💠دیدار با سید احمد فردید، فیلسوف غربزدگی
🖋دکتر مهدی نصیری
🔸دکتر فردید (متوفی ۱۳۷۳ ش) بدون شک یکی از جدی ترین متفکران معاصر ایران است، هر چند همچنان گرفتار یک تحریم و بایکوت نیم قرنه از سوی روشنفکران مدافع جامعه باز و انقلابیون فلسفه زده صدرایی است.
🔸طیف رنگارنگی از صاحب نظران معاصر چون جلال آل احمد، سید حسین نصر، داریوش شایگان،رضا داوری اردکانی، داریوش آشوری، احسان نراقی، حمید عنایت، امیر حسین جهانبگلو، محمد مددپور، محمد رجبی، عباس معارف، علی معلم دامغانی، مرتضی آوینی با شدت و ضعفی متفاوت از فردید متاثر بوده اند. هر چند برخی از آنان مانند شایگان و آشوری بعدا به منتقدان و مخالفان جدی او تبدیل شدند.
🔸دکتر فردید ارائه دهنده نگرشی عمیق و ماهیت کاو از مدرنیته و تجدد بود و در شرایطی که شیخ و شابّ در برابر برق علم و تکنولوژی مدرن دل و دین از دست می دادند، او از عمق اومانیستی و خودبنیادانه مدرنیته و ایلغار غرب جدید علیه جهان و بشریت، در فضای دانشگاهی و روشنفکری سخن می گفت.
🔸روشنفکران متاثر از پوپر که مدافع وضع موجود عالمند و حاکمیت لیبرال دموکراسی را آخرین منزلگاه سیر تکاملی بشر می دانند، با فردید به شدت در ستیز بودند و با نفوذی که در دهه نخست انقلاب در ارگان های فرهنگی نظام مانند ارشاد و صدا و سیما و دانشگاهها و شورای عالی انقلاب فرهنگی داشتند، به شدت عرصه را بر فردید و تراوشات فکری او تنگ کردند و مجالی برای بروز و ظهور آن نگذاشتند.
🔸سید مرتضی آوینی با آن که متاثر از آرای فردید و شاگردان او همچون دکتر داوری بود، هرگز به دیدار فردید که همیشه در دسترس و مشتاق دیدار دوستانش بود، نرفت. شهریار زرشناس برای من نقل کرد که روزی در مجله سوره به آوینی پیشنهاد داده که به دیدار فردید برویم اما او نپذیرفت و گفت: من به دیدار فردید نرفته متهم به فردیدیسم هستم، وای به وقتی که بفهمند من به دیدار او رفته ام!
🔸اما این فضای بایکوت مانع دیدارمن ـ به عنوان مدیر مسئول روزنامه کیهان که می توانست باعث اتهام فردیدیسم به کیهان نیز شود ـ با فردید نشد و از همین رو در سال 71 یا 72 به اتفاق آقایان حجت الاسلام محمد علی معلی و یوسفعلی میرشکاک به دیدن او در منزلش رفتیم و ساعتی را با او گپ زدیم. اگر چه در آغاز دیدار، تعرض تندش به برخی از افراد توی ذوقمان زد اما وقتی وارد بحث های غربشناسی اش شد میخکوب حرفهایش شدیم و سراپا گوش.
🔸علاوه بر روشنفکران، اهل فلسفه و پیروان حکمت متعالیه هم به دلیل نقد فردید بر فلسفه یونانی و عدم توافق آنها با نقد او به علم و تکنولوژی مدرن که برای آن چون چاقوی آشپزخانه ماهیت خنثی و لابشرط قائلند، (علی رغم مواضع انقلابی او و حمایتش از امام خمینی) هیچ گاه روی خوش به فردید نشان ندادند.
🔸اما این مخالفت صدراییان با فردید گاه وجه بامزه ای نیز پیدا می کند و آن این که فردید را متهم به التقاط هایدگری می کنند. البته فردید از فیلسوف آلمانی هایدگر متاثر بود و خود می گفت که من تفسیر و خوانشی اسلامی از هایدگر ارائه می کنم اما مساله این است که صدراییان که فلسفه یونانی را به نام حکمت اسلامی قالب زده و بر حوزه های علمیه تشیع غالب کرده اند، چگونه التقاط آشکار خود را نادیده و به التقاط فردید خرده و ایراد می گیرند.
🔸التقاط و عدم دسترسی به اسلام ناب در غیاب فصل الخطاب معصوم در فراتر از مسلمات و اجماعیات دین و مذهب، مصیبت و مشکل همگانی است و کسی نمی تواند در مسائل و موضوعات اختلافی دینی به سادگی ادعای وصول به حقیقت و حکم واقعی خداوند را داشته باشد و اساسا مفتوح بودن باب اجتهاد در عصر غیبت معنایی جز این ندارد که حقیقت یقینی در فراتر از مسلمات و قطعیات نزد فقیه و یا مجتهدی خاص نیست و هر مجتهدی باید خود مستقلا برای فهم بهتر مسائل و مقاصد کتاب و سنت و عقل تلاش و استفراغ وسع کند.
🔸اگر قرار باشد میزان خلوص و عدم التقاط در موضوع غرب شناسی را در مورد متفکرانی چون طباطبایی و مطهری و فردید محک بزنیم به نظر حقیر دیدگاه فردید به مبانی قران و سنت و عقل بسی نزدیکتر از آن دو بزرگ دیگر است و اشکال وارده به فردید در این موضوع یکی از جهت تاثر از مبانی هایدگر و دیگری تاثر از مبانی ابن عربی (در علم الاسماء تاریخی) است و البته اگر اخذ از ابن عربی ایراد دارد ـ که دارد ـ باید پیش و بیش از فردید دانشگاهی، صدراییان حوزوی را سرزنش کرد که توحید و دیگر اصول عقاید خود را به توحید تشبیهی مخالف عقل و وحی ابن عربی گره زده اند.
🔸جالب است که فردید ادعای خلوص و نابی اندیشه نداشت و با وقوف بر عمق تاثیر غرب و مدرنیته بر عالم و آدم، می گفت همه ما غربزده ایم، منتها من غربزده خودآگاهم و غرب و غربزدگی ام را می فهمم اما بسیاری متوجه غربزدگی شان نیستند.
-به نقل از کانال نویسنده
#غرب_زدگی
#علوم_اسلامی
#فلسفه
#فردید
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠تکنوکراتهای حوزوی!
🔸حاشیه بر صحبتهای اخیر دکتر مهاجرانی درباره دانشآموختگان حوزوی
🖊صادق بابایی:
🔹۱_ داریوش آشوری در "دانشنامه سیاسی" مینویسد: فن سالاری یا تکنوکراسی اصطلاحی است که در ۱۹۱۹ ویلیام هنری اسمیث، نویسندهی آمریکایی، ساخت و با آن، پیشنهادِ حکومت فنکاران را مطرح کرد. یعنی سیستمی که دانش تخصصی، در آن به عنوان مهمترین فاکتور مورد توجه قرار میگیرد. پیشینه شهرت این واژه در حوزه عمومی کشور ما نیز به استخدام این واژه توسط رهبری در حرم رضوی برمیگردد که در مورد اعضای حزب کارگزاران سازندگی و همفکران آنها بکار گرفته شد.
🔹۲_ در هفتهای که گذشت، بیبیسی فارسی برنامهای را به کارشناسی مهاجرانی و حسن شریعتمداری روی آنتن برد و یکساعتی را پیرامون "نسل دوم روحانیت و توانایی اداره کشور توسط ایشان" به بحث نشستند. از خلال سخنان گوناگون مطرح شده در آن مناظره، ذهن نگارنده از سخنی گَزیده شد که مهاجرانی بر زبان راند، مبنی بر دفاع تمامقد از توانمندی نسل روحانیون پساانقلاب که اگرچه ممکن است روحیه بهشتی و مطهری و طالقانی در آنها کمتر رویت شود، اما سواد و مهارتهایی در چنته دارند که از برای ادارهی ج.ا کفایت میکند؛ طلبههای حوزهخوانده و در موارد بسیاری دانشگاه دیدهای که اغلب زباندانند و مجهز شده به علوم روز فرهنگی سیاسی و مدیریتی میباشند.
🔹۳_این نخستین بار نیست که امتیازهای حوزهی علمیه پسا انقلاب و طلاب مشغول در آن، برای روشنفکران و اپوزیسیون به اصطلاح لندننشین و... ، مطمح نظر واقع شده است. اما آنچه برای من بعنوان یک طلبهی سطح سه حوزه قم با زیست بوم ۱۱ سالهی حوزوی حائز اهمیت بود، امری متفاوت از موارد مزبور است و آن، عبور ازین لایههای خوش خطوخال و دهن پرکن به سطوح عمیقتر میباشد که شاید پرداختن بدانها جز از خویشتن خودمان نیز برنیاید.
🔹دغدغه این نوشتار هم مشخصاً همان چیزیست که با کمی مماشاتِ در اصطلاح، جریان غیر طراحی شده اما معتنابه تکنوکراتهای حوزوی خواندمش! جریانی متشکل از جمع نسبتاً کثیر طلاب که بصورت مستقیم و غیرمستقیم به سیستمهای اداری و فرهنگی ج.ا خدمت میکنند، اما احتمالا کم نیستند در میانشان، کسانی که از صمیم جان، اعتقاد چندانی به اسلام سیاسی و آرمانهای حکومت ندارند و فارغ از تمام جنجالها، صرفاً گشتهاند تا از سفرهای پاک، لقمهای حلال برای معاش خویش بستانند. اتفاقاً من فکر میکنم آقای مهاجرانی اشتباه میکند! مدیران روحانی و طلبه اغلب باسوادند و از مهارتهای شاخصی برخوردارند، اما لزوماً کادر انقلاب و انقلابی نیستند. بسیاری از آنها صرفاً تزشان اینست که در حیطه مسئولیت محوله، کارشان را بخوبی انجام دهند و حقوق طیّب و طاهری سر سفره عائله ببرند. جمعی از تکنوکراتهای فرهنگی_دینی، و دیگر همین!
🔹۴_ حال، این لزوماً بدان معنا نیست که انبوهی از طلاب ضد انقلاب، بالفعل، حیّ و حاضرند و با نفوذی خزنده، سطوح گوناگون مراکز حوزوی و غیر حوزوی را به تسخیر خود درآوردهاند! بلکه محل سخن، تنها در سطح و طراز همسویی کارگزاران اداری و مدیریتی حوزوی با اهداف انقلاب است، و ادعای مشخص نگارنده آنست که با توجه به مشاهدات شخصی، این طراز و آن همسویی، آنچنان رفیع احساس نمیشود. شاید آنچه امثال مهاجرانیها از دور میبینند و گمان میکنند حکومت و حوزه انقلابی، در طول سالیانی، مجموعهی عظیمی از کادرهای وفادار به خویش را تربیت کرده و میکند، از فاصلهی نزدیک و در بطن کار، به صورتی متفاوت رخ نماید.
🔹مسلماً نه آماری در کار است و نه تحقیقاتی میدانی در میان؛ آنچه نوشتم و از نظرتان گذشت، صرفاً ثمرهی استشمامهای اجتماعی یک طلبه از اتمسفر پیرامون خود در حوزه علمیه قم است، حال آنکه چنین پدیدهای تا چه حد جدی و برجسته است و ریشههایش دقیقا در کجاست و اینکه اگر چنین باشد که آمد، آنوقت چه ثمرات و عواقبی، سیستم مدیریتی حوزههای ما را انتظار میکشد، از عهدهی این قلم و حوصلهی این نوشتار خارج است. ما بر حسب وظیفه، آنچه شرط بلاغ است با بزرگان گوییم، تا باز، کی و کجا توفیقی به چهکَس دست دهد که جُهدی علمی به خرج دهد و این داوریهای ما را به نزد داوران بیندازد... والله المستعان.
@saraeer
@daghdagheha
💠فاصله تمدنی «قم» با «رم» روز به روز کمتر می شود!
🖋استاد مهدی نصیری
♦️حجت الاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجت پور، مدیر حوزه های علمیه زنان اخیرا اظهار داشته اند:
«نگرانی راجع به سیمای شهر قم نباید به پوشش زنان تقلیل داده شود، زیرا امروز نوع شهرسازی و سبک زندگی افراد و تغییر چهره قم نیز مشمول این نگرانی هستند. هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف یکی از پایگاه های دشمن در زمینه ایجاد نافرمانی های اجتماعی بوده و می خواهد از طریق این چالش، مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد.»
◾درباره این سخنان چند ملاحظه و ان قلت طلبگی وجود دارد:
🔸امروز شاخص های تحول در سیمای یک شهر یا تمدن، بسیار متنوع تر و عمیق تر از پدیده هایی چون حجاب و شهرسازی و مثلا حضور بانوان شل حجاب و یا آرایش کرده در فروشگاهها و کافه رستورانهای قم و ... می باشد و البته باید بسیار خرسند باشیم که بالاخره بعد از چهل سال، از نماد تمدنی حجاب یک قدم فراتر گذاشتیم و مثلا به معماری هم رسیده ایم و این یعنی یک تحول عظیم! در روند تحولات گفتمانی و تمدنی حوزه های علمیه.
🔸 لایه های کمی عمیق تر این تحول، حضور ماهواره در حد اقل 30% از خانه های قمی ها و البته بسیار مهمتر و تاثیر گذارتر از آن، گسترش سریع فضای مجازی در بین اکثریت قاطع همه مردم ایران است که می دانیم در کنار البته برخی کارکردهای بسیار مثبت آن (مانند سخت و تلخ کردن حکمرانی بر برخي مسئولان غافل و از خود و همه چیز راضی که هر خطا و گاف آنها می تواند به سرعت در این فضا منتشر شود و چرتها را پاره کند) چه تحولات سهمگین و زیانبار فرهنگی و تمدنی را بر جوامع از جمله جامعه ما تحمیل می کند.
🔸و باز عمیق تر از این ها، گسترش آموزش عالی و دانشگاهها در قم است که خروجی نهایی اینها (بر اساس یک معدل گیری) نه در قم و نه در هیچ جای ایران در جهت گفتمان و مرجعیت سنتی و دینی نیست و بلکه آورده آن برای تفکر و اندیشه و سبک زندگی مدرن با فاصله درصدی زیادی، بیشتر از آورده آن برای سنت است.
🔸همین که مصاحبه کننده با جناب رییسی (در مصاحبه اخیر) بارها و بارها به شکلی ملال آور از عنوان دکتر استفاده می کند و یک بار هم تا جایی که من توجه کردم، از عنوان آیت الله استفاده نمی کند را باید از نشانه های ـ البته دم دستی ـ غلبه گفتمان دکتری بر آیت اللهی در کشور و فضای عمومی و رسانه ملی دانست!
🔸و عمیق تر از این، سرعت گرفتن یک امر مدرن دیگر یعنی تضعیف و فروپاشی خانواده در سراسر کشور و از جمله قم است که اخیرا در خطبه های نماز جمعه روز قدس مورد هشدار أيت الله اعرافی قرار گرفت و البته هرگز به اندازه یک دهها هزارم یک درگیری خیابانی امر به معروفی بر سر حجاب علی رغم آن که مطرح کننده آن رییس حوزه بود، در فضای مجازی و حتی محافل حوزوی پژواک نداشت.
و با کمی تامل می توان دالّ های عمیق تری برای بحران موجود تمدنی ـ که به تدریج دارد فاصله تمدنی «قم» را با «رم» کم می کند ـ یافت.
🔸 ظاهرا این حق مسلم حوزه علمیه است که راه خود را برود و گوش به این حرفهای پرت! و بی ربط! نسپارد و همچنان به اصول و فقه متورّم و حکمت و فلسفه عقیم خود بچسبد و بنازد و سودای فقه تمدن ساز و نظام ساز را هم داشته باشد و حتی در حد یک جزوه صد صفحه ای در سرفصل های آموزشی خود به طلاب و روحانیون از روند تحولات تمدنی دو سه قرن اخیر عالَم و كشاكش و دیالکتیک سنت و تجدد اطلاع و تحلیل ندهد.
پس با همین دست فرمان برویم تا ببینیم به کجا می رسیم.
🔻پ ن: اگر کسی از این سطور، لزوم دامن زدن به نزاع خیابانی و حتی رسانه ای بین سنت و مدرنیته از نوع کینه ورزانه و نه همدلانه آن و برخورد قهر آمیز با مساله حجاب و ماهواره و دانشگاهها و علوم انسانی و فضای مجازی و یا هر چیز دیگری را استفاده کند، البته منظور حقیر را نفهمیده است.
-به نقل از کانال فقاهت
#آسیب_شناسی
#قم
#فرهنگ
@daghdagheha
💠تمدن اسلامی از واقعیت تا آرزو
🖋استاد رسول جعفریان
🔸این که در حال حاضر، تعداد زیادی از پژوهشگر و استاد در مراکز پژوهشی قم و تهران و مشهد، به فکر کردن در باره رابطه انقلاب و تمدن می پردازند، از این نظر که به تفکر می پردازند، امر مطلوبی است، اما مسأله این است که آنان از وضع و قصد خود آگاه باشند، این که می خواهند اصول دلبخواه و مورد رضایت امروزین خود را به عنوان تمدن ثابت کنند، یا آن که در صدد شناخت تاریخ گذشته و تنظیم آن معلومات و کشفیات، برای شکل دهی به تمدن امروزی هستند. این دو با هم فرق دارد.
🔸از ادبیات مشترک این افراد، مفاهیمی که در بحث استفاده می کنند، و نیز سامانه های ذهنی که ایجاد می کنند، می توان حدس زد که آنها بیشتر در اندیشه اثبات آمال و آرزوهای مطابق اصولی هستند که در این زمانه آنها را درست می دانند، در حالی که، بسیاری از آنچه به عنوان حقایق لازم التحقق از آنها یاد می کنند، مسائلی است که اکثریت جامعه روحانیت و یا جامعه متدینین، مثلا صد سال یا دویست سال قبل، حتی یک درصد هم به این اصول نگاه مثبت نداشت. برخی از آنها، هنوز هم همین طور است. ولی در امروزه، اینان در صدد اثبات آن مفاهیم به عنوان اصول تمدن اسلامی هستند، و تصویری ارائه می دهند که گویی اینها اصول درستی است که از قدیم هم مورد قبول همه بوده است. در موارد مشابه هم همین طور است. مثلا اگر در یک مساله فقهی، نگاه تازه ای باشد، همواره تلاش می شود تا ثابت شود، از قدیم الایام همین نظر بوده و گویی مخالفان در این مسأله استثناءهای غیر قابل ذکر هستند.
🔸در باره شناخت تمدن گذشته هم، جنبه هایی که به عنوان وجه مطلوب و مثبت پذیرفته شده، اغلب با تحریف تاریخ همراه بوده و نوعی اقتباس مشکوک و متزلزل از تاریخ است. در این موارد، با دگرگون کردن مواد تاریخ، تحلیل جهت دار آنها و ارائه دیدگاههایی که متناسب با گفتمان های جاری است، سعی می شود تصویری دلبخواه از آنها بدست داده شود. فرض کنید امروز در دنیا، دمکراسی، انسانگرایی، حقوق زن یا کودک یا جز آن و حتی مسأله ای مانند حقوق حیوانات مهم است. تلاش این است تا نشان داده شود همه اینها، در دل فرهنگ و تمدن ما، اصولی پذیرفته شده بوده است.
🔸تئوریسین های تمدن اسلامی، دو گروه محافظه کار و لیبرال هستند. برای مثال جانبداران لیبرالیسم در این زمینه، فعالیت می کنند تا از قرن چهارم نمونه هایی از تکثر عرضه کنند و نشان دهند که اینها همان چیزی است که در یک تمدن درست در پی آن هستند. آنها در همین زمینه، هر آنچه را از تاریخ قبول ندارند، به بنی امیه و بنی عباس و امیران فاسد نسبت می دهند. حتی از علمایی که مثلا آن تکثر را قبول ندارند، به عنوان کسانی یاد می کنند که همراه حکومت های فاسد بوده اند. در واقع، آنها مطلقا عملکرد هزار و سیصد ساله خلافت را، وقتی از نظرشان منفی است، جزو تمدن اسلامی نمی دانند، و کل تمدن اسلامی مقبولشان را در همان چند برخوردی که به دید آنان مثبت است، و مثلا یک حاکم در فلان شهر مثلا عضد الدوله انجام داده، خلاصه می کنند.
🔸در واقع، بیشتر تلاشهایی که در باره تعریف تمدن اسلامی صورت می گیرد، بسیار بسیار بیش از آن که بیان درست اتفاقات گذشته و یک تفسیر درست و کامل و شامل تاریخی باشد، نوعی تاریخسازی، و نتیجه احساسات و عقلانیتی است که امروزه به عنوان گفتمان غالب در میان یک جمع معدود اما متمرکز در یک جغرافیا وجود دارد. این امر فی حد نفسه اشکالی ندارد، مشروط بر این که آنان که این اقدامات را انجام می دهند بدانند چه می کنند.
🔸اشکال در این است که این دوستان، تصور کنند این شبه کشفیات، امور تاریخی و واقعیت های موجود در گذشته این امت است و با چند ارجاع به چند به منبع تاریخی، ثابت می شود. و اما بدانند که بیش از کشف گذشته، در حال ساختن یک بنای تازه هستند، و البته اگر مخاطبان آنها هم این را دریافته باشند، کار آسان تر خواهد بود. نمی شود ذهن جامعه و خودشان، هم تصور کند که در حال بازسازی گذشته است ، و هم آماده باشد تا بدون مشکل و بی دردسر و گرفتاری در گذشته گرایی، یک ساختار نوین برای وضع موجود جامعه و اصلاح آن ارائه دهند.
🔸در واقع، یک مشکل تحریف تاریخ است. مشکل دیگر ساختن یک دنیای نوین امری که نیاز دارد تا ما ذهن های آزادتری داشته و در چارچوب ارزشهای کلی مقبول در جامعه و جهان، به طراحی بپردازیم.
-به نقل از کانال نویسنده
#تمدن
#تاریخ
#تمدن_اسلامی
@daghdagheha
💠سرطان تقلید در حوزههای علمیه
(چرا «بخارای حوزوی» متولد نمیشود؟)
🖋مهدی سلیمانیه
♦️مجلات علمی و پژوهشی چندین سال است که در ادامه فرآیند «بروکراتیزه شدن» و «شبهدانشگاهی شدن» حوزه، در این نهاد تکثیر میشوند. ظهور و تکثیری که نشان میدهد ساز و کارهای درونی حوزوی، دیگر برای تشویق طلاب به نوشتن کفایت نمیکند. ساز و کارهایی که نشان میدهد چگونه حوزه نیز به تقلید چشمبسته از مسیر دانشگاه افتاده است. مسیری که نشان میدهد که چگونه از «ساختن فرم» خاص خود عاجز مانده است. فرمی که با تاریخ، داشتهها، سرمایهها و منابع فرهنگی چند صدسالهاش نسبی داشته باشد و به صورتی «اجتهاد»ی، این بار نه در محتوا، که در فرم، خلاقانه ظهور کند.
♦️سؤال این است که این ساز و کار «مجلات علمی و پژوهشی» که در خود دانشگاه هم سالهاست شکست خورده و به خصوص در رشتههای علومانسانی، غالباً سهم و اثری در تولید دانش نداشته و اغلب تنها به کار ارتقاء و امتیاز و افزایش حقوق و تبدیل وضعیت و استخدام و هیأت علمی شدن دانشگاهیان آمده است، چطور به حوزههای علمیه هم سرایت کردهاست. آیا جز این است که علاقمندی حوزویان به این مجلات، نشان از تمایل پیدا و پنهان آنان به کسب امتیازات مالی و مادی و ارتقاء، چه در نظام دانشگاه و چه در نظام حوزوی اداری شده دارد؟
♦️سرایت و ظهور و گسترش این نشریات در حوزه، تکهای از پازل بزرگتر فاجعهآمیز «دانشگاهی شدن»، «شبه دانشگاهی شدن»، رقیق شدن و «اداری شدن» حوزه است. فرآیندی که مصادیق و عواقب دردناکش برای جامعه ایران و خود حوزه - اگر حوزهای ریشهدار در پنجاه سال آینده باقی بماند- را در کتاب «پل تا جزیره» شرح دادهام.
♦️آیا حوزه، حتی اگر بنای تقلید و گرتهبرداری دارد، نمیتواند از جنسهای با کیفیتتری در علومانسانی نظیر نشریات جریان روشنفکری چون «بخارا» و «نقد آگاه» و تجربیات موفقی چون «ارغنون» تقلید کند؟ نشریاتی که بی استفاده از دوپینگهای بیمعنایی چون امتیازات علمی و پژوهشی، با اتکاء به ساز و کارهای سرمایههای نمادینی چون مشارکت اندیشمندان اصلی این جریان و تداوم زمانی و دقت در محتوای منتشره و مواردی مانند آن، به جریانسازان واقعی روشنفکری و دانش انسانی در ایران بدل شوند؟
♦️آیا حوزویان جز با اتکاء به تجربهی شکستخوردهی «نشریات علمی و پژوهشی» در علوم انسانی دانشگاهی، لااقل امکان تقلید از تجربیات موفق «بخارا»گونه در علوم انسانی روشنفکری را ندارند؟ آیا حوزویان و عالمان حوزوی - دانشگاهی (نه «دکتر حجتالاسلامهای بروکرات») نمیتوانند گرد همآیند و بینیاز از به کارگیری ساز و کار امتیازات ساختگی علمی و پژوهشی و ضریب و ارتقاء، نهادی مطبوعاتی را ایجاد کنند که انتشار هر متن و مقالهای از هر طلبهای در آن، افتخاری برای وی تلقی شود و به جای فرار سرمایههای حوزوی به دانشگاه، میدان حوزوی را تقویت کند؟ آیا مصطفی محقق داماد و فیرحی و شبیری و رسول جعفریان و اساتید زن دانشور حوزوی و سایر اندیشمندان دردمند حوزوی که خود بخشی از سرمایههای حوزه و دانشگاه را شکل دادهاند، نمیتوانند «بخارایی حوزوی»بیافرینند؟ آیا نمیتوان به نشریهای علمی و حوزوی و دو زبانه با مشارکت حوزههای نجف و قم فکر کرد که نه به اتکای تجربیات شکستخوردهی غالب نشریات علمی و پژوهشی دانشگاهی، که با اتکاء به سرمایههای نمادین خود، چشم و چراغ و افتخار حوزه باشد؟ قطعاً میشود. «عندلیبان را چه پیش آمد هزاران را چه شد»؟
♦️آیا حوزویان - نه مقامات رسمی و اداری حوزوی - که طلاب دغدغهدار و حوزویان تربیت شده در سنتهای حوزوی، توان استفاده از ساز و کارها و سرمایههای ارزشمند و ریشهدار این نهاد را از دست دادهاند؟ آیا خلاقیت و توان حل مسأله در حوزه برای ساختن فرمهای خاص این نهاد از دست رفتهاست؟
♦️صد حیف بر این آوردهی تمدنی که ذره ذره، در آفتاب تموز سیاست و تمنیات اقتصادی و خلاء اعتماد به نفس حوزویان امروز و تعلل طلاب و حوزویان دردمند و دانشمند آب میشود. صد حیف... «خلق را تقلیدشان بر باد داد»...
#آسیب_شناسی
#نظام_آموزشی
#دانشگاه
#مجله
#پژوهش
@daghdagheha
💠#معرفی_کتاب «تکوین نهاد مرجعیت تقلید شیعه» اثر محسن صابریان
♦️کتاب، متکفل بررسی تحولات روحانیت شیعی در دوران متأخر، با تأکید بر تحولات اجتماعی این نهاد است و روند تحولات نهاد روحانیت در سایه تحولات نهاد مرجعیت ذیل تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران، از آغاز قاجار تا پایان دوره پهلوی اول در ۱۳۲۰ را، بررسی میکند.
♦️نگارنده، بر پایه نظریه عمومی دیوانسالاری، روندهای تمرکزیافتن نهاد دین را به موازات نهاد دولت، بازنمایی کرده و در نهایت تغییرات کارکردی نهاد روحانیت با تمرکز بر مرجعیت، در طول این ۱۵۰ سال، برمبنای نظریه عمومی دیوانسالاری بازنمایی شده است.
♦️نویسنده در این پژوهش تلاش کرده تا نشان دهد، به همان میزانی که برخی ضرورتهای فقهی مقوم شکلگیری نهاد مرجعیت بودهاند، ضرورتهای سیاسی و اجتماعی نیز - همسنگ آن و یا حتی پررنگتر از آن- اهمیت داشتهاند.
♦️در این کتاب اشاره شده است که پژوهش دربارۀ مرجعیت، نیازمند شناخت مفاهیم رقیب نیز هست، این مفاهیم میتوانند اصل مرجعیت و یا معانی مقوّم آنرا مورد هجوم قرار دهند. به نظر میرسد، مفهوم مدرن علم مفهومی است که عنصر مقوّم مرجعیت، یعنی مفهوم تاریخی علم را که مربوط به سنت اسلامی شیعی است، هدف قرار میدهد و حذف معنای تاریخی علم، از عرصۀ فرهنگ، بنیانهای معرفتی مرجعیت را نیز متزلزل میسازد.
♦️این کتاب در چهارفصل «چارچوب پژوهش»، «از قراء تا مراجع: شکلگیری نهاد مرجعیت تقلید»، «نهاد روحانیت در دورة قاجار»، «نهاد روحانیت در دوره پهلوی اول» تدوین شده است.
-سایت فرهنگ، هنر و ارتباطات
@daghdagheha
💠«حج سیاسی» یا «حج سیاستزده»؟
🖊احمد نجمی
🔸بیانات روز گذشته رهبر معظم انقلاب در دیدار با مسئولان برگزاری حج و تاکید ایشان بر سیاسی بودن این فریضه مورد توجه بسیاری قرار گرفت. چراکه اخیرا از برخی مراجع عظام تقلید نقل شده بود که« نباید حج را سیاسی کرد». متاسفانه برخی رسانهها در شبکههای اجتماعی نیز بدون دقت نظر، این دو دیدگاه را در تعارض و تقابل هم ارزیابی کردند!
🔸با نگاهی دقیق به مبانی رهبر معظم انقلاب در خصوص تکلیف سیاسی در اسلام ضرورت بینش، دانش و داشتن تحلیل سیاسی امری ضروری است. برای نمونه ایشان همواره بر سیاسی بودن فضای حوزه و دانشگاه به معنای داشتن فهم و بینش سیاسی تاکید کردهاند اما به همان میزان نسبت به «سیاستزدگی» حوزه یا دانشگاه هشدار دادهاند.
🔸در بحث حج نیز سیاست دو معنا و جایگاه دارد. هویت سیاسی حج به معنای یک فریضهای که هدف اصلی آن بیدار کردن مسلمانان در قبال ترفندهای دشمنان و ایجاد اتحاد و همدلی در یک کنگره سالانه، کاملا مورد اتفاق همهی مراجع و بزرگواران است. اما آنچه که اخیرا برخی از مراجع تقلید بویژه حضرت آیتالله جوادی آملی هشدار دادند جلوگیری از «سیاستزدگی» در فریضه حج است. چرا که عربستان و برخی از کشورها تلاش میکنند حج را تحت تاثیر روابط سیاسی فیمابین قرار دهند.
🔸 عدم صدور ویزای حج به حجاج یمن، سوریه و قطر نمونه بارز آن است. بیان دقیق آیتالله جوادی آملی به خوبی این اصل را تبیین کردهاست:« باید موضوع حج را از مسائل سیاسی بین دو کشور جدا کنید، چون ما باید هر سال به مکه برویم . بنابراین اگر کسی رفت و سفارت عربستان را آتش زد ما آن را تقبیح میکنیم، زیرا هر چیزی راهی دارد. حج باید برگزار شود و نباید مسائل سیاسی را در آن دخالت داد، زیرا حج از جایگاه دینی برخوردار است و تعطیلبردار نیست و امیدواریم که امسال حج را به خوبی اقامه کنید»
🔸جالب اینجاست که آیتالله جوادی آملی در همین دیدار به تبیین هویت سیاسی حج پرداخته و به تفاوت برگزاری حج بعد از پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی و پیش از آن اشاره کرد و یادآور شدند:«تفاوت این دو حج در این است که ما میخواهیم پیام انقلاب و خون شهدا را به جهانیان منتقل کنیم و این رسالت بزرگی است که بر دوش ما نهاده شده و باید از آن به خوبی بهره بگیریم.کعبه، حج و عمره با سخنرانیهای امام راحل شناخته شد و این انقلاب اسلامی بود که توانست حج را تفسیر کند»
🔸نگاهی به تاریخ گذشته نیز به خوبی نشان میدهد سیره امام خمینی و رهبر معظم انقلاب نیز تفکیک امر حج از بحرانهای سیاسی بین ایران و عربستان و منطقه است. پس از فاجعه خونین حج سال 66 که امام راحل فرمودند:« اگر از صدام بگذريم، اگر مسأله قدس را فراموش کنيم، اگر از جنايت هاي امريکا بگذريم از ال سعود نخواهيم گذشت...» در سال 67 ایشان دستور پیگیری مجدد اعزام حجاج را صادر کردند که با کارشکنی عربستان محقق نشد.
🔸بعد از حادثهی غمبار منا نیز همواره رهبر معظم انقلاب بر مقصر بودن کشور عربستان و ضرورت احقاق حق ایران تاکید کردند و از مسئولان حج خواستند از جهت حقوقی و رسانهای در سطح بینالمللی نسبت به ظلم عربستان روشنگری شود، اما با درایت ایشان تنها پس از یک سال مجدد برگزاری حج محقق شد.
🔸این دو نمونه نشان میدهد هویت سیاسی حج کاملا متفاوت از سیاسی شدن حج است.آنچه که رهبر معظم انقلاب و مراجع تقلید تاکید کردهاند نه تنها در تعارض با یکدیگر نیست بلکه دقیقا مکمل همدیگر است. تعجب اینجاست که چرا برخی رسانهها بدون تامل و بررسی سابقه تاریخی و حتی مطالعه کامل فرمایشات آیتالله جوادی آملی و سایر مراجع تقلید تنها به تیترهای ژورنالیستی اکتفا کردند.
♦️خلاصه کلام آنکه حج عبادتی با هویت کاملا سیاسی است و در عین حال نباید دچار سیاستزدگی شود.
@mobahesat
@daghdagheha
💠فقه و مسئلهای به نام آتانازی...
♦️چند وقتی بود یکی از بستگان مُسن ما سکته کرده و او را در بستر نگهداری میکردند، روز به روز حالش بدتر و علائم حیاتی او کاهش پیدا میکرد. روزهای آخر مثل یک تکه گوشت شده بود و از روی نبض متوجه زنده یا مرده بودن او میشدند، با سُرنگ از طریق بینی به او غذا میدادند و پوشک او را هم روزانه عوض میکردند.
♦️یکی از نوههای جوان خانواده ایشان پرسیده بود آیا واقعا ما وظیفه داریم به هر زجری برای پدر بزرگ و خودمان، ایشان را زنده نگهداریم؟ و این صحبت، موجب ناراحتی پدر و دیگران شده بود.
♦️همین سوال سالها بعد از وفات پدر بزرگم برای من نیز وجود داشت؟ پدر بزرگم بعد از مدتها بستری بودن در خانه و زخم بستر و مشکلات فراوان، وقتی سکته دوم را روی سکته اول زد، چند روز آخر زندگی را در بیمارستان سپری کرد.
♦️در بیمارستان، با اینکه چند روز بود هیچ تکانی نخورده بود و تقریبا یک روز بود، حتی لبهایش را هم تکان نداده بود، وقتی پرستار خواست درون بینی او لوله وارد کند، آنقدر بر او سخت شد که هرچه توان داشت جمع کرد و دست پرستار را گرفت. در بیمارستان لباسهایش را در آورده و از این تخت روی آن تخت میبردند و با زور دستگاهها و لولههای متعددی که به او وصل بود با هزینه بسیار زیاد ۳ یا ۴ روز دیگر زنده ماند.
♦️وقتی خانواده آن آشنایمان مسأله پیش آمده را با من مطرح کردند، اگرچه برایشان تلخ بود ولی قبح سوال آن جوان را شکستم و بحث را با اشاره به بحث آتانازی، مطرح کردم.
✅ آتانازی در فارسی «خوشمیری»، «مرگ آسان»، «به مرگی»، «مرگ با وقار»، یا «مرگ بدون بیحرمتی» نیز گفته شده و بر سه قسم است:
۱_ نوع فعّال که با تجویز داروی کشنده از طرف پزشک به زندگی بیمار خاتمه داده میشود.
۲_ نوع انفعالی، به صورت خودداری از ادامهی مداوا و زنده نگاه داشتن بیمار محتضر.
۳_ نوع غیر مستقیم که با قرار دادن داروهای به مقدار زیاد در دسترس بیمار تا بیمار شخصاً به زندگی پررنج خویش پایان دهد.
✅ از مراجع سوال شده است که حکم آتانازی در هر یک از حالات مذکور چیست؟
🔹امام خامنهای میفرمایند:
👈حفظ محتضر و تأخیر مرگ او واجب نیست، بنابراین قسم دوّم مانع ندارد. ولی هر کاری که موجب مردن او باشد، مثل دو قسم دیگر جایز نیست.
🔹آیتالله مکارم میفرمایند:
👈تا آن مقدار که امید به بازگشت حیات دارد، در صورت توان درمان را ادامه دهد و بیش از آن وظیفه ای ندارد، ضمن اینکه اگر یقین به عدم بازگشت دارد، میتواند وقتی مواد دستگاه تمام شد از ادامه آن بپرهیزد ولی قطع دستگاه جایز نیست.
♦️جدا از مسأله هزینهها بسیار زیاد، صرف رنجهای بسیاری که افراد طی مراحل درمانی خود میکشند و شرایط برای آنها از جهات مختلف پوشش، نظافت و... بسیار سخت میشود و نیز عمومیت داشتن این مسأله برای بسیاری از خانوادهها، موجب ضرورت پرداخت بیشتر به این مسأله است.
♦️یکی از دوستان طلبه میگفت:
👈«حفظ حیات مؤمن واجب است و این محل اجماع همه فقها است و این حرفها که جان انسان را با مسائل مادی میسنجند از نگاه غرب و تاثیرات آن نتیجه شده است.
بارها شده است که افرادی به کُما رفتهاند ولی بعدا دوباره به حیات طبیعی برگشتهاند، افرادی سکته کردهاند و به شرایط شبیه احتضار رسیدهاند ولی برگشته و به حیات خود ادامه دادهاند و خلاصه بحث آتانازی برگرفته از فرهنگ غربی است و بر اساس مبانی ما حرام است.»
♦️بنده میگفتم: اگرچه عنوان آتانازی از غرب گرفته شده و اگرچه مسائل مادی بسیار زیاد و سختیهای آن موجب توجه بیشتر ما به این مسأله شده است اما زاویه نگاه ما به این مسأله از جهت امور مادی نیست و اتفاقا کسانی در نقد اندیشه غرب وقتی از زاویه ما به بحث ورود میکنند، خلاف نتیجه شما را میگیرند.
♦️نگاه غربی همه چیز انسان را این دنیا میداند و به هر سختی و حقارتی حاضر است، هر کاری کند تا چند روز زندگی خود در دنیا را طولانیتر کند، اما نگاه اسلامی وقتی دنیا را مقدمهای برای آخرت میبیند و نگاه استقلالی به دنیا ندارد برای ماندن در دنیا حاضر به تحمل هر حقارتی نیست. بسیاری از ماجراهایی که برای بیماران محتضر در بیمارستانها رخ میدهد دون شأن انسان است. به طور مثال استاد طاهر زاده که از اساتید قوی نقد غرب میباشند در کتاب "هنر مردن" در مورد برخی بیماران سرطانی مطالبی با همین مضمون را میگویند.
✅ باید دقت داشت بحث ما مربوط به تمام موارد "آتانازی" نیست بلکه در مورد کسانی است که عرفا امیدی به بازگشتشان نباشد و صرفا برای چند روز حیات نباتی بیشتر بخواهیم، به هر شکل آنان را نگهداریم و در استفتاء مذکور از فقها نیز با تفصیل مذکور آن مورد جایز دانسته شده بود.
-به نقل از کانال شرح حال
@daghdagheha
💠 #معرفی_کتاب
🔸كتاب «جايگاه دين در سينمای دينی پس از انقلاب» به قلم محسن گودرزی توسط انتشارات نقد فرهنگ منتشر شده است.
♦️اين كتاب با در نظر داشتن عواملی نظير:
👈نقش برجسته رسانه ها؛
👈نقش آفرينی و دغدغه نهادهای مسئول در خصوص دينداری جامعه؛
👈رويكرد نهادهای دینی در استفاده از مديوم سينما؛
👈تاثيرپذيری دين سينمايیشده از بافت اجتماعی و تاثيرگذاری بر آن؛
و
👈تضادهای به وجود آمده ميان #دين_نهادی و #دين_رسانهای شده؛
به دنبال ارائه دركی صحيح از نحوه بازنمايی دين در سينمای پس از انقلاب است.
♦️نويسنده در این اثر كوشيده است تا شناختی كامل از مفاهیم و مقولات گوناگون دين در سينمای پس از انقلاب ارائه نموده و سپس نحوه بازنمايی آن مفاهیم را در پیش روی مخاطب قرار دهد.
#معرفی_کتاب
#دین
#سینما
#رسانه
#فرهنگ
@daghdagheha
هدایت شده از دغدغههای حوزوی
💠تبرئه کردن حوزه، غفلت بزرگ!
🖋هادی چیتساز
♦️فرض کنید وضع اقتصادی مملکت بدتر از این شود؛ شرایط تولید بسیار سخت تر، دلال بازی راحت تر، فروشگاه های زنجیره ای هر روز بیشتر از دیروز، قیمت خرید و فروش و اجاره ملک به آسمان برسد، رشوه و رانت سر به فلک بگذارد، هزینه تحصیل نفس گیر شود، درد هزینه درمان برای بیماران قابل تحمل نباشد و... .
🔺 اما عکسالعمل حوزویها (وضع موجود):
🔸بزرگان: ۱. به مسئولان تذکر داده ایم. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
🔸ائمه جمعه: ۱. همه چیز تقصیر مدیریت مجلس و دولت است. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
🔸منبری های معروف و به اصطلاح انقلابی: ۱. تقصیر خودتان است که کاندیدا یا نماینده ای که ما گفتیم، انتخاب نکردید. (خربزه خوردید، پای لرزش بنشینید.) ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
🔸کانالها و سایتهای حوزوی: ۱. مشغول قر زدن و سوتی گرفتن از دولت و مجلس فعلی. ۲. تکرار راهبردهای کلی نظام.
♦️اما وظیفه حوزه (وضع مطلوب):
۱. تحقیق و تدوین طرح های اقتصاد اسلامی؛
۲. ارائه راهکارهای عملی برای راهبردهای کلی نظام؛
۳. تربیت نیروی کارآمد؛
۴. پیگیری جدی از راه های قانونی برای تصویب و اجرائی شدن طرح ها؛
۵. مطالبه گری فراگیر رسانه ای و تبلیغی حوزوی ها برای اجرائی شدن طرح ها در صورت عدم تمکین مجلس و دولت.
🔹پ.ن ۱: هر صنفی باید وظیفه خودش را صحیح و کامل انجام دهد تا مشکلات حل شوند. انتقاد حوزویان در جای خودش لازم است، اما مهمتر و قبل از انتقاد، حوزوی ها باید به نیازهای نظام پاسخ علمی دقیق داده و نیرو تربیت کنند.
🔹پ.ن ۲: اشکال حوزه این است که در مشکلات اقتصادی و فرهنگی و غیره، خودش را تبرئه کرده و تقصیر را از دیگران می داند. در حالیکه انتقاد اصلی به حوزویان است که به جای عمل به وظیفه اصلی، به کارهای درجه چندم روی آورده و نتوانسته اند از ظرفیتهای انقلاب در راستای اجرای اسلام محمدی استفاده کنند.
#آسیب_شناسی
#حوزه_علمیه
#جامعه
#مسئولیت
-به نقل از کانال @manahejj
@daghdagheha
💠پیامد های تصویب ممنوعیت ازدواج زیر ۱۸ سال
🖋سینا کلهر
🔸۱. اگرچه پیش بینی رفتار نمایندگان مجلس دشوار است اما اگر اتفاق خاصی نیفتد، به احتمال زیاد مجلس روز یکشنبه، طرح ممنوعیت ازدواج زیر ۱۸ سال را تصویب خواهد کرد. پیش از این نیز ۱۵۱ نماینده مجلس به یک فوریت این طرح رای داده بودند.
🔸۲. هدف طرح جلوگیری از ازدواج کودکان است و از آنجایی که کودکی ۱۸ سال تعریف شده است، طرح تلاش می کند با غیر قانونی اعلام کردن ازدواج های دوره کودکی، با این پدیده مقابله کند. آیا قانون می تواند رفتار مردم و فرهنگ ها و سنت ها را تغییر دهد؟ به خصوص در مناطقی که نه خود قانون حضور دارد نه مامور قانون؟ پاسخ نمایندگان مجلس مثبت است! قانون می تواند.!
🔸۳. این تصمیم چه موفق باشد چه نباشد( که شواهد مختلف نشان می دهد که نخواهد بود) بر سایر ابعاد زندگی اجتماعی ایرانیان نیز در میان مدت و بلند مدت تاثیر خواهد گذاشت. نمایندگان مجلس می گویند این تاثیرات چندان قابل توجه نیستند. اما طرح به طور مستقیم باعث تغییراتی در موارد زیر خواهد شد:
🔹 الف_ کاهش محسوس تعداد ازدواج های رسمی
طبق برآوردهای انجام شده تصویب طرح حداقل باعث کاهش ۱۰۰ هزار نفری تعداد ازدواج های کشور خواهد شد. روی دیگر این کاهش افزایش بسیار زیاد تعداد ازدواج های غیر ثبتی و غیر رسمی در کشور است. این کاهش شدید و ناگهانی در کنار نرخ رشد منفی ازدواج در کشور می تواند اثرات مخرب مضاعفی نیز بر فرهنگ تشکیل خانواده داشته باشد.
🔹ب_ تقویت زمینه های رفتارهای ناهنجار جنسی
با توجه به میانگین بلوغ جنسی در جامعه که در سنین ۱۲ تا ۱۳ سالگی اتفاق می افتد، ممنوعیت رسمی ازدواج در کشور در همه مناطق جغرافیایی و برای همه گروهها، به معنای سوق دادن غیر مستقیم جامعه به رفتارهایی غیر از ازدواج برای پاسخ به نیاز جنسی است. افزایش آمار دوستی با جنس مخالف، خود ارضایی و همجنس گرایی دور از انتظار نخواهد. جدا از این که این ممنوعیت به نوعی به رسمیت شناختن غیر رسمی این نوع رفتارها در برخورد با غریزه جنسی است.
🔹ج. تاثیر منفی بر نرخ باروری و فرزند آوری
فرهنگ خانواده در جامعه ایران فاصله ۳ تا ۴ ساله میان ازدواج و فرزندآوری را پذیرفته است. با در نظر گرفتن فاصله ۳ تا ۵ ساله میان فرزندان، طرح تاثیر مستقیمی بر نرخ باروری و فرزندآوری در جامعه خواهد داشت.
🔹د. آسیب پذیر ساختن بیشتر دختران
طرح ممنوعیت ازدواج به نحو متناقضی در همان حال که تلاش می کند از دختران در سنین پایین حمایت کند، در همان حال با ممنوع کردن ازدواج قانونی و زمینه سازی برای ازدواج های غیر رسمی غیر ثبتی، آنها را در خطر وارد شدن به روابط زوجیت بدون ضمانت های حقوقی قرار می دهد. به این ترتیب در حالی که در ازدواج های سابق ضمانت های حقوقی برای مهریه، نفقه و... وجود داشت غیر ثبتی شدن این ازدواج ها باعث محروم شدن فرد از این حقوق و آسیب پذیری بیشتر آنها خواهد شد. به خصوص همان طور که گفته شد عمده این ازدواج ها در مناطقی است که نه قانون حضور دارد و نه ابزارها و زیر ساخت های قانونی.
♦️راه حل های جایگزین
هیچ کس با ازدواج اجباری موافق نیست. نه در شرع اعتبار دارد نه عقل و اخلاق آن را می پسندد. فروش و معامله افراد به خصوص کودکان با پوشش ازدواج نیز نه تنها به لحاظ اخلاقی مذموم است بلکه به لحاظ حقوقی نیز جرم محسوب می شود. اما در میان ۸۵ میلیون جمعیت مواردی از این جرایم مشاهده می شود. برای مقابله با آن چه باید کرد؟ آیا باید امکان ازدواج را از همه افراد در همه مناطق و فرهنگ ها با شرایط جسمی و عقلی مختلف سلب کرد؟ کاری که طرح مجلس می کند یا ابزارهای سیاستی منعطف تر، موثر تر و کارآمد تری هم وجود دارد که طرح مجلس با لج بازی نسبت به آن بی اعتناست.
دختر و پسر روستایی که در ۱۲ سالگی به بلوغ رسیده، نه امکان تحصیل دارد و نه در مواردی انگیزه آن را، باید تا ۱۸ سالگی در محیط روستا و در خانه پدر بنشینند تا زمان قانونی ازدواج آنها برسد؟ آیا اساسا چنین چیزی می تواند ممکن باشد؟
با توجه به این که عمده ازدواج های پرمساله در خانواده های دارای اعتیاد، فاقد شغل و فقیر اتفاق می افتد که عموما پدر و مادر صلاحیت و توان نگهداری از فرزند را ندارند، به جای طرح مجلس که باعث می شود فرزندان مدت زمان بیشتری این محیط پر خطر را تحمل کنند، راهکار جایگزین تدوین بسته حمایت مالی و اجتماعی از این افراد در کنار اصلاح رویه های تشخیص اهلیت برای ازدواج در قوه قضاییه است.
در غیر این صورت و در صورت تصویب طرح بعد از گران شدن افسار گسیخته مسکن به عنوان شرط اساسی تشکیل خانواده و هزینه های ازدواج و دشواری شغل و قدرت خرید پایین اقتصادی افراد، طرح ممنوعیت ازدواج می تواند حلقه دیگری از ناکارآمد شدن کامل سیاست جنسی در جامعه و تضعیف بیش از پیش سیاست ترویج ازدواج دایم باشد.
-به نقل از کانال نویسنده
@daghdagheha
💠تحولات جمعیت مسلمانان در اروپا و آمریکا
🔸بر اساس نتايج تازهترين تحقيق مركز پژوهشي پيو (Pew Research Center) بيش از 84 درصد از جمعيت 7.3 ميليارد نفري جهان به يك دين باور و گرايش دارند كه دين مسيحیت با 2.3 ميليارد نفر (معادل 31.2 درصد) بيشترين پيرو را دارد. پس از آن اسلام با 1.8 ميليارد (24.1 درصد) در رده دوم ايستاده و هندو با 1.1 ميليارد و بودايي با 500 ميليون نفر در ردههاي بعد ايستادهاند.
🔸نكته مهم در اين گزارش، سرعت رشد خيرهكننده دين اسلام در گوشه و كنار دنياست؛ به گونهاي كه پيروان پيامبر اسلام تا ميانههاي قرن اول از هزاره سوم صدرنشين جدول پرجمعيتترين دينها ميشوند. در حالي كه ميانگين سن جمعيت دنيا 18 سال است، ميانگين سن پيروان دو دين پايينترين از ميانگين جهاني است. اسلام با 23 و هندو با 26 سال جوانترين پيروان را دارند و مسيحيها با 30، بوداييها با 34 و يهوديها با 36 سال پس از آنها قرار گرفتهاند.
🔸بيشترين نرخ رشد هم از آن اسلام و بيش از دو برابر ميانگين نرخ رشد جمعيت دنياست. بين سالهاي 2015 تا 2060 حدود 32 درصد به جمعيت دنيا افزوده ميشود، اين در حالي است كه جمعيت مسلمانان جهان در همين بازه زماني 70 درصد رشد (26 درصد بيش از مسيحيت) خواهد داشت. به اين ترتيب، اسلام تا 45 سال ديگر به دين غالب مردم دنيا تبديل ميشود و جاي مسيحيت را در صدر جدول دينداران ميگيرد.
🔸كاهش هفت درصدي جمعيت بوداييها تا سال 2060 و نرخ رشد 27 و 15 درصدي هندوها و يهوديان بيش از همه به دليل نرخ تولد و مرگ است. ميانگين تعداد فرزندان زنان مسلمان 2.9 و بسيار بالاتر از ميانگين 2.2 زنان غيرمسلمان است. در حالي كه زنان مسيحی ميانگين 2.6 فرزند به دنيا ميآورند اما آمار مرگ در ميان مسيحيان اروپايی بين سالهاي 2010 تا 2015 شش ميليون نفر بيش از تولدهاست و نكته عجيب اينكه سهم مسيحيها از آمار مرگ دنيا 37 درصد است.
🔸23 درصد مسلمانان آمريكايي از ديني ديگر به اسلام گرويده و 77 درصد ديگر از همان بدو تولد مسلمان بودهاند. انتظار ميرود چين تا سال 2030 بيشترين آمار مسيحيان را در خود جاي داده باشد. اين كشور در حال حاضر 93 تا 115 ميليون نفر مسيحی پروتستان دارد و 10 تا 12 ميليون نفر مسيحي كاتوليك. در سوي ديگر، اروپاي غربي با معضل كاهش تعداد شهروندان مسيحي دست و پنجه نرم ميكند.
🔸91 درصد از كسانی كه در آمريكا به دين اسلام مشرف میشوند، در خاك آمريكا به دنيا آمدهاند و 59 درصد اين گروه آفريقايی-آمريكايی هستند. 67 درصد از گروندگان به اسلام در آمريكا از كليسای پروتستان میآيند، 10 درصد كاتوليك و پنج درصد از ديگر دينها و مذاهب هستند. تنها حدود 15 درصد از كساني كه اسلام میآورند، پيشتر دينی نداشتهاند و شش درصد آنها در همان بدو امر مذهب تشيع را برمیگزينند.
-به نقل از: http://irdiplomacy.ir/
#گزارش
#جمعیت
#اسلام
#آمریکا
#اروپا
@daghdagheha
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش اول
🔸نگاهی جامعهشناختی به پاساژسازی اطراف حرم حضرت معصومه(س)
🖋محمد وکیلی
♦️مقدمه: بافت فرهنگی، اجتماعی شهرهای مذهبی ایران به خاطر اماکن مذهبی و حرم امامان و امامزادگان، همواره در طول تاریخ، اقتضائات و شرایط خاصی را ایجاب میکرده و بر همین اساس نیز در طول اعصار مختلف شاهد آن هستیم که نوعی هماهنگی و تناسب میان کالبد شهر و نظام معنایی و رفتاری ساکنان و زائران وجود داشته است. اما طی سالهای اخیر این هماهنگی و تناسب، تحت تاثیر مداخلات شهری اطراف این اماکن، به ویژه اجرای طرح توسعه و نوسازی حرمها قرار گرفته است. توسعه کالبدی و ساخت و سازهای فراوان، به صورت اجتناب ناپذیری تاثیرات خود را در عرصه فرهنگی و زیست اجتماعی شهر گذاشته است.
♦️اطراف حرم حضرت معصومه بعد از اجرای طرحهای توسعه دچار تحولات فراوان شده و تقریبا تمام حرم در محاصره پاساژها( دقت نمایید که به دلیل تفاوت خاستگاه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و کارکردی، پاساژ غیر از بازار است) و پارکینگها قرار گرفته است. امروزه هیچ زائری نمیتواند به حرم راه یابد و از اتمسفر معنوی حاکم بر حرم بهرهمند گردد، الا اینکه در رفت و برگشت خود به حرم از انبوه پاساژها و مجموعههای فروشگاهی اطراف حرف عبور نماید. چنین طرحهای توسعه ای با این حجم از ساخت و سازها به ویژه پاساژها فرهنگ خاص خود را به همراه خواهند آورد، همچنان که امروزه آورده است.
♦️بازارهای سنتی اطراف اماکن مذهبی حداقل از سه جهت با پدیده مدرن پاساژ تفاوت دارند:
🔸محصولات: در بازارهای سنتی، عموما مایحتاجهای روزانه یا سوغاتی ارائه میشد و از این جهت تعارضی با فعل زیارت نداشت اما پاساژهای امروزی مملو از وسائل تزئینی، تجملاتی، طلا و جواهرات و لباسهای مجلسی و... است که هر زائری را غرق زرق و برق خود میکند.
🔸فروشندگان: بازارهای سنتی، عموما توسط افراد به اصطلاح حاجی بازاری متشرع اداره میشد؛ اما فروشندگان و گردانندکان پاساژها عموما دختران و پسران جوان هستند که از لحاظ پوشش و رفتار تعارضی آشکار با فضای حاکم با بازارهای سنتی دارند.
🔸 روح حاکم: روح حاکم بر بازارهای سنتی، قناعت و کسب روزی حلال است اما روح حاکم در فرهنگ پاساژی فروش بیشتر و کسب سود حداکثری؛ به همین دلیل نیز فعالیت بازارهای سنتی به صورت طبیعی بر اساس اوقات شرعی تنظیم میگشت و در ساعاتی که اختصاص به اعمال عبادی داشت به صورت نیمهتعطیل درمیآمد، اما پاساژ به دلیل حاکمیت روح سرمایهداری، نمیتواند خود را بر محور اوقات شرعی تنظیم کند مگر به صورت تصنعی و اجبار قوانین!
در فضای بازارهای سنتی چنین هماهنگی و انسجامی بین اعمال معنوی و تجارت بازار، مانع ایجاد تناقض در نقشهای بازار و اماکن زیارتی میگشت، اما فرهنگ پاساژی و مراکز خریدی از فرهنگ متفاوتی سرچشمه میگیرد و تبعات اجتماعی متفاوتی را رقم میزند که نشانه های ایجاد چنین گسلی را امروزه در شهر قم شاهد هستیم.
🔸اگر امروزه گشتی در اطراف حرم زده باشید نشانههای بسیاری از این گسل فرهنگی ایجاد شده را شاهد خواهید بود؛ از پوشش فروشندگان، محصولات عرضه شده که شامل اقلام تزئینی و فاقد کاربرد چینی گرفته تا طلا و جواهرات و لباسهای مجلسی، تا پرسهزنی های بیهدف زائرانی که به قصد زیارت آمدهاند و اکنون گرفتار زرق و برق بازار شدهاند. اگر مسیرتان به پارکینگ طبقاتی حرم افتاده باشد شاهد خواهید بود مسافران و زائران چگونه به گروگان گرفته شده و مجبور میشوند برای رسیدن به حرم از این همه زرق و برق سان ببینید و بالاجبار دست به جیب شوند.
http://mobahesat.ir/20013/amp
#آسیب_شناسی
#قم
#توسعه_حرم
@daghdagheha
دغدغههای حوزوی
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش اول 🔸نگاهی جامعهشناختی به پاساژسازی اطراف حرم ح
💠زوال معنویت در طرح توسعه حرم حضرت معصومه(س) - بخش دوم
🖋محمد وکیلی
♦️در چنین توسعه بیمحابایی که بدون توجه به روح مکان صورت گرفته، هویت یکپارچه از هم گسسته و معنویت از دست رفته است. فضای جدید، هویتی جدید میطلبد که در آن مولفههای دینی، فراگیری خود را از دست داده و مجبور به پذیرش همزیستی با مولفههای غیردینی خواهند شد. این تغییر ماهیتی را در چند عرصه می توان شاهد بود:
🔸امروزه تملک فضاهای اطراف حرم در اختیار کسانی است که به پشتوانه اقتصادی عظیم و سرمایه داری، توانستهاند ملکی تجاری در اطراف حرم خریداری نمایند و جالب آنکه هیچ یک از این سرمایهداران، خود ساکن جوار حرم نمیشوند و این مکانها را به عنوان منبع درآمدی برای خود میپندارند. در حالی که در فضای سنتی، حرم توسط لایههای متعددی از مومنان در برگرفته میشد که هر کدام تلاش می کردند برای برخورداری از فضای معنوی و ثواب بیشتر، در اطراف حرم ساکن شوند. چنین رقابتی عموما بر اساس تمکن مالی و پشتوانه اقتصادی نبود بلکه رنگ و بویی از جنس معنویت داشت.
🔸در فضای سنتی، نمادها و نشانههای فراوانی از دینداری لایه های اطراف حرم را میشد یافت، دینداری که بر مدار و محور مرجعیت و عالمان دینی میگشت، اما امروزه، اطراف حرم از مراجع و مردمان دیندار مرجعیتمحور خالی شده است. اگر در چنین محیطی مراجع تقلید، و علمای دینی حتی در محیط پیرامون حرم، احساس غربت کنند و به کوچه پس کوچههای بافت قدیم قم پناه ببرند، نباید متعجب بود! بیوت بسیاری از مراجع که مأمن مومنان و زائران بود تخریب شده است، حتی منزل بنیانگذار حوزه علمیه قم در آستانه صدمین سال تاسیس آن تخریب شده است!
♦️ عوامل تغییر بافت فرهنگی و هویتی شهر قم را باید در چنین تحولاتی جست. تحولاتی که معنویتزدایی و تقدسزدایی اولین نتایج آن است. زائرانی که از راه دور و نزدیک به قصد جلای روحی و کسب ثواب، از زندگی روزمره کَنده و به چنین مکانی پناه آورده اند، نه تنها به آسایش روحی دست نخواهد یافت بلکه به عنوان لقمهای آماده توسط فرهنگ سرمایهداری مدرن بلعیده خواهد شد. و به جای صفای باطن، محصولات مادی و معنوی چنین کالبدی را به ارمغان خواهند برد. خطر چنین مسئلهای آنگاه بیشتر به چشم خواهد آمد که توجه کنیم حجم بالایی از زائران را مردم شهرستانهای کوچک و دوردستی تشکیل میهند که به سبب حضور پررنگ سنت در زندگیشان، از خطر فضاهای مدرن تا حدودی در امان مانده بودند.
♦️از همین روی، به نظر میرسد هشدار اخیر بعضی از مسئولان همچون مدیر حوزه علمیه خواهران، تولیت آستان حضرت معصومه و نماینده قم در مجلس شورای اسلامی، مبنی بر اینکه «دشمن از طریق هنجارشکنی در زمینه حجاب و عفاف میخواهد مبانی و ارزش های دینی را زیر سؤال ببرد» تقلیل و فروکاستن چنین مسئله ای به توطئه دشمن، و غفلت از عوامل و زمینههای واقعی وقوع چنین پدیدهای است؛ وقتی که ما خودمان با چنین غفلتها و عدم توجه به تبعات اقدامات، معنویت را به مسلخ برده ایم، هر چقدر هم که فریاد برآریم و از طرح و نقشه دشمن برای تغییر سبک زندگی و پوشش جوانان و دختران بگوییم، نتیجهای عایدمان نخواهد شد.
http://mobahesat.ir/20013/amp
#آسیب_شناسی
#قم
#توسعه_حرم
@daghdagheha
💠عصرِ ما یا عصر شما؟
🔸نقدی بر برنامه عصر جدید
🖋علی ورامینی
♦️شانزده سال از زمانِ پخش اولین فصل برنامه «آمریکن گات تلنت» نیاز بود تا «احسان علیخانی» نه نسخه بومی که تقلید نعلبهنعل آن را در ایران بسازد. چیدمان برنامه، تعداد داوران، افرادِ واجد شرایط شرکت در مسابقه، شیوه گزینش و خلاصه از سیر تا پیاز هر آنچه در نسخه آمریکایی از قدیم بوده را علیخانی و تیماش سعی کردهاند در نسخه ایرانیاش نیز در حد وسع خود پیاده کنند.
♦️اگر قرار بود هرکدام از ما بین بازیگران زن، با نبوغترین، بین بازیگران مرد، با استعدادترین و بین آهنگسازان، هنرمندترین را انتخاب کنیم، قطع به یقین هیچیک از این سه بزرگوار حتی در میان 10 نفر اول انتخایمان هم قرار نمیگرفتند (البته شاید امین حیایی به دلیل شهرتش در این لیست میآمد.) سخنم این است که در این نوع برنامهها نباید دنبال اصول و قاعده خاصی گشت، چه در نسخهی اصلی و چه در همین نوع ایرانیاش. این داوران نه بهخاطر شایستهترین بودن، که بنا به مصالح و مناسبتاتی انتخاب شدند.
♦️برای فهم صداوسیما، تئوریهای نانوشته پشت آن و اساسا رویکردی خاص در بدنه حاکمیت میتوان به شمایل دکتر حسینی نگاه کرد. استاد دانشگاه امام صادق، دانشگاهی خاص و البته معتبر که بیشتر به منظور تربیت مدیران نظام شکل گرفته است و معدود مسوولانی که در آمریکا، انگلیس و فرانسه تحصیل نکردهاند، فارغالتحصیل این دانشگاه هستند. حسینی شمایلِ استاد خوب و تئوریسن محبوب امروزی برای طیفی از بدنه حاکمیت است.
♦️پیش از این گفته بودم که صداوسیما یک شیفت پارادایم یا یک تغیر گفتمانی نسبت به دهههای آغازین انقلاب داشته است. ابتدای انقلاب شاهد سیطره گفتمان {ایدئولوژیک-آموزشی} بودیم و این گفتمان رفتهرفته به {ایدئولوژی-سرگرمی} تبدیل شد. عصر جدید و برنامهی متوقف شده گلزار بارزترین شاهد در تایید مدعای من هستند. برنامهای با هزار دادار و دودور ساخته میشود که نسخهی اصلی آن شهرتاش را مدیون حضور جنیفر لوپز، کسی که ترجمان شمایل سرمایهداری جدید و ابزار نوین امپریالیسم است، اما برای آنکه نشان دهند هنوز چیزی از خود داریم و مقهور آن نشدیم، موی بلند پسر را در کلاه میکنند.
♦️آیا کسی به این فکر کرده که این برنامه در نهایت چه چیزی میخواهد به ما بدهد؟ این که کسی خوب بیس بزند یا با پا تیراندازی کند یا با موتور تک چرخ بزند در نهایت جز اینکه اسباب سرگرمی در پارک یا سیرک را فراهم کند چه مازادی دارد؟ خب همه اینها پیشتر از این هم در پارک و سیرک بود و ملت برای سرگرمی به تما شا مینشستند، اما تلویزیون پسِ این برنامه جز سرگرمی و پر شدن جیب بعضی چه هدفی دنبال میکند؟ فارغ از اینکه بشیر حسینی و حتی خود فروغی هم دربستهی ساختار و وضعیتی هستند که آنها را به این سو میبرد، سوال اساسیای که وجود دارد این است که اگر آمریکا و فرهنگاش این چنین مورد پسند شخصیتی مانند فروغی است، چرا ما مردم این فرهنگ را بگیریم، با آن سرگرم شویم و زندگی کنیم، اما به خاطر سر ایستادگی در برابر زورگوییهای آمریکا مثلاً از خریدن اپل محروم شویم.
#آسیب_شناسی
#نقد_اجتماعی
#نقد_تلویزیون
#رسانه
#فرهنگ
@daghdagheha
💠تفاوت جایگاه هنر در تمدن اسلامی و تمدن غرب
▪️دکتر محمدرضا ریختهگران
♦️جایگاه هنر در جهان اسلام و تمدن اسلامی، با جایگاه آن در تفکر غربی تفاوت دارد. تلقی ما از هنر در عالم اسلام نیز خلاف تلقی غربیان است. در حقیقت، با تفکر غربی مفهوم خاصی از هنر پدیدار میشود که با خلق اثر هنری همراه است. در این تفکر، هنرمند به کسی گفته میشود که نحوهی حضور و نسبت بیواسطهای دارد و او این نسبت بیواسطه را در اثر هنری خود به ظهور میرساند.
♦️در تمدن اسلامی اگر قرار بر حضور کسی است، این حضور از نوع حضور دینی و معنویت عرفانی است و اگر آن شخص اهل حضور نیست و اهل ساختن و پرداختن و حرفه و پیشه و صنعتگری است، این نیز در زمره متحرفه و پیشهوران و صنعتگران قرار میگیرد. بنابراین چنین تلقی در جهان اسلام وجود نداشته است که کسی در عین ساختن و پرداختن یک اثر هنری، حضوری غیر دینی را در آن اثر به ظهور برساند. این یک تلقی آتنی و یونانی است.
♦️از این رو لفظی که ما در جهان اسلام برای هنر به کار بردهایم، کمتر معنای ساختن و پرداختن دارد. معنایی که از این لفظ برمیآید، بیشتر به نیکی و فضیلت باز میگردد؛ چنان که هنر برگرفته از «هونره» زبان پهلوی است. در این زبان «هو» به معنای نیکی و «نره» به معنای مرد دلیر و شجاع است. یعنی در تمدن اسلامی، هنر و هنرمندی بعد از کسب مقام نیکی و دلاوری و شجاعت است. دلیری و شجاعت نیز وقتی است که شخص از مرتبه اضطراب و ترس و دودلی به در میآید و به مرتبه امنیت و قرار و اطمینان میرسد. به این ترتیب باید گفت که هنر در تمدن اسلامی، بیشتر یک معنا و فضیلت درونی است؛ فضیلتی که مربوط به قلب و دل آدمی است. این تلقی از هنر با تلقی مبتنی بر تخنه و ساختن و پرداختن که بیشتر در عالم غربی رواج دارد، متفاوت است.
-به نقل از تمدن نوین اسلامی
#گزیده_گفتار
#هنر
#تمدن_اسلامی
@daghdagheha
✔️گونهشناسی نوگرایی در حوزه
🔸پرونده «نواندیشی در حوزه» (4)
🖊وحید فراهانی
🔹آراء و دیدگاههای نوگرایانه در بستر علوم خاصی شکل میگیرد که عمدتاً بین فلسفه و فقه در حرکت و دوران است. بسیاری از این جریانات نوگرایانه درگیر موضوعات روز و سلبریتیزه شده و از حجاب گرفته تا برخی از بنیانهای فلسفی و فقهی را محل منازعات خود با سایر جریانات متخاصم قرار میدهند.
🔸گونههای مختلف نوگرایی
۱. نوگرایی متاثر از انقلاب اسلامی
🔹انقلاب اسلامی ایران شرایط جدیدی برای حوزههای علمیه و روحانیون ایجاد نمود. نسل جدیدی از طلاب و روحانیون در سطوح مختلف به وجود آمد که همواره در تلاش برای حمایت از انقلابی برخاسته از حوزههای علمیه بودند و البته رویکردی انتقادی به تمدن غرب دارند. در چنین بستری نوگرایان متاثر از انقلاب اسلامی در بستر علومی نظیر فلسفه و کلام و فقه سیاسی رشد یافتند. این طیف از روحانیون عمدتاً در فضای مؤسسات وابسته به حاکمیت و مستقل در قم به مثابه بازوان فکری نظام اسلامی عمل میکنند.
۲. نوگرایی متاثر از مدرنیته و اندیشههای غربی
🔹در ایران معاصر اندیشههای مدرنیته همزمان با تلاشهای رضاخان در کشور گسترش یافت و از میان سایر مؤلفههای آن، فرهنگ و تفکر دینی اولین نقطه ثقل در این تحولات بود. ظهور و بروز روحانیونی که با ریشهای بسیار کوتاه شده، عمامه به سر داشتند و ظهور اسامیای همچون تقیزاده، کسروی و … از جمله مسائلی بود که در آن مقطع در این بستر به وجود آمد. در شرایط فعلی و پس از چهار دهه از انقلاب اسلامی نیز همچنان این جریان حیات داشته و در برخی از مراکز فعال میباشد.
۳. نوگرایی متاثر از اندیشه دموکراسیخواهی
🔹این نوگرایی خود را عمدتاً مستند به اندیشه نائینی کرده و کتاب معروف وی را شرح نموده و جهت تبیین دالهای اصلی و شناور گفتمان خود مورد استفاده قرار میدهد. بخشی از عناصر اصلی این جریان در سالهای گذشته انقلابیونی فعال و پرحرارت بودند و هم اکنون با تاکید بر عنصر جمهوریت در نهایت به عنوان پشتوانه تئوریکی جریان موسوم به چپ (سیاسی) در کشور شدهاند. عمده موضوعاتی که فعالان این جریان برای سخنرانی و نوشتن و انتشار انتخاب میکنند از موضوعات پرچالش در فضای مجازی و رسمی کشور میباشد. از حجاب اختیاری/ اجباری گرفته تا گاندو، موضوعاتی است که وجه مشترک آنها در تلاش برای نقد اقتدارگرایی و تمرکز قدرت میباشد و از سوی دیگر مکرراً تاکید بر جایگاه مردم و گره خوردن مشروعیت به مقبولیت میکنند.
🔹امروزه مهمترین مساله در شرایط فعلی کشور مساله همگرایی است. دو جریان نوگرای دوم و سوم گرچه تنشها و چالشهایی با برخی از مبانی فکری و سیاسی دارند، اما به عنوان ظرفیتهای قدرتمند در راستای کمک به همگرایی قابل همکاری با جریان اول میباشند. موضوعاتی مثل رشد اخباریگری، فرق و محافل انحرافی مذهبی، انسجام و حمایت از منافع ملی میتواند از جمله موضوعاتی باشد که هر سه جریان را علیرغم اختلافات مبنایی در یک جبهه قرار دهد.
🔸متن کامل این یادداشت:
http://mobahesat.ir/21324/amp
@mobahesat
@daghdagheha
💠انقلابهراسی در حوزه را جدی بگیریم
🖋سیدیاسر تقوی
🔹«تندروی» به عنوان یک آفت اجتماعی در مواجهه با دگراندیشان ظهور وبروز مییابد. تندروها- بر فرض فهم صحیح از آرمانها و ارزشهایی که مدعی آن هستند- بواسطه تعلقی که به دین، مذهب و یا گفتمان خود دارند، هویت خود را با شاخصههای حداکثری تعریف میکنند. لذا به واسطه کوچکترین زاویه و اختلافنظر و عدول یک جریان از آن شاخصهها، آن را خارج از گفتمان مطلوب خود تلقی کرده و مدام دچار «دیگریسازی» و مرزبندی هویتی با آنان میشوند.
🔹با گسترش ابزارهای ارتباط جمعی، این آفت فرهنگی ظرفیت مییابد تا نقش خود را در نزاعهای بینالمللی و نیز جنگهای خونین بیش از پیش تثبیت کند. همین امر موجب میشود جریانها و دولتهای متخاصم جهت «دشمنهراسی» روی جریانهای تندروی حریف سرمایهگذاری کنند. این معامله دو دستآورد مهم دارد. اول آنکه یکپارچگی اجتماعی جریان مقابل متفرق و آسیبپذیر میشود و دوم آنکه افکارعمومی را نسبت به گفتمان رقیب ترسانده و مبارزه با آن را موجه و بلکه ضروری مینمایاند.
🔹تندروی در سلب مشروعیت از گفتمانها در افکارعمومی نقش بسزایی دارد. از این رو تأمل درباره نقش مواضع رادیکال در حوزه که به اسم دفاع از «حوزه انقلابی» مراجع، اساتید و صاحبنظران و مخالف خود را با ادبیات نامناسب متهم به ضدیت با دین، نظام و انقلاب و نیز همراهی با معاندان میکنند، ضروری به نظر میرسد. این برخوردهای شبهتکفیری که سعی دارد دگراندیشان را از دایره انقلاب حذف کند بیش از آنکه به تقویت گفتمان انقلاب اسلامی در حوزه کمک کرده باشد، منجر به «انقلابهراسی در حوزه» خواهد شد.
🔹پر واضح است مشروعیتیابی انقلاب اسلامی نه از سنخ قدرتهای سیاسی رایج در دنیا، بلکه بر آمده از قدرت اجتهاد و فقاهت در حوزههای علمیه است. انقلاب اسلامی نیازمند آن است که در بستر علمی حوزههای علمیه هم مشروعیت خود را بازیابی و تقویت کند و هم به پرسشهای اساسی پیرامون اداره نظامات سیاسی و اجتماعی تحت زعامت ولی فقیه به پاسخهای کارآمد برسد. در چنین شرایطی نمیتوان انتظار داشت علما، اساتید و صاحبنظران درباره تمام مسائل مرتبط با انقلاب و اداره نظام به یک نحو فکر کنند و برداشتی یکسان داشته باشند.
🔹مواجهه نامحترمانه با اختلافنظرها بیش از آنکه بیانگر تعصب نسبت به انقلاب و نظام باشد، نمایاننده منطق حاکم بر گفتمان انقلاب در حوزه است. بیشک اساتید حوزه نسبت یکسانی با انقلاب و نظام ندارند اما میتوانند در رونق فقهی حوزهها مؤثر باشند و در برخی مقاطع نیز در حد ظرفیت خودشان همراهی کنند؛ لکن با نگاه به منطق مخرب برخی رسانهها ترجیح میدهند فاصله خود را با آنچه «حوزه انقلابی» و «دغدغه نظام» نمایانده میشود حفظ و بلکه بیشتر کنند.
🔹از سوی دیگر این ناملایمتها به جریانهای معاند این امکان را میدهد تا با تشدید شکافهای نظری و رفتاری بتوانند ظرفیت اجتماعی روحانیت که همان ظرفیت اجتماعی انقلاب اسلامی است را متفرق و آسیبپذیر نمایند.
🔹با این تفصیل قابل توجه است همانطور که جریانهای رادیکال شیعه، میتوانند تهدیدی علیه وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و عامل شیعه و اسلامهراسی باشند، ادبیات رادیکال در حوزه نیز این ظرفیت و توان را دارد با «انقلابهراسی» و افزایش تنش در بدنه حوزههای علمیه، فرصتهایی که میتوان در راستای طرح پرسشهای علمی و فقهی استفاده کرد را به تهدیدی علیه رابطه حوزه و نظام تبدیل کند.
🔹از این منظر شاید اهمیت تذکر آیت الله خامنهای در دیدار رمضانیه اخیر خود با طلاب بیش از پیش روشن شود که فرمودند: «در حوزه ممکن است در مسائل گوناگون اختلاف نظر وجود داشته باشد؛ در مسائل علمی که اختلاف نظر هست، در جهتگیریهای فکری که اختلاف نظر هست، در زمینههای سیاسی هم اختلاف نظر ممکن است باشد؛ این اشکال ندارد؛ اختلافات را باید مدیریّت کرد. مواظب باشید اختلاف نظرها به درگیری و تشنّج و ناخن زدن به چهرهی یکدیگر نینجامد!»
@daghdagheha
💠نوآوریهای فقهی آیتالله وحید خراسانی
🔸آیتالله وحید بسیار کوشش میکند زن و مرد را مساوی جلوه دهد
▪️گفتگوی سید مجید بنی هاشمی از شاگردان آیت الله وحید خراسانی با شفقنا:
🔹ایشان نوآوری های بسیاری دارند، اما من به یک نمونه اشاره می کنم. امروز در جهان داستان تغذیه یک رکن است، تجارت های مهم، بحث حلیت و حرمت و صادرات و واردات گوشت و مرغ و مباحثی که در این زمینه باید خوراک جامعه انسانی به ویژه اسلامی را تأمین کنند،کارخانه داران و دامداران و تجار و حتی دولت ها، وقتی پای نظرات فنی ایشان می نشینند می بینیم که این نظرات درست است چرا که ظاهر فقهی و مستندات دینی از آیات و روایات دارد. اگر بخواهید از یک منظر دیگر نظرات را بیاورید مانند نظرات روانشناسان می بینید که از این منظر نیز دریای مطلب در نظرات ایشان وجود دارد.
🔸آیت الله وحید خراسانی در مباحث قضایی، چه حقوق متهم و حقوق زندانی و مجرم و حقوق مباحث عدالت اجتماعی، زندان زدایی یا بحث حدود و کیفر و جزا نیز نظرات مهمی دارند. نگاه ها و عملکردها در دستگاه های مختلف جهان اسلام به خصوص جهان تشیع نشان می دهد که تا چه میزان از نظر مبانی فقهی احترام و حقوق یک زندانی مجرم اهمیت دارد. نمی توانید به مجرم حتی مجرمی که محکوم به قصاص است، توهین کنید و آبروی او را ببرید، به خانواده مجرمین باید رسیدگی کنید و حقوق آنها را باید رعایت کنید. معتقدم اگر دولت ها به ویژه دولت های اسلامی، ارتباط شان با فقهای نام آور و صاحب رأی برقرار باشد، این امر می تواند در هزینه ها و مسایل اجتماعی و اخلاق های فردی و فرهنگی بسیار نقش بسزایی داشته باشد.
🔹آیت الله وحید خراسانی در مسایلی که مربوط به خانواده و حقوق دختران، بانوان و همسران است، نگاه عمیقی دارد. مثلاً در بحث نکاح و تربیت دختران و مادر و مسایل مربوط به زنان، حتی فمنیست ها که سعی می کنند حقوق زن را به گونه ای بیان کنند که گویی مسلمانان بی عرضه هستند و نمی توانند نسبت به حقوق بانوان، آن حقوق را رعایت کنند، ایشان خیلی کوشش می کنند که زن و مرد را مساوی جلوه دهند به صورتی که در فقه ما قابلیت دفاع داشته باشد. آیت الله وحید خراسانی آنقدر به زن اهمیت داده که انسان فکر می کند زنان به مراتب مقام روحانی، معنوی، اجتماعی، خانوادگی و علمی شان بالاتر از مردان است چون نگاه به جایگاه زنان نگاه مقدسی است و یک نگاه سیاسی و اجتماعی و بهره برداری نیست.
🔸ممکن است در برخی از جهات برای کسی تلخ باشد که زن در نگاه ایشان می تواند وزیر و رییس جمهور و مدیر یک مجموعه باشد، ایشان مقام زن را به حدی بالا می برد که می خواهد روی خانواده و اجتماع و مسایل روحی و روانی اثر بگذارد و از آن براساس کدهای علمی دفاع می کند، ولی ممکن است که دستگاه های تبلیغاتی که معاند و معارض و جاهل و متعصب هستند یا کسانی که روشنفکران غرب زده هستند یا جزو متحجرین عقب افتاده هستند. در بحث ظاهری می گویند که ایشان شاید مخالف است که به زن مقام سیاسی یا مقام اجتماعی دهند، اینطور نیست باید پای درس و استفتائات و نظرات ایشان بنشینند و ببینید که ایشان تا چه افقی را دیده است.
🔹وجود زنان انقدر ارزش دارد که اگر بخواهید در مصادیق ظاهریه بروید آن مقصود خالق حاصل نمی شود و شارع مقدس نظراتی که به زنان دارد بسیار فراتر است. آیت الله وحید خراسانی بیان نمی کند که زن خانه دار باشد بلکه بر این نظر است که زن درس و بحث را ادامه دهد و مسایل فرهنگی را پی بگیرد و اهل تعلیم و تعلم و اثر گذاری باشد؛ ایشان در این زمینه احادیث بسیاری را نقل می کنند.
-به نقل از دین و جامعه
@daghdagheha
💠"اگر عدالت باشد ایرانی نمی رود"
✔️سیدعلی میرموسوی (عضو هیات علمی دانشگاه مفید قم)
🔹ماهنامه حق ملت در شماره اخیر خود به موضوع مهاجرت پرداخته و از دیدگاه های گوناگون جامعه شناختی، حقوقی، اخلاقی پدیده رو به گسترش مهاجرت در ایران را تحلیل کرده است.
🔹براساس آخرین پیمایش که در سال۱۳۹۵ انجام شده است، ۳۰٪ از مردم تمایل دارند در کشوری دیگر جز ایران زندگی کنند. آنان به این پرسش که " اگر امکانات فراهم باشد، آیا حاضرید برای همیشه از ایران بروید؟" پاسخ مثبت داده اند. این آمار نسبت به پیمایش مشابه انجام شده در سال ۱۳۸۳، که۱۵٪ بوده، افزایش صد در صدی را نشان می دهد.
🔹وجه نگران کننده این آمار این است که شمار کسانی که حاضرند برای مهاجرت به آب و اتش بزنند و تعداد شان کم نیست، را شامل نمی شود. در این صورت شمار ایرانیان خواهان مهاجرت بسیار بیشتر خواهد شد. یکی از اقتصاددانان که مشاور وزیر مسکن و شهرسازی نیز هست، در سال ۹۶ از ۱.۵ میلیون ایرانی خبر داد که در صف مهاجرت به کانادا و استرالیا قرار دارند.
🔹پدیده مهاجرت از ایران، موضوع جدیدی نیست، و دست کم از مشروطه به این سو همواره امواج گوناگونی از مهاجرت را تجربه کرده ایم. این مهاجران را دست کم به چهار گروه می توان تقسیم کرد: منتقدان حکومت، فروشندگان نیروی کار، سرمایه داران، و درنهایت کسانی که نسبت به آینده خود و فرزندان شان نگرانی داشته اند.
🔹از جمله مطالب خواندنی در این شماره، سخنانی است که از مرحوم سید حسن مدرس درباره مهاجرت نقل شده است. او در نطقی کوتاه درمجلس، که درباره "لایحه تسهیل مهاجرت به ایران" ایراد کرده است، تحلیلی از این پدیده ارایه می کند، که همچنان خواندنی است. این لایحه در واکنش به مهاجرت گسترده از ایران، و در راستای معکوس کردن این روند در تاریخ ۵ ابان ۱۳۰۵ در مجلس به بحث گذارده د و نطق مدرس فصل الخطاب بحث میان مخالفین و موافقین آن بود.
🔹مدرس در سخنان خود نخست به بیان این تجربه پرداخته است که در تمامی سفرهایی که به خارج از ایران داشته،آنچه زیاد دیده، ایرانی بوده است. بر عکس در سفرهای داخلی غیر ایرانی ندیده است. او در تبیینی ساده و کوتاه از این پدیده می گوید" برای این که از خرابه مردم می روند رو به آبادی، از آبادی به خرابه نمی آیند."مدرس سپس در اشاره به روند رو به رشد مهاجرت از ایران در سال های پس از مشروطه می گوید" در این بیست سال قریب یک کروراز ایران رفته و متصل هم می روند". از نظر وی" هیچ کس خانه خودش را نمی خواهد رها کند، مگر فشار، فشار، فشار"
🔹مدرس به جای لایحه ای که برای تشویق مهاجرت به ایران پیشنهاد شده بود، می گوید" ما باید ببینیم چه کنیم که ایرانی نرود یا چه کنیم که آن هایی که تشریف برده اند و از ما جدا شده اند، برگردند. " مدرس در ادامه به ماجرایی که در زمان عمر عبدالعزیز رخ داده بود، اشاره کرد. او در پاسخ حارث که خرابی دیوار شهر را عامل مهاجرت از ان می دانست و در خواست بودجه کرده بود، گفت: "حصنها بالعدل" یعنی دیوار را با عدالت ایجاد کن.
🔹مدرس از این ماجرا چنین نتیجه می گیرد"شما هم ترتیب عدالت را برای مردم درست کنید، کسی هجرت نمی کند، الان هم اگر عدالت نباشد، عددمان زیاد است، هر چه هم از بیرون بیاورید، این جا از بی نانی می میرند."
🔹معادله ای که مدرس از ان سخن می گوید بسیار ساده و قابل فهم است و درستی آن جای هیچ تردیدی ندارد. برقراری عدالت مانع از مهاجرت و بی عدالتی عامل اصلی آن است. براین اساس میزان مهاجرت شاخصی عینی و روشن برای وضعیت عدالت در جامعه است.
-به نقل از نامههای حوزوی
@daghdagheha
💠علوم انسانی، گرفتار بحران عصر مدرن
#گزیده_گفتار
🎤دکتر حمید طالبزاده(استاد فلسفه دانشگاه تهران)
🔹نشست علمی گفتمان نخبگان علوم انسانی
🔸اندیشمندان و فیلسوفان مسلمان به جای واژه آزادی از واژه حریت و اختیار استفاده کرده اند که به عنوان یکی از سجایای اخلاقی مطرح بوده و با مفهوم آزادی متفاوت است.
🔸آزادی از مفاهیمی است که به معنای مقام ذات بشر محسوب می شود و این مفهوم، انسان را در جایگاه ممتازی نسبت به موجودات دیگر در عالم خلقت قرار داده است.
🔸فاعل بالطبع، انجام دهنده کاری است که فعلش طبق محاسبات و در نظر گرفتن شرایط و ملاحظات نیست و نسبت به فعل خودش علم و آگاهی ندارد، بلکه فقط از روی میل باطنی و اشتیاق غریضی است، اما فاعل بالقصد یا بالاختیار از روی تلائم با نفس و طبیعت است؛ فاعل نسبت به فعل خودش ارزیابی و سنجش دارد؛ از این جهت فعلی که از فاعل بالاختیار صادر می شود اگر در مسیر اخلاق میسر شود، دارای فضیلت و ارزش است.
🔸برخی از فیلسوفان مسلمان همانند ابن سینا در تعبیری، اختیار را این گونه تعریف کرده اند «فاعل و مبدأ اثر چنان باشد که آنگاه بخواهد انجام دهد و اگر نخواهد انجام ندهد» که البته این تعبیر، مفهوم اختیار را به فعل، صرف نظر از فاعل، به امور تصادفی و دوران میان خواستن و نخواستن تأویل کرده است و به نوعی ناقص است.
🔸از نظر علامه طباطبائی حقیقت اختیار این است که فعل مستند به یک فاعل آگاهی باشد که فاعلیت آن تمام و در مقام تأثیر باشد که در این تعبیر، علامه اختیار را به مبادی آن استناد می دهد؛ این که ذات فاعل آگاه دارای علم و قدرت تام باشد.
🔸نفس مجرد، حقیقت واحدی است که مقام جمع علم و قدرت است که در اتصال و اتحاد با بدن منتهی به یک فعل و فضیلت می شود.
🔸آزادی مفهومی محوری است. انسان متناهی و تاریخی است و در تاریخ سیر میکند و انسان تاریخی در سنت و زبان متولد میشود و ذیل مفهوم آزادی است که علوم انسانی، انسان مدرن و عصر جدید ممکن شده است.
🔸انسان در عصر مدرن و بعد از گشودگی که در بستر تاریخ برایش پدید آمد، توانست امکانات خودش را به فعلیت برساند و آزادی خودش را این گونه فهم کند و با صرف نظر از ماورای خودش دیگر به باطن عالم و حقیقت جهان خودش را مستند نکند و با امکاناتی که بر عهده گرفت، جهان مدرن را پدید آورد و نوعی آزادی به خود وانهاده را رقم بزند.
🔸مفهوم قرآنی «اذن» یعنی مجال، فرصت، توانایی و گشودگی امکاناتی که به شکلی برای انسان فراهم شده است که اگر انسان، آزادی خودش را ذیل ولایت تکوینی و تشریعی حق فهم کرده است، این امکان عظیم و آثار آن برایش پدید خواهد آمد؛ اما اگر آزادی خودش را صرف نظر از ولایت حق تصور کند، مجال و فرصت تازه ای برایش پدید می آید که انسان مدرن با این امکان، عصر جدید را آغاز کرده است.
🔸مفهوم انسان را ذیل انسانیت و اومانیته قرار میگیرد. اومانیته مقام اعتبار و فرهنگ است، اومانیته فرهنگ را تحت الشعاع قرار می دهد؛ از همین جهت سیاست مدرن، اقتصاد، هنر، حقوق و حتی اندیشیدن با آن پدید آمده است؛ زیرا انسان با قطع ارتباط خدا و انسان، اومانیته را جایگزین کرده و در تمام مناسباتش معنای اومانیته را اشراب کرده است.
🔸نظم تازه، نظم تکنیک، نظم سیستماتیک و ریاضی است که حتی اومانیته و فرهنگ نیز تحت این نظم و در خدمت آن قرار گرفته است، تکنیک لجام گسیخته ای که طبق اذعان اندیشمندان غربی به بحران منجر شده است.
🔸علوم انسانی نیز گرفتار در بحران تکنیک حاکم بر عصر مدرن است. دانشگاه، زمانی مرکز علم و فرهنگ بوده است؛ اما الان مرکز بازار تلقی می شود، گفته می شود علوم انسانی باید تجارت محور باشد و اصلا وقتی مفید است که تولید ثروت و منفعت کند، اقتصاد دانش بنیان یعنی باید بنیان به اقتصاد کمک کند و اقتصاد یعنی تکنیک که زیربنای جامعه و اصل قرار گرفته است و کسی قدرت مهار آن را ندارد.
🔸امروز سوژه، اومانیته و سوبژکتیویته در خدمت تکنیک قرار دارد و کسی به حرف متفکرانی که اصل را بر فرهنگ قرار داده اند، گوش نمی دهد؛ اندیشمندانی همچون روسو، کانت، هگل و کسانی که انقلاب فرانسه را پدید آوردند؛ امروز تکنیک در خدمت قدرت هایی همچون آمریکا است که از همه معاهدات و تعهدات هسته ای خارج می شود، امروز اومانیته، انسانیت و علوم انسانی در بحران است.
-به نقل از http://www.bou.ac.ir/
@daghdagheha
💠مواجهه ما با علوم انسانی غربی
#گزیده_گفتار
🔹افتتاحیه پنجمین دوره طرح ملی نخبگان علوم انسانی
🎤حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا
🔸پرسش از اینکه علم چیست و علوم انسانی چیست و نسبت علوم انسانی با سایر علوم چیست، یک پرسش هویتی برای این رشته هاست و همچنین یک پرسش هویتی و بنیادی برای فرهنگ اسلامی و تمدن اسلامی است. نباید مسئله تقسیم بندی علوم و تعریف علوم را دست کم بگیریم.
🔸ما قبل از دانشگاه دارالفنون را درست کردیم. علوم را یکایک از غرب الگو گرفتیم و آوردیم. تقسیم بندی علوم الان بر اساس تقسیم بندی دهه های اول قرن بیستم شکل گرفته است.
🔸در گذشته تاریخی ما نزاع هایی در مورد نسبت بین علوم وجود داشته است. دعوای بین عقل و نقل و تقسیم بندی آنها و تکفیرهایی که در پی آن می آمد جزء مسائل جدی و زنده ما بوده است.
🔸در جهان غرب هم دعواهایی در مورد چیستی علوم انسانی بوده است اما آن نزاع ها برای ما موضوعیت ندارد. ما برای خودآگاهی خود و برای اینکه بتوانیم تصمیم بگیریم، نیازمند پرسش های خود هستیم.
🔸این علوم انسانی چرا اینگونه تعریف شده است؟ گاهی ترجمه های دقیقی برای تقسیم بندی های غربی علوم نداریم. ما Humanities را به علوم انسانی ترجمه کرده ایم که صحیح نیست.
🔸نظام آموزشی همه کشورها نوعاً متاثر از نظام آموزشی غربی است. ما باید دیگری خود را بشناسیم اما نباید تقلید کنیم. این تجربه، صرفاً تجربه بخشی از بشریت در بخشی از تاریخ است.
🔸باید به این سوالات بپردازیم که علوم انسانی مدرن چیست و تقسیم بندی آن چگونه است و با علوم پایه چه فرقی دارد؟ تفاوت انسانیات و علوم انسانی چیست؟ اینها پرسش هایی است که در این دوره به دنبال آن هستیم. در غرب سوال هایی در مورد فلسفه علوم به وجود آورده اند اما آن سوال ها، سوال های ما نیست.
به نقل از: http://www.bou.ac.ir
@daghdagheha
💠تاریخیت در علوم انسانی و اجتماعی مدرن
#گزیده_گفتار
🎤حجت الاسلام دکتر مهدی سلطانی
🔸نشست گفتوگوهای علم دینی با موضوع «علوم انسانی؛ مطلقیت یا تاریخیت»/دانشگاه باقرالعلوم(ع)
🔸محورهای نشست:1) معانی مختلف تاریخ در علوم انسانی و اجتماعی مدرن، 2) معانیِ تاریخ در سنتِ اسلامی و 3) وضعیت تاریخی ما بعد از انقلاب اسلامی
🔹شقوق مختلفی از معنای تاریخیت را در غرب و سنتِ اسلامی میتوان برشمردند که در برخی آنها، تاریخیت و مطلقیت نیز با یکدیگر قابل جمع بودند. معنای پیشامدرن مانند آنچه در سنتهای هندی و پیشاافلاطونی وجود دارد، معنای قرونوسطایی در آگوستین یا یوآخیم فیوره، معنای رایج در روشنگری مخصوصاً معنای کانتی در بخش آخر نقد عقل محض، معنای هگلی در پدیدارشناسی روح که با مطلقیت جمع میشود، معنای مدنظر مارتین هایدگر که برخاسته از نوعی انتولوژی است، معنای نیچهای و شوپنهاوری، معنای نزدِ دیلتای و وبر و برخی معانی دیگر تاریخ که میتوان در سنت اسلامی به سراغ آنها رفت.
🔹باید به معانیِ تاریخ در نسبت میانِ تاریخیت در غرب و سنتِ اسلامی، مخصوصاً فلسفۀ اسلامی توجه نشان داد. در سنتِ ارسطویی و به تبع، در فلسفۀ اسلامی، زمان مقدار حرکت است، در حالیکه در دنیای جدید، مخصوصاً بعد از کانت، همانطور که ژیل دلوز نیز اشاره دارد، حرکت تابع زمان است و زمان، «بیلولا» میشود و مقولات، توسط زمان تعیین میشوند. این توجه و نظایر آنها برای فهم تفاوت نگاه مسلمین به تاریخ و زمان و نگاه مدرن بسیار حیاتی و سرنوشتساز است.
🔹در ادوار مختلف تاریخ تفکر نوعی انشقاق وجود داشته و تلاش همۀ فلاسفه در جهت حل این انشقاق بوده است. ما در عصر انقلاب اسلامی نیز دچار انشقاقهای بزرگی در زندگیِ روزمره تا عرصۀ تفکر هستیم. انشقاق نظر و عمل است که مارکس را علیه هگل میشوراند و انشقاقی دیگر است که منجر به طرح حکمت متعالیه میشود. ما نیز در عصر انقلاب اسلامی، گرفتار انشقاقهایی هستیم که بدون توجه به آنها و توجه به معانی دقیقِ مفاهیمی که پیرامونمان هستند، نمیتوانیم این انشقاق را کاهش دهیم و به تناوردگیِ نهاد علم در ایران کمک کنیم.
🔹در فلسفۀ اسلامی و حکمت متعالیه معنایِ خاصی از تاریخ در دلِ نگاه حکمت صدرایی مطرح است. صدرالمتالهین میانِ نوع متوسط و نوع اخیر تمایز قایل میشود. مرحوم ملاصدرا، با تعریف انسان بهعنوان نوع متوسط، شکلگیری انواع اخیر را بر روی نوع متوسط ممکن میشمارد. از همینجاست که تحقق نوع یا به تعبیر دقیقتر انواع اخیر، پای تاریخ با همۀ لوازمش را به میان میکشد و پاسخی که ما به تحقق این انواع اخیر میدهیم و نحوۀ «کل»ی که در اینجا شکل میگیرد، میتواند پاسخ به پرسش از وضعیت تاریخیِ ما باشد. زیرا در تکوین انواع اخیر، نسبتهای مختلف و متکثری با نوع متوسط برقرار میشود. نوع اخیر از یک سو، به دلیل طرح خاص حکمت متعالیه، منحصر به جهان اسلامی و ایرانی ماست و از سوی دیگر، میتواند نسبتهای متکثر و متعددی که انسان مسلمان ایرانی با آن برقرار میکند را توضیح دهد. این نسبتهای متکثر، یک نحوۀ خاص از «کل» یا «ما» را شکل میدهد که همان مای فعلی ماست. کار علوم اجتماعی نیز توضیح این «ما»ست.
@daghdagheha
💠معیار کیفیت عزاداری چیست؟ معرفتافزایی یا خشونت و زجر بیشتر بدن؟
✍مهدی مسائلی
♦️عزاداری امام حسین (ع) از سنتهای مهم جامعه شیعی است که ریشهی روایی دارد. البته در روایات تأکید فراوانی بر گریه بر مصائب امام حسین (ع) شده است، آن گونه که میتوان گریه را مصداق اصلی عزاداری دانست. از خصوصیات مهم گریه افزایش محبت و به تبع آن، ایجاد ارتباط معرفتی با نهضت عاشورا است.
♦️با این مقدمه در نگاه روایی، معیار کیفیت عزاداری به معرفتی است که برای افراد ایجاد میکند، پس هرچه عزاداری معرفت و آگاهی بیشتری ایجاد کند کیفیت بهتری دارد.
♦️اما در زمان کنونی معیار کیفیت عزاداری تغییر کرده است. ارتباط قلبی و معرفتی با نهضت عاشورا عیار برتری آن را به نمایش نمیگذارد، بلکه خشونت و تنآزاری و نمایش ظاهری آن، ملاک کیفیت عزاداری شده است.
برای بسیاری از شیعیان، عزاداری هرچه خشنتر باشد ثواب بیشتری دارد. ممکن است که دربارهی بعضی از مصادیق خشونت در عزاداری، همچون قمهزنی، در جامعه شیعه اختلاف نظر فقهی وجود داشته باشد و بعضی به خاطر وهنآمیز بودن آنها یا حکم رهبری از چنین رفتارهایی پرهیز کنند، ولی پذیرش خشونت و تنآزاری به عنوان ملاک ارزش یافتن عزاداریها یک دیدگاه فراگیر در شیعه است و حتی در بیشتر هیأتهای انقلابی چنین اعتقادی وجود دارد.
امروز بیشتر سینهزنان کیفیت سینهزنی را بر اساس آهنگ و شدت آن تعریف میکنند. هرچه دستها محکمتر بر سینهها فرود آید، سینهزنی بهتری صورت گرفته است. بر این اساس بهتر است عزاداران هنگام سینهزنی لخت شوند تا سینه آنها سرخ و یا کبود شود. این ضربههای محکم سینهزنان است که مداح را به شوق میآورد و موجب ستایش سینهزنی میشود. فراتر از این، صورتهای خراشیده گاهی نشانگر آن است که افراد به لایهی بالاتری از عزاداری دست یافتهاند.
♦️حقیقت اینکه امروز بسیاری از افراد، عزاداری را ابزاری برای زجر و سختی دادن به بدن میبینند، تا از رهگذر آن در مصیبتهای وارد بر امامحسین (ع) و شهدای کربلا شریک شوند و با آنها مواسات و همدردی کنند.
♦️از این جهت، برای اصلاح عزاداری از افراطگراییها ابتدا باید به اصلاح نگرش عزاداران حسینی (ع) بپردازیم و مشخص کنیم که برای چه عزاداری میکنیم و قصد و هدف از انجام آن چیست؟
@azadpajooh
@daghdagheha
💠حوزه: آنها که میروند
🖋مهدی سلیمانیه
♦️حدوداً سی و پنج ساله است. اخلاقی، اهل مطالعه و دقیق. برای خودش پروژه علمی عمرانهای دارد. از روی طرز لباس پوشیدن و آرایش مو و چهرهاش ممکن نیست بفهمی که روزی طلبه بودهاست. حدود ده سال. در کجا؟ مدرسه حقانی. طلبهای پیگیر، با سواد، اهل مطالعه و مؤمن. اما پس از ده سال، به این نتیجه میرسد که حوزه، جای او نیست. میرود. کجا؟ دانشگاهی از دانشگاههای قم. از آنها که تیپهای حوزوی/دانشگاهی پرورش میدهند. از گذشتهی حوزویاش چندان صحبت نمیکند. وقتی به اصرار، یا به برانگیختهشدن شوقی، از گذشتهی حوزویاش میگوید، جز یاد برخی دوستان هم مباحثه و برخی اساتید اهل علم و ذوقش، باقی خاطرهها، چهرهاش را در هم میکشد. گاه، حتی یادی از آن گذشتهی حوزوی، به خشم میآوردش و گاه بیان افسوسی از عمر ِ از دست رفته.
♦️همکار بودیم. انگلستان درس خوانده بود. فلسفه. تا مقطع ارشد. یکی دو بار، از به کار بردن کلماتی حوزوی، حدس زدم شاید با حوزه، به صورت خانوادگی یا شخصی آشنایی داشته باشد. اما وارد گفتگو نمیشد. حدود چهل ساله مردی با دانش و منش. پوشش را به تعمد، خلاف معمول و عرف انتخاب میکرد. مثلاً در روزهای عزای شیعیان، رنگ شادتر میپوشید یا در جلسات رسمی، بین آنهمه کت و شلوار خاکستری، تیشرت سفید با نقشهای فانتزی به تن میکرد. خلاف موج. خلافآمد عادت. بعدتر، فهمیدم که طلبهی فاضلی بودهاست. برای بیش از ده سال در حوزه قم. بعد، از حوزه بریدهاست و به دانشگاه رفته و بعدتر، به غرب. در جستجوی دانایی. یا در جستجوی چیزی که در حوزه نبوده و نیافتهاست.
♦️به کانادا مهاجرت کردهاند. حدود بیست سال قبل. تا پنج نسل پشتش، همگی از چهرههای شناختهشدهی حوزهی مشهد بودهاند. پدربزرگش، از پیشنمازان یکی از بزرگترین مساجد نزدیک به حرم امام هشتم شیعیان. پدرش، حوزوی مشهوری که فرزندانش را با تربیت دینی سختگیرانهای بزرگ کرده بوده است. خودش تا حدود سی سالگی، حوزوی مقیدی بودهاست. اما اکنون کجاست؟ حدود سی سال است که لباس طلبگی را از تن درآورده و سپس با خانواده، خانوادهای که او را در سلک حوزوی میشناختهاند، به کانادا مهاجرت کردهاست. هنوز هم وقتی سخن میگوید، طنین صدایش، نوع ادای کلماتش حتی نوع نگاه کردن غیرخیره و آمیخته با نوعی شرم اخلاقیاش، مرا به یاد تربیت شدگان واقعی حوزههای سنتی میاندازد.
♦️برای مشورتی آمده است. طلبهی حوزه است. مؤمن و مقید و مأخوذ به حیا. از حوزه خسته است. آنچه میجسته، نیافته است. اینک در جستجوی آن «گمشدهی نایافته»، به سوی دانشگاه آمدهاست. میخواهد جامعهشناسی بخواند. سه جلسهای حرف میزنیم. تشویقش میکنم که ارتباطش را با حوزه تا جایی که میتواند قطع نکند. از داشتههای مغفول حوزه میگویم. از آنچه از جنس سنت و فرهنگ است. نه سیاست. نه حتی صرفاً مذهب. اما به شدت از فضای حوزه بریدهاست. رنجیده است. کنکور میدهد. میشنوم که در دانشگاه تهران پذیرفته شده. یکی دیگر از حوزه جدا میشود.
🔸ما، غالباً حوزه و حوزویان را از خلال مطالعهی کسانی میشناسیم که همچنان در سلک طلبه و حوزوی ماندهاند؛ اما حوزه، ریزش کم نداشتهاست. بسیار چهرههای مشهور و نامشهور، دانشگاهی و بازاری و محقق و روشنفکر که وقتی به گذشتهشان دسترسی پیدا میکنی، به تعجب میبینی که دورهای گاه طولانی، حوزوی بودهاند. شفیعی کدکنی، کسروی، تقیزاده، میرزا حسن رشیدیه و ... .
🔸چرا میروند؟ چه چیزی آنها را "طرد" میکند؟ الگوها و ساز و کارهای این طرد شدنها و طردکردنها حوزوی، در دورههای مختلف چه تغییری کردهاند؟ این نسلهای طرد شده از حوزه، با هم چه نقاط اشتراک و تفاوتی دارند؟ این ریزشهای حوزوی، این فراریان، طردشدگان، مهاجران، از چه جنسی هستند؟ چه چیزی را نمییابند که میروند؟ نسبت به گذشته حوزویشان چه احساسی دارند؟ چه چیزی از تجربهی حوزه، در خودآگاه و ناخودآگاهشان به میراث میماند؟ نگاهشان، حالا از بیرون، به تجربهی درونی حوزه چگونه است؟ به کجا میروند؟ آیا آنچه را که در حوزه نیافتهاند، در بیرون از حوزه، در "آنجای دیگر" مییابند؟
🔹حوزه را تنها با شناخت حوزویان، با آنها که ماندند، نمیتوان شناخت. شناخت حوزه، بخش مغفول بزرگی دارد. این تصویرها در کنار هماند که حوزه را آنطور که واقعن هست، آنطور که واقعاً احساس میشود، به ما میشناساند: آنان که میمانند، آنها که می روند.
#آسیب_شناسی
#حوزه_علمیه
#پذیرش
#طلبگی
#دانشگاه
@daghdagheha