eitaa logo
دفتر شعر گهر
228 دنبال‌کننده
448 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
نیمی از فاطمیه رفته ولی در به درم کِی کجا روضه گرفتی که ز تو بی‌خبرم @daftaresher110
دیگه هر کاری کردن آخراشه... زمین می‌خواد که از این خواب پاشه... تو هم آماده شو سرباز! باشه؟ به اون چادر قسم شب داره می‌ره ولی این امتحان توست دیره... یه وقتی روح ایمانت نمیره @daftaresher110
"هر که آمد اندکی او را پریشان کرد و رفت" این سرای کاروان باشد که رفت و آمد است؟؟ یک کلید و یک در و یک عشق در دل جای کن بی در و بی پیکری جانا برای دل بد است @daftaresher110
شب جمعه چه کسی حال تو رو می‌پرسد هفته پیش حسین! مادرت از دنیا رفت چادر و پیرهن و دو کفن و غربت را نیمه شب داد به زینب همه را زهرا رفت @daftaresher110
آه بابا چه بگوید پسرت از کوچه؟ کوچه عمری است که خود روضه‌ی باز حسن است زینب آمد که شود یاور این بی کس‌ها رفت زهرا که نبیند پسرش پاره تن است شب جمعه است خدا! مادر ارباب که نیست کیست آن کس که بگوید پسرم بی کفن است @daftaresher110
مادر حضرت ارباب دلم را دریاب آب و خاکم همه بر باد گلم را دریاب آتش عشق شما در دلم افروخته‌ام چند باری به خدا بهر حسین سوخته‌ام چشم خود را به نخ چادر تو دوخته‌ام من کرم را ز شما فاطمه آموخته‌ام هر کس امید به دستان کریمی دارد کرم از دست کریمانه‌ی‌تان می‌بارد شب جمعه است به بیتی که رسید از سویت دست پر دامن من می‌شود از گیسویت به گهر نیز بگویید از آن‌ها که فلان تا بگوید که چه درخواست کند نوکرتان @daftaresher110
خیلی بد است منتظر یک پیام تو او حاضر است؟ شوق جواب سلام تو شاید توهمی است در این انتظار تو شاید که نیست خاطر او بیقرار تو شاید تفألی که زدی یک خیال بود شاید نگاه او به پیامت محال بود شاید که نیست شأن تو در شأن آینه باید توسلی بکنم من به آمنه شاید بداند آنکه توسل به او کنم او مادر است با پسرش روبرو کنم ما دختران خسته‌ی آخر زمانی و در انتظار موج به این بی کرانی و ما خواستیم، بخت ولی راهمان نداد این چرخ در نتیجه به جز چاهمان نداد ما دختریم، دختر تنها که بی کس است آخر زمان برای تو دختر هوا پس است جنس تو عشق ولی عشق بی بهاست اینجا هوس طلاست صداقت فقط بلاست ایثار می‌کنی و به تو سنگ می‌زنند گنجشک را شبیه سُها(ستاره) رنگ می‌زنند گفتم که امتحان بکنم بخت خویش را از دل برون کنم همه را گرگ و میش را چشمی بدوزم و به اشاره طلب کنم چشمان قلب خیره‌ به سودای لب کنم گفتم کریم هر چه که باشد بخیل نیست این عشق آتشی به جواب خلیل نیست @daftaresher110
گفتم بیا امام زمان یابن فاطمه از این که گفته‌ام شده‌ام پر ز واهمه کرببلا تویی نکند عین کوفه‌ام تو حیدر و منم که چو دیوار کوچه‌ام بی غیرتم خودم و خودم شاکی‌ام ز خود آلوده‌ام ز خاک خودم خاکی‌ام ز خود شاید که فاطمیه دهد بال و پر مرا این روضه‌ها چو لعل کند خونجگر مرا شاید که قیمتی بشوم وقت مانده است مادر میان روضه مرا نیز خوانده است بی خود که نیست دعوت زهرا میان جمع می‌سوزم و فدای سرش می‌شوم چو شمع ای مادر حسین ببین شمع سوخته‌م چشمان خیس را به دو طفل تو دوختم گاهی توسلی به حسن گآه هم حسین این جاده می‌رسد به توسل به زینبین ای مادر حسین به جان دو دخترت ای خواهر حسین تو را جان مادرت شرمنده‌مان نکن که نگاه همه به ماست این آخرالزمان همه‌اش مثل کربلاست ما تشنه‌ایم، تشنه‌ی یک جرعه غیرتیم وصلیم بر شما و بریده ز غیرتیم غیرت بده به ما که ببینی محرم است امنیتی برای تو مهدی فراهم است @daftaresher110
ای یوسفی که شعر چکیده ز جام تو آذین نمی‌کنی سرِ من را به گام تو یوسف که عاشق تو زلیخا نمی‌شود ای کمتر از مرام زلیخا مرام تو در خواب خویش ببینی که یک زمان این چرخ سفله خوی بگردد به کام تو دلبر اگر نگاه به رویت نمی‌کند ایراد توست قرعه نگشته به نام تو @daftaresher110
شعر را خواندی ولی پاسخ ندادی بیخیال منتت را می‌کشم پاسخ نده خونم حلال غیرتو هرشعر عشقی راکه خواندم کفر بود شاعر سرپیچ از شارع، بگوید ابتذال غیر رویت گر به رویی رو کنم پر رو شدم کم کن این روی مرا با رونمایی از جمال یار هم سنگ شما باشد چه زیبا گوهری ای جمالت با جلال آمیخته فخر رجال @daftaresher110
چرا یکبار چشمم را به رخسارت جلا دادی؟ منی که سنگ بودم را شبیه آب وا دادی... @daftaresher110
دیر آمدم من را ببخش ای شاهزاده طاووس تو، من نوکر این خانواده گاهی کنیزی دل به اربابی ببازد پر روست اما پاک گشته بی اراده ارباب‌های ما همه ختم مرامند با نوکران هم عشق می‌بازند ساده شور شهادت آخر این شاهراست گر شک نداری باز باشد راه جاده @daftaresher110