eitaa logo
دفتر شعر من
95 دنبال‌کننده
11 عکس
16 ویدیو
0 فایل
اشعار سید عسکر رئیس السادات
مشاهده در ایتا
دانلود
گریه گریه ، گریه گریه ، گریه ول کن نیستم گر تو عاشق بوده ای غواص ، پس من کیستم گفت من بر دست و پایم بند کی گردم دگر بنده ای دریاییم ، من اهل اینجا نیستم رسمِ عاشق پیشگی این نیست ، معمولی شوی وضع گر اینگونه باشد بی صفا ، من نیستم شیوه ای نو آورم ، من در بیان عشق او تا که اثبات نمایم ، پای دل می ایستم غوطه ور در خاک می گردم ، به جای آب هم تا که معلوم آورم ، در جستجوی چیستم رفت آخر عسکری ، غواص با بندی به دست گفت با این رفتنش ، در عشق الحق بیستم  بیست و هشتم خرداد نود و چهار  آخرین بازنگری ۱۱تیر۹۹
پایه های میز تو، بر خون من بر پا شده پس به بیت المال نفست از چه بی پروا شده؟ دستهای بسته ی من افتخار کشور‌ است دستهای باز تو آلوده و رسواشده! بیست و هفتم خرداد نود و چهار آخرین بازبینی ۱۱تیر۹۹
دست و پایم به زمین بند نبود هر چه کردند نشد هر چه بستند نشد دست و پایم به زمین بند نشد چه سبکبال پریدم ز زمین چه سبکبال پریدم ز زمین لحظه ای بود و همین من از آن بالاها بر کسانی که مرا بند زدند خنده می کردم و گاهی گریه مادرم غصه مخور به خدا جای من اینجا خوبست من فقط یک نگرانی دارم آنچه را حفظ نمودم نبرند!  بیست و ششم خرداد نود و چهار 
از مادر نه شهید باید ترسید از هر که گلش پرید باید ترسید از آنکه نه داده جان، نه مال و نه شهید از قائله سفره چید باید ترسید هر کس که به جنگ رفت عزیزش و نرفت از حامی و از عنید باید ترسید از آن که به مادر شهیدان نرسید تا آنکه بشد وحید باید ترسید باید پدر شهید گردد مسؤول از عامل بی شهید باید ترسید از کره خری که بیم جان گرداندش در معرکه نا پدید باید ترسید از آنکه مدام حرف زد جای عمل از وعده و از وعید باید ترسید از پینه ی بی نماز ، قصر درویش از چفیه زن جدید باید ترسید از آنکه ز کد خدا فراتر ز خدا ترسید، به محض دید باید ترسید ای عسکری از شعار تدبیر و امید با هر که ز ره رسید باید ترسید ۱۲تیر۹۹
جمع کفتارها به صف گشتند شیر نر چون به بیشه تنها ماند باز هم سرو دیگری افتاد داغ فقدان او به دلها ماند شیر مردان ناب این سامان بی حریفند چونکه در پیکار خوب فهمیده دشمن از این رو می شود حربه ی ترور تکرار می نمایند اجیر فوج شغال تا ز شیران کنند جاسوسی تا به این شیوه بهر مام وطن طی نمایند راه معکوسی هر کجا بود مالک اشتر اشعثی پست در کمین بوده است حذف مردان به ضرب نامردی است از زمان علی همین بوده است قتل قاسم اگرچه پاسخ داشت بود اما اگر که محکم تر در سر خصم باز می افتاد نقشه ی قتل قاسمی دیگر از جهان پر کشید محسن هم گوییا سخت میل قاسم داشت هر که حق بود و بود یاور حق حزب ابلیس را مخاصم داشت ۸آذر۹۹
. جمعی که از وطن به جدایی فتاده اند در پای اجنبی به گدایی فتاده اند بی مالیات دم ز عدالت زنند و حق بر خلق خود به حرف فدایی فتاده اند از کی وکیل مردم این مملکت شدند بر دردشان به فکر دوایی فتاده اند حاجت چنان به درگه بیگانگان برند گویا به آستان خدایی فتاده اند صد ها هزار تن شده قربانی وطن بر عزتش به رنج و بلایی فتاده اند ما ملت امام حسینیم کی شویم زآنها که از خطا به نوایی فتاده اند گوییم مرگ سرخ به از ننگ ذلت است خوبان به پای دولت غایی فتاده اند ای عسکری ز گریه ی آنها مخور فریب آنها که هر زمان به هوایی فتاده اند ۲۴ مرداد۱۴۰۰ https://www.instagram.com/p/CSmHWqfD883/?utm_medium=share_sheet
. با عشق خود معلم ایثار می شوی با بذل جان مدافع بیمار می شوی هی آب می زنی به رخ از فرط خستگی بی خواب می شوی به خود آوار می شوی چون جبهه می بری همه اهل و عیال را مخلص ترین بسیجی ادوار می شوی ارزانترین سپاه سلامت در این جهان با شیوه ای گران ولی آزار می شوی اما خدا خودش به تو لبخند می زند حتی اگر به جامعه بر دار می شوی حتی اگر نفهمدت عامی و خاص هم سرخورده از ملامت اغیار می شوی چون با خدا معامله کردی دگر چه باک بر غیر،عسکری چو بدهکار می شوی ۳۱ خرداد ۱۴۰۱ https://www.instagram.com/p/CfEdC8sM6-2/?igshid=MDJmNzVkMjY=
. دشمن چو می نهد به مقام تو احترام باید چه نام داد خودی را ز قول خام سنگ محک شدی تو به حب وطن عجیب دارد بر آنکه حب تو دارد وطن سلام خط و نشان کشیدنت ای شیر بر ددان دارد چو هست مبحث مردانگی، دوام تو قهرمان ملی کل جهان شدی انسان گرفت با تو ز پتیاره انتقام هر چند منکرند مقام تو را خسان در شام و در عراق و هم ایران توای بنام ناکس که بر مقام شهادت نمی رسد زیبد بر آنکه آل عبا را بود غلام کی غیر حق مقرب درگاه حق شود ای عسکری نگار به لوح دل این پیام ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ آخرین بازنگری ۱۰ دی ۱۴۰۲
باز یک گوشه ی شهر چادری خاکی شد کوچه ای زنده شد و فصل غمناکی شد جور شد جمع همه اهل فحشا و نفاق باز از سوی بدی هجمه بر پاکی شد باز هم دشنه به دست شمر آمد به میان باز از نسل حسین مردی افلاکی شد باز هم در دل شب مقتلی گشت به پا باز از نسل بشر آسمان شاکی شد بر سرود حق تا پشت پا زد ظالم لب فرو بستنها کینه را حاکی شد باز هفتاد و دو تن مرد و یک فوج شقی باز بر لشکر حق فصل بی باکی شد عسکری جا ماندی باز هم از شهدا غیر از اسم تو بر سنگ حکاکی شد ۱۸ آبان ۱۴۰۱
به خان طومان سپاه حق مقر یافت که شیطانی خیانت را ثمر یافت به داعش گفت اگر این گونه ماند برای جانتان باید مفر یافت شیاطین متحد گشتند علیه تباری که شهادت را ظفر یافت و خان طومان بماند و کربلایش و آن جمعی که از خوبان اثر یافت فدا گشتند آن یاران عاشق که این کشور رهایی از خطر یافت به آنها عسکری ماییم مدیون اگر وجدانمان از حق خبر یافت ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
با عشق ولی به دست خالی پیروز شدی چه خوب و عالی تا آنکه نیابد آن حرامی بر ظلم مضاعفش مجالی آن دیو مسلحی که می خواست از جهل و جفا کند قتالی هر چند که ایزدت دهد اجر شایسته و لایق مدالی تکرار جنایتی که باشد ما را به وقوع آن سوالی بر حافظ امنیت نکو نیست بر ضربت خصم این توالی از امر رصد نباش غافل از هر احدی در این حوالی از عسکری این سخن فرا گیر چون نیست حریف ما خیالی ۲۴ مرداد ۱۴۰۲ بازنگری ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
این نکته را باید دلا فهمیده باشی از خود گذر کن تا تو هم فهمیده باشی