eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
457 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠کشورهای مسلمان در رتبه‌های پایین توسعه انسانی 🔸در همایش «چالش‌های کشورهای اسلامی» در شهر کربلا مطرح شد 🎙حجت‌الاسلام دکتر محمدرضا یوسفی، عضو هیأت علمی دانشگاه مفید قم 🔹براساس تقسیم‌بندی‌هایی که براساس توسعه انسانی صورت گرفته است، کشورهای جهان در سه سطح توسعه‌ای قرار دارند که از میان چهل‌وپنج کشور پایین‌ترین سطح توسعه‌ی انسانی، متاسفانه سی‌وپنج کشور جزء کشورهای اسلامی هستند. این مسئله برای ما مسلمانان بسیار حائز اهمیت است، چراکه این تعداد کشورهای مسلمان در رتبه‌های پایین قرار داشته و حتی هیچ کشور مسلمانی جزء کشورهای با توسعه انسانی بالا نداریم. دلایل متعددی برای این مسئله وجود دارد. در ادامه به برخی ویژگی‌ها و مسائل داخلی این کشورها اشاره می‌شود: 🔹اولین ویژگی اینکه، این کشورها از فقر بسیار گسترده‌ای رنج می‌برند و درصد بالایی از جمعیت آنها زیر خط فقر زندگی می‌کنند، ۴۰% ؛ ۳۰%؛ ۶۰% و حتی برخی از کشورهای مسلمان تا ۸۰% جمعیت آنها زیر خط فقر هستند و درصدی هم از فقر شدید رنج می‌برند؛ به این معنا که این افراد گرسنه شب را به صبح رسانده و دغدغه‌ی نان شب را دارند. نرخ فقر شدید نیز در این کشورها متفاوت است. در برخی از کشورها حدود ۲۰% از مردم، و در برخی دیگر ۱۷% از مردم دغدغه نان شب را دارند. 🔹دومین ویژگی‌ای که در این کشورها وجود دارد این است که این کشورها با انواع نابرابری‌ها روبرو هستند. یکی از این نابرابری‌ها، نابرابری درآمد است. شاخص ضریب جینی یک شاخص شایع برای سنجش نابرابری در دنیا است. کشورهایی که به نسبت از وضعیت خوبی برخوردارند، ضریب جینی آنها ۰.۲۰ تا ۰.۳۵ است. کشورهایی که وضعیت بدتری دارند ضریب جینی آنها ۰.۳۵ تا ۰.۵ محسوب می‌شود و خیلی از کشورهای مسلمان بین ۴۰. تا ۵۰. هستند، یعنی در وضعیت نابرابری نامناسبی از لحاظ درآمدی قرار دارند. 🔹مسئله سوم، مسئله فساد گسترده در دولت‌های این کشورهاست. یک وزیری در چند قرن قبل از میلاد در هند می‌گوید: اگر شما توانستید عسل را روی نوک زبانتان بگذارید و بعد به گونه‌ای خودتان را کنترل کنید که مزه آن را نچشید یک دولت‌مرد هم می‌تواند با امکانات دولتی چنین معامله‌ای را کند. معمولاً حاکمان به دلیل دسترسی به امکانات گسترده حکومتی، زمینه‌ فساد را دارند؛ به گونه‌ای که می‌توان گفت حکومت و فساد ملازم و همراه یکدیگرند. بنابراین، یکی از مسائلی که کشورهای جهان سوم و از جمله کشورهای اسلامی با آن مواجه هستند، پدیده رانت‌خواری بسیار زیاد در میان دولت‌مردان، فساد گسترده حکومتی و رشوه‌خواری و امثال آن است. 🔹لذا گفته می‌شود مشکلی که در کشورهای جهان سوم و از جمله کشورهای اسلامی وجود دارد که منشا سه مشکل فقر، نابرابری شدید و فساد گسترده است، مشکل چگونگی اداره این کشورها است. باید در نحوه اداره این کشورها تجدید نظر شود تا بتوان اتفاقات مثبتی را برای آنها رقم زد. 🔸متن کامل یادداشت در http://mobahesat.ir/21892 @mobahesat @daghdagheha
💠درگذشت مصطفی خمینی و به هم خوردن سیستم وراثتی 🖋روح‌الله جلالی(دکترای انقلاب اسلامی) ♦️اول آبان سال‌روز مرگ مشکوک آیت‌الله حاج سیدمصطفی خمینی فرزند ارشد امام‌خمینی است. همیشه از مناظر مختلفی لطف بودن درگذشت وی مطرح شده است اما شاید تا به حال از این منظر به آن نگاه نشده باشد که احتمالا زنده بودن سیدمصطفی می‌توانست خطری برای واژگونی نظام وراثتی باشد. ♦️مصطفی در سن پایین توان بالایی در فقه و فلسفه می‌یابد. هوش بسیار بالایی در برخورد و مواجهه اجتماعی و سیاسی دارد به نحوی که حتی در حلقه دشمنان سنتی امام در نجف قرار می‌گیرید و در مقابل حیرت برخی از یاران امام با آنها صمیمیت بسیاری پیدا می‌کند و در آینده بسیاری از آنان را به حلقه یاران و شاگردان امام می‌آورد. داریوش فروهر مدتی را با وی در زندان قزل‌قلعه هم‌بند بود و همین همراهی کوتاه باعث شد وی هنگام شنیدن خبر درگذشت آقامصطفی در یک سخنرانی در تجلیل از وی اعلام کند: «ایشان با این‌که در سن جوانی بودند بسیار شخصیت گیرایی داشتند. [در زندان] با همه برخوردی بسیار جذب‌کننده داشتند. با اعتمادبه‌نفسی که ناشی از توکل بی‌چون و چرای ایشان به خداوند بود، هرگز در هنگام شنیدن خبر‌های ناگوار بیرون نشانه‌ای از نگرانی در ایشان ندیدم. با هر زندانی صرف نظر از اعتقادی که داشت برخوردی بسیار صمیمانه داشتند».(اطلاعات، 1آبان59) توان وی به حدی بود که ارزیابی‌های ساواک، فقدان وی را ضربه سنگینی به پیکر نهضت امام‌خمینی در حد توقف آن تلقی می‌کرد. ♦️آقامصطفی خود "آقا" بود و ذره‌ای خلق و خوی آقازاده‌ها را نداشت اما امام هم حتی در حد پرداخت شهریه بیشتر، اجازه آقازادگی به وی نداد، به نحوی که مجبور بود شهریه سایر علما را برای ادامه تحصیل و تدریس دریافت کند؛ جالب اینکه وقتی امام از این امر مطلع شد، شهریه وی را کاهش داد. وی حتی در حد خرید یک دشداشه عربی برای خادم بیت امام اجازه دخالت نداشت و بعد از این کار، مسئول مربوط از سوی امام توبیخ شد که به مصطفی ارتباطی نداشت که اجازه دهد، با اینکه امام به مصطفی نه تنها به شدت علاقه داشت و حتی به همسر خود گفته بود که او را در همه جهات(مراتب علم و عرفان و اخلاق) بالاتر از خود می‌بیند، بلکه وی را «امید و آینده اسلام» می‌دانست. امام پس از انقلاب هرگز اجازه برگزاری مراسم و یادبودی برای سیدمصطفی را حتی در حد یک اعلام رادیویی و تلوزیونی نداد و در پاسخ به شکوه همسر خود که با گریه گفته بود باز هم اول آبان شد و کسی از مصطفی من یاد نکرد پاسخ داده بود که در هر خانه‌ای از این مملکت، مردم عزیزی را در راه اسلام از دست داده‌اند و من نمی‌توانم برای فرزند خودم امتیازی قائل بشوم. ♦️سیدمصطفی اول آبان 56 به مرگ مشکوکی هنگام قرائت دعا بعد از نماز صبح درگذشت. روی بدن وی آثار لکه های بنفش بود. امام‌خمینی صلاح ندانست که وی کالبدشکافی شود چراکه معتقد بود این وسط چند بی‌گناه صدمه می‌بینند و این کارها مصطفی را زنده نمی‌کند. پس قتل وی هرگز اثبات نشد و از این رو امام هرگز از مرگ فرزندش به شهادت یا قتل سخنی نگفت. ♦️اما اگر سیدمصطفی با این ویژگی‌های ممتاز زنده بود خیلی سخت می‌شد کسی را در کنار او به عنوان جایگزین امام مطرح کرد. همانگونه که اکبر محتشمی نقل می‌کند که از سال 1350 ش در میان یاران قم و نجف امام بحث بود که چه کسی می‌تواند با توان فقهی و سیاسی، زعامت نهضت و مرجعیت را پس از امام خمینی به عهده بگیرد که نتیجه آن مباحث به سیدمصطفی خمینی و آیت‌الله منتظری ختم می‌شد. طبیعتا آیت‌الله منتظری مبارز زندان‌رفته و برجسته‌ای بود که در فقاهت کم‌نظیر بود اما فاصله زیادی با مصطفی خمینی در کیاست سیاسی داشت. ♦️شاید یکی از الطاف خفیه خداوند این بود که مصطفی در زمان پیروزی انقلاب حاضر نباشد و مرگ او از عوامل شتاب‌زای انقلاب ایران باشد. چراکه با وجود چنین شخصیت برجسته‌ای کار جانشینی و گردش قدرت در سال 1368 شمسی موجب سختی و ابتلائات فراوانی می‌شد. کنار گذاشتنش "خسارت" و روی کار آمدنش "خسارتی دیگر". 🔸بازگشت چرخه حاکمیت وراثتی در نظام مشق‌پذیر نوپای ایران، خسارت غیرقابل تصوری بود که تنها با وجود "امید آینده اسلام" محقق می‌شد. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠سادگی فقیهانه 🖋رضا بابایی ♦️استقبال مردمی از راهپیمایی اربعین، بسیاری از بزرگان حوزه‌های علمیه را خرسند و راضی کرده است؛ زیرا به ‌درستی آن را نشانۀ دینداری مردم می‌بینند. اما در این گونه استقبال‌ها حقیقتی دیگر نیز نهفته است که علی‌القاعده باید فقیهان و اهل حوزه را نگران کند. ♦️به گمان من، یکی از دلایل استقبال گسترده و ناگهانی مردم ایران از این گونه آیین‌ها رویگردانی نرم و اعراض خاموش از اسلام فقیهانه و پناه بردن به انواعی دیگر از دینداری است. بسیاری از مردم ایران - درست یا غلط - به این نتیجه رسیده‌اند که دینداری فقهی برای آنان ممکن یا آسان یا گره‌گشا نیست. از سوی دیگر چون نمی‌توانند خلأ دین و شریعت را در زندگی‌ خود تاب بیاورند، به شکل‌ها یا بخش‌هایی دیگر از دینداری روی می‌آورند تا آن خلأ نامأنوس و وحشت‌‌آور را در وجودشان پر کند؛ به‌ویژه آنکه عزاداری سالانه توأم با رنگ و بانگ و غذا و هم‌نشینی با دوستان و آشنایان و تسخیر کوچه‌ها و خیابان‌ها است، و بسی آسان‌تر از عمل به احکام ریز و درشت و گاه عجیب و غریب رساله‌های عملیه و اصول اخلاق دینی و انسانی. ♦️گرایش شتابنده و گسترده به حلقه‌های عرفانی در ایران از همین‌جا آب می‌خورد. آن نیز کوشش بخشی از دینداران و خداباوران برای حفظ اعتقادات دینی خویش در قالبی دیگر است. من حتی پدیده نوکیشی را که بسیار گسترده و متنوع شده است، بیشتر از همین باب(واکنش به فقه به‌‌ویژه فقه سیاسی) می‌دانم. ♦️بله، راهپیمایان اربعین، به صورت خودآگاه چنین انگیزه و نقشه‌ای ندارند و حتی بسیاری از آنان اسلام فقهی را می‌پسندند و کم‌وبیش به آن عمل می‌کنند؛ اما واقعیت آن است که بخشی مهم از مردم ایران دین‌ورزی فقهی را رها کرده‌اند و روی به جایگزین‌های دیگر آورنده‌اند؛ جایگزین‌هایی که عطش آنان را به امر قدسی و دینی فرونشاند و هم‌زمان با روزگاران جدید سر سازگاری داشته باشد. ♦️حمایت طرفداران اسلام سیاسی از گسترش راهپیمایی اربعین، البته دلیلی دیگر دارد و آن مانور قدرت در برابر چشم جهانیان است؛ حتی اگر این‌گونه مراسم و مناسک جایگزین دین‌ورزی فقهی شود؛ زیرا آنان نیز چندان پروای فقه و قانون ندارند، مگر آن مقدار که در قانون سیاسی و اساسی کشور آمده است و یکی دو قانون اجتماعی فقهی، مانند حجاب و ازدواج زودهنگام دختران. سکوت فقهای سنتی نجف، مانند آیت الله سیستانی در برابر مناسکی مانند راهپیمایی اربعین، از فراست و آینده‌نگری آنان خبر می‌دهد. آنان از اکنون می‌بینند که این راه به کجا می‌انجامد و چه باقی خواهد گذاشت و چه گنج رایگانی برای مداحان(رقبای خاموش فقیهان) از زیر خاک قرون بیرون می‌کشد. دلیل دیگر سکوت ایشان، آگاهی از بلایی است که دو ماه ‌تعطیلی نانوشته بر سر اقتصاد متزلزل و ناتوان عراق می‌آورد. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠درباره استادی که از دستمان رفت ▪️به مناسبت رحلت علامه سیدجعفر مرتضی عاملی(بخش اول) 🖋استاد رسول جعفریان ▪️استاد عزیز مرحوم علامه سید جعفر مرتضی در سال 1364 ق / 1324ش در روستای عیتا الجبل در جنوب لبنان به دنیا آمد. در هیجده سالگی در نجف، طلبگی را آغاز کرد و بعد از شش سال، یعنی سال 1388 ق / 1347 به ایران آمد. این اقامت تا سال 1371 ادامه داشت و در این سال به لبنان بازگشت و شامگاه شنبه 4 آبان 1398 در لبنان به رحمت خدا رفت. ▪️بدون شک سید جعفر مرتضی، در چند دهه اخیر، در پژوهشهای اسلامی و عمدتا در حوزه تاریخ اسلام، در مراکز شیعی، نقش مهمی داشت و در پیشرفت علمی در این زمینه، سخت موثر بود. ▪️سید جعفر مرتضی، حاصل سه مکتب فکری بود: 🔹یکی مکتب لبنان که ادبیات نگارشی ایشان، و انس و الفتش با آثار آن دیار، علاوه بر تربیت در دوره کودکی، میراث آن دوره است. 🔹دیگر نجف که چند سالی در آنجا مانده و تحصیل کرده بود، و البته جزو معدود طلبه هایی بود که آنجا را ترک و سال 47 به قم آمد. 🔹سوم مکتب قم که عمده تحصیل و تحقیق و تألیفات ایشان در اینجا بود و تا سال 73 در آنجا بود. ▪️در قم، بیش از همه با سه استاد همنشین بود. آیت الله سید مهدی روحانی، آیت الله احمدی میانجی و آیت الله میر محمدی. از طریق آنها با جمعی از علمای دیگر مانند آیت الله شبیری زنجانی، آیت الله آذری و... مربوط بود. در کل، بیشتر تحت تأثیر آیت الله روحانی بود. خاطرم هست و شاهد بود، تا زمانی که در ایران بود، همه آثارش را قبل از چاپ به آقای روحانی و احمدی میانجی می‌‌داد تا مرور کنند، چنان که در بسیاری از آنها به ایشان اشاره کرده است. آقای آیت الله سید مهدی روحانی مرد دقیقی بود و علاقه سید جعفر هم از این بابت بود. ▪️سید جعفر مرتضی نبوغ خاصی در استنباط از نصوص تاریخی داشت، متون را زیاد می‌‌خواند و همزمان با سرعت انتقال، در تدوین مطالب هم بسیار سریع بود. ایشان در عین حال از نظرات آقای روحانی و آقای احمدی میانجی استفاده می‌‌کرد. با این حال، خودشان می‌‌گفتند یادداشت نویسی پشت کتابها را که عملا فیش نویسی از داخل کتاب بود، از آثار سید عبدالحسین شرف الدین یاد گرفتند. ▪️آقای سید جعفر وقتی اوائل دهه پنجاه به ایران آمد، قم در آستانه یک دوره فعالیت علمی جدید بود که بخشی هم ناشی از مهاجرت شماری از علمای و فضلای نجف به قم بود. آن زمان دارالتبلیغ فعال‌ترین مرکز فرهنگی بود. مجلاتی داشت که یکی از آنها، مجله الهادی عربی برای نشر پژوهشهای تازه بود. شماری از ایرانی‌های مقیم عراق هم که از آن کشور بیرون رانده شده بودند، یک تجربه جدیدی را برای نشر آثار عربی در پیش گرفتند. این برای قم یک فرصت تازه بود که سبب نشر مقالات و کتابهای تازه ای شد. ▪️سید جعفر فرد مستقلی بود، اما در کنار اینها، به نشر کارهایش می پرداخت. نخستین اثرش حیات سیاسی امام رضا (ع) به عربی در بیروت چاپ شد. شاید اندکی قبل یا بعد از آن کتاب حدیث الافک را چاپ کرد که قدرت نقادی تاریخی شگرفی از خود در هر دو اثر نشان داد. ▪️در این وقت، به تدریج، ایرانی ها هم روابطی داشتند که عمدتا رفاقتی بود. از جمله مرحوم آقای آئینه‌وند که همدرس فرزند آقای روحانی بود، به قم می‌‌آمد، و شاید تحت تاثیر آقای مرتضی و آقای روحانی به تاریخ اسلام علاقه مند شد. ایشان دانشجوی ادبیات عرب بود نه تاریخ. ▪️سید جعفر در دو اثر یاد شده یعنی حیات امام رضا و حدیث افک، نشان داد که ورودش در تاریخ متفاوت با دیگران است. هم روش دارد و هم اهل تتبع گسترده است. به هر حال، ایشان در یک فضای پرنشاطی فعالیت نگارشی خود را آغاز کرد. رساله ای در باره مبدأ تاریخ هجری نوشت که به فارسی هم درآمد. مقاله ای هم در باره ابوذر نوشت که با عنوان ابوذر مسلمان یا سوسیالیست ترجمه و منتشر شد. آن وقت ها، پسر آقای احمدی میانجی همین طور برادر خود سید جعفر، یعنی آقای سید مرتضی مرتضی هم در نشر و ترجمه برخی مقالات به فارسی به ایشان کمک می کردند. ▪️اثر مهم ایشان الصحیح من سیرة النبی (ص) بود. انقلاب اسلامی، زمینه ای برای استفاده از تاریخ اسلام را فراهم آورده بود. این کتاب قدری هم با احتیاط منتشر شد، و تأثیر جدی در پژوهش های تاریخ اسلامی در قم گذاشت. کتاب تا سالها بعد، ناقص بود، و شامل همه سیره نبوی نمی شد، اما بعدها ایشان آن را بازنویسی و تکمیل کرد. ▪️سید مرتضی نقادانه کار می‌‌کرد و هرچند، خط کشی مذهبی در بحث‌های انتقادی خود می‌‌کرد، اما کثرت تتبع، نقادی سندی و متنی، و حدس‌های تند و تیز ایشان، راه را برای اظهارات جدید فراهم می‌‌کرد. به همین دلیل الصحیح خیلی تاثیر گذاشت و دیدگاه‌های ایشان شایع گردید. در الصحیح مباحث تازه ای مطرح شده بود که بعدها به صورت کتاب یا کتابچه های مستقلی هم منتشر شد. -بخش دوم👇👇 @daghdagheha
💠درباره استادی که از دستمان رفت ▪️به مناسبت رحلت علامه سیدجعفر مرتضی عاملی(بخش دوم) 🖋استاد رسول جعفریان ▪️در کنار نگارش، تدریس تاریخ اسلام هم برای تعدادی از دانشجویان تربیت مدرس آغاز شد. علاوه بر آن افرادی هم به طور خصوصی نزد ایشان رفت و آمد داشتند و استفاده می کردند. برخی از اینها از میان طلاب لبنانی و اندکی هم ایرانی بودند. همکاری هایی هم با سازمان امور اداری و استخدامی کشور داشت که روی بحث های گزینش ومعیارهای دینی و شرعی آن کار می کردند. ایشان یادداشت های زیادی داشت که بعدها توسط یکی از طلاب لبنانی که حالا موقعیتی در آنجا دارد، در سه جلد منتشر شد. 😄توجه به وضعیت طلاب لبنانی در ایران، یکی از کارهای اجرایی ایشان بود. منتدی جبل عامل را ساخت، علاوه بر آن یک مدرسه بزرگ، و همین طور تعداد قابل توجهی خانه برای لبنانی ها ساخته شد که تا سالها، اسناد اینها به نام بنده بود و چند سال قبل، همه را به مرکزی که درست کردند، انتقال دادم. ▪️سید جعفر، سخت علاقه مند به انقلاب بود، و از وقتی که بحث های لبنان پیش آمد، و به خصوص زمانی که مرحوم سید محمد حسین فضل الله نفوذ و قدرتی داشت و به قم می آمد، دایما در منزل ایشان وارد می شد. البته و مستقیم خودش درگیر مسائل لبنان نبود. بعدها که مسائلی در اطراف اظهارات آقای فضل الله پیش آمد، تا مدتها تلاش کرد تا این مسائل را حل کند، اما وقتی به جایی نرسید، از ایشان فاصله گرفت و آثاری هم که بعدها در لبنان توسط خودش یا برخی از بستگانش نوشته شده، (مهم ترینش مأساة الزهراء) در نقد آقای فضل الله منتشر شد. همین منازعه به نوعی باعث شد تا ایشان حوالی سالهای 72 یا 73 ایران را ترک کند و به لبنان برود. ▪️ایشان برای چند سالی بسیار کم به ایران آمد اما به تدریج، شاید اوائل دهه هشتاد، این رفت و آمد منظم تر و بیشتر شد. فرزندانش در ایران بودند، و در کار نشر آثار ایشان و نیز ترجمه آنها تلاش می کردند که تاکنون ادامه دارد. در لبنان، علاوه بر تکمیل کتاب سیره نبوی در بحبوحه جنگ میان لبنان و اسرائیل طی 35 جلد، کتابچه های فراوانی به خصوص در تفسیر هم نوشتند. باید اشاره کنم که طی دهه شصت و اوائل هفتاد، آثار متعددی در ایران منتشر کردند که حیات سیاسی امام حسن، زندگانی سلمان فارسی و آثار دیگر بود. ▪️کار مهم دیگر در لبنان، تألیف زندگینامه امام علی (ع) در 53 جلد و همین طور نگارش زندگی امام حسین (ع) در 24 جلد، در دوران بیماری سخت خود بود که با همان سبک و سیاق انتشار یافت. ▪️آقای سید جعفر به ایران عشق می ورزید و دوستان ایرانی بسیار خوبی داشت که با ایشان مراوده داشتند. در سالهای اخیر، بیش از همه فرزندانش کارهای ایران را انجام می دادند، اما پیش از آن آقای سید ابوالحسن نواب، از کسانی بود که روابط بسیار نزدیکی با آقای مرتضی داشت و همیشه در کارهای جاری به ایشان کمک می کرد. ▪️از زمانی که از ایران رفتند، تأثیرشان در ایران، بیشتر از طریق کتابها بود، اما تا پیش از آن در برخی از همایشها و نشست ها حضور داشتند. ▪️سه هفته قبل قرار بود به ایران بیایند که به دلیل بیماری شدید، در لبنان بستری و عمل شدند، اما روز به روز حالشان بدتر می شد تا شامگاه شنبه، شب بیست و هشتم ماه صفر که خبر رحلت ایشان منتشر شد. قرار است امروز (5 آبان 1398) ایشان را در روستای محل تولدشان، عیتا الجبل در جنوب لبنان یا همان منطقه جبل عامل به خاک بسپارند. رحمت و غفران الهی بر او باد. -با تلخیص به نقل از کانال استاد رسول جعفریان @daghdagheha
💠نقدی بر «سادگی فقیهانه» 🖋دکتر محمدرضا پویانفر 🔹اندیشمند فرزانه آقای رضا بابایی در یادداشتی در مورد واکنش فقیهان به استقبال فراوان مردم از پیاده روی اربعین تحلیلهایی داشته است. اما در این مورد نکاتی قابل توجه است: 🔸نقطه اتکای بحث ایشان این است که هرچند فقیهان درست می‌گویند که استقبال از پیاده روی اربعین نشانه دینداری است ، اما از آنجا که این دینداری در واکنش و در مقابل دینداری فقیهانه یا سیاسی رسمی است ، نباید چندان بهدان دلخوش باشند . 🔹۱. در ابتدای بحث و نقد نظر فقها، آقای بابایی هرچند که دینداری زائران اربعین را متفاوت از دینداری رسمی تفسیر کرده، اما به طور کلی این استقبال مردمی را نشانه دینداری دانسته است. اولا اینکه دینداری یک مفهوم بسیط نیست که بتوان چیزی را به طور کلی نشانه وجود یا عدم وجود آن دانست. دینداری مفهومی چند بعدی است که مشارکت در آیین های همچون اربعین نشانه ای از بعضی مولفه های دینداری میتواند باشد. در عین حال حتی در همین سطح هم باید گفت که گرایش به اربعین می‌تواند نشانه‌ای از تقلای جستجوگرانه و معنویت گرا باشد و نه لزوما دینداری. شاهد این مدعا این است که افزایش زایران، گردشگران اماکن مذهبی و همچنین مشارکت کنندگان در پیاده روی های زیارتی در همه دنیا افزایش یافته است و این تعارضی با روند رو به رشد سکولار شدن در جوامع ندارد . چرا که سفر زیارتی پیش از آنکه معنای دینی داشته باشد، معنویت گرایی و جستجوی معنا در دنیای بی معنا را نشان میدهد.  🔸۲. ایشان دینداری زائران اربعین را در واکنش و در مقابل دینداری فقیهانه و گویی در فرار از این  دینداری رسمی تعبیر کرده اند‌ . 🔹مسأله در اینجا این است که ایشان نیز مشابه با بسیاری از دوستان بدم این روزها در مورد اربعین مینویسند و تحلیل می‌کنند، برداشت‌هایی را عرضه می‌کنند که از نظر ارزش علمی حداکثر می‌تواند در سطح یک فرضیه قابل پژوهش اهمیت داشته باشد. بنابراین تا زمانی که این تحلیل ها بر پایه پژوهش تجربی و متکی بر داده های معتبر از میدان پژوهش  نباشد، نباید به صورت فهم معتبر از واقعیت تعبیر شوند.  🔸اما متاسفانه از یک سو این نوع تحلیل ها از سوی پژوهشگران مختلف در مورد امر دینی و از جمله اربعین رو به افزایش است و از سوی دیگر برخی دیگر از پژوهشگران با داده‌هایی که حداکثر در سطح توصیف مردم نگارانه به کار می آیند، تبیین های جامعه شناختی انجام میدهند. یعنی بدون آنکه داده‌های آنها امکان استنباط ارتباط کمی یا کیفی را در واقعیت مورد بررسی داشته باشند، برای ارایه تحلیلهایی قطعی یا نسبتاً قطعی در مورد زمینه ها، عوامل، شرایط و پیامدهای پیاده روی اربعین یا افزایش زائران آن مورد استفاده قرار میگیرند. انتظار می رود پژوهشگران و اندیش‌ورزانی که برای علم و روشهای علمی اهمیت و‌ حرمت خاص قایل اند، خود نیز به ارزشمندی و اعتبار آنها توجه کنند. البته این بحث اختصاصا در مورد تحلیل آقای بابایی نیست و به طور کلی اشاره شد.  🔹۳. آقای بابایی می پذیرد که معلوم هم نیست که زائران اربعین لزوما در تقابل با دینداری فقیهانه به مظاهری از دینداری از جمله اربعین روی آورده باشند. اما برای جبران مدعای قطعی و نه چندان مطمین خود، می گوید حداقل این است که دینداری مردم ایران تغییر اساسی کرده و از دینداری فقیهانه و سیاسی فاصله گرفته است.  این تحلیل هرچند که به اعتبار پژوهشهای موجود، صحیح است، در مورد زائران اربعین نیست. 🔸آنچه در اینجا آمد نه فقط اختصاصا با هدف نقد یک تحلیل آقای بابایی، بلکه برای اشاره به روندی از تحلیلهایی است که در مورد مسایل اجتماعی دین و این روزها در باب اربعین انجام میشود اما اولا در غالب موارد متکی بر داده های پژوهشی تجربی نیست و اگر باشد، در برخی موارد دیگر، تبیین های جامعه شناختی از داده‌های مردم نگارانه است که بازهم از نظر اعتبار روش علمی مورد تردید جدی است. -به نقل از کانال دین و‌ جامعه @daghdagheha
💠آیا اسلام یک دین تمدنی است؟ 🔘آیت الله اعرافی مدیر حوزه‌های علمیه 🔸در جمع اساتید و دانشجویان کشور اندونزی ♦️در دو قرن اخیر که مسلمانان دوره انحطاط را طی کردند، متفکران زیادی در جهان اسلام تلاش کردند تا جهان اسلام را به مجد و عظمت گذشته و دوران نقش آفرینی در جهان بازگردانند و تمدن اسلامی را که قرن ها در جهان حاکم بود بار دیگر احیا کنند. ♦️انقلاب اسلامی در چهل سال گذشته در ایران یکی از اهداف اصلی و بنیادین خود را احیای تمدن نوین اسلامی و بازگشت به تمدن اسلامی با رویکردی نو و جدید به دنیای امروز برگزیده است و در سخنان امام خمینی و امام خامنه‌ای مهم‌ترین هدف انقلاب و تحولات ایران بازگشت به تمدن اسلامی با رویکردی جدید برشمرده شده است و در این مسیر نخبگان جهان اسلام و دانشگاه ها و حوزه‌های علمیه و عالمان دینی و متفکران باید نقش مهم و نخست را ایفا کنند. ♦️آیا اسلام در تراز یک دین تمدنی است؟ در پاسخ به این پرسش ممکن است کسی بگوید اسلام حجم کوچکی از معارف را دارد و می‌تواند حاشیه‌ای بر زندگی بشر باید که در این نگاه دین به شکل اقلی تفسیر می‌شود و گزاره‌های دینی بسیار محدود به شمار می‌آید و نقش کمی برای آن در زندگی بشر تلقی می‌شود؛ اما ما معتقد به نظریه دیگری هستیم و بر این باوریم که اسلام، دینی تمدنی است که در همه ساحت‌های زندگی بشر نقش ایفا می‌کند و می‌تواند کاروان بشریت را در همه ابعاد هدایت کند. برای این ادعا حداقل سه دلیل می‌توان اقامه کرد: 🔸اولین استدلال مراجعه به معارف اسلام و منابع دینی است. ما هنگامی که منابع دینی و علوم اسلامی مراجعه کنیم می‌بینیم معارف اسلام پوشش جامعی نسبت به همه ساحت‌های زندگی بشر دارد و این نشان می‌دهد اسلام دینی تمدنی است. برای توضیح بیشتر مسئله باید گفت: یک تمدن دارای سه لایه و سطح است؛ سطح اول و روئین آن که شکل و قالب یک تمدن است را عناصری همچون فناوری‌ها، ‌هنر، ‌معماری و سبک زندگی تشکیل می‌دهند که اینها سطح اول یک تمدن هستند. از این لایه اول که بگذریم دومین لایه عبارت است از حوزه دانش ها و علوم بشر در قلمروهای مختلف علوم پایه و مهندسی و پزشکی و علوم اجتماعی و انسانی که در این طیف وسیع لایه دوم یک تمدن را می‌بینیم و سومین لایه یک تمدن نیز عبارت است از فلسفه، ‌جهان بینی،‌ انسان شناسی و رویکردهای کلان یک اندیشه نسبت به جهان است که بیشتر به فلسفه و معارف عقلی بر می گردد. یک دین و مکتب تمدنی دین و مکتبی است که در هر سه لایه خود دارای تئوری و نظریه است به گونه‌ای که این تئوری‌ها از یک انسجام و پیوستگی برخوردار باشد و ما در این استدلال اول بر این نکته تاکید داریم که در این لایه زیرین تمدنی که اندیشه‌های فلسفی و جهان بینی و انسان شناسی باشد، اسلام از نظریات جامع و متقنی برخوردار است که در همه ساحت های زندگی بشر هم اثرگذار است. اما در سطح دوم ما افراط نکرده و نمی‌گوییم که تمام تئوری‌های علمی در قرآن و سنت و معارف اسلامی وجود دارد، اما تاکید می‌کنیم که اسلام و قرآن در این سطح از یک سو مشوق کاروان علم هستند و از سوی دیگر رویکردهای اسلامی در جهت دهی به علوم تاثیرگذار است و این نشانه تمدنی بودن اسلام است. در لایه روئین و سطح هنر،‌ معماری و سبک زندگی نیز اسلام در قالب نظام های حقوقی، فقهی و اخلاقی دنیای وسیعی از گزاره ها و نظامات دارد که کاملا منسجم است و می تواند تمدن آفرین باشد. بنابراین ما وقتی که به علوم و معارف اسلامی مراجعه کنیم، خواهیم دید منظومه علوم و معارف اسلامی منظومه ای منسجم و دارای نظم درونی است که بر تمام ساحت‌های زندگی بشر سایه می‌افکند و به زندگی بشر رنگ و لعاب معنوی و اخلاقی می‌بخشد. 🔸دومین دلیل ما تاریخ گذشته مسلمانان است که اسلام در چند قرن نشان داد که برای تمام بشریت دستاورد تمدنی داشت و یک پرچمدار بزرگ تمدن بود که البته در طی قرن های اخیر آن تمدن فروپاشیده است. 🔸دلیل سوم ما این است که در عصر جدید تجریه انقلاب اسلامی ایران رویاروی ما است و ما در این تجربه اولین نشانه های شکل گیری یک تمدن بر اساس اسلام را شاهدیم که تحولات علمی و فکری و فرهنگی در پرتو این انقلاب رخ داد و اکنون تحقیقات وسیعی در حوزه علمیه قم و دانشگاه‌های ایران رقم خورده که نشان دهنده طلیعه‌های ظهور یک تمدن است و البته ما در زمینه نیاز داریم تمام کشورهای اسلامی در کنار هم قرار گیرند. -به نقل از ismc.ir @daghdagheha
💠دنیای جدید نمی‌گذارد به باطن دین برسید 🔸گزارشی از هشتمین "هم‌اندیشی علم دینی" در دانشگاه علامه طباطبایی 🔘دکتر رضا داوری اردکانی 🔺من از قبل از انقلاب به تمدن اسلامی فکر می­ کردم. اختلاف ما این است که شما آن را بسیار نزدیک و بلکه محصل می‌دانید ولی من آن را بسیار دور می‌بینم. اگر چنین امکانی را محقق می‌دانید در این صورت باید فکر کنید که آموزش و پرورش، اقتصاد کشور، سازمان اداری، روابط معاملات و بدتر از همه وضعیت اخلاق در جامعه چگونه است. از همه این‌ها چشم می‌پوشید، آن وقت این ایده‌آل عزیز را نزدیک می‌بینید. این قدری فهمش برای من دشوار است و من آن را نمی‌فهمم. 🔺نمی‌توانید جهش کنید، راه مستقیم باز کنید. خوب است که به وضع علم و فرهنگ و به نظم اداری ما فکر کنید. به خرد کارگشای امور و آن خردی که وِبر و راسیونالیته وِبر می‌گفت، فکر کنید و ایده‌آل‌ها را در نظر نگیرید، بلکه ببینید که آن مسئله در چه حال است. 🔺شما اگر عالَم و جامعه اسلامی ساخته‌اید، علم اسلامی دارید، نه اینکه اول علم اسلامی و بعد جامعه اسلامی بسازید. این دو اگر تقدم و تأخر نداشته باشند، همزمان باهم به وجود می‌آیند، یعنی تفکر اسلامی تجدید بشود این اتفاق رخ می‌دهد. خیلی رو راست به شما بگویم که با فارابی و ابن سینا و ملاصدرا نمی‌توانید مسائل زمان را حل کنید. 🔺همه مسائل این زمان غربی است و غرب در سراسر وجود عالم وجود دارد و همه چیز متجدد و غربی است. اگر بخواهید با همه چیزِ متجدد مواجه شوید، باید ببینید این مواجهه چطور صورت می‌گیرد. ما نه از بانک و نه از تکنولوژی و مدرنیته و پست مدرنیزم، نمی‌توانیم صرف‌نظر کنیم، بلکه همه این‌ها وارد زندگی ما می‌شود و آن را می‌پذیریم. 🔺فضای مجازی را می‌پذیریم و کمتر نیز فکر می‌کنیم که این فضای مجازی با ما چه می‌کند. دلمان را خوش می‌کنیم که وسیله است. اگر شما آن را در مسیر مقصود خود به کار می‌گیرید، همین جا سجده شکر می‌کنم، اما او دارد ما را راه می‌برد. تکنیک دارد ما را راه می‌برد و قانون و تکنیک دارد، دنیا را اداره می‌کند و باید به این‌ها توجه کنید و بعد فکر کنید که عالم جدید، پوششی است بر این. عالم جدید، عالمی است که اصلاً نمی‌گذارد به باطن دین برسید و شما به باطن دین فکر کنید. 🔺از ابتدای تاریخ تجدد و قرن ۱۵ به این طرف، این دعوای «انا الحقی» و این تفرعن تجدد سابقه دارد و تازه به وجود نیامده است. این نظریه یک فیلسوف نیست که شما بگویید با سکولاریزیم مخالف هستید. من هم با آن مخالف هستم، اما سکولاریزم یک وجود است و نه رأی که بگوییم مخالف آن هستیم و تمام شود و برود. 🔺این را در نظر بگیرید و حالا توجه کنید که مواجهه با سکولاریزم، این طور نیست که بگویید من با آن مخالف هستم، چون دلایلش منطقی نیست. وقتی او می‌گوید من حق هستم دیگر منطق چه چیزی می‌تواند باشد؟ 🔺لیبرال‌ها حق حرف زدن به همه نمی‌دهند. لیبرالیزم هرچه هست، یک ایدئولوژی است. خوشمزه این است که کسانی هستند که لیبرال هستند و می‌گویند ما آزاد هستیم و کسی که با ما مخالف باشد، او آزاد نیست. حتی اگر موافق ما نیز باشد، حق ندارد که حرف بزند مگر اینکه ما به او اجازه دهیم. 🔺دانشگاه در یک حصاری است که با جامعه بیگانه است و دارد کار خود را می‌کند و در خود می‌لولد، جامعه نیز همین طور. 🔺برنامه‌ای باید باشد که جمهوری اسلامی با هر یک از این اموری که هستند و باید باشند، چه باید بکند. اگر هم عذرشان را بخواهیم، چطور باید بخواهیم. همه چیز را قبول کرده‌ایم. همه را قبول کرده‌ایم و حالا هر طور می‌خواهد بگردد و بچرخد کاری با آن نداریم، بلکه ما حرف خودمان را می‌زنیم. اما این حرف به جایی نمی‌رسد، وقتی همه چیز مانع است و وقتی در یک مجموعه‌ای حرفی می‌زنید که با شما ناسازگار است، درست نمی‌شود. شما می‌خواهید بانک را از ربوی بودن خارج کنید که خوب است، اما بانک تن به این امر نمی‌دهد. من به این‌ها فکر می‌کنم، اما می‌گویند آیا نظرتان نسبت به انقلاب تغییر کرده است؟ این‌ها مگر انقلاب اسلامی است؟ گزارش کامل در لینک: https://b2n.ir/10548 -به نقل از مدینه فاضله @daghdagheha
💠استعفا از لباس طلبگی در اینستاگرام؛ چرا؟! 🖊صادق بابایی 🔹مرزبندی‌های هویتی انکار شده! نشانه‌هایش را هم یکی پس از دیگری می‌بینیم. چند روز پیش‌تصویر یک آخوند ملبس را دیدم که با هجده سال سابقه‌ی طبلگی، از لباس آخوندی‌اش استعفا داد، آنهم در کجا؟ در اینستاگرام؛ سلبریتیزه‌ترین اَپ اجتماعی، مکانی که از اصل و اساسش به کار قِر و فِر مانکن و مدل جماعت می‌آید و حضور جدی دیگران در آنجا، مثل یک شوخی کوچک بیشتر نیست. تنها همین پدیده‌ی منفرد کافیست تا نشان‌مان دهد که مرزهای هویتی و ارزشی پیشین رنگ باخته. استعفا از لباس! در اینستاگرام! 🔹از این که بگذریم، به چرایی می‌رسیم!؟ اساساً چرا شخصی با هجده سال سابقه‌ی طلبگی، که طبیعتاً تازه اول بازدهی و باروری علمی و مالی و… اوست، به قول خودش، فصل جدیدی از زندگی را شروع می‌کند و از رخت آخوندی به در می‌آید!؟ کاری به شخص حقیقی این فرد ندارم، این سوالی است که مصادیق فراوانش، در ذهن مخاطبِ آشنا، خودنمایی می‌کند. چرا لباس‌گریزی و بی‌میلی نسبت به لباس آخوندی، در میان کثیری از طلاب شایع شده است؟ 🔹بعقیده‌ی من، اینجا هم می‌توان سراغی از همان کلیدواژه‌ی پیشین گرفت: انکار مرزها! لباس آخوندی در قدیم معنایی داشت و اکنون نیز معنایی دارد؛ اما تا حد زیادی متفاوت با معنای پیشین. لباس آخوندی تاکنون معنایش نمایندگی دین بود، شعبه‌ای سیّار از ورثة‌الأنبیا که دوّار بطبه بود و بین مردم می‌زیست تا هدایت‌شان کند. اخیراً اما، معنای این چند تکه پارچه عوض شده و یا به تعبیری وسعت یافته است؛ امروزه این لباس، علاوه بر نمایندگی دین، نمایندگی حاکمیت سیاسی را هم به گُرده می‌کشد. تجمیع این دو رسالت سترگ، آنهم در عصر خدایی کردن تکنولوژی، نسبیت ارزش‌ها، تبادل فرهنگ‌ها و انفجار اطلاعات، بالعیان بسی سنگین خواهد نمود. 🔹هرچند! آنکه این رخت از تن می‌کَنَد، از ناتوانی در ایفای نقش اجتماعی دم می‌زند اما، پیام مخفی این کنش و حتی توجیه و توضیح صریحی که به دنبالش می‌آید، آنست که افرادی در این صنف و لباس، دیگر حاضر نمی‌شوند که بار کمرشکن دفاع از دین سنتی و حاکمیت پر‌چالش مبتنی بر آن را به گُرده‌ی خویش بکشند؛ آنها ترجیح می‌دهند که حتی در فصل شکوفایی طلبگی‌شان هم که شده، عشق و علاقه‌شان به دین و حکومت دینی را نزد خود و در پستوی دل‌شان انباشت نمایند و حیات اجتماعی‌شان را از نو و با هویتی نوین بسازند. 🔹بسیاری از آنها احساس می‌کنند، تراز ورزیدگی علمی، اخلاقی و اجتماعی که این لباس طالب آنست، خیلی بیشتر از آن چیزی است که در حوزه توشه کرده‌اند. گویا که این افراد حاضر نمی‌شوند، محدودیت در سبک زندگی طلبگی و انزوای منزلتی و گفتمانی آن را توأمان تحمل کنند؛ در نتیجه ترجیح می‌دهند که در پوششی مصلحت‌اندیشانه و یا حتی صادقانه، از ابتدا ملبس به این لباس نشوند و یا در صورت تلبس، از مخاطرات آن بکاهند و یا همچون آن طلبه‌ی مزبور، این رخت گران را برای همیشه از تن به در کنند. 🔹پانوشت: گویا آن شخص طلبه، پس از اعلام عمومی، از تصمیم خودش در ترک لباس پشیمان شده که در جای خود محل تامل است؛ آنچه پابرجاست، وجود پدیده‌ی لباس‌گریزی در میان بخشی از بدنه‌ی طلاب است. @mobahesat @daghdagheha
💠علوم اجتماعی را رنجورتر نکنیم! 🔸از جنجال چندهمسری تا سخنان جنجالی دکتر فیاض! 🖊محسن قنبریان ✅یک مرکز مشاوره وبرگزاری کارگاه های آموزشی برای حدود ۱۰۰هزار خانواده چند همسری، یک نیاز طبیعی این گروه اجتماعی است؛ اما راه حل خواندن چند همسری برای معضلاتی مثل ۴ ،۵میلیون زن بی همسر یا ۳میلیون سرپرست خانوار بدون همسر وپدر سخنی دیگر است. حواشی سیاسی و غیرسیاسی این سوژه ومساله اصلی شدنش در چند روز مجازی هم خود قصه دیگری است. 🚹این دغدغه ها و دلسوزی های به جا، چقدر از مطالعات میدانی و علوم اجتماعی برخوردار است؟! از کجا معلوم شده فرهنگ چند همسری "در ایران امروز"، آن مردان متمکّن را سراغ زنان بیوه یا ۳۵تا۴۹سال می برد؟! و با چند همسری، بیوه سازی تشدید نمی شود؟! 🚺 افزایش طلاق(هر ۱۹ثانیه یک پرونده، تا سال۹۳!) و ۷۰٪ به درخواست زنان بودنش، واقعیتی تکان دهنده است که مطالعات شاخه های مختلف علوم اجتماعی را می طلبد؛ که آیا فرهنگ شدن چندهمسری، بدان کمک می کند یا از آن می کاهد؟! 🚻 علت اصلی طلاق ها تا سال٨۹ عمدتا به عواملی مثل اعتیاد و... مستند بود؛ اما از ۹۴، "خیانت" عامل اصلی طلاقها ثبت شده است! متٲسفانه تا سال ۹۰مردان، بیشتر؛ و از ۹۴زنان به تساوی و فزونی بر مردان می رسند! ایده چند همسری چه اثر مثبت یا منفی ای بر این معضل خانواده ها می گذارد؟! 🚹🚺 به حسب آمار سازمان ثبت احوال ۳۰٪ جوانان ۲۰تا۳۵ساله(حدود ۱۲میلیون) ازدواج نکرده اند! وبه حسب گزارش مرکز پژوهش های مجلس(۱۹خرداد۹۳)، ۷۴/۳٪ دانش آموزان رابطه غیر مجاز با جنس مخالف دارند! ازدواج سفید و هم باشی و... ، به تبع این واقعیت راه میانبر طبیعت تلقی ورایج میشود! آیا در این وضعیت، "ازدواج اوّلی ها" و "تسهیل و تحکیم ازدواج اوّل" ضرورتِ یک جامعه نیست؟! آیا گران شدن ازدواج وارزانی روابط غیر مجاز تا حد رایگان بخشی، یکی از عوامل اصلی این پدیده شوم نیست؟ دکتر فیاض پر بیراه می گوید که ازدواج دارد مختص به اشراف جامعه می شود؟! با این وضع، چند همسری ازدواج را گرانتر و شیء لوکس تر برای همان طبقه بهره مند نمی کند؟! چه جامعه ای ساخته ایم که عده قلیلی (به تعبیر مروجین: سوپر میلیاردر) بتوانند چند همسر اداره کنند و بیش از ۱۲میلیون نتوانند یک همسر برگزینند؟ ودرصدی از آنها راهی غیر ازدواج را برای نیازهایشان بپذیرند؟! ❓آن دسته ی ۴ ،۵میلیونی ۳۵تا۴۹ ساله، چند سال قبلش جزء دسته ۱۲میلیونی ۲۰تا۳۵ساله مجرد نبوده اند؟ بهتر بگویم: این دسته ۱۲میلیونی چند سال دیگر آن دسته ۴ ،۵میلیونی را چند برابر نمی کند که باید اقلا دخترانش در صف انتخاب شدن برای زن دوم وسوم بنشینند؟! ❓آیا مانند این پرسش ها، مورد پژوهش کافی متخصصان شاخه های علوم اجتماعی با مبانی درست واقع شده است؟ ✅ این وسط در جستجوی اظهار نظرهای متخصصین علوم انسانی بودم که سخنان دکتر ابراهیم فیاض(جامعه شناس ومردم شناس) جنجالی شد! کنار ردّ شعار گونه ی چند همسری، شیوع فاحشه ها در قم را گزارش می کرد که ۴تا۴تا کنار خیابان...! عجیب تر، علت آن را صیغه کردن های "آقایان" می خواند! https://aftabnews.ir/fa/news/620114 ❗️نه گزارشش متکی به آماری عالمانه یا اقلا کار میدانی یکی از دانشجویانش بود! ونه تحلیلش -که شیوع این فاحشه های ادعائی بخاطر کثرت صیغه موقت در قم باشد- شواهد علمی و مقبول داشت! ‼️اصلا سلّمنا که فاحشه محجبه در قم روبه ازدیاد و علتش هم صیغه کردن آقایان روحانی قم است؛ ایشان بعنوان یک جامعه شناس متدین -که سالهایی هم در قم طلبگی کرده اند- از خود نمی پرسند: چگونه یک حکم منصوص اسلام وقرآن(اولین آیه جزء۵ و روایات متکثر شیعی) -که ذاتا برای مقابله با سفاح و زنا جعل شده- در عمل فاحشه و فحشاء ساخته است؟!! ❓آیا همیشه چنین بوده وخواهد بود یا بخاطر عوارض وشرایطی در این دوره چنین شده است؟! آن عوارض دقیقا کدامند؟ ❓آیا در اینباره ایشان اقلا پایان نامه ای ترتیب داده یا سلسله تشکیک و تعریض باید به آیه قرآن وجعل وتشریع الهی هم سرایت کند؟! ⬅️ اینها بیشتر به ما خبر می دهد که علوم اجتماعی در جامعه ی علمی ایران ضعیف و رنجور است. برخی ناآگاه وبی اعتناء به آن از مباحات شرعی(مثل اجازه چند همسری به مردان) می خواهد با کبرا، صغرا کردنی ساده "نظم اجتماعی" بسازند؛ https://eitaa.com/hayat_hosna/876 وبرخی -که متخصص علوم اجتماعی اند- با ادعاهای سبک و بی مدرک و فرضیات خام، جور دیگر رنجوری آنرا موجب شوند! 🔅امام معصوم جامع علوم انسانی واسلامی است که هم "نظاماً للمله"(نظام بخش دین) است وهم تبعیتش "نظاماًللامه" (نظام بخش اجتماع)است ؛ ولی ما با گسست بین علوم اسلامی وانسانی، هم نظم وهندسه آموزه های دین را به هم میریزیم وهم نظم اجتماعی مطلوب را موجب نمی شویم! علوم انسانی-اسلامی یک ضرورت است. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠راه ناهموارِ علمِ دینی 🔸به مناسبت سالروز درگذشت آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی 🔹سخن گفتن از علم و دین و بررسی نسبت میان این دو، به یکی از مباحث پرچالش چند قرن اخیر تبدیل شده است. اگر نسبت میان آنها مشخص شود، می‌تواند بسیاری از معادلات علوم انسانی را مشخص کرده و به سرانجام برساند. 🔹یکی از نخستین افرادی که در جامعه فکری ما به این موضع توجه داشت، آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی (۱۳۲۵-۱۲۶۵ش) بود. وی تفکیک کاملی میان علوم الهی و علوم بشری قائل بود. معتقد بود که این دو، مسیر کاملاً مجزایی را طی می‌کنند و هیچ ربط و نسبتی با هم ندارند. 🔹در نظر او، علوم الهی بر اساس مراجعه به آیات و روایات و بدون دخالت دادن دانسته‌های فلسفی و عرفانی و منطقی به دست می‌آید. علوم الهی بر اساس تضرّع و خشوع در پیشگاه خدا حاصل می‌شود، اما علوم بشری در نقطه‌ مقابل آن است و دانشمندان بر اساس عقل خود به آن دست یافته‌اند. 🔹میرزای اصفهانی بر خلاف برداشت‌های غالب امروزی معتقد بود که علوم الهی، علم جدید است و علوم بشری علم قدیم. علوم جدید نازل از آسمان است در حالی که علوم قدیم برآمده از افکار بشر و ساخته‌ی ذهن انسان (میرزا مهدی اصفهانی، ابواب الهدی، ص ۴۶). به باور او، نسبت میان علم بشری و علم الهی، تباین است و هیچ نسبت و وجه مشترکی میان این دو وجود ندارد. به باور او تنها راه رسیدن به معرفت، چنگ انداختن به معارف الهی است. این مهم نیز تنها از طریق خضوع و التجاء به درگاه خداوند حاصل می‌شود. به باور میرزا مهدی اصفهانی، دست‌یابی به نور علم، خارج از قدرت بشر است (ابواب الهدی، ص۶۰). او معتقد بود که خداوند می‌تواند به بشر، علم بلا معلوم عطا کند، بر خلاف آنچه که در علوم بشری گفته می‌شود که علم بدون معلوم امری ناممکن است. 🔹میرزا مهدی همچنین با تفکیکی که میان معرفت فطری و معرفت اکتسابی می‌کرد می‌کوشید تا علم الهی را برتر از علم بشری معرفی کند. علم الهی در نظر او، مبتنی بر معرفت فطری است و اساسِ دعوتِ پیامبران را شامل می‌شود. انبیا آمده‌اند تا این نحوه از معرفت را مورد توجه دهند. 🔹در شیوه‌ای که میرزا مهدی اصفهانی ترسیم کرد، تفکر و تعقل بشری، جایگاهی نداشت. علم بشری نحوه‌ای توهّم و تخیل محسوب می‌شد (ابواب الهدی، ص ۶۹). در نظر او آنچه مورد تکریم و احترام است و باید به آن دست یافت، تنها علم الهی است و باقی همه اموری ناممدوح است. 🔹این‌گونه مواضع میرزا مهدی که اکنون به عنوان پایه‌گذار مکتب معارفی خراسان یا مکتب تفکیک مطرح است، سبب شد که او به مخالفت با فلسفه و عرفان نیز بپردازد. 🔸انتقادهای زیادی به رویکرد میرزا مهدی شده است. استاد سید جلال‌الدین آشتیانی کتاب «ابواب‌الهدی» را بیگانه با تفکر شیعی ارزیابی کرد و هنگام نقد این کتاب گفت که مؤلف آن «هرگز قریحه مباحث فلسفی و عرفانی را دارا نبوده است. مرحوم آقای حکیم و آقای میلانی می‌فرمودند: ایشان از عرفان سَر خوردند، به جان فلسفه افتادند» (سید جلال‌الدین آشتیانی، نقدی بر تهافت الفلاسفه، ص ۳۳۰). 🔸آشتیانی در نقد دیگری این‌گونه عنوان کرد که: «گفتن و نوشتن این قبیل مطالب به هیچ اصلی از اصول مبتنی نیست، جز اینکه عده‌ای از مردم مبتلا به فقر علمی را گمراه و بدبین به جماعتی کند که عُمر خود را وقف علم کردند و برای قوم خود افتخارات آفریدند»(همان، ص ۳۲۳). 🔸البته برای شناخت میرزا استناد به کتاب «ابواب‌الهدی» کافی نیست و در آثار دیگرش سخنان دیگری نیز بیان کرده است. رویکرد کلی او شاید در دوران کنونی، چندان مورد توجه و مقبول اصحاب علم قرار نگیرد، اما نمی‌توان آن را نادیده انگاشت و به کلی از مجادله علم و دین خارج دانست. 🔸میرزا از شاگردان میرزای نائینی در نجف بود و برخی شاگردانش همچون حضرات آیات سید صدرالدین صدر، میرزا هاشم قزوینی، شیخ مجتبی قزوینی، شیخ حسنعلی مروارید، میرزا جواد تهرانی و شیخ حسین وحید خراسانی از فقهای بزرگ مشهد و قم بوده‌اند. وی که زاده اصفهان بود، ۲۳ آبان ۱۳۲۵ در مشهد مقدس درگذشت. -به نقل از راوی‌نیوز @daghdagheha
💠 علامه طباطبائی و راهی به سوی تفکر جهانی 🔹به بهانه ۲۴آبان سالروز درگذشت علامه طباطبائی 🖋سهند ایرانمهر 🔸امروز سالگرد درگذشت علامه طباطبایی است. در بخشی از کتاب"سرشت و سرنوشت" (گفتگوی دکتر ابراهیمی دینانی با کریم فیضی) دکتر دینانی از آشنایی و ارادت دو طرفه هانری کُربن (اسلام شناس و شیعه شناس فرانسوی) و علامه می گوید. دکتر دینانی در این کتاب، از روزی می گوید که هانری کربن، علامه طباطبایی را به تنهایی به منزل خود دعوت کرد: "من نمی دانم برخورد کربن و همسرش و نحوه پذیرایی آنها یا سخنانی که رد و بدل شد، چگونه بود اما علامه به دفعات از آن جلسه یاد می کرد و تحت تاثیر آن بود. من ندیده بودم ایشان درباره یک زن صحبت کند و از یک خانم تعریف کند ولی بارها از بزرگواری خانم کربن و فرهیختگی او سخن به میان می آورد". بی تردید این تابوی سخن نگفتن از یک زن و تعریف از او که حتا علامه طباطبایی با آن دید باز عرفانی واشراقی از ان احتراز داشته، سنت علما و حوزه هاست و تنها زمانی توسط علامه شکسته شده که وی برخلاف آن پیش فرض های معمول از نزدیک دیده است که زن برخلاف آن تفسیر و تعبیر ضیق فقهی، هم می تواند فرهیخته باشد و هم موانست و مجالست با اهل علم داشته باشد و هم چنان نفوذ خالی از شائبه ابتذال و وسوسه ای که عالمی چون او را تا مدتها به تحسین در جلوت و خلوت وادارد. بنابراین می توان گفت که حظ وافر در رابطه کربن و طباطبایی یک طرفه نبوده و علامه نیز بهره و فتح باب آفاقی فکری خود را نیز داشته است. 🔸نکته مهم تر در این دیدارها آن بوده که به جز مباحث سنگین و خاص فلسفی و کلامی، علامه طباطبایی به شدت جویای درک خصایص و عادات فردی و اجتماعی شخصیت هانری کربن به عناون یک غربی بوده است و "غرب" و "زندگی و فکر غربی" چون امروز کراهت شدیده نداشته است. دینانی در این مورد می گوید: "کربن اشراقی و معنوی بود اما به شکل تیپیکال غربی بود بود و کاراکتر غربی داشت. می دانستم سوال خصوصی از یک غربی زشت است اما گاهی این کار را میکردم و وقتی سوالی می پرسیدم، علامه گوشش را تیز میکرد تا ببیند من چه سوالی میکنم و پرفسور کربن چه جوابی می دهد!". 🔸اینگونه ارتباطات و تاثیر آن بر علامه طباطبایی آنقدر مثبت بوده است که هنوز، طیف آزاد اندیشی از علما مفتخر به این رابطه و متنعم از بهره های مکتوب این رابطه اند و طیف دیگر هم اگرچه جوهره اصلی بروز چنین برکاتی را درک نمی کنند اما دست کم در مقام تفاخر، روزی خور آنند و از حقانیت شیعه و اشراف علامه و نیز نقش کربن در گسترش شیعه و معرفی آن در محافل علمی سخن می گویند، با این حال همزمان با وقوع انقلاب ۵۷، بخش سنتی حوزه خیلی زود نگران این رابطه شد و دینانی در این کتاب شرح میدهد که چگونه از او خواستند علامه طباطبابی را از ادامه آن منع کند. 🔸دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی آن فشارها و نیز لحظه ای که پیام تلخ قشریون و دلواپسان نفوذ غرب را به علامه طباطبایی داد، اینگونه توصیف می کند: "به من گفتند، بعضی دوستان جلسات شما اینطور و آنطورند و هانری کربن را هم نمی دانیم کیست؟! تشکیل این جلسات از اول هم درست نبود و ما تا حالا تحمل کردیم ولی الان که چیزی به انقلاب نمانده صلاح نیست این جلسات ادامه پیدا کند و شما این را به ایشان منتقل کنید...هروقت یاد ان صحنه می افتم گریه ام می گیرد. وقتی به علامه گفتم، ایشان یک دفعه حالش بد شد و رعشه ای که معمولا در درست داشت شدت گرفت. لب هایش می لرزید و صورتش قرمز شد. 5 دقیقه ای سکوت کرد و چند بار گفت: عجب عجب عجب! و بعد از کمی تامل گفت:" من شخصی هستم که گوشه ای نشسته ام و چیز می نویسم تنها راه من به جهان و تفکر جهانی و اینکه چه میگذرد این جلسات است، این راهم نمی توانند به من ببینند؟" -به نقل از فرهیختگان فرهیختگان @daghdagheha
💠چرا مردم عادی دروغ‌ پردازی‌ها درباره روحانیت را باور می‌کنند؟ 🔸زندگی طلبه‌ها موضوعی است که مردم عادی از طرق مستقیم با آن آشنایی چندانی ندارند و همین امر باعث شده که شایعه‌سازی در خصوص طلاب راحت‌تر از دیگر اقشار جامعه صورت گیرد. برای مثال یک فرد عادی در جامعه به راحتی این شایعه را باور می‌کند که اکثر روحانیون افراد متمولی هستند و یا اینکه اکثر روحانیون مخالف آزادی‌های اجتماعی هستند و غیره. غافل از اینکه طلاب هم مثل دیگر اقشار جامعه به گروه‌ها و طبقات مختلف اقتصادی و اجتماعی و فکری تعلق دارند. همین عدم آشنایی مردم عادی با زندگی روزمره طلاب، یکی از عوامل تعمیق شکاف میان مردم و روحانیت شده‌است. با توجه به اهمیت جایگاه روحانیت در ابعاد مختلف حیات فردی و جمعی ایرانی‌ها، شایسته است طلاب به گونه‌های مختلف این شکاف را کاهش دهند. 🔸یکی از دلایل ناآشنایی با زندگی روزمره روحانیون، کاهش اقبال جوانان به مساجد است. در مقاله «چرا هیئتی‌ها، اکثراً مسجدی نیستند؟» به این موضوع پرداختیم و اشاره داشتیم که در گذشته به علت حضور پررنگ‌تر افراد عادی در مساجد و ارتباط نزدیک‌تر با روحانیون محل، مردم عادی آشنایی بیشتری با زندگی عادی روحانیون داشتند و همین امر باعث می‌شد که حتی با وجود دروغ پراکنی‌ها و توطئه‌های رژیم ستم شاهی علیه روحانیون، مردم این شایعات را باور نمی‌کردند. ولی در سالهای اخیر استقبال جوانان عادی از مساجد و منابر کم شده که باید به طور جدی مورد بررسی قرار گیرد. 🔸در همین زمینه، باید به تغییر نقش و جایگاه روحانی های محل هم اشاره کرد. در واقع در کنار کاهش اقبال به مساجد،‌ روحانیون محل هم، آن نقش سنتی خود را چندان ایفا نمی‌کنند. در گذشته،‌ روحانی محل عملاً با مردم زندگی می‌کرد و در خانه‌اش به روی همه باز بود. اکنون این رابطه تغییر پیدا کرده و به تبع آن، مردم ارتباط نزدیکی با روحانی محل ندارند. بخشی از این تغییر، ناشی از یک جبر تاریخی است، ولی به هر حال نمی‌توان مسئولیت روحانیون را در این خصوص نادیده گرفت. 🔸در سال‌های اخیر و با تغییر هنجارهایی که در حوزه رسانه‌های جمعی صورت گرفته، امکان آشنایی مردم با روحانیون از طریق تلویزیون و سینما نیز امکان پذیر شده است. این رسانه‌ها به طور بالقوه می‌توانند عاملی برای نزدیکی مردم و روحانیت باشند، ولی متأسفانه در اکثر موارد ما شاهد بوده ایم که فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی، تصویری واقعگرایانه از روحانیون ارائه نمی‌دهند و همین امر باعث بدبینی مردم نسبت به اینگونه تصویرپردازی‌ها از روحانیون شده است. خوشبختانه این موضوعی است که برخی از طلاب هم به آن اشاره کرده‌اند و بعنوان مثال حجت‌الاسلام مصطفی یوسف‌زاده در گفتگو با ایرنا، به «نگاهی کلیشه‌ای و تکراری» از شخصیت، موقعیت و رفتار یک روحانی در سریال «ستایش» اشاره کرده و اینگونه تصویرپردازی‌ها را مورد انتقاد قرار داده است. حجت‌الاسلام یوسف زاده با تأکید بر اینکه روحانیت باید بپذیرد که با قبول رسالتی خطیر و مهم، همیشه در معرض نگاه نقادانه و کنجکاوانه مردم قرار دارد، یادآور شده: روحانیت باید به فیلمسازان اجازه سرک کشیدن به سویه‌های پنهان زندگی فردی و اجتماعی خود را بدهند، که البته این امر تاکنون محقق نشده. 🔸حوزه‌های شیعه از دیرباز یکی از اصلی ترین مراکز تولید فکر و جریان‌سازی بوده و علت موفقیت این جریان‌سازی‌ها، نه فقط در توان نظری حوزه‌ها، بلکه در ارتباط عمیق این مراکز دینی و معنوی با جمهور ناس بوده. شکافی که اکنون میان مردم و روحانیت ایجاد شده کاملاً قابل ترمیم است ولی برای این امر، باید با واقعگرایی به آسیب‌شناسی پرداخت. در این راستا، تلاش روحانیت برای ایجاد درک درست‌تری از زندگی روزمره خود، و ایجاد این ذهنیت که روحانیون نیز بخشی از جامعه هستند از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. -به نقل از سایت مردم و روحانیت @daghdagheha
💠روش برخورد با اعتراض مردم 🔸امام علی(ع) در عهدنامه‌ٔ مالک اشتر: ✅ ... وَ إِنْ ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بِكَ حَيْفاً فَأَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِكَ وَ اعْدِلْ عَنْكَ ظُنُونَهُمْ بِإِصْحَارِكَ فَإِنَّ فِي ذَلِكَ رِيَاضَةً مِنْكَ لِنَفْسِكَ وَ رِفْقاً بِرَعِيَّتِكَ وَ إِعْذَاراً تَبْلُغُ بِهِ حَاجَتَكَ مِنْ تَقْوِيمِهِمْ عَلَى الْحَقِّ ... ✅... هرگاه مردم (‌درست یا غلط) بر تو گمان ستمکارى داشتند، آشكارا عذرت را برایشان توضیح بده و با شفافیت و روشنگری ذهنیت آنان را اصلاح کن؛ چراكه این پاسخگو بودن، نفس تو را تربیت و رام می‌کند و سبب مهربانى و نرمى با مردم می‌شود و راهی است برای آنکه به هدفت در واداشتن آنها بر حق برسی. ❇️نهج‌البلاغه، نامهٔ ۵۳ @daghdagheha
💠 مباحثات/روحانیت و خشونت‌های اجتماعی 🖊محمد وکیلی ♦️مسئله ای به نام خشونت های اجتماعی و خیابانی هرچند از دیرباز مطرح بوده و سابقه ای چند ده ساله در مطالعات و پژوهش های اجتماعی و روان شناختی دارد، اما پدیده خشونت علیه روحانیت، از معضلات نوپدیدی است که طی یکی دو سال اخیر در جامعه ما علنی شده است و با گسترش و افزایش نفوذ رسانه ها‌ مخصوصا فضای مجازی در جامعه، شکلی عیان تر یافته است. گزارشهایی از موارد متعدد این خشونت طی سال گذشته و امسال از شهرهای مختلفی چون تهران، مشهد، اهواز و قم منتشر شده است. به ویژه اینکه این خشونت ها از خشونت کلامی گذشته و به خشونت فیزیکی در حد اقدام به قتل رسیده است. 🔸هر چند در سابق هم اینگونه تعرضها وجود داشته اما اولا از جانب گروهکهای معاند که میان مردم هم منفور بودند صورت می گرفت و ثانیا قربانیان این خشونتها، معمولا شخصیتها و چهره های مهم و محوری روحانیت بودند. اما امروزه با پدیده ای مواجهیم که اولا نشانه های برنامه ریزی شده، سازمان یافته و تشکیلاتی بودنش بسیار کم رنگ است و ثانیا قربانیانش از میان طلاب و روحانیون فاقد جایگاه و مسئولیت حاکمیتی هستند. در آخرین مورد از این خشونت ها، طلبه ای مشهدی مورد تهاجم با قمه قرار گرفت و بعد از چند روز بستری درگذشت. 🔸گر چه نگرش روان شناختی ریشه اینگونه خشونتها را به اختلال روانی تقلیل می دهد و مسئولان قضایی و انتظامی نیز با همین بهانه، پرونده هایی از این قبل را بدین بهانه که فرد مهاجم دارای اختلال روانی بوده مختومه می کنند، اما از نظر اجتماعی نمی توان کنار این پدیده به راحتی عبور کرد. اینگونه خشونت ها مجموعه ای از وکنش های اجتماعی هستند که زمینه های قابل مطالعه ای دارند. زمینه هایی که در صورت غفلت از آن، می تواند تبعات فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی به بار آورد. مطالعه ریشه ها و عوامل ایجاد یا گسترش این پدیده، اگرچه نیازمند پژوهش های اساسی است که ضرورت دارد مراکز مطالعاتی حوزوی بدان بپردازند، اما اجمالا می توان ریشه های این خشونت را در عوامل زیر جستجو کرد: 🔹احساس ناکامی اجتماعی و اقتصادی، احساس تبعیض، عدم پاسخگویی مناسب و صحیح نهادهای حاکمیتی (از جمله قوای مجریه و قضاییه که بیشترین ارتباط مستقیم با مراجعات مردمی را دارند) به مطالبات و توقعات و انتظارات، و فراهم نبودن راههای قانونی طرح این مطالبات، موجب انباشت آنها و در نتیجه فوران خشم اجتماعی می شود. در چنین وضعیتی با توجه به اینکه مسئولان و مسببان اصلی در کف جامعه قابل شناسایی نیستند، طلاب و روحانیون به دلیل داشتن لباسی متفاوت، سیبل چنین تهاجماتی قرار می گیرند. 🔹با توجه به نظریه بازنمائی استوارت هال(نظریه پرداز فرهنگ) تصویری که از حضور پررنگ روحانیت در رسانه ها و تریبون ها (آن هم معمم و در قالب لباس روحانیت) ساخته شده، لزوما همان تصویر و تصوری نیست که روحانیت قصدش را کرده بود. حتی اگر روحانیت نقشی محوری در وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی امروز نداشته باشد، این حضور پررنگ و همه جایی روحانیت موجب شده که روحانیت مسبب اصلی وضعیت غیرقابل دفاع اجتماعی و اقتصادی کشور شناخته شوند. بر همین اساس هم، به نظر می رسد تاکید بر تلبس تمام طلاب جهت انجام مسئولیت های حوزوی، نیاز به بازاندیشی دارد. 🔹در چنین شرایطی انعکاس خدمات اجتماعی روحانیت و قرار گرفتن در کنار مردم هنگام طرح مطالبات مشروع و قانونی، نه فقط در زبان ( و از پشت تریبون ها، چرا که از نظر مردم، داشتن تریبون خود نشانه ای است از قرار گرفتن در جبهه مسئولان) بلکه در میدان عمل و در کف میدان و اجتناب از رنگ و بوی جناحی دادن به فعالیت های اجتماعی روحانیت، می تواند راهکارهایی جهت ترمیم رابطه مردم و روحانیت بوده، زمینه های خشونت های فیزیکی و زبانی علیه روحانیت در سطح جامعه را فرو بکاهد. 🔻🔻🔻 @mobahesat @daghdagheha
🔴جایی بجز خیابان بگذارید! 🖋محسن قنبریان 🔹تجربه این سالها نشان داده تجمع مسالمت آمیزبزرگ منعقد نشدنی است. نهادهای مدنی قوی برای قالب گیری وضمانت تجمعات نداریم. دشمن و نفوذی و زخم خورده هم الی ماشاء الله داریم که هر مطالبه ای را منحرف وهر تجمعی را آشوب کنند ! پس تجمع مسالمت آمیز بیشتر کلمه ای سرکاری است وچیزی است که چون منعقد نمیشود عملا منع میشود! 🔹در مردم سالاری موضوعات مهم وعمومی به حسب اهمیت از طریق: "همه پرسی"، "طرح سه فوریتی ودوفوریتی مجلس" و"مصوبه هیٲت دولت" پیگیری میشود. خواست واراده عمومی از طریق این روشهای قانونی اعمال میشود. 🔹 در کشور ما "همه پرسی" که استفاده ابزاری وتبلیغاتی برخی رئیس دولتها شده است و مسائلی مثل نرخ بنزین هم شایددر آن درجه اهمیت نیست. 🔹شورای عالی سران هم مثل یک مجمع تشخیص شده ؛اما با این فرق که" مٶخر" از مجلس ودولت وبرای حل اختلاف مجلس و شورای نگهبان نیست ؛ "مقدم" بر مجلس وبی نیاز از شورای نگهبان است! از اتاقی برای هماهنگی قوا در جنگ اقتصادی واینکه نیازمندی های آن زودتر در مصوبات دولت ومجلس و نظارت وتعقیب قضائیه درآید؛ به یک مرکز قانونی مصوبه سازی رسیده است! 🔹مجلس شورای اسلامی که اقلا براساس قانون اساسی منعی ندارد مصوبه ای از آن شورا را در طرحی چکش کاری کند و متخصصان و صاحبنظران بیشتری را در آن تصمیم سهیم کند ، به صرف فرمایش رهبری طرح سه فوریتی ودوفوریتی را به هیٲت رئیسه نمی دهد ! برخی بخاطری که هزینه کامل تصمیم گردن رهبری بیافتد وبرخی بخاطری که ولایت پذیری وذوب در ولایتشان در چشم طرفداران لک نگیرد! 🔹حالا شما بگویید مردمی که به تعبیر رهبری،" یقینا بعضی از آنها از این تصمیم [گرانی بنزین]یانگران می شوند یاناراحت می شوند یا به ضررشان است یا خیال می کنند به ضررشان است به هر تقدیر ناراضی می شوند"، چکار کنند؟! خیابان بریزند ،آشوب میشود! خانه بنشینند ، نماینده شان در مجلس کاری نمی کند چون نمیخواهد انگ ضد ولایت بخورد!دولت هم که تصمیمش را اجرا کرده است! به آقای مجلس بگوئی تو هم قانونی هستی و بازنگری ات اگر با کارشناسی باشد رهبری منع ات نمی کند؛ خودت از "رٲس امور "بودن استعفاء نده؛ جوابی میشنوی؟!! اتفاقا وقتی کارشناسان موافق ومخالف وجود دارند وتکافٶ ادله است رٲی مردم مهمتر میشود ومجلس، نماینده آحاد ملت در همه نقاط کشور است. ♦️حتی به مراجع تقلید هم نمیتوان گله کرد که چرا چیزی نمی گویید؟ شاید شخصیت شما جای هزارها بنشیند و شنیده شود! چون چند نفر از مراجع هم بیانیه دادند وملاحظه وبازنگری در طرح را خواستند اما حتی صدا وسیما آنها را انعکاس نداد! ...جایی بجز خیابان بگذارید! -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
💠روحانیتی که قرار بود پشت و پناه مردم باشد... 🖋حمیدرضا باقری ✅وقتی دردهای مردم زیاد می‌شود از روحانیت انتظار می‌رود، مطالبه‌گر حقوق آنها باشد، در صحنه‌های اجتماعی حضور جدی داشته باشد و راهبری اجتماعی کند؛ ✅ اما امروز در فتنه‌هایی که در عراق، لبنان و ایران رخ می‌دهد، نقش‌آفرینی روحانیت کجاست؟ اگر روحانیت در این فتنه‌ها در میان مردم حضور فعال داشت، آیا منافقان و نفوذی‌ها می‌توانستند این اعتراضات را به انحراف بکشانند؟ ✅وقتی رهبری اجتماعی در دست کسانی که اهل صلاح و مطالبه‌ی حقوق واقعی مردم هستند، نباشد، طبیعتا راهبری اجتماعی در دست کسانی قرار خواهد گرفت که مردم و کشور را به سوی هلاکت و فساد می‌کشانند. ⁉️اما مشکل کجاست که حداکثر ایفای نقش روحانیون در فتنه‌های امروز، در سطح مراجع با یک بیانیه و سخنرانی کوتاه ختم می‌شود که آن هم انعکاس بسیار محدودی در رسانه‌ها دارد، در سطح طلاب نیز به حضورهای مختصر در اجتماع و با تاثیرگذاری بسیار اندک و مقطعی! محدود می‌شود. ✅مشکل جای دیگری است که باید حل شود، در این وضعیت مراجع هم زیاد بخواهند حرف بزنند وقتی کسی به سخنانشان توجهی نمی‌کند و مسئولی ترتیب اثر نمی‌دهد، شأن خود را پایین می‌آورند و احترامشان هم شکسته می‌شود. طلاب هم که وقتی بخواهند وارد صحنه اجتماع شوند و نقش‌آفرینی کنند، مردم می‌گویند سلام حاج‌آقا، صبح بخیر! تا حالا کجا بودی؟! 🔹مشکل اصلی کجاست؟ ♦️مشروطه را که یادتان هست؟ آن زمان وقتی طلاب و روحانیون در صحن حرم عبدالعظیم(ع) و فاطمه معصومه(س) تحصن می‌کنند، نتیجه آن این می‌شود که مردم آنقدر به شاه فشار می‌آورند و جامعه چنان قفل می‌شود که شاه هم مجبور می‌شود مقابل خواست روحانیون کوتاه بیاید و اختیارات خود را محدود کند. حتی انگلیس هم که می‌خواهد فرمان، "راهبری اجتماعی" را بدست بگیرد، روحانیون را می‌آورد در سفارت و از قدرت اجتماعی آنها بهره می‌گیرد. ♦️چرا آن زمان اینگونه بود و روحانیت قدرت کنش‌گری و راهبری اجتماعی داشت ولی امروز قدرت کنش‌گری‌اش بسیار محدود شده؟ ✅چون آن روز روحانیت کارکردهای مختلفی داشت و در بطن جامعه بود. آموزش و پرورش، قضاوت، طبابت، ثبت و اسناد و رسانه، امور خیریه و... در دست روحانیت بود و در جامعه بسیط آن روز اینها عمده شئون اصلی جامعه بود. ♦️اما بعد از مشروطه و حتی بعد از انقلاب اسلامی، رفته رفته با حاکمیت مدرنیته، مسیر کنار گذاشته شدن روحانیت از کارکردهای حقیقی‌‌اش ادامه یافته؛ ♦️در جامعه امروز ما، حتی کارکردهای اختصاصی روحانیت همچون قضاوت، معلمی قرآن و دینی، مشاوره، رسانه‌ و... هم از روحانیت گرفته شده و حاکمیت از ایفای نقش روحانیت در آن‌ها مستغنی است. ♦️خیلی ها تصورشان مثلا از حاضر شدن روحانیت در مدارس به صورت معلمی یک کار تبلیغی بلند مدت است اما باید نگاه‌ها را بالاتر برد و بدانیم که حضور روحانیت در جامعه و ایفای نقش او نه صرفا یک کار تبلیغی بلکه ایجاد پیوست‌هایی اجتماعی مرتبط با روحانیت است که به او امکان راهبری اجتماعی را می‌دهد. ♦️علاوه بر نگاه راهبری اجتماعی از حیث علمی نیز نتیجه دور ماندن روحانیت از این صحنه‌ها و ایفای کارکردهای اجتماعی‌اش، جدا شدن پرداخت‌ها و سو گیری‌های علمی روحانیت از نیازهای عینی جامعه و نیز جدا افتادن ساختارهای مختلف جامعه از رنگ و بوی دین است. -به نقل از کانال نویسنده @daghdagheha
هدایت شده از خبرگزاری حوزه
🔔 🔥 در پی سوءاستفاده اشرار از گله‌مندی مردم، ایجاد آشوب در کشور، حمله به مردم و غارت اموال، تعرض به قرآن عزیز و مقدسات دینی، صبر ملت لبریز شده و خیزش عمومی در لبیک به رهبرانقلاب و حمایت از اقتدار و امنیت کشور شکل گرفته است. ◽️همه با خود در این اجتماعات حاضر میشویم و به قرآن عزیز قسم می‌خوریم که تا آخر پای انقلاب ایستاده‌ایم. 🔻 وعده مردم انقلابی قم: 📌پنجشنبه ۳۰ آبان، ۱۰ صبح از مصلای قدس به سمت حرم مطهر حضرت معصومه(س) ◽️ ♻️ نشر حداکثری ‌
💠درگذشت پرفسور فضل‌الله رضا ❇️پرفسور فضل‌الله رضا دانشمند پرآوازۀ ایران، رییس پیشین دانشگاه تهران و سفیر سابق ایران در یونسکو در سن 105 سالگی در کانادا درگذشت. ❇️پرفسور رضا چهره مستقل علمی داشت و شهید مطهری جایی گفته بود در اوایل استخدام در دانشکده الهیات دانشگاه تهران، در ایستگاه اتوبوس منتظر ایستاده بود. ناگاه می بیند اتومبیل مجللی در مقابل او توقف می کند و از او می خواهد سوار شود و درمی یابد او کسی نیست جز رییس دانشگاه تهران. ❇️پس از آن پرفسور رضا دستور می‌دهد ترتیبی اتخاذ شود که استاد دانشگاه بتواند اتومبیل خوب سوار شود. وقتی گفته می‌شود مرتضی مطهری مدرک عالی دانشگاهی ندارد و امکان افزایش حقوق به لحاظ اداری نیست، دستور ویژه صادر می کند و یادآور می شود در تراز دکتر زرین کوب - دیگر استاد دانشکده الهیات- رفتار شود. استاد مطهری اندک زمانی پس از آن با اتومبیل بنز دیده شد. @daghdagheha
💠قصه تلخ مهاجرت "شهید مطهری" از قم به تهران از زبان مرحوم «علی دوانی» 🔸به خاطر مباحث تحولی و اصلاح حوزه آقای بروجردی حتی نامه ی مرا هم قبول نکرد و اجازه نداد سخنانم را حضوری بیان کنم. 🔲مرحوم علی دوانی: 🔸در سال 53 روزی استاد شهید مطهری تلفن کرد و گفت: فلانی اگر بتوانی سری به ما بزن، به دیدنش رفتم. شهید مفتح هم که همسایه ی ما بود حضور داشت. 🔹استاد مطهری گفت: خواستم از شما بپرسم چه می کنی و چطور می گذرانی؟ کتاب هم که بنویسی مگر کتابفروشی ها با این حرف ها حق التألیف آدم را درست می دهند که در آمدی برای معاش باشد و مگر حق التألیف هم در این مملکت شد حقوق که آدم روی آن حساب کند؟ 🔹بعد گفت: علت اینکه شما را خواستم و این سؤال را کردم این بود که بگویم خود من هم وقتی از قم به تهران آمدم وضعی مثل امروز شما را داشتم. 🔸 پرسیدم: چطور؟ 🔹استاد شهید گفت: بر اثر شکست طرح آقای خمینی برای اصلاح حوزه که من هم از فعالین آن و شاگرد ایشان بودم، از طرف آیت الله بروجردی ضربه خوردم اطرافیان طوری مرا از نظر آقای بروجردی انداخته بودند که هرچه تلاش کرد مرا احضار کند تا حضوراً عرایضم را عرض کنم، نتیجه نگرفتم. 🔹حتی روزی نامه ای نوشتم و در آن عرض کرده بودم که در کجای دنیا رسم است که درباره ی کسی حکم غیابی صادر کنند؟!چیزهایی به شما گفته اند، بنده را احضار کنید؛ توضیح بدهم تا رفع هر گونه سوء تفاهم بشود. 🔹نامه را دادم آقای منتظری که هم مباحثه بودیم و نزد آیت الله بروجردی آمد و رفت داشت، و گفتم در یک فرصت مناسب به دست ایشان بدهد. آقای منتظری گفت: دادم اما نگرفت! 🔹از آن موقع تا کنون به جرم ارادت به آقای خمینی نزد خودی و بیگانه صدمه دیده و می بینیم. 🔹تا وضع روحانیون و آقایون مراجع چنین باشد، این قضایا هم هست. باید تحول اساسی در حوزه به وجود بیاید که چهار نفر کم مایه نتوانند با سرنوشت افراد این طور بازی کنند و سد راه خدمات ارزنده به اسلام و مسلمین باشند. 🔸در این جا شهید مفتح که مانند خود من با تعجب به سخنان استاد گوش می داد، گفت: آقای مطهری، ما سال ها با شما بوده ایم، تا حال این مطالب را از شما نشنیده ایم. 🔹 استاد شهید گفت: بله وضع آقای دوانی را که می بینم به یاد وضع خودم می افتم، خواستم تسکینی برای ایشان باشد. -خاطرات من از استاد شهید مطهری ص107 @feghahat @daghdagheha
💠از حجاب تا چندهمسری؛ در جستجوی پایانی برای جدال‌های بی‌پایان 🖊سیدمحمدهادی گرامی 🔸«امر اجتماعی همان‌گونه که خوانده می‌شود، پدیدار می‌شود» سه‌شنبه ۱۴ آبان در پژوهشگاه علوم انسانی درباره ضرورت فعالیت در فضای مجازی و پیام‌رسان‌ها با یکی از دوستان گفتگویی صورت گرفت. وی به دلایلی مخالف اینگونه فعالیت‌ها برای اهل آکادمیا بود؛ یکی از مهمترین دلایل وی ضرورت ناخواسته تن دادن به بازی‌های چنین فضایی بود. البته من به دلایل روشنی با گفته وی موافق نبودم؛ ولی هنگامی که با انبوهی از یادداشت‌ها درباره چندهمسری، حجاب اجباری و دیگر هنجارها/ضدهنجارهای مربوط به جامعه ایرانی ـ اسلامی مواجه شدم، اقتضاءات و بازی‌های فضای مجازی را بهتر و بیشتر لمس کردم. 🔹آنچه بیان می‌شود با احترام به ایده‌های شرکت‌کنندگان در چنین مباحثاتی، تلاش می‌کند به جای «فروغلطیدن در» و «تن‌دادن به» روندهای رایج، خوانشی حتی‌المقدور بی‌طرفانه نسبت به یک چالش روش شناختی در چنین جدال‌هایی ارائه کند. 🔹دلیل اصلی منجر نشدن چنین جدال‌هایی به فایده معرفت‌شناختی ـ هر چند ممکن است منافع غیرجمعی و غیرمعرفت‌شناختی را تأمین کند ـ فروکاستن سطح تحلیل به یک بُعد است. انگاره ما درباره حجاب، حجاب اجباری، چندهمسری و … هر چه باشد، بی‌گمان فروکاستن سطح تحلیل درباره این هنجارها/ضدهنجارها به یک بُعد یا سطح، و نگریستن به آنها به مثابه امری صرفا الهیاتی ـ جدلی، اجتماعی، شخصی، حقوقی، فقهی، تاریخی و … یک خطای روش‌شناختی است. برای چنین پدیده‌هایی عمدتا پنج رویکرد تحلیلی ـ نه در معنای فلسفی آن ـ وجود دارد و یا می‌توان پیشنهاد داد: 🔹1. تحلیل انسان‌شناختی ـ زیستنی: یکی از گونه‌های تحلیل‌ که به دلیل سیطره نگاه‌های جدلی به این موضوع کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد نگاه انسان شناختی، زیستنی و از درون است. فهم و تفسیر چندهمسری و یا ازدواج غیردائم و سپس بررسی پیامدهای احتمالی آن بدون یک مطالعه میدانی همدلانه و از نزدیک امکان پذیر نخواهد بود. 🔹2. تحلیل تاریخی ـ تطبیقی: در این رویکرد تحربه‌های تاریخی عصر پیامبر و ائمه (علیهم السلام) به عنوان منبع مشروعیت‌ تلقی می‌شود. برای نمونه، براساس این نگاه تلاش می‌شود تا انگاره «حجاب اجباری» با تجربه تاریخی حکومت نبوی یا علوی تطبیق داده شود. 🔹3. تحلیل تطبیقی ـ اجتماعی: این رویکرد با یافتن جامعه ای که مشابهت حداکثری با جامعه معاصر ایران دارد، تلاش می‌کند بررسی کند که تجربه زیسته جامعه مشابهی که نوع خاصی از تعامل با ضدهنجارها/هنجارها را انتخاب کرده است، چه بوده است. 🔹4. تحلیل جامعه‌شناختی ـ فرهنگی: گونه رایجی از تحلیل‌ها که با رویکردی جامعه شناختی به تبیین این مسأله، علل و پیامدهای آن بدون ضروری دانستن بهره‌بردن از تجربه‌های زیسته می‌پردازد. 🔹5. تحلیل فقهی ـ حقوقی: رویکرد نسبتا رایج در برخی تحلیل‌ها که با ارجاع به قوانین حقوقی و یا اسلامی تلاش می‌کند تا هنجارها/ضدهنجارهایی مانند حجاب و چند همسری را بررسی کند و درباره آن داوری کند. 🔹پاسخ پرسش‌هایی که پژوهشگران و سیاست‌گذاران درباره انگاره‌هایی همچون حجاب، حجاب اجباری، چندهمسری، ازدواج غیردائم و ... دارند بدون توجه به همه ابعاد و گونه‌های تحلیل درباره این انگاره‌ها امکان پذیر نخواهد بود، مگر اینکه در پی یافتن و ترویج «پاسخِ خود» برای این پرسش‌ها باشند. 🔸متن کامل این یادداشت در: http://mobahesat.ir/22248/amp @mobahesat 🆔@daghdagheha
💠 #نشست چالشها و ظرفیت های #حوزه_علمیه در تحقق گام دوم انقلاب 🔸از مجموعه کرسی‌های ترویجی همایش ملی #بیانیه_گام_دوم_انقلاب و #تمدن_نوین_اسلامی با حضور: 🔸حجت الاسلام دکتر حمید پارسانیا (عضو شورای عالی انقلب فرهنگی) 🔸حجت الاسلام دکتر محمدحسن زمانی (مدیر دفتر اجتماعی سیاسی حوزه‌های علمیه) 🔹شنبه ۹آذر۹۸/قم،دانشگاه باقرالعلوم(ع) @daghdagheha
💠مداخله حوزه علمیه در روند تولید فیلم‌های مشتمل بر نقش روحانی، اساساً شدنی نیست! 🔸دکتر ظریفیان مدیر کل مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما در گفتگو با شبکه اجتهاد: ♦️مقدمه: چندی پیش، خبری منتشر شد مبنی بر اینکه مجوزهای فیلم‌نامه‌هایی که در آن‌ها نقش روحانیت وجود دارد به‌عهده حوزه علمیه گذاشته شده است. دکتر محمدحسین ظریفیان، مدیرکل پژوهش‌های اسلامی سازمان صداوسیما اما چنین نظارتی از ناحیه حوزه علمیه را موجب کاهش رغبت فیلم‌سازان به استفاده از نقش روحانی در فیلم‌ها می‌داند. وی معتقد است بهتر است همین ملاحظه عرفی که همگان نسبت به نقش روحانی در فیلم‌ها دارند رعایت شود و بیش از آن، قانون خاصی برای آن وضع نشود. بخشهایی از این گفتگو: ♦️اگر اصل انعکاس شخصیت روحانیت و استفاده از لباس روحانیت و کاراکتر روحانیت در فیلم‌ها و سریال‌ها را بخواهیم متوقف بر این کنیم که مجوزی داده شود یا محدودیت‌های فراوانی برای آن گذاشته شود به‌ تدریج برنامه‌نویس و کارگردان به خاطر این محدودیت‌ها، بخش قابل‌اعتنای این کاراکترها را استفاده نخواهند کرد. ♦️مجوز نمی‌تواند به این موضوع کمک کند. باید یک نظارتی وجود داشته باشد که برای تولید و پخش برنامه در صداوسیما ملاحظات حوزه نیز در نظر گرفته شود. لذا این ملاحظات در آیین‌نامه‌های صداوسیما درج شود و بعد نسبت به انجام مفاد آن توسط حوزه نظارت گردد و اگر خلاف آن مفاد عمل شده است، به سازمان صداوسیما تذکر دهد؛ مثلاً کسانی که نقش منفی را در صداوسیما داشته‌اند، چنانچه در آیین‌نامه قرار شد این افراد نقش روحانی را بازی نکنند، باید به آن عمل شود و حوزه نیز بر این امر نظارت کامل را داشته باشد. لذا اگر این به یک مصوبه تبدیل شد و در آیین‌نامه‌های تولید و پخش آمد، باید سازمان صداوسیما از آن تبعیت کند. اگر صداوسیما تبعیت نکند، حوزه باید تذکر دهد و این الزام را دنبال کند. این مکانیسم درستی محسوب می‌شود؛ اما این‌که بگوییم مداخله حوزه در تولید و بخش‌های مختلف حتی فیلم‌نامه پیش از تولید، تولید و پخش وجود داشته باشد، اساساً شدنی نیست. ♦️سختگیری در نمایش روحانیت در هنرهای نمایشی، موجب کاهش رغبت هنرمندان در استفاده از نقش روحانی در سناریوها و ارائه تصور کلیشه‌ای از روحانی در فیلم‌ها می‌شود. ما الآن مکانیزه نظارتی در حوزه و صداوسیما نداریم. در حوزه و صداوسیما یک امر عرفی وجود دارد که عمدتاً هم رعایت می‌شود، جز مواردی که به آن توجه نشده باشد. آنچه اکنون مشاهده می‌شود این است که سخت‌گیری یک امر مبهم و کلی است. اگر سخت‌گیری به معنای ایجاد موانع و غیرمنطقی تلقی شود، این اتفاق می‌افتد. ♦️ما بعد از چهار دهه از پیروزی انقلاب هرچند دیر شده است اما هرچه سریع‌تر باید به این موضوع توجه بیشتر نماییم که بازنمایی روحانیت و نمادهای دینی باید ضابطه‌مند‌تر و دقیق‌تر شود و الآن هم باید به این موضوع بیشتر توجه گردد. پس از انعقاد تفاهم‌نامه بین سازمان صداوسیما و مرکز مدیریت حوزه‌های علمیه که سال گذشته به امضا رسید و در این میان اداره کل پژوهش‌های اسلامی صداوسیما نقش محوری و اساسی را داشت یکی از مواردی که در دستور کار قرار داده شده است، همین بحث آیین‌نامه بازنمایی لباس‌های روحانیت و نمادهای دینی در رسانه ملی است که درباره آن کارهای خوبی انجام گرفته است و کارگروه مشترکی در این موضوع فعالیت می‌کند. امیدواریم در آینده نزدیک به نتایج خوبی برسد و بتوانیم این نقیصه را جبران کنیم. -مشروح گفتگو: https://b2n.ir/777250 @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع «افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۱) 💠ارائه اول «لفاظی، منطق اصلاحات اقتصادی»: ریحانه نادری‌نژاد 🔸شباهت‌های گفتمانی که در رویدادی اعتراضی ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۴ وجود دارد تکراری است و می‌توان این فرضیه را مطرح کرد که؛ در هر دو ‌رویداد، در مورد سیاست‌های اقتصادی ما «لفاظی» عامل محرک است. پیش‌فرض من این است که همه قبول داریم بحث افزایش قیمت‌ها جزء سیاست‌های شوک‌درمانی و سیاست‌های نئولیبرالیستی است که راهکار‌ها و سیاست‌های اجرایی مشخصی دارد. اما گفتمان رسمی جامعه‌ی ما به هیچ‌وجه نمی‌پذیرد که چنین سیاست‌هایی را اجرا می‌کند، و ناگریز این مبانی و پیامدها را به همراه دارد. 🔸سوال اصلی من این است که در این زمینه با چه تکنولوژی با مردم صحبت می‌شود؟ که به نظرم اینجاست که تکنولوژی لفاظی مطرح می‌شود. لفظ‌هایی مثل ضرورت، اجتناب‌ناپذیری، علمی بودن، طبیعی بودن، واقعی بودن و … کلید وا‌ژه‌هایی است که در سال‌های 1368 تا 1374 در صحبت‌های آقای رفسنجانی، رئیس سازمان برنامه، وزیر اقتصاد و رئیس بانک مرکزی آن دوره وجود دارد و وقتی شما روزنامه‌ها و همایش‌ها و سمینار‌ها را ‌مرور می‌کنید نیز با این کلمات موا‌جه می‌شوید. 🔸نادری‌نژاد با ارائه گزارشی تاریخی از سال‌های 1368 تا 1374 و عملکرد دولت در اجرای برنامه‌های نئولیبرالیستی، تصویر مشترکی را در اجرای سیاست‌ها، ادبیات طرح مسائل و مواجهه با اعتراضات، در مقایسه با شرایط فعلی ترسیم کرد. و در تبیین فضای عمومی این سال‌ها افزود: حمایت‌ها و پشتیبانی‌ها از سیاست‌های دولت را می‌توان در روزنامه‌ها و صحبت‌های خطبای جمعه نیز پیگیری کرد، که بدون این‌که از منطق اقتصادی صحبت‌های‌شان اطلاعی داشته باشند از آن سیاست‌ها ‌حمایت می‌کنند. چند جمله‌ معروفی از آقای جنتی است که می‌گوید «قیمت‌ها می‌رود بالا تقاضا می‌آید پایین» و در واقع یک تئوری اقتصادی مبتنی بر مبانی نئوکلاسیک را مطرح می‌کند. ولی مشخص نیست که چقدر به این امر واقف است. یا این‌‌که وقتی از تعادل صحبت می‌شود هر دانش‌جوی ترم اول اقتصاد می‌داند که تعادل یک نقطه نیست، تعادل یک مکان هندسی است که بی‌نهایت امکان برایش وجود دارد. تعادل یک هدف نیست و در هر قیمتی، می‌توان برای تعادل مقداری ‌به دست آورد. و نکته مهم این است که درباره این مفاهیم صحبتی به میان نمی‌آید و صرفا این مباحث مطرح است که ما ناچار هستیم این سیاست را پیش ببریم، ‌ما باید نو‌سازی کنیم، ما باید به علم احترام بگذاریم. 🔸در واقع در این دوره تقریباً سازمان برنامه قوت می‌گیرد و امثال آقای حمید ‌زنجانی، آقای نوری، آقای طباطبایی و آقای طبیبیان از آن‌چه در دهه‌ی 60 انجام داده بودند، می‌گذرند و مدعی می‌شوند که ما به ‌علم اقتصاد مدرن مجهز ‌هستیم و می‌خو‌اهیم اقتصاد مدرن را پیش ببریم. در پشت ‌همه‌ این‌ها، سیاست‌های جدی حاکمیت نیز ‌وجود دارد. 🔸در سال 1371 با آغاز اولین شورش‌ها، ‌دقیقاً همین ادبیات امروزی آشوبگر و موج‌سواریِ دشمن از سوی آقای رفسنجانی و آقای عبد‌الله نوری مطرح می‌شود. در حالی که مشاهدات میدانی بیان‌کننده‌ این بود که این افراد محصولات غذایی می‌دزدیدند و مکان‌های اعتراض نیز محله‌های پایین و شهرهای حاشیه‌ای بودند. اما به هیچ ‌وجه ریشه‌های این اعتراضات و گفتمان‌پردازی پیرامون آنها صورت نمی‌گیرد. 🔸از سال 1372 که رهبری در صحبت‌های عید ‌نوروز‌شان به عدالت اشاره می‌کنند در واقع ما یک ‌تغییر صورت گفتمانی را داریم. از آن به بعد «تعدیل» بعد از این‌که در دو گزارش محرمانه منتشر شده، به عدالت تغییر می‌یابد و به راحتی جا می‌اندازند که هدف از سیاست عدالت ‌است. حاکمیت سیاسی ما هم مخصوصا در زمان انتخابات، این موضوع را می‌پذیرد. تا دوران بعد از انتخابات که دیگر جناح چپ حذف شده، تا حدودی با سیاست‌های نئولیبرالیستی مقابله می‌شود. خود آقای هاشمی هم می‌گوید؛ که من موقتاً این سیاست‌ها را قطع می‌کنم اما این‌ها اجتناب‌ناپذیر هستند و ما گریزی نداریم که این سیاست را پیش ببریم. 🔸مسئله اصلی من از این روایت تاریخی این است که؛ ببینید چگو‌نه با عبارت‌پردازی بدون فهم ‌دقیق، به گریز‌ناپذیری و اجتناب‌ناپذیری یک موضوع تن می‌دهیم و همه‌ ما می‌دانیم که در اصلِ افزایشِ قیمتِ بنزین، رویکرد‌های تخصصی ‌مخالفی وجود دارد که ادله‌ قوی هم دارند. اما این که می‌گویند «ما چاره‌ای نداشتیم»، و ما هم می‌گوییم «اصل کار درست بوده» همان تکنولوژی لفاظی است. افزایش قیمت بنزین، برخواسته از یک ‌تئوری با مبانی مشخص است و ما باید خارج از ایدوئولوژی‌زدگی، تئوری‌‌ها را زمان‌مند و مکان‌مند ببینیم. این افزایش قیمت می‌توانست اصلاً وجود نداشته باشد. به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha
🔹گزارشی از گردهمایی اصحاب علوم اجتماعی و رسانه با موضوع «افزایش قیمت بنزین و اعتراضات پس از آن»(۲) 💠عنوان دوم «سرکوب آینده، پارادوکس سیاست در ایران» : علیرضا بلیغ 🔸سخنران با اشاره به انقلاب اسلامی به عنوان آغاز احیای امر سیاسی در ایران گفت: اگر امر سیاسی اساسا آینده‌ای در آن وجود نداشته باشد و معطوف به آینده نباشد، خیلی نمی‌تواند معنای محصلی داشته باشد. فلذا آنچه با انقلاب رخ داد نحوی خاص از آینده به همراه داشت که متفاوت از وضع موجود آن زمان و شرایط حال حاضر است. و اگر نیروی تاریخی را همچنان فعال بدانیم ما سعی کردیم اراده‌ای معطوف به آینده داشته باشیم، اما با اتفاقات پس از انقلاب و تاسیس جمهوری اسلامی در لایه‌های مختلف، این آینده سرکوب می‌شود. البته که ما از یک وضع صحبت می‌کنیم نه از اراده سیاسی مشخصی که در افراد خاصی متبلور شده، هرچند ممکن است افرادی این وضع را نمایندگی بکنند. 🔸بلیغ در ادامه، جهت تبیین زمینه‌ی تاریخی انقلاب اسلامی، به دوران صفویه و حکومت آل بویه اشاره می‌کند که تشیع به صورت جدی مسئولیت حکومت و عرصه سیاست را پذیرفته است. و معتقد است در آن دوران و در دوره انقلاب‌اسلامی با استقرار حکومت و پذیرش حکومت، مسئله اصلی اداره است و دیگر نمی شود به نحو انقلابی به فکر زیر و زبر کردن تاریخ بود. از این‌روی باید طرحی از یک گسستگی در عین پیوستگی وجود داشته باشد. مانند اصطلاحی که مقام رهبری تحت عنوان «نظام انقلابی» در بیانیه گام دوم انقلاب مطرح کردند. 🔸ما بعد از صفویه با استقرار حکومت، درگیر این مسئله شدیم که با وجود بحث «اداره» شاید جلوی ایده‌های آینده‌نگرانه که به صورت بالقوه در اندیشه تشیع وجود دارد، گرفته شود. شاهد مثال هم اینکه بعد از صفویه تا دوران مدرنیزاسیون در ایران، عملا همه حکومت ها با اینرسی صفویه کار می‌کنند. تا رخداد انقلاب که با طرح امام و همراهی مردم به ایده ای می رسد که می شود براساس آن امر سیاسی را احیا کرد. 🔸دو جریان اصلی سیاسی که به تدریج در ایران شکل گرفته‌اند عملا به جای آنکه طرحی برای آینده داشته باشند دو طرح از گذشته هستند که خودشان را به جای آینده قالب می‌کنند. از یک طرف تصویری که جناح محافظه‌کار ارائه می‌کند به نحوی بازگشت به گذشته است یا حفظ وضع موجود، و از طرف دیگر تصویری که جناح چپ یا آنچه امروز به عنوان اصلاح‌طلبی شناخته می‌شود رائه می‌دهد، تصویر گذشته غرب است. نکته مهم در هر دو تصویر این است که اگر می‌خواهیم از آینده صحبت کنیم، این آینده باید امری محتوم و در عین حال نامتعین باشد. آنچه انقلاب به ما داد این بود که بتوانیم آینده به معنای حقیقی کلمه را دنبال کنیم. ولی تضادهایی که این دو تصویر دارند و عملا صحنه سیاسی ایران را رقم زده‌اند، مانع‌های جدی بر سر راه این طلبِ آینده ایجاد کرده‌اند و عملا ما را از پیگیری آینده در لایه های مختلف پس زده اند. 🔸آنچه که می‌توان معطوف به وقایع اخیر مطرح کرد این است که چیزی که ما باید اسم آن را برنامه بگذاریم و آن را ملاک کار خودمان قرار دهیم از ابتدا در جمهوری اسلامی وجود نداشته‌است. البته برنامه‌ای مدنظر است که؛ پیوند جدی با واقعیتِ اجتماعی و تاریخی ما داشته باشد، طرحی برای جمهوری اسلامی باشد و در آن عقلانیت سیاسی حضور داشته باشد. نه آنچه اکنون داریم که صرفا برنامه‌ای برای توزیع پول نفت است. به نظرم بار اصلی این کار نیز، بر دوش کسانی است که در حوزه علوم انسانی فعالیت می‌کنند و خودشان باید از کارخودشان پاسداری کنند. آنها هر لحظه‌ای که بخواهند کارشان را متصل کنند به یک جریان سیاسی، عملا از فکر آزاد و آنچه که میتواند به برنامه‌ای واقعی برای جمهوری اسلامی منتهی بشود، منفک می‌شوند. به نقل از:http://rcica.ir @daghdagheha