع سعد فرزند من در راه تو در خون خود خفت قلبم فدای راه تو یا صادق الوعد سر در بدن دارد اگر فرزند مادر شرمنده‌ام از مادر آن بی سر و بعد تا خواستم سر را ببوسم گریه کردند خون می‌چکد جای حنا از کاکل جعد چادر سیاهم حافظ سرخی خونش سرخی خونش ضامن تکثیر چادر آن لحظه‌ی آخر خودم ای کاش بودم لالایی آخر برایش می‌سرودم آرام می‌کردم عزیزم را به لبخند تحویل می‌دادم به زهرای کبودم آیا کسی او را به دامانش گرفته می‌سوزد از تنهاییش کل وجودم زهرای اطهر بوده بر بالینش انگار آن لحظه‌ی آخر اگرچه من نبودم چادر کشیده مادرش زهرا به رویش فرزند من شد قابل تقدیر چادر @daftaresher110
آنکه لولاک شنید و ز سر خاک گذشت ز سر خاک سپس از سر افلاک گذشت بعد از آن گفت خدا جمله لولا علی و علت خلقِ نبی شد پدر خاک، گذشت جمله‌ی آخر حق، وصف گُلِ کوثر بود بانویی علت خلق نبی و حیدر بود... هدیه‌ی حق به نبی یاس به طعم سیب و دختر سیب برای پدرش مادر بود تا دل سیب به دستان پیمبر وا شد نور آن پخش شد و فاطمه‌ی زهرا شد در دل مادرش از مادر خود دل می‌برد دلبری تازه به یمن قدمش معنا شد گاه دختر شد و آرامش بابایش بود گاه همسر شد و گلخانه‌ی مولایش بود گاه مادر شد و دریای دُری که دو امام میوه‌ی پر ثمر دامن عذرایش بود گاه لشکر شد و خود یاری مولا می‌کرد ذوالفقاری شد و در کوچه‌، چه غوغا می‌کرد در زمانی که همه مثل گره بر گرهند... بند از دست گرفتار ولی وا می‌کرد آنکه غوغا بکند حضرت زهراست هنوز گره‌ها وا بکند حضرت زهراست هنوز نسل تضمین شده پر برکت و زهرایی را باید امضا بکند حضرت زهراست هنوز مادری همه را فاطمه زیبا کرده نوکری‌های مرا فاطمه معنا کرده اینکه یک سید شایسته‌ی آقا دارد رهبری همه را فاطمه امضا کرده سلام الله علیها @daftaresher110