eitaa logo
دفتر شعر گهر
227 دنبال‌کننده
448 عکس
43 ویدیو
1 فایل
ای آنکه رباعی مرا می‌خوانی تا روضه‌ی بعد منتظر می‌مانی در وقت صله گرفتن از آل الله در اجرت روضه با #گهر یکسانی #گهر https://eitaa.com/daftaresher110 آثار ط. اسدیان مدیریت کانال @fatemiioon
مشاهده در ایتا
دانلود
ما متحدیم، دانش آموزانیم ما پیرو خطِّ سیزده آبانیم آینده نگار کشور ایرانیم مردانه به پای این وطن می‌مانیم از سمــت سپـــاه جمـــکران می‌آییم با سیـــدعلی رهبــــرمان می‌آییم در مسجد تو نمـــاز هم می‌خوانیم با مهدے صاحــــب‌الزمان می‌آییم @daftaresher110
آمدید ایران به دنبال برادر جانتان جان ما و بچه‌هامان تا ابد قربانتان از نمکدان شما دریای قم هم شور شد خواندی آنجا که دو رکعت عشق بیت النور شد چادر پاک شما شد آبروی این دیار چادر ما هم حماسی شد به لطف کردگار جنگ اکنون بر سر این چادرِ ارث شماست خوب می‌دانند چادر پرچم دین خداست از زمانی که علم با دست سقا آه شد چادر زینب همیشه پرچم این راه شد یک سفر با خستگی تا ساوه دیدی راه را با امید اینکه می‌بینی دوباره شاه را نانجیبانی ولی از سمت ساوه آمدند دشمنان فتنه گر نخل امیدت را زدند دور اهل کاروان دشمن حصاری بسته بود چشمتان از دیدن تعداد آن‌ها خسته بود دست بر شمشیر بردند و دفاع از حرم این مدافع‌ها برادرها و من هم خواهرم پیش چشمم هر برادر که به خون افتاده بود هر چه محرم بود در راه خدا جان داده بود بی کس و تنها زنان بین بیابان مانده و هم ز ساوه رانده و در دشت بی جان مانده و با بدن‌های پر از خون که به دستان مانده و نامه با چشم انتظاری از رضاجان مانده و چشم امیدم، رضاجان در بیابان مانده‌ایم ما زنان تنها و سرگردان و حیران مانده‌ایم ناگهان از قم خدا موسای خزرج را رساند دختران پاک را بر محملی والا نشاند راهی قم شد ولی با احترام بی دریغ قصد قربت کرده اهل قم ولی از این طریق بعد از آن دیگر خدایی چادری خاکی نشد بانویی از دیده‌ی نامحرمان شاکی نشد وقت رفتن شد ولی این فاطمه زخمی نبود کس نگفته بوده باشد صورت بانو کبود روزی آمد اهل قم با گریه و فریاد خویش وقت دفن فاطمه رخسار را کردند ریش محرمی کو تا بدن را خاک گرداند خدا یا رضا و یا جواد و یا جواد و یا رضا آمدند از راه دو محرم ولی چه محرمی بسته صورت چشم پر خون حال و روز درهمی هم رضا آمد به دیدن هم جواد آمد خدا خواهر غمدیده آمد دلبرت آمد رضا ٫٫آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا نازنین حالا که من افتاده‌ام از پا چرا٫٫ @daftaresher110
هدیه این بیتِ بلافاصله تقدیم شما همه‌ی نسلِ من این سلسله تقدیم شما خواستی زنده بمانند که نوکر باشند خواستی تا به ابد کشته‌ی بی سر باشند من ادب می‌کنم امشب همه چیزم تقدیم هر چه خواهید همین لحظه تماماً تسلیم بندگی کردن ما پیشکش آدم نکشیم کوچه‌ی دلبر دلداده به آتش نکشیم حیف عمری سپری شد ولی آدم نشدیم چون همه مدعیان لایق خاتم نشدیم با ضررهای فراوان ولی امشب هستم چشم امید به سلطان خراسان بستم ای که سلطان خراسانی و ارباب جهان به نگاهی همه ما را به وصالش برسان دل ما تنگ شود مثل دلارام حسن آنکه گم گذشته‌ی دنیاست شود دلبر من گر منم حاجت بسیار بگیرم چه شود امشب از دست شما یار بگیرم چه شود نذر کردم که اگر حاجت ما را بدهید فاطمیه به سراپرده‌ی ما پا بنهید چادر روضه که آتش بزند دل‌ها را حل کند ساده و بی واسطه مشکل‌ها را دلم امشب چه گواهیِّ عجیبی داده چشم دلدار گمانم به گهر افتاده شکر و صد بار دگر شکر که بیدارم کرد صبر ایوب چنین لایق دیدارم کرد @daftaresher110
جمعیت عشاق پریشان شده یاران کو مادر دهری که ز دل عشق بزاید @daftaresher110
موج جمعیت ما رو به پریشانی رفت یار می‌آید و با جمع پریشان چه کنم؟ @daftaresher110
آنانکه به فکر خواری ایرانند کفتار میان دسته‌ی شیرانند شیری که نشسته با دمش سرگرمند در لحظه‌ی حمله لقمه‌ای آسانند چون خون بدهی جامعه تهذیب شود فتنه گر داخلی که تعقیب شود ای وای بر آن فتنه گر همسایه شاید که در این تجزیه ترکیب شود @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
با نام علی به وجد آمد این جان ز گِل علی سرشته بی حب علی اسیر شیطان با عشق علی منم فرشته @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
"بی قرارت گشتم و می‌خواهمت دیوانه‌وار" لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات وزن محبوب من و هر شیعه و پروردگار بی خود از خود یاد حیدر می‌کنم دیوانه‌وار هر کجا این وزن با این قافیه شد آشکار مصرع محبوب من در مستی و حال خمار لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار بیخیال وزن و آرایه فقط عشق علی می‌کند هر شعر را بانظم و شیرین چون انار نظم و تقوا را سفارش کرد مولا از قرار من کجا، تقوا و نظم و خواهش دلدل سوار @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
صدف حجاب و تو ، شرف ره و تو رهگذر، مسیر توست پر خطر، هدف خدای دادگر، حجاب تو شده سپر، سپر میان این خطر نده ز دست رهگذر به عشق همقدم تویی، مدافع حرم تویی، شکوه محترم تویی، حجاب تو سلاح تو @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
دل به او بستم نبستم او به رویم خنده کرد با نگاه مهربانش عشق را شرمنده کرد من فقط از عشق حرف و ادعا بودم ولی کشته شد در قتلگه تا قلب من را زنده کرد تا ابد بردی تمام عشق را در زیر دِین من کجا و تو کجا؟ شرمنده‌ام کردی حسین @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
آمدم اما تو حالا نیستی ای که بودی ای که رفتی کیستی؟ آمدم اما به دنبال دلم رفته بودم در جواب چیستی... بین عقل و عشق حیران گشته‌ام گوهر حیران چگونه زیستی؟ @daftaresher110
هدایت شده از دفتر شعر گهر
عشق دُرّ است به هر بی سر و پایی ندهند بین سی مرغ به هر جوجه که جایی ندهند ما شبیه همه‌ی خلق در این راه گمیم رفتن از خویش به عشق است به مایی ندهند خوش به حال شهدا‌‌‌... عشق آن بود که در میکده همت کرده @daftaresher110