eitaa logo
دغدغه‌های حوزوی
457 دنبال‌کننده
149 عکس
47 ویدیو
24 فایل
آئينه‌ای براى انعكاس مهمترين اخبار، دیدگاه‌ها، نقدها و تحليل‌هاى چالشی عرصه دين، فرهنگ، اجتماع، روحانيت و حوزه‌های علمیه... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0 شناسه: @daghdagheha ادمین @a_r_moayedi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠نگاهی به وضعیت فعلی فلسفه در حوزه علمیه قم 🖊وحید فراهانی ◀️تاریخ تفکر و اندیشه ورزی در زمینه فلسفه و عرفان همواره نقد و چالش‌های مخصوص به خود را همراه داشته است. فقها و متکلمان، مفسران و اهل حدیث، فهم دین را محصول متون و آموزه‌های دینی می‌دانند و هرگونه پیرایه‌های بیرونی را در این مسیر کنار می‌زنند. به‌عنوان مثال تفکیکیان مسیر دین‌پژوهی را از دالان تنگ و تاریک فلسفه و عرفان عبور نمی‌دهند و جوهره دین را غیر آن‌چه فلسفه و عرفان معرفی می‌کند، تلقی می‌کنند. در مقابل، فلاسفه و عرفا قابل دفاع‌ترین شیوه دین‌شناسی را شیوه فلسفی ـ عرفانی قلمداد کرده و فهم عمیق شریعت را بدون گذر از علوم معقول محال می‌پندارند. این تنازع دیرینه و چندصدساله گرچه همواره بوده و هست؛ اما به نظر می‌رسد در برهه فعلی، حوزه علمیه قم نقش بارز و بی‌بدیلی در این دوئل معرفتی داشته و می‌تواند کنش‌های سرنوشت‌سازی در این زمینه داشته باشد. با نگاهی گذرا به جریانات موجود در حوزه علمیه قم در نسبت با فلسفه (با فهم متعارف حوزوی) می‌توان چهار گروه را تصور نمود: ◀️الف) شاگردان و پیروان مکتب علامه طباطبائی که اصطلاحاً به نوصدرائیان معروف هستند. فلسفه در حوزه معاصر قم پس از تلاش‌های مرحوم علامه طباطبائی، حول محور چهار استاد بزرگ، آیات جوادی آملی، مصباح یزدی،حسن‌زاده آملی و انصاری شیرازی به حیات خود ادامه داد و علی‌رغم چالش‌های متعدد، از جمله ممنوع‌بودن تدریس در برخی از حوزه‌ها، در میان کتب درسی حوزه، جایی برای خود بازکرد و دو کتاب بدایة الحکمة و نهایة الحکمة در بین دروس سطح خوانده می‌شوند. در نهایت شرایط امروزه قم در چهار دهه گذشته را می‌توان دوران طلایی فلسفه صدرایی به جهت رسمیت‌یافتن قلمداد کرد. ◀️ب) مخالفان فلسفه مصطلح که خود دارای چند گرایش هستند: 🔸۱. پیروان مکتب میرزا مهدی اصفهانی: این عده امروزه در مؤسسات و مراکز مختلف علمی و پژوهشی در سطح حوزه علمیه قم تلاش‌هایی برای احیای پروژه کلام منهای فلسفه را پی‌گیری می‌کنند. نقطه قوت این جریان حضور دانشوران و برخی از فضلا و علمای فرهیخته در متن آن بوده؛ از آخرین تلاش‌های این جریان رونمایی از مجموعه کتاب‌های میرزا مهدی اصفهانی در بهمن ماه سال گذشته بوده است. 🔸۲. جریانات فقهی سنت گرا: یکی از نکات مهم و به‌نوعی برگ‌ برنده‌ی جریان ضد فلسفه در حوزه علمیه قم، همراهی طیفی از مراجع بزرگوار در دوره‌های مختلف با این جریان است؛ از چالش‌های مرحوم آیت‌الله بروجردی با علامه طباطبائی ـ که با وساطت امام خمینی(ره) در نهایت علامه تنها درس شفای ابن سینا را تدریس می‌کند ـ تا ممنوعیت تدریس فلسفه در یکی از مدارس منسوب به مراجع. یکی از نکات مهم و به‌نوعی برگ‌ برنده‌ی جریان ضد فلسفه در حوزه علمیه قم، همراهی طیفی از مراجع بزرگوار در دوره‌های مختلف با این جریان است. ◀️ج) برخی از ظاهرگرایان که هم فلاسفه و هم تفکیکیون را به چالش می کشند. طی چند سال گذشته طیفی از ظاهرگرایان که تلاش دارند به جهت هویتی با فلاسفه متمایز و حتی از تفکیکیون نیز هویتی متفاوت را به نمایش گذارند ظهور و بروز کرده‌اند که بیش‌تر تحرکات این جریان با رویکردی عمل‌گرایانه و در همایش‌ها و نشست‌های تخصصی در حوزه فلسفه و برهم‌زدن این جلسات بوده است. ◀️د) طلابی که هیچ رویکردی نسبت به حوزه فلسفه نداشته و بیش‌تر به فقه و اصول گرایش دارند. امروزه در بین بخشی از طلاب اساساً فلسفه یا مخالفت با فلسفه مسأله نیست؛ این بخش از حوزه همچنان فقه و اصول رایج به‌عنوان گفتمان هژمونیک نقشی تعیین کننده دارد. در این میان گرچه مراکز و دروس فلسفه کم نیستند، لکن همچنان در معادلات قدرت فکری در سطح حوزه علمیه قم نقش چندانی ندارند و طلاب حتی در برخی از امتحانات پایان سال به جای بدایه و نهایه می‌توانند شرح تجرید را امتحان بدهند. ◀️در نهایت به‌نظر می‌رسد گرچه جریانات فلسفی و از سویی بخشی از حاکمیت حوزه در جهت تقویت جریانات فلسفی در حوزه علمیه قم تلاش می‌کنند، اما امروزه جریان مکتب تفکیک و سایر جریاناتی که با فلسفه نسبتی ندارند با نوعی همپوشانی گفتمانی در حال تفوق بر جریان فلسفی می‌باشند.(به نقل از مباحثات) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠علل شکست خردورزی 🖋سیدیحیی یثربی ⬅️۱ـ اصول و مسائل مبتنی بر عقل و اندیشه، نیازمند ورزش فکری و تدبر و تعمق است که این کار از عموم مردم ساخته نیست. تعداد کسانی که دارای توان استدلال و تعمق هستند، کم است و اکثریت دارای ذهن بسیط و تنبل و غیر ورزیده اند؛ لذا مبلغان و مروجان مکتب‌های عقل‌گرا، در قبولاندن اصول و مسائل خود به افکار عمومی دچار مشکل و دردسرند. اما مکتبهای مبتنی بر نقل و ذوق و احساسات، در ترویج و تبلیغ اصول و مسائل خود برای توده مردم، این مشکل را ندارند. از اینجا است که اشعریتِ مبتنی بر نقل و احساسات دینی و نیز تصوفِ مبتنی بر ذوق و احساس، به آسانی رواج می‌یابند و همه گیر می‌شوند، در حالی که مکتب اعتزال و فلسفه شکست می‌خورند. مخصوصاً در جامعه‌هایی مانند جامعه ما که هنوز هم به جای کتاب خوانی و مطالعه مطالب تحقیقی و تحلیلی، به شنیدن و گوش دادن مطالب خطابی و تخیلی عادت دارند. ⬅️۲ـ اعتزال و فلسفه، مستلزم فهم و دانستن هستند و این کار نیازمند پشتکار و استعداد و آموزش جدی است، در حالی که اشعریت مشکل خود را با تکیه بر «نمی‌دانیم» و «مجهول بودن کیفیت» مرتفع ساخته و تصوف نیز نیاز به فهمیدن ندارد، بلکه فقط با تشویق و تحریک، پیش رفته و نیل به معرفت را موقوف رسیدن به کشف می‌داند که «عقل در راه عشق نابیناست. ⬅️۳ـ دیدگاه فلاسفه و معتزله بر نوعی اصالت انسان «اومانیسم» استوار می‌باشد، در حالی که اشعریت بر حاکمیت مطلق الهی استوار است. در فلسفه، انسان به عنوان موجودی که باید هر چیز را بفهمد و سپس اثبات نموده یا رد کند، از نوعی اصالت و استقلال برخوردار است. یک فیلسوف می‌خواهد کائنات را در دست داشته باشد. اگر این تسلط عیناً امکان ندارد، علماً و ذهناً باید امکان داشته باشد. حتی خدا را، فیلسوف و قوانین مورد کشف و قبول او، مانند علیت اثبات می‌کنند. علاوه بر اینکه خداوند با قوانین فسلفه اثبات می‌گردد، از نظر خردگرایان، خداوند در تدبیر جهان نیز باید از قوانین و مبانی عقلی پیروی کند؛ از حسن و قبح معتزله گرفته تا علیت فلسفه و لوازم آن از قبیل ضرورت و حتمیت وجود معلول با وجود علت، عدم امکان صدور بیش از یک معلول از یک علت و امثال اینها. ⬅️بدیهی است که ذهن عامه و توده مردم با دیدگاه اشعریت و عرفان سازگارتر است. به عنوان نمونه همین فکر و فرهنگ ایرانی خودمان را در نظر بگیرید. دست کم بعد از صفویه در این کشور فرهنگ تشیع حاکم بوده و این فرهنگ با دیدگاه اشعری مخالفت جدی داشته است. با این وصف هنوز افکار عمومی، اشعری است. زیرا که مردم در تبیین و تحلیل هر قضیه‌ای، از جنگ و انقلاب گرفته تا شفای یک بیمار و برد تیم فوتبال! بیش از قوانین علمی و فلسفی به امداد الهی تکیه دارند! بنابراین بقای اشعریت و تصوف را ذهنیت توده مردم پشتیبانی می‌کند؛ زیرا در آن دو، جایی برای گستاخی انسان از طریق چون و چرای فکری در کار خدا یا دخالت عملی در زندگی فردی و اجتماعی خود وجود ندارد؛ اما فلسفه و اعتزال به دلیل آنکه به انسان اصالت بخشیده و توان او را در فهم جهان و تدبیر کارهایش می‌پذیرند، از این نعمت، یعنی حمایت عوام بی‌بهره مانده‌اند! ⬅️۴ـ مهم‌تر از همه اینکه دخالت قدرت سیاسی را نباید نادیده گرفت. از آنجا که از طرفی فلسفه و اعتزال و به طور کلی ارزشمند بودن تفکر، چنان که گفتیم مبنای نوعی اومانیسم و اصالت انسان است و از طرف دیگر اشعریت مبنای حاکمیت مطلق خداوند و بی‌اختیاری و بی‌اعتباری انسان می‌باشد، همیشه قدرت حاکم، اشعریت و جبر را به نفع خود دیده است. در نظام جبر، انسان‌ها بی‌اعتبار شده و قدرت و اختیار و اعتبار حکام از اراده خداوند نشأت می‌یابد. در نتیجه از طرفی حکام تقدیس می‌شوند و از طرف دیگر توده مردم تسلیم! که مخالفت با سلطان به منزله مخالفت با اراده و عزم خداوند خواهد بود. ⬅️۵ـ شرایط اجتماعی همه کشورها در دوران گذشته و شرایط کشورهای جهان سوم در عصر حاضر با اشعریت همسو و سازگارند. عناصر اصلی اشعریت که این مکتب بر آنها استوار است عبارتند از: ندانستن، نتوانستن و بی‌قانونی. در نظام اشعریت هیچ انسانی نمی‌تواند آینده را پیش‌بینی کرده و در تعیین و تغییر آن نقشی داشته باشد. جهان یکسره در قبضه قدرت خداوند است و برای کارهای خداوند، هیچ چارچوبی از علیت (چنانکه در فلسفه است) و یا حسن و قبح (چنانکه در مکتب معتزله است) وجود ندارد و هر چه آن خسرو کند، شیرین کند!(به نقل از نامه های حوزوی) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠حاشیه ای بر فیلم «ایرانی» ساخته مهران تمدن ✍یاسر میردامادی ⬅️مهران تمدن، فیلمساز ایرانی مقیم فرانسه مستند «ایرانی» را با زندگی دو روزه در کنار سه روحانی و خانواده های آنان ساخته است. تمدن در این بحثی صمیمی اما چالشی در موضوعاتی مانند: ، ، خدا و قیامت با چند روحانی ترتیب میدهد. این فیلم که اخیرا در یوتیوپ ارائه شده، موفق به دریافت جایزه بزرگ جشنواره سینما حقیقت فرانسه در سال 2014 شده است. یاسر میردامادی داوری خود در مورد این فیلم مستند را در ۱۰ نکته بیان کرده است: ⬅️۱- در فضای فارسی زبان «لائیک» و «سکولار» مترادف نیست (در فضای انگلیسی زبان هم همین طور). تمدن در مقابل چند طلبه‌ی معمم می‌گوید جامعه‌ی مطلوب باید «لائیک» باشد. اگر می‌گفت جامعه باید سکولار و یا حتی بهتر از آن جامعه باید جامعه‌ای فراگیر باشد، هم به مقصود او نزدیک‌تر بود و هم باب تفاهم باز می‌ماند. ⬅️۲- بحث محتوایی تمدن ضعیف بود و دست طرف بحث خالی نبود. شیخ بابایی: لائیسته هم یک ایدئولوژی است، اسلام هم یک ایدئولوژی است، هر کدام جای دیگری را تنگ می‌کند (مثل ممنوعیت نمادهای مذهبی در مدارس دولتی فرانسه) پس چرا من باید ایدئولوژی خودم را رها کنم ایدئولوژی لائیک را بچسبم؟ آقای بابایی (شیخ ریش بلند) به درستی می‌گوید این حوزه‌ی عمومی خنثایی که تو می‌گویی چطور جمع می‌شود با دین‌داری؟ ⬅️۳- بابایی می‌گوید در هلند می‌خواهند تظاهرات لختی‌‌ها درست کنند. این چطور با اسلام جمع می‌شود؟ پاسخ‌اش ساده است، چنین حوزه‌ی عمومی خنثایی، بر خلاف نظر تمدن، وجود ندارد و به رسمیت شناختن حوزه‌ی عمومیِ مشاع و مشترک برای همه‌گان (که نسبت به همه‌ی تلقی‌ها هم خنثی نیست) خودش تا حدودی یک تلقی سکولار است و در این نقطه حق با طرف او است. ⬅️۴- شیخ بابایی می‌گوید مگر در دموکراسی حدّش این نیست که به دیگری آسیب نرسد، خوب من اگر یک زنی حجاب نداشته باشد آسیب می‌بینم. پاسخ‌اش این است که در حوزه‌ی عمومی آسیب بر اساس توافق تعریف می‌شود. این مبنایابی بر اساس توافق چنان‌که اشاره کردم خود به نوعی سکولار است. ⬅️۵- انصاف‌اش این است که آقای تمدن توانسته فضایی صمیمی درست کند. دو طرف در عین تفاوت عمیق دارند با هم حال می‌کنند. این برای کسی که خودش معلوم است که اصلا با زیست مذهبی آشنا نیست، خیلی باید سخت باشد. این ای ول دارد. ⬅️۶- بابایی از تمدن می‌پرسد اگر زنی برهنه‌ی کامل بیاید بیرون تو می‌پذیری؟ تمدن می‌گه نه. بابایی می‌گه چرا نمی‌پذیری؟ تمدن می‌گه حجاب نداشته باشه اشکالی نداره قبوله اما برهنه‌ی کامل نه. بابایی هم می‌گه چرا باید حدودِ تعریفی تو را بپذیرم برای حوزه‌ی عمومی؟ حدود خدا را می‌پذیرم. تمدن در این جا نباید در باب حدود و ثغور پوشش، نظر شخص خودش را بدهد. باید روی توافق و عرف عمومی تأکید کند به جای این‌که بگوید ملت تا کجا بپوشند تا کجا نپوشند. البته این توافق عمومی هم در نظر طرف مقابل مقبول نمی‌افتد اما تأکید باید روی آن باشد باید استدلال کرد که ما در جامعه‌ای متنوع زندگی می‌کنیم و اگر من به خدا و پیامبر و احکام الهی استناد می‌کنم طرف مقابل هم می‌تواند به نیچه و فروید و دین‌ستیزی استناد کند. پس باید روی حداقل‌ها توافق کنیم. و اگر در مواردی به توافق حداقلی نرسیدیم، هر دو قدری کوتاه بیاییم. ⬅️۷- شیخ بابایی از تمدن می‌پرسد: من اگر با دیدن زن بی حجاب تحریک شوم چرا نباید حدود پوشش او طوری باشد که من تحریک نشوم؟ در پاسخ، تمدن می‌گوید باید روی خودت کار کنی که تحریک نشوی. این از طنزهای تاریخ است که کسی برای دفاع از جامعه‌ی به قول خودش لائیک به «جهاد با نفس» استناد کند!! و طرف مقابل هم البته که این استدلال را نمی‌پذیرد. ⬅️۸- شاید تنها نکته‌ی مورد توافق طرفین این بود که اجبار نتیجه‌ی عکس می‌دهد: در ایران که اجبار به حجاب است، آرایش‌های تند برقرار است در غرب که این اجبار نیست بسیار ساده‌پوش‌اند. شیخ بابایی این را پذیرفت. ⬅️۹- بحث‌شان از بس از دل دنیاهای مختلف در آمده در مواردی به طنز تنه می‌زد. شیخ بابایی با لحنی خاص به تمدن می‌گه «حتی احتمال قیامت رو هم نمی‌دی»؟ تمدن می‌گه نه. بعد بابایی تمدن را فشار می‌ده در بحث، تمدن می‌گه چرا. یعنی دو گفتمان بی‌ربط خورده‌اند به هم. نتیجه‌اش جذاب و طنزآمیز است. یک نماز زورکی هم کردند در پاچه‌ی مستندساز محترم که به روایت خودش از خانواده‌ای کمونیست می‌آید. صمیمیت بین‌شان بسیار دلنشین بود. ⬅️۱۰- در یک سوم آخر بحث، یکی از حضار (که گویا طلبه‌ی بسیجی جوان غیر معممی است) نکته‌ی بنیادی‌ای می‌گوید: در مقابل تلاش‌های مذبوحانه‌ی تمدن برای هم‌زیستی، از این در درمی‌آید که: «اگر راحتیِ من در این باشد که شما نباشی، شما این را می‌پذیری»؟ و تمدن می‌گوید «نه»!‌ و هم‌زیستی شکست می‌خورد. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠اندر حکایت جایزه 500 میلیون تومانی خندوانه!! 🖋عطاران طوسی ⬅️امام خمینی: «...اهمیت رادیو تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاه ها دستگاه های تربیتی است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاه ها تربیت بشوند؛ یك دانشگاه عمومی است...» «...از تمام دستگاههای تبلیغاتی الان، امروز نقش رادیو و تلویزیون از همه دستگاهها بالاتر است. اگر این اصلاح بشود، یک کشور را می تواند اصلاح کند و اگر- خدای نخواسته - انحراف در این باشد، یک کشور را می تواند منحرف کند...» (صحیفه امام، ج16، ص118) ⬅️مقام معظم رهبری:«...امام که فرمودند تلویزیون دانشگاه است تعارف نکردند. باید از این قله و این سرچشمه ، درس¬های مهم زندگی به سوی مردم سرازیر شود». ⬅️نقش رسانه های دیداری شنیداری در ایجاد و تغییر باورها و نگرش ها، و فرهنگ و ذائقه آحاد جامعه، نقشی چشمگیر و بی بدیل است. ظرف سال های گذشته، به همان اندازه که بر کمّیت شبکه ها و به تبع آن، برنامه های رسانه ملی افزوده شده، احیانا و در پاره ای برنامه ها ، از کیفیت آن کاسته شده است. ⬅️البته جای بسی تشکر و امتنان دارد که در این سالها، برنامه های شاد و مفرّح رو به فزونی گراییده و تنوع بیشتری در برنامه ها مشاهده می شود. اما آیا تدوین برنامه های شاد و نشاط افزا، مستلزم لودگی و یا تأثیرگزاری منفی بر بینندگان است؟ ⬅️آیا میان برنامه های امید بخش یا خنده آور، و دریافت جوایز میلیونی و یا هدایای غیر متعارف، تلازمی وجود دارد؟ آیا برای گسترش شادمانی و سرور، و پرکردن اوقات فراغت خانواده ها، لزوماً باید به سراغ برنامه های خرافی همچون جادوگری، و یا ساخت و پخش فیلم ها و سریال های تشریفاتی و به نمایش گذاردن زندگی های اشرافی ، تجملاتی و گران قیمت رفت ؟ ⬅️از میان تمامی فرهنگ سازی های انحرافی و انحراف سازی های فرهنگی _ که بخشی از آن در سطور پیشین اشاره شد _ تنها و تنها بر اختصاص مبالغ چند صد میلیون تومانی به عنوان جایزه فینال و یا اهدای یک پژو آلبالویی رنگ در قرعه کشی هر شب خندوانه، تأکید می کنم . آیا این دانشگاه فرهنگی (صدا و سیما ) به تبعات این گونه برنامه های خود واقف است؟! ⬅️آیا می داند که فرهنگ بیکاری و تنبلی، شانس خواهی و بخت آزمایی ، و در نتیجه ناامیدی را در میان مردم رواج می دهد؟! آیا حسرت و آه میلیون ها بیننده _که نه به جوایز کلان و نه جوایز خرد دست یافته و می یابند و شانس را بجای خدا ، نجات بخش تنگناهای زندگی تلقی خواهند کرد _ را می بینند و درک می کنند؟! ⬅️بهتر است بپرسم رسانه ملی، مروج کدام فرهنگ است ؟ در پی ترویج چه اصالت هایی است؟ چه مبانی مستحکمی پشتوانه این برنامه های بی ارزش و احیانا ضد ارزش است؟ هنوز چند ده روز از برنامه ماه عسل نگذشته که _ در عین اجرای ارزشمند و تلنگرهای مفیدش _ برای آنکه بتواند احساسات مردم را در پرداخت کمک مادی برای آزادی زندانیان برانگیزد و یا گوشزدهای لازم را به جوانان و نوجوانان کشور منتقل سازد، بزرگ خانواده ای را در برابر دیده گان میلیون ها بیننده، بی آبرو ساخته و مجبور می کند تمام انحرافات و بزهکاری ها و ظلم های خود را بر ملا سازد!!! و اگر تا کنون تنها تعدادی انگشت شمار، از لغزش های او آگاه شده، حال به برکت يک برنامه پر بیننده، همه ملت ايران از جمله همسايگان، فاميل و همکاران وی ، او و لغزش هایش را به خوبی می شناسند ! ⬅️بگذرم ! درک می کنم که تنگناهای اقتصادی کشور، شرایط صدا و سیما را همچون ديگر نهادها و سازمان ها، تحت فشار سنگین تأمین بودجه قرار داده است، ليکن آيا برای مديريت دهها شبکه و هزاران برنامه، بايد ذائقه و فرهنگ ملت قربانی شود و از خلال مشکلات ياد شده، هلدينگ ها ، شرکت ها و برندهای تجاری ، به جهت دهی فرهنگی جامعه بپردازند؟! چرا زمام فرهنگ کشور و ذائقه ملت از دريچه رسانه ملی، در دست مديران تبليغات تجاری و بازاريابان اقتصادی شرکت ها قرار گیرد؟! ⬅️آقایان دانشگاه فرهنگی صدا و سیما ! به کجا می روید؟! http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠منابع اقتصادی در دست روحانیت نیست. 🔴سیدابوالحسن نواب ریس دانشگاه ادیان قم: ⬅️تکثر و تنوعی که در حوزه های علمیه و بین علما و روحانیت هست از فاصله میان روحانیت و مردم جلوگیری می کند. همانطور که در جامعه ۸۰ میلیون نفری هزاران نوع تفکر، نگاه و ایده وجود دارد، ۸۰ هزار روحانی هم همین تکثر را دارند و این تکثر پنهان نیست. جامعه و روحانیت کلیت ندارند که بگوییم کلیت مردم از کلیت روحانیت متنفر است. همین امروز هم برخی از روحانیون هستند که اگر اجازه دهند صحبت کنند میلیون ها نفر از افراد دگراندیش با اشتیاق پای صحبت های او می نشینند. هر طبقه از مردم، روحانی خود را دارند و مردم با عشق و شور به سراغ او می روند به عبارت دیگر به عدد تکثری که در جامعه هست، ⬅️اکنون در مجلس روحانیت تقریباً هیچ نقشی ندارد چون مجلس اول ۱۷۰ روحانی داشت و اکنون ۱۷ روحانی در مجلس حضور دارند. معلوم است که ۱۷ روحانی در میان ۲۹۰ نماینده هیچ نقشی ندارد. در کابینه دولت هم یک روحانی به عنوان وزیر اطلاعات داریم که به منظور مجتهد بودن باید روحانی باشد و نقشی در مسایل اقتصادی ندارد. اتفاقاً در جایی که این روحانی نقش دارد مسئولیت خود را به خوبی ایفا و اطلاعات را خوشنام کرده و مردم از اطلاعات نگرانی ندارند. رییس جمهور هم روحانی است، همه مردم می دانند که اقتصاد دست روحانیت نیست، ولی کلیت نظام را می بینند. ⬅️روحانیت منابع اقتصادی ندارد که به مردم کمک کند. منابع متأثر از مردم است، وقتی مردم وضعشان خوب شود، وضع روحانیت هم خوب می شود. اصلاً روحانیتِ منفک از مردم نداریم. ۸۰ میلیون مردم و ۸۰ هزار روحانی دارید، این یک هزارم کاملاً مینیاتور ۸۰ میلیون هستند. همه رقم طبقاتی که در میان مردم هست در میان روحانیون هم هست، به عنوان مثال روحانی تکنوکرات، مرتجع، روشنفکر، سوپر روشنفکر، سنتی، سوپر سنتی داریم. شما در عوام افرادی را پیدا می کنید که تلویزیون روشن نمی کنند در میان روحانیون هم هستند کسانی که تلویزیون ندارند و نگاه نمی کنند. ⬅️در عوام کسانی هستند که شمال ویلا دارند در میان روحانیت هم هستند، در عوام کسانی هستند که ماشین مدل بالا سوار می شوند در میان روحانیون هم هستند. در میان عوام کسانی زندگی های سالمی دارند، در میان روحانیون هم چنین افرادی هستند. ⬅️به همین دلیل تأکید می کنم که روحانیت صدای بازتاب جامعه است و انقدر در هم آمیخته است که روحانیت جدای از مردم نیست. طلبه ها یک طبقه خاصی نیستند، یک بازتابی از جامعه هستند. شما هیچ کُلنی و مجموعه ای در میان مردم پیدا نمی کنید که یک مجموعه کوچکتر در میان روحانیت نباشد. ⬅️مردم از اسلام فراری نیستند از نماد مسلمانی منِ روحانی فراری هستند. مردم می دانند که اسلام مظهر عدالت و محبت است. البته تعداد کسانی که از دین گریزان شدند و به ادیان دیگر روی آوردند در حدی نیست که نگران کننده باشد. درست است که مردم به خاطر عمل منِ روحانی از دینی که نماد آن من (روحانی) هستم، متنفر شدند و اعتقاداتشان ضعیف شده، اما به دینی که نماد آن مثلاً ترامپ هست، گرایش پیدا نمی کنند. 🔸به نقل از شفقنا http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سکولاریراسیون ذهنی! 🖊استاد مهراب صادق‌نیا ◀️یکی از گِلایه‌مندی‌های مبلّغان دین “کم‌مخاطبی یا بی‌مخاطبی” است. دبیران دین و زندگی و استادهای دروس معارف در دانش‌گاه‌ها نیز تا اندازه‌ای از این وضعیّت گِله می‌کنند. با این حال، معمولاً در تحلیل این پدیده بد‌فهمی‌هایی وجود دارد و انگشت اتّهام به هر سویی اشاره دارد جز متّهم اصلی. ◀️هرگاه ریشه‌هاى اجتماعى ـ روانشناختى یک دین که به اتکاى آن‌ها در زندگى روزمرّه‌ی پیروانش تثبیت می‌شود، نادیده گرفته شوند، به صورت طبیعی از نفوذ آن دین کاسته خواهد شد و پیروان آن دین یاد خواهند گرفت که به جهان و زندگی خود، بدون تمسک به تفسیرهای مذهبی بنگرند و آن‌ها را فهم کنند. ◀️پیتر برگر، جامعه‌شناس دین، به این وضعیّت سکولاریزاسیون ذهنی می‌گوید. این نوع از سکولاریزاسیون تا اندازه‌ی زیادی زائیده‌ی بدگمانی انسانِ دنیای جدید به تفاسیر مذهبی است. وقتی گفتگوهای متکلمانه‌ی پیروان یک مذهب بی هیچ التفاتی به واقعیّت‌های عینی، اجتماعی، و روان‌شناختی‌ای که آن مذهب در آن‌جا حضور دارد، شکل بگیرند، پیروان آن مذهب چاره‌ای ندارند جز آن‌که تحربه‌های روزمرّه‌ی خود را با کمک چیزی غیر از تفسیرهای مذهبی تحلیل کنند. ◀️اگر آموزگاران یک مذهب در جامعه‌ای که شهروندانش با گرفتاری‌های اجتماعی، اقتصادی، امنیّتی، فرهنگی، و روان‌شناختی دست‌وپنجه نرم می‌کنند، هم‌چنان اصرار داشته‌باشند که معادله‌ی “رقص فرشتگان بر نوک سوزن” و یا ” جا دادن جهان در یک تخم مرغ” را حل کنند، باید خود را آماده‌ی “وضعیّتِ بی‌مخاطبی” بکنند؛ زیرا مخاطبان آنان به دنبال برای رهایی از چالش‌هایی که در آن‌ها گرفتارند، دست به دامنِ جای‌گزین‌های خواهند شد که سودمندشان بیابند و این نتیجه‌ای جز سکولاریزاسیون ندارد. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠سقوط فرشتگان؛ سرخوردگی روحانیت از خویش 🖋جواد شریفی؛ حوزه علمیه مشهد ⬅️کاری ندارم که احساس آن ها مبتنی بر واقعیت است یا نه؛ برایم مهم این است که گوشه ای از احساسات نهفته در سخنان شان را به دقت باز گفته و به ظرافت توصیف کنم. حتی تحلیل های شخصی خودم را در این نوشته نیاوردم. ⬅️بعضی می گفتند: "در نوجوانی و جوانی، با انگیزه های مقدسی مثل هدایت و سعادت خودمان و جامعه مان، به حوزه علمیه آمدیم ولی سال ها طول کشید تا اندک اندک فهمیدیم آن چه می جستیم را اینجا نخواهیم یافت." ⬅️بعضی دیگر می گفتند: "برای امثال ما که از آغاز، دغدغه حقیقت و معرفت داشتیم، بزرگترین دستاورد سال ها طلبگی این بود که فهمیدیم بزرگترین مدعی، لاف می زند و دروغ می بافد. آن که مدعی بود برای یافتن حقیقت و معرفت و معنویت و سعادت و آخرت و... نزد من آیید، روشن شد مشتش تهی است." ⬅️دیگری می گفت: "ما اگر به حوزه علمیه نیامده بودیم تا آخر عمر می پنداشتیم حوزه و روحانیت حقایق و معارفی در خود دارد که اغیار از آن محرومند؛ که البته با صرف بهترین سال های زندگی خود فهمیدیم چنین نیست." ⬅️طلبه دیگری یک‌سره از خدا و دین و ایمان دست شسته بود و می گفت: "این توهمات، زندگی و جوانی و آینده ام را تباه کرد. اگر در هر مسیر دیگری ادامه داده بودم اکنون در سن27 سالگی فرد موفقی بودم. ولی می بینم سال های جوانی ام را صرف چیزهایی(علوم اسلامی) کردم که اکنون نه خرد خودم را قانع می کند و نه برای جامعه سودی دارد." ⬅️این ها چکیده ای از ده ها مصاحبه بود و سخنانی از این دست بسیار شنیدم. اما واکنش به این سرخوردگی نیز طیف وسیعی دارد. ⬅️بعضی پس از این سرخوردگی، بقیه زندگی خود را پر از حس شکست و یأس و تباهی به سر می کنند. ممکن است به طور صوری حوزوی مانده باشند تا شهریه شان قطع نشود ولی به سراغ پیشه های پاره وقتی رفته اند که هیچ ارتباطی با تحصیلات شان ندارد. مانند رانندگی تاکسی و بنگاه داری و فروشندگی و دلالی و آرایشگری. ⬅️بعضی امید خود را بازیافته و با کوشش و جدیت، مسیری نو را برای موفقیت برگزیده اند. مانند نویسندگی، فیلمسازی، مترجمی، ویراستاری. ⬅️بعضی به محض یافتن نخستین فرصت، از حوزه به دانشگاه می کوچند و حتی نیم نگاهی به پشت سر خود نیز نمی اندازند. ادامه تحصیل در دانشگاه می تواند در همان علوم دینی باشد یا علوم انسانی و... ⬅️بعضی دیگر اما در حوزه می مانند. نه چون به آن اعتقاد دارند بلکه به این خاطر که فکر می کنند ماندن در حوزه می تواند مفید باشد. مثل این که به عنوان یک حوزوی، به نقد حوزه و روحانیت از درون بپردازند. طلبه ای می گفت: "من تاکنون قربة الی الله مانع طلبه شدن بیش از 20 دانشجوی مستعد شده ام و آن ها را منصرف کرده ام؛ زیرا نمی خواستم گوهر عمرشان را در حوزه علمیه بر باد دهند و در آخر نیز برای جامعه فایده ای نداشته باشند." ⬅️این حالات اختصاص به طلبه های سطوح پایین ندارد بلکه چنین صحبت هایی را از زبان برخی اساتید سطوح متوسط حوزه علمیه شنیده ام که در نظر دیگران بسیار موفق هستند. استاد بسیار نامدار و خوش فکر و پرتالیفی را می شناسم که می گفت: "از زمانی که جهان بینی ام تغییر کرده، تالیف کتاب و مقاله در زمینه علوم اسلامی برایم سخت و دشوار شده؛ حتی دست و دلم به مطالعه در این موضوعات نمی رود؛ چون حس می کنم تاریخ انقضای این چیزها به سر آمده." ⬅️از این فرشتگان سقوط کرده، بسیار هستند که کشتی شان به گل نشسته، گوهر عمر از کف داده، نه چیزی از دنیا به چنگ آورده اند و نه برای سال‌ها تحصیلات خود، مشتری و خواهانی می یابند. شاید خودشان مقصرند. تقصیرشان ساده دلی و اعتماد به نااهلان بوده... ♦️از آنجا که این نوشته مستند به مصاحبه های محدودی(حدود 50 مورد) است، از همین رو توصیف گر بخشی از واقعیت است نه همه آن. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نقش و تأثیرات حوزه علمیه نجف بر حوزه علمیه قم 🔴حجت الاسلام والمسلمین مجتبی الهی خراسانی: ⬅️ما برنامه ریزی کنونی علمی و تحصیلی حوزه علمیه ایران را مدیون حوزه علمیه نجف هستیم و کتاب های درسی که امروز مورد استفاده حوزویون ما قرار می گیرد نوشته علمای برجسته حوزه نجف است. ⬅️دوره آغاز حوزه نجف با هجرت اجباری شیخ طوسی از بغداد به نجف شکل می گیرد و از طریق فرزندان و شاگردان شیخ طوسی این حوزه آرام آرام تشکیل می شود.  ⬅️حوزه علمیه نجف چون حوزه مادر است در دوره دوم مرکز بلامنازع تحصیلات عالی حوزویان بود. حوزویانی با خواستگاه های ایرانی یا عرب به نجف هجرت می کردند بنابراین تنوع خواستگاه در حوزه نجف باید حتماً مورد ملاحظه قرار بگیرد و تصور نکنیم با حوزه ای مواجه هستیم که همه حوزویانش در نجف به دنیا می آیند، زندگی می کنند و سپس در آنجا درس می خوانند.  ⬅️در جریان مشروطه می بینیم که نزاع های فکری به نزاع های اجتماعی تبدیل می شود و طرفین از نقد آرای یکدیگر کم کم به مبثوت سازی اجتماعی طرف مقابل روی می آورند و هر کدام از طرفین متهم می شوند به ترور شخصیت های مقابل خودشان.  ⬅️اولین واکنش حوزه نجف در بحث ملت و دولت، مقاومت در برابر تجزیه امپراطوری عثمانی است و پیش بینی علمای نجف این بود که شکل گیری دولت-ملت های محلی بر اساس قراردادها، صرفاً بهانه ای است برای دولت های غربی تا جلوی قدرت دنیای اسلام را بگیرد چون تحلیل شان این بود که حتی از مراکز مذهبی که می توانست در خدمت این دولت-ملت های جدید قرار بگیرد، گذشتند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نقدی بر مدیریت فرسوده سازمان تبلیغات اسلامی(بخش اول) ⬅️سازمان تبلیغات اسلامی محوری ترین سازمان تبلیغ فرهنگ دینی در کشور است، که بدلیل خمودگی، سستی و عدم نوآوری تبدیل به کم تاثیرترین نهاد فرهنگی کشور شده است. یکی از مهمترین عوامل افول و کاسته شدن ضریب تاثیر سازمان تبلیغات اسلامی، استمرار مدیریت خسته کننده 17 ساله بر این سازمان است. ⬅️هر چند که حجت الاسلام سید مهدی خاموشی یکی از مدیران دلسوز و انقلابی بی بدیل نظام است و لازم است نظام مقدس جمهوری اسلامی استفاده بهینه از سرمایه های رویش انقلابی خود نماید، اما این استمرار اگر به بدنه بالا دستی و مشاوره ای منتقل نشود خود موجب درجا زدن و اتلاف سرمایه های مدیریتی خواهد بود. ⬅️رسانه ای شدن ضرورت تغییر البته این بار با تعیین مقصد! برای رییس سازمان تبلیغات اسلامی و البته نوع رسانه ای شدن بحث خود می تواند زمینه بررسی خاستگاه و کارنامه مدیریت در سازمان تبلیغات اسلامی باشد. برخوردار نبودن از جایگاه تاثیرگذاری بر فرهنگ دینی، عملکرد ضعیف و عدم قدرت ساماندهی فرهنگی سازمان تبلیغات اسلامی و کم توجهی به وظایفش بارها باعث مطرح شدن ادغام این سازمان در دیگر مراکز همرده شد، بگونه ای ساماندهی تبلیغ دینی در کشور که اصلی ترین وظیفه شبکه گسترده سازمان تبلیغات در استان ها و شهرستان ها است، خود نمونه ملموسی از تشتط و کم کاری با مراکز متعدد و متناظر تبلیغ دینی است که شمردن این مراکز بعضا قویتر -از عملکرد تبلیغی این سازمان- خارج از این مجال است. ⬅️حتی در بحث انحلال تنها مرکزی که از بین مراکز متعدد سازمان تبلیغات، از حوزه هنری؛ بزرگترین بدنه هنری بعد ارشاد اسلامی، آموزش عالی سوره تا... عملکردش ناجی سازمان تبلیغات در بزنگاه ادغام و یا انحلال شد عملکرد موسسه تبیان است. که آنهم حاصل ابتکار دکتر علیرضا طالب پور در مدیریت استارتاپ های مشابه است نه مدیریت سازمان تبلیغات اسلامی! ⬅️در زیر به چند مولفه اصلی ناکارآمدی و ضرورت تغییر در راس و بدنه این سازمان می پردازیم: 🔸1- احساس امنیت مدیران میانسال از تغییر، باعث فساد سازمان یافته: اولین عامل قفل بودن امروز سازمان تبلیغات اسلامی و عدم پویایی و زمینه طرح ایده ها تحول فرهنگی در این سازمان، طیفی از مدیرانی که با حجت الاسلام خاموشی وارد سازمان تبلیغات شده اند و 17 سال است همه گلوگاه های فرهنگ را در دست گرفته اند. احساس امنیت مدیران میانسال از تغییر باعث فساد سازمان یافته و عدم بروز خلاقیت و حرکت های نوین به مانند سال های اول انقلاب در سازمان تبلیغات اسلامی شد،به گونه ای که زد و بند، باند بازی در زیر مجموعه سازمان تبلیغات بی حد و حصر است به عنوان مثال یکی از این مدیران ارشد، بیش از 30 نفر فامیل خود را در سه مرکز تبیان، بدنه مرکزی سازمان تبلیغات و سازمان نشر تزریق نموده که باعث قفل چرخه و گرفتن حرکت و نوآوری از هر مدیرخواهان تحول در این مراکز شده است! و به همت هفده نفر از فامیل و نورچشمی های همین مدیر، تبیانی که در شرف تبدیل به یک امپراطوری فضای مجازی بود به شیر بی یال! کم تاثیر و جامانده از رقبا تبدیل شد.   🔸2- مدیریت فرهنگ با بروکراسی اداری و عدم نظارت  بر زیر مجموعه: ساختار و بروکراسی سنگین و مضمحل اداری سازمان تبلیغات اسلامی، نداشتن قدرت ایجاد موج و جبهه فرهنگی و پویش های مردمی و حاکمیتی عدم توفیق در مدیریت و نظارت بر موسسات سازمان تبلیغات در همه نقدهایی که از سازمان تبلیغات از سال 90 تاکنون منتشر شده، مورد اجماع همه منتقدین این سازمان است. که در بالا به چند نمونه اشاره شد. 🔸3- فضاسازی رسانه ای و سیاسی به جای کار عمیق فرهنگی:  رصد ارتباط سازمان تبلیغات با بزنگاه های سیاسی نشان می دهد، استقلال لازمه تعالی فرهنگ در این سازمان کمتر وجود دارد. در نقدی که سال 92 بر عملکرد این سازمان منتشر شد و هنوز هم وارد است آمده است: "در دوران اخیر شاهد حضور برخی مدیران و شخصیتهایی در این سازمان بودیم که بیشتر به دنبال فعالیت های سیاسی و... خود بوده اند تا وظایف سازمانی. متأسفانه کار به جایی میرسد که در سال جاری، رئیس این سازمان ـ که یک دهه منسوب مقام معظم رهبری است ـ به عنوان نماینده یکی از شخصیت های اصولگرایی ـ شهردار تهران ـ در جلسات اصولگرایان برای انتخابات مجلس شورای اسلامی معرفی میشود. واقعاً این پایین آوردن شأن ریاست سازمان است که منسوب مستقیم رهبری است. این نوع اتفاقات و پایین آوردن شأن ریاست این سازمان در حد ابزار گروه های سیاسی، در بدنه میانی و بین مدیران و کارکنان تبعات منفی بسیاری دارد و سازمان را به بیراهه و انفعال می کشاند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نقدی بر مدیریت فرسوده سازمان تبلیغات اسلامی(بخش دوم) ... 🔸4- نداشتن آمار کارشناسی و رصد فرهنگی: نداشتن نقشه جامع فرهنگی و آمار مهندسی فرهنگی و لو در حوزه تبلیغ دینی، دلخوش نمودن به مستندهایی که بیشتر از بیان تاثیر و کارکرد عملیاتی به آمار غیرکارشناسی، صوری و موفقیت های روی کاغذ می پردازند. در چنین شرایطی است 🔸5- لزوم ادغام و واگذاری سازمان تبلیغات در حوزه های علمیه: در افکار عمومی نام سازمان تبلیغات درهم تنیده با نام پرآوازه "حوزه" است و جامعه اطلاع زیادی از تفاوت سازمانی این دو ندارند، سازمان تبلیغات هم بخش اصلی کارکردی اش در تبلیغ دینی با استعانت و یاری حوزه اجرایی می شود که اتفاقا کم توفیق ترین در این زمینه است. دود عدم توفیق سازمان تبلیغات در ساماندهی تبلیغ دینی در دراز مدت به چشم جامعه دینی و متولیان این حوزه یعنی حوزه های علمیه خواهد رفت. سازمان تبلیغات اسلامی، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم و نهادهای از این دست مثل سازمان امور مساجد باید همه و همه در " مدیریت حوزه های علمیه" که این روزها به زعامت آیت الله اعرافی  شاهد دوره شکوفایی و احیای "مرجعیت عامه" در مدیریت حوزه های علمیه هستیم واگذار شود. گو اینکه کم کاری سازمان تبلیغات اسلامی در دهه 70 منجر به جدایی فرهنگ و ارتباطات اسلامی از این سازمان شد.-6 سال پس از تاسیس سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی در 1374 - دوره  قبل از حجت الاسلام سید مهدی خاموشی اما هیچگاه تلاش نکرد نقش پیشین این سازمان در ارتباطات و تبلیغ بین الملل را احیا کند. 🔸6- علاقه به موج سازی برای خروج از بن بست های اجرایی و مالی: چندین سال است سازمان تبلیغات اسلامی با کمبود اعتبار و عدم توفیق در جذب همان ردیف اعتباری مصوب خود دست و پنجه نرم می کند، تمایل تیم و بدنه همراه کشتی به گل نشسته فرهنگی همراه رییس در شرف بازنشستگی سازمان تبلیغات اسلامی برای تغییر زمین و دست یابی به ارگانی دارای امکانات و توان مانور مالی بیشتر برنامه ریزان سازمان تبلیغات را وارد مانور تبلیغاتی سازمان اوقاف و امورخیریه به عنوان "مقصد خاموشی"بر خلاف عرف و رعایت شانیت نهادهای وابسته به رهبری نمود. شو تبلیغاتی که به کمک خبرگزاری فارس و در ادامه مشرق کلید خورد، به ظاهر حساب شده طراحی شد، انتخاب خبرگزاری که شائبه درز اطلاعات مستند توسط نهادهای امنیتی و حاکمیتی را به همراه دارد به جای خبرگزاری مهر خود سازمان تبلیغات!! 🔸7- بی کفایتی در مدیریت ناکامی ها درون سازمانی: عدم تسلط بر باندهای خواهان تداوم قدرت در زیر مجموعه سازمان تبلیغات که این روزها بعد 17 سال مسلط به ابزار رسانه و مثلا جنگ روانی شده اند، نظیر ایجاد شو تبلیغاتی بالا که حرکت زشتی بود و انصافا مدیریت سازمان اوقاف و شخص حجت الاسلام محمدی سیرت نمره خوب حسن اخلاق و تسلط بر زیر مجموعه در این بحران ایجاد شده داشتند بگونه ای که وزیر محترم ارشاد مجبور به واکنش به این موضوع و شایعه شد. در حالی که اصلا عرف جابجایی در یک مجموعه کلان وابسته به رهبری از اطلاع به خود مدیر مربوطه و نظرخواهی درباره جایگزین های پیشنهادی و... رعایت نشده است. وقتی مدیریت فعلی سازمان اوقاف مجدانه پیگیر مطالبات رهبری از این نهاد اند و تغییر در چهار معاونت های اوقاف و استقرار تیم فرهنگی و اقتصادی جدید دارای ظرفیت های پشتیبانی از جنگ اقتصادی اند، اینها همه نشان استمرار مدیریت تیم فعلی در این سازمان است. 🔸8- نیاز به برگرداندن پویایی، حرکت در زمان و  ایجاد قدرت سینمایی: سالها است از دوران اوج و پویایی حوزه هنری فاصله داریم، تحول در مدیریت ناکارآمد حوزه هنری که برای سومین بار متاسفانه حکم آقای مومنی شریف تمدید شد و مایه تعجب همه دلسوزان هنر و فعالان هنری سینما و تلویزیون گردید، خود گویای عدم رویش و ناکارآمدی در بخشی دیگر از سازمان تبلیغات است. حوزه در تربیت مدیران و رویش مورد انتظار از این بخش کلیدی و سوق الجیشی هنر انقلاب اگر موفق عمل می کرد لازم نبود حکم یک مدیر میانی برای سومین بار تمدید شود!! که اتفاقا همین یک پرونده برای ارزیابی عملکرد کلان آقای خاموشی در سازمان تبلیغات اسلامی کافی است. سازمان سینمایی بدون همکاری مرکز سینمایی حوزه هنری هیچگاه قادر به ایجاد بلوک قوی و قدرتمند سینمای اخلاق و توانمند جمهوری اسلامی بین مخاطبین جهانی نخواهد بود. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠خسته از دین(بخش اول) 🖋علی زمانیان ♦️در این گفتار، منظور از دین، همان چیزی است که اجمالا آن را دین می نامیم، شناختی از آن داریم و درکی کلی و مجمل از آن به دست آورده ایم. در این تحلیل، به دین موجود یا دین اجتماعی پرداخته می شود. ⬅️وقتی در گفتار برخی از افراد و به ویژه در میان نسل جوان دقت می کنیم، با شبحی از یک پدیده ای مواجه می شویم که می توان نام آن را "خستگی از دین" نام نهاد. خستگی از دین، واکنشی است طردگرایانه نسبت به هر چه رنگ و بوی دین دارد. خستگی از دین، موضع کسانی است که دیگر نمی خواهند به این مقوله بیندیشند و یا با آن روبرو شوند. خسته از دین، دین را از اهمیت می اندازد و نسبت به آن بی توجهی می کند. ⬅️این نحوه از مواجهه ی با دین، اساسا از سر دشمنی و بدخواهی و نفرت نیست. خسته از آن است که دین را بار سنگینی بر دوش ناتوان خود می یابد به نحوی که یارای کشیدن اش را ندارد و نمی تواند در کشاکش زندگی و فراز و نشیب ها، همراهیش کند. آن که خسته از دین است، با دین سرستیز و جنگ ندارد، فقط مانده است با سنگینی و مزاحمت اش چه کند. با دین وداع می کند نه از سر بدخواهی، که از سر درماندگی و ناتوانی در حل و فصل مسایل و مصایبش. ⬅️گریز از دین، که در قالب هایی رفتارهایی چون بی اعتنایی، بی تفاوتی، بیگانگی و دور شدن از دین، نمایان می شود، نتیجه خستگی از آن است. دلائل این مسئله را در چند امر می توان جستجو کرد: 🔸۱)حجم سنگین حضور اولین و شاید مهمترین علت خستگی از دین، حضور حجیم و بسیار پررنگ تبلیغات، توصیه ها و نمایش دینی در همه ی زمان ها و مکان های مرتبط و نامرتبط است. رادیو و تلویزیون در تمام مدت شبانه روز و تمامی شبکه ها مشغول گفتگو و یا تبلیغ مباحت، معارف و یا مسایل دینی است. علاوه بر این ها، تبلیغات شهری سراسر مشحون از این نمایش ها است. بیلبوردها و تابلوها، و پرچم ها و تراکت ها و... از دین می گویند. رسانه ها سرشار از موضوعاتی است که به دین ارجاع داده می شود. چند ماه از سال و دهه های مختلف، درگیر مباحثی پرتکرار و سنگین از گفتارهای دینی و مناسک جمعی دینی است. در مدارس و محیط های آموزشی، انواع مراسم دینی که برگزار می شود. سخنرانی ها و نشست ها و میزگردها و ... همه از دین می گویند. از در و دیوار شهر دین می بارد. چند ماه از سال را مراسم و ایام عزاداری و نوحه سرایی در بر می گیرد. حضور بیش از حد مباحث و مناسک دینی، هیچ به معنای اثرگذاری بیش تر نیست بلکه تکرار و تکرار این مسایل، ضد خودش را تولید می کند. تبلیغات پرحجم و سنگین، شامه ی مخاطب را آزار می دهد و پس از آن است که مخاطب احساس می کند کاش جهان اش خلوت تر از این بود و در فضای زندگی اش سکوت بیشتری برقرار می شد. 🔸۲)ناسازگاری با زندگی از علت های بنیادین خستگی از دین، این است که دین را با زندگی شان سازگار نمی بینند. دین مزاحم که زندگی را به رسمیت نمی شناسد و با اجزاء آن سر ستیز دارد. دینی که با شادی و فرحبخشی دمساز نیست و چالشی بزرگ با موسیقی،‌ هنر و شادی دارد. تنش میان آن چه به منزله ی دین به جامعه معرفی می شود با هنر (موسیقی و سایر وجوه هنر)، تنش میان دین و شادی و همچنین تنش میان دین و زندگی روزمره، سبب می شود که دین، سایه ای سنگین بر آدمی تحمیل کند. خسته از دین است زیرا دین را مانعی برای زیستن خویش می یابد. وقتی دین با زندگی و رنگ هایش سازگار نیست، بتدریج، این دین است که از زندگی بیرون رانده می شود. رویارویی دین با آزادی و دموکراسی، یکی دیگر از این ناسازگاری ها است. دین ناسازگار با زندگی، دین خسته کننده ای است و مخاطب روی از آن برمی گرداند. نفی اش نمی کند اما با این دین راحت نیست. شکافی معنا دار میان باورهای دینی و زندگی اش احساس می کند. نه می تواند باورهایش را نادیده بگیرد و نه می تواند از زندگی امروزین دست بردارد. محکوم است در همین ارتباطات و مناسبات دست و پا بزند. 🔸۳)حجم سنگین باید و نبایدها فربه شدن فقه و سایه سنگین بایدها و نبایدها بر تمام مسیر زندگی، بتدریج فرد متعهد به فقه را خسته می کند و در نهایت به ضد خودش تبدیل می گردد. زندگیِ کاملا بر اساس موازین فقهی (فقه حداکثری و فراگیر)، چیزی نیست که از عهده ی هر کسی برآید و در برابر چنین زندگی بردباری نشان دهد. علاوه بر این، عمل به احکام و دستورات شریعت در برخی موارد اساسا با زندگی مدرن امروزی غیر ممکن و یا مشقت بار است. با این حال، او باید پاس فقه و باورهای دینی اش را نیز بدارد. اما پس از چندی، احساس می کند نمی تواند میان زیستن امروزین اش و آن احکام و دستورات آشتی برقرار نماید. از این تعارض های پیچیده و همیشگی و از این تناقضات روزمره خسته می شود. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠خسته از دین(بخش دوم) 🖋علی زمانیان 🔸۴)حجیم شدن تعالیم و مفاهی دینی توده ی بزرگ و کهکشانی از ادبیات دینی و تعالیمی که افراد را احاطه کرده است. همهمه یی از دغدغه ها و نگرانی هایی که لحظه به لحظه ی زندگی را در خود فرو برده است. مفاهیم و دغدغه هایی که هستی را بی جهت شلوغ کرده اند. جهان ذهن و عین انسان دیندار در ایران، پر تردد و شلوغ از رفت و آمدهای دینی است. انبوهی از تفاسیر و توضیحات در باره ی امور ساده ی دینی وجود دارد که گاهی هر یک، دیگری را نقض می کند. خستگی از این همه تعالیم دینی و هزار توی سخنان و اندیشه هایی که نه تنها راه رهایی را به آدمی نمایان نمی کنند بلکه سبب گمگشتگی می شوند. 🔸۵)تاریخ دین، بیش از اندازه سنگین است. تاریخی مشحون از مسئله ها و ابهاماتی که "اکنون" را در اسارت خویش قرار داده است و چون باری سنگین، حرکت به سوی آینده را کند کرده است. تاریخی مملو از حب و بغض ها، جنگ ها و دشمنی ها، تاریخی از دور دست ها که با "اکنون"، نسبتی برقرار نمی کند. رویدادهایی تمام شده، اما ظرف زمان اکنون را پر کرده است. تاریخی که هویت را می سازد و هویتی که بار سنگین اش را بر دوش آدمی می نهد. قرار است تاریخ, درسی برای زندگی باشد اما اگر چون بر "اکنون" و "این جا" آوار شود و راه اندیشیدن را سد کند، بتدریج از دست می رود. وقتی تاریخ دین، بر هستی امروز سایه ای سنگین و کند کننده می افکند، دین گریزی, نتیجه ی قهری اش می شود. در چنین وضعیتی است این پرسش مطرح می شود که: آیا برای زندگی چند دهه ی من لازم است این تاریخ پر رویداد و پر غوغا را بر دوش بکشم؟ 🔸۶)نزاع با حقوق انسان دین حاضر و دین واقعا موجود و یا به تعبیر امروزین, این قرائت از دین، انسان را به رسمیت نمی شناسد. او را همواره قربانی می خواهد. در این رویکرد، دین برای انسان نیامده است بلکه این انسان است که مستمرا باید در خدمت دین باشد و حقوقش را پاس بدارد. دینی که حقوقی برای انسان لحاظ نمی کند و آگاهی و ادراک آدمی از هستی، از خود و از آینده را، خواسته ها و عواطف و احساسات و نگرانی هایش را نمی بیند. دینی که هر چه هست اوست، و انسان در برابرش هیچ است. چنین برداشتی از دین، گام هایش سنگین و طاقت فرسا و آزارنده است. دینی که آدمی را قربانی خویش می خواهد و انتظار دارد همگان و در هر حال، خدمتگزار آن باشند، برای انسان امروز که به حقوق فردی خویش می اندیشد و فردیت و حق انتخاب برایش مهم است، چنین دینی سخت و سنگین است. 🔸۷)تناقض گفتار و رفتار مروجان دین و متولیان چیزی می گویند و چیزی دیگر عمل می کنند. مخاطبان در نمی یابند، اگر آن سخنان درست است چرا خودشان بدان ها وفادار نیستند؟ اگر دنیا، کالای زشت و ناهمواری است، اگر قدرت طلبی در اندیشه ی دینی نامقبول است، و بسیار اگر های دیگر، چرا گویندگان این سخنان حریصانه دنیا و قدرت را در تیول خویش گرفته اند؟ تعارض هایی از این دست، مخاطبان را آزرده می کند. و از آن جایی که آدمی نمی تواند برای همیشه در تعارض زندگی کند، از این رو در پی حل این تعارض برمی آیند. اولین راه حل، جدایی افکندن میان مدعیان دین و دین است. اما این راه حل، دست کم در دراز مدت، پاسخ مناسبی تولید نمی کند. بتدریج آزردگی از گوینده به سخن و مفاد کلام هم سرایت می کند.و چنین می شود که برای برون رفت از درماندگی در ماجرای تعارض آمیز، ترجیح می دهد دین را به حاشیه ی زندگی بکشاند و فراموشش کند تا خستگی ناشی از زیستن در تعارض ها را بهبود ببخشد ⬅️همان گونه که اشاره شد، خستگی از دین، خستگی از قرائت هایی است که دین را نه سبکبار که سنگین وزن کرده اند، چهره ی آرامش و امنیتش را کم رنگ و حضورش را چنان پررنگ کرده اند که زندگی عادی همراه با صلح، شادی و معنابخشی در تنگنای عسرت افتاده است. به جای همبستگی, تفرقه و به جای امنیت بخشی، ترس از عذاب ها کیفرها را دامن زده است. در مواجهه ی با چنین قرائت هایی از دین، اصنافی از واکنش ها و راه حل ها شکل می گیرد. و اما در نهایت اگر راه حل ها به بن بست برسد، خستگی از هیاهوها سبب می شود دین به حاشیه رانده شود و فراموش گردد. گریز از دین، معنای تخاصم و دشمنی با دین ندارد اما از خستگی چاره ناپذیر خبر می دهد. 🔴توجه:کانال ضمن استقبال از ها، ها و تحلیلها، اعلام می دارد انعکاس نظرات به معنی تایید آنها نمی باشد. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠 ۲۰ پیشنهاد به حوزویان 🖋جواد شریفی؛(حوزه علمیه مشهد) ⬅️پس از این که از سوی برخی به سیاه نمایی از حوزه و روحانیت متهم شدم و گلایه کردند که چرا جای غر زدن، پیشنهادهای سازنده نمی دهم، بر آن شدم حسب تجربه اندک و خرد قاصرم، ۱۰ پیشنهاد به مدیران عالی حوزه و ۱۰ پیشنهاد به طلاب بدهم که گمان دارم خیر خودشان و رضای خدایشان در این ها می تواند باشد. ❇️ زعیمان و مدیران عالی حوزه علمیه: 1⃣ علوم انسانی را در آموزش های رسمی حوزه علمیه بگنجانید. 2⃣ زبان انگلیسی پیشکش، دست کم زبان عربی به ویژه عربی معاصر را در آموزش طلاب لحاظ کنید. 3⃣ از هر 10 آخوند، دست کم 7 نفر را خلع لباس کنید و برای پوشیدن لباس روحانیت شروط و ضوابط سخت تنظیم کنید. کم نیستند عمامه به سرهایی که ظاهر نفرت آورشان، مایه وهن و خفت دیگر روحانیون است. 4⃣ اجازه منبر رفتن به هر آخوندی را ندهید و از خرافه پروری و جهل گستری عمامه به سرها جلوگیری کنید. بیشتر منبرها موید این گزاره هستند که: دین انسان را احمق می کند. 5⃣ سیاست جذب حداکثری را رها کنید و ورود به حوزه علمیه را سخت و محدود کنید. واقع نگر باشید. نه جامعه این اندازه نیاز دارد و نه شما صلاحیت و کفایت تربیت این حجم طلبه را. 6⃣ پای عمامه به سرهای بی سوادی که با رانت دینی وارد نهادهای مهم اجتماعی و سیاسی و فرهنگی می شوند را از این عرصه کوتاه کنید. 7⃣ همه طلاب حوزه علمیه مانند شما درآمدهای چند میلیونی ندارند. فقر و فشار اقتصادی، طلاب را از حوزه علمیه سرخورده کرده و از شما خشمگین. نگاه نکنید که خم می شوند و دستتان را می بوسند؛ برخی در دل آرزوی مرگ تان را دارند. دیده ام که می گویم. 8⃣ هر چه زودتر برای اصلاح نظام آموزشی حوزه علمیه اندیشه کنید و همراه با افزایش کیفیت، از طول تحصیل طلاب بکاهید. اعتبار اندک مدرک حوزوی نیز مشکل دیگری است که باید برایش تدبیری کنید و سیاستی بجویید.   9⃣ آموزش مهارت های علمی و پژوهشی به طلاب را دست کم نگیرید. آخوندهایی هستند که نه مهارت پژوهش در اینترنت دارند، نه می توانند یک متن روان و ویراسته بنویسند، نه بر اساس رده بندی کنگره کتابی را در کتابخانه ای بیابند، نه حتی می توانند با word کار کنند ولی عمامه را بزرگ کرده و دهان را باز و ریش را دراز و مدعی علم و پژوهش هستند. 🔟 نمی گویم نگیرید ولی خب کمتر بگیرید. پول های نفتی منظورم هست. نمی دانم فهمیده اید پول های حاکمیتی چشم تان را کور و زبان تان را گنگ کرده؟! فساد و بی کفایتی جمهوری اسلامی روی پهلوی را سفید کرده است. شما که برای کمتر از این ها، انقلاب 57 را رقم زدید، چه شده که اکنون خفقان گرفته اید؟! خودتان هم می دانید اگر الان در عصر پهلوی بودیم، تاکنون وا اسلاماه شما و فتاوای انقلابی تان کمر حکومت را خم کرده بود. ولی الان چه؟! خواهشا دست از دامان حاکمیت بکشید. ❇️ اما طلاب حوزه علمیه: 1⃣ زبانی نو فرا گیرید که دریچه ای است به فرهنگی دیگر و افقی نوست در فکر و اندیشه. 2⃣ چه ورزش، چه شعر و موسیقی، چه نویسندگی یا عکاسی، چه هر چیز دیگر. در زندگی خود جایی برای آموختن یک هنر باز کنید تا طبع خود را ظریف و لطیف کنید. 3⃣ هر گاه به شما گفته شد فلان اندیشمند و روشنفکر دین و ایمان ندارد و کافر است، فلان کتاب ضاله است؛ فلان دانش دین تان را ضعیف می کند؛ با سر به سویش بشتابید. هر کجا کفری هست شما آنجا باشید؛ که مسیر ایمان از کفر می گذرد. 4⃣ در جامعه شناسی، روان شناسی، علوم سیاسی، اسطوره شناسی یا هر چیز دیگر کمی کتاب بخوانید و مطالعات تان را محدود به دروس حوزوی و علوم اسلامی نکنید. 5⃣ هر از گاهی به یک کتابخانه بزرگ بروید و در میان قفسه های کتاب بگردید. کمک می کند بفهمید دانش دریای بیکرانی است و آن چه در حوزه علمیه می خوانید قطره ای از این دریاست و تکبر نسبت به دیگر دانش ها را کنار می گزارید. 6⃣ زود ازدواج نکنید که خودتان را تباه می کنید و زود معمم نشوید که این لباس را.   7⃣ مهارتی درآمدزا بیاموزید که همانا استقلال اقتصادی از حوزه علمیه، ضامن حریت و آزادگی تان است. 8⃣ به قول خودم: «نادان دانستن مردم از نشانه های مردم نادان است.» این باورها را تمرین کنید که: «جامعه آگاه و باشعور است و رجال دین قرار نیست بجای همه جامعه فکر کنند و تصمیم بگیرند.» _ «فقیه و مرجع تقلید مانند دیگر انسان ها عقل محدودی دارد و قرار نیست در سیاست و اقتصاد و فرهنگ و... حرف آخر را بزند.» 9⃣ همه وقت تان را در مدارس شبانه روزی نگذرانید. به مناطق محروم شهر بروید و اوضاع مردم را ببینید. در پارک ها بنشینید و دوستانی غیرطلبه پیدا کنید. با واقعیت های اجتماعی از نزدیک روبرو شوید. 🔟 هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق... در این زمانۀ افسردگی و دل مردگی، دل هایتان را زنده کنید... http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠صرف افتخار به گذشته، مشکلات ما را حل نمی‌کند 🖋استاد رسول جعفریان ⬅️سال‌های سال است که ما تمدن اسلامی را به بزرگانی چون کندی، فارابی، بیرونی، ابن سینا، فخر رازی، خواجه نصیر و تنی چند از بزرگان علم و دانش در دنیای اسلام می‌شناسیم؛ روی نوآوری‌ها و تکاپوی‌های علمی آن‌ها تأکید می‌‌کنیم؛ به‌ویژه بر روی این که افکار آنان هزار سال است که تمدن اسلامی را سیراب کرده و شکوه و عظمتی ویژه به ما بخشیده، تأکید می‌کنیم. ⬅️آیا این میراث علمی، میراثی پویا و متحول متناسب با مفهوم علم و فرضیه و تغییر و پیشرفت علمی بوده، یا آن‌که بیش‌تر در فضایی جامد و بی‌تحرک امتداد یافته است؟ ⬅️به نظرم روشن است که با همه عظمتی که این میراث دارد، ما نتیجه روشنی از آن دانش برای ایجاد تحول و انقلاب علمی نگرفته‌ایم و درجا زده‌ایم. حالا لازم است بار دیگر تأمل کنیم که اشکال کار در کجا بوده است. ⬅️نکته دیگر این است که در تمدن اسلامی، روشن کنیم اساس این تمدن، روی علم و دانش برگرفته از آثار این بزرگان بوده، یا نوعی دانش توده‌ای و مردمی سطح پایین در سراسر این تمدن جریان داشته و هزاران نسخه و اثر از آن شبه علم باقی مانده؛ افکار پوسیده‌ای که در قالب کتاب و رساله، دست طبیبان و منجمان و قصه‌گویان بوده و مردم را از آن‌ها سیراب می‌کرده‌اند. در این مورد هم ناچاریم اعتراف کنیم تنها بخش اندکی متعلق به خروجی آن اندیشوران نامی در تمدن اسلامی، و اما بخش عمده، مربوط به همان علم توده‌ای و مردمی است که حاصل و برکشیده هزاران سال اندیشه‌های علمی عامیانه میان بشر بوده،و بطن اندر بطن در جوامع مختلف امتداد یافته است. ⬅️ما یک سره به بزرگانی چون فارابی و ابن سینا می‌نازیم؛ اما نه تنها آثار خوب آن‌ها نتوانست در دوره‌ی بعد از خودشان چارچوب تازه‌ای برای علوم تجربی بگشاید ـ به مانند آن‌چه در قرن پانزدهم و شانزدهم و بعد از آن در غرب پدید آمد ـ بلکه چنان جمود و سکونی بر دانش تجربی ما حاکم شد که تا هزار سال بعد ـ که حالا باشد ـ فقط توانستیم به آن افتخار کنیم و به آن ببالیم؛ اما نتوانستیم هیچ در بسته‌ای را بگشاییم. ⬅️البته مقاومت‌های بیهوده‌ای کرده و می‌کنیم؛ به اسم دینی‌کردن و سنتی‌کردن علم جدید؛ اما بیش‌تر آنچه نوشته می‌شود، راه به جایی نمی‌برد. متأسفانه برخی از ما، مقاومت‌مان بیش‌تر است و با ادبیات عوام‌پسند، مرتب از عظمت گذشته علمی یاد می‌کنیم؛ این که نسخه‌های این آثار فراوان است، در قرن چهاردهم و بعد از آن آثار ما در اروپا چاپ می‌شده و … . اما حقیقت آن است که دنیا راه خود را می‌رود و علم به سمت گشودن افق‌های تازه حرکت می‌کند؛ بدون این که ملاحظات ما را در نظر بگیرد. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت؛ معترض یا منتقد 🖊حجت الاسلام محمدکاظم حقانی فضل ◀️نظام جمهوری اسلامی از روز نخست، منتقدین و بلکه مخالفینی در حوزه‌های علمیه داشت. این گروه به علت کمی عِدّه و عُدّه و نداشتن رسانه، و از سوی دیگر هواداران بسیار زیاد انقلاب و نظام و از همه مهم‌تر نداشتن تئوری قابل دفاع در عرصه سیاست و اجتماع قابل اعتنا نبودند. با تغییرات ایجادشده در سطح حاکمیت، به‌ویژه در دوران دوم ریاست جمهوری مرحوم هاشمی رفسنجانی، اقلیتی از حوزویان انتقادهایی (بخوانید اعتراض‌هایی) به برخی سیاست‌های دولت را روا دانستند. با ظهور دولت اصلاحات مخالفت‌ها با سیاست‌های دولت بیش‌تر و فراگیرتر شد. اختلاف درباره دولت (عمدتاً سیاست‌های فرهنگی و سیاسی) در نهاد روحانیت نهادینه شد و این اختلاف نظر در دولت‌های بعدی هم ادامه پیدا کرد. ◀️اما آن‌چه این روزها مشاهده می‌شود فراتر از اعتراض به دولت است؛ اعتراض‌ها از قوه قضائیه و مجلس عبور کرده و وارد دایره‌ای مبهم و بدون مخاطب شده است. از طلاب مبتدی تا علمای بزرگ اعتراض به بانک‌ها و اوضاع اقتصادی را پیش گرفته‌اند. این اعتراض‌ها دیگر غر زدن تنها نیست و منجر به شکل‌گیری تجمع و امضای طومار و راهپیمایی شده است. گویا گروهی از روحانیان می‌خواهند همراه مردم باشند. و چون مشکل مردم فقط با دولت فعلی نیست این گروه از حوزویان نیز به جای شخص یا گروه یا دستگاهی خاص، برخی مفاهیم را معیار قرار داده‌اند؛ بی‌کفایتی، اشرافی‌‌گری، فامیل‌بازی، فساد و چند عنوان دیگر که قابلیت تطبیق بر هر دولت و دستگاه و جناحی را دارد. این ابهام باعث می‌شود که همه عملکرد گذشته نظام جمهوری اسلامی در معرض اعتراض قرار گیرد. ◀️از نقد تا اعتراض فاصله فراوانی هست. اعتراض یعنی بیان مشکل. گرانی هست! بیکاری هست! اعتیاد گسترش یافته! طلاق زیاد شده! مردم دیگر تحمل ندارند! گفتن این جملات از هر کسی برمی‌آید. هر روز هم این‌ها را می‌شنویم. ولی نقد عبارت است از بیان مشکل، بیان ریشه‌های مشکل، مشخص‌کردن سهم هر عامل (این‌جا دستگاه‌های تقنینی و اجرایی نظام) در ایجاد مشکل، تبیین اجتناب‌پذیر بودن مشکل و احتمالاً ارائه راه حل جایگزین. در واقع نقد آن است که بگوییم وضعیت فعلی دقیقاً نتیجه کدام سیاست است. اگر دلار گران شده و اگر تورم هست، نتیجه کدام برنامه دولت است؟ اگر خانواده سست شده است نتیجه کدام سیاست فرهنگی سال‌های گذشته است؟ گام دوم در نقد آن است که روشن شود آیا دستگاه‌های تقنینی و اجرایی نظام راه دیگری هم داشته‌اند یا این‌که تنها راه منحصر همان بوده که اجرا شده است؟ منتقد باید تبیین کند که کدام سیاست و برنامه اگر اجرا می‌شد امروز نتیجه بهتری می‌گرفتیم و اوضاع متفاوت بود؟ آیا دستگاه‌های تقنینی و اجرایی نظام امکان اجرای سیاست دوم را داشتند یا تنها راهشان همانی بود که رفته‌اند؟ مشکلاتی که در اوضاع فعلی با آن روبه‌رو هستیم، نتیجه یک روز و دو روز نیست و برآیند اشتباهات متعدد در حوزه‌های فرهنگ، اقتصاد، سیاست، رسانه و غیره است. ◀️حال باید از روحانیان معترض پرسید که چرا به جای نقد اعتراض می‌کنید؟ مگر روحانیت قشر تحصیل‌کرده و حامی نظام جمهوری اسلامی نیست؟ آيا باید فرهیختگان نیز همانند سایر مردم فقط مشکلات را فریاد بزنند؟ آیا مشکلات در چند ماه اخیر ایجاد شده‌اند؟ کسی که امروزه نقدی به برنامه‌ها و سیاست‌های گذشته دولت یا نظام دارد (نقد به معنای درست آن)، باز هم می‌توان از او پرسید که آیا این نقد در هنگام تصویب و اجرای آن سیاست هم بیان شده بود؟ معترضان امروزی در طول سال‌های گذشته مشخصاً کدام نقد را به کدام برنامه و سیاست منتشر کرده‌اند؟ و مشخصاً در همان زمان کدام راه حل جایگزین را ارائه داده‌اند؟ قوانین بانکداری سال‌هاست که اجرا می‌شود و مستظهر به تصویب چندین فقیه است. آیا در سال‌هایی که این قوانین تصویب و اجرا می‌شد، اندیشمندان حوزه علمیه کتاب و مقاله‌ای در نقد نظام بانکداری منتشر کرده‌اند؟ آیا سیاست اقتصادی و بانکی مشخصی را به‌عنوان جایگزین پیشنهاد داده‌اند؟ کدام یک از برنامه‌های فرهنگی کشور زمینه‌ساز وضعیت فعلی فرهنگ کشور است و روحانیان در زمان تصویب و اجرای این قوانین و سیاست‌ها چه نقدی داشته‌اند؟ ◀️اگر بعد از مرور حوادث ۴۰ ساله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به این نتیجه برسیم که در موارد فراوانی سیاست‌های اجرایی نه تنها نقد نشده‌اند، بلکه گاه با حمایت‌های جدی حوزویان تصویب و اجرا شده‌اند، باید با یادآوری این جمله رهبر معظم انقلاب بگوییم: مخاطب این بایدها خود آقای «روحانی» است! نویسنده این یادداشت چنین احساس می‌کند که برخی از این اعتراض‌ها تلاشی است برای جدا کردن سهم خود از وضعیت نه‌چندان قابل دفاع فعلی. لطفاً وقتی بر سر شاخه نشسته‌اید بُن نبرید. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت و مسئله ای به نام فساد! 🔴حجت الاسلام دکتر احمد رهدار ◀️روحانیت تاریخی و در عین حال منتسب به یک سری منابع به نام دین است که اگر به آنها رجوع کند منطقا باید در زمینه فساد ورود کند. روحانیت به اندازه کافی تجربه تاریخی برای ورود به این مساله و از سوی دیگر به اندازه کافی میراث تاریخی برای محتوای این گونه موضوعات برای ورود در اختیار دارد. ◀️گاهی اوقات ممکن است از تعداد کمی از روحانیت انتظار داشته باشیم و به لحاظ کیفی از روحانیت خاص مثل مراجع عظام تقلید انتظار داشته باشیم که در مقابل فساد موضع بگیرند اما می بینیم نه آن کمیت، انتظار مردم را برآورده کرده است و نه آن کیفیت و به غلط در مغالطه‌ای نتیجه گرفته می‌شود که روحانیت در مساله فساد ورود نکرده است. ◀️از حدود ۱۵ الی ۲۰ سال قبل جریانی به نام جریان عدالت خواه شکل گرفته که شما در هیچ شاخه‌ی جریان عدالت خواه نیست که به اندازه کافی طلبه‌های جوان را نبینید. اما برداشت من این است که روحانیت به دلیل بحث دیگری که دارد در این مساله، شایسته ورود نکرده است. به عنوان مثال در قضیه بانک‌ها و ربا ۶ الی ۷ نفر از مراجع تقلید چندین بار تذکر دادند اما اثری مترتب نشد. بنابراین وقتی دیدند تذکرشان اثری ندارد بخش دیگری از مراجع تقلید و علما احساس کردند که ورودشان تاثیر اجتماعی ندارد. بنابراین در قضیه فساد هم گفتند سنگین تر اینکه ورود نکنیم. این تحلیل البته غلط است یعنی روحانیت به جای اینکه بگوید ما ورود کردیم و تاثیر نداشت باید تحلیل کنند که چرا ورودشان تاثیر نداشت. ◀️من فکر می‌کنم یکی از دلایلی که این نوع موضع گیری‌های روحانیت تاثیر خود را از دست داده است این است که اساسا روحانیت ساختار و نهاد دارای ضمانت اجرا در مسایل کشور را در اختیار ندارد. بخشی از مسوولین که چند بار درگیر فساد شدند و شاهد اعتراض علما و روحانیون بودند به تجربه دریافتند که گویی اعتراض علما و روحانیت ضمانت اجرا ندارد؛ شاید آنها را رسوا کند اما ضمانت اجرا ندارد و به لحاظ حقوقی چیزی متوجه آنها نمی‌شود و مردم هم کم کم فراموش می‌کنند. ◀️روحانیت نهاد یا ساختاری که امتداد اجتماعی به مواضعش ببخشد و ضمانت اجرا بر این امتداد اجتماعی تعریف شود در اختیار ندارد. زمانی در همین قضیه برجام علما در مسجد اعظم قم تحصن کردند اما دولت شرایط را به گونه‌ای رقم زد که با ماشین نیروی انتظامی وارد حرم شد و متحصنین را بیرون کردند و آنها را بردند و مردم هم اقدامی نکردند. ◀️واقع قضیه این است که بعضی از منسوبین به آقایان روحانی و احیانا علما به نوعی در ایجاد فساد دست دارند. من قاضی نیستم اما به گوش ما هم می‌رسد که آقازاده فلان شخص یا منسوبین او در فلان کارخانه دستی دارند و جرمشان محرز شده است. وجود چنین افرادی اطراف روحانیون و علما مانع از این می شود که یک عالم دین به صورت قاطع و دارای پشتوانه اجتماعی وارد صحنه شده و فریاد بزند و من فکر می‌کنم مطالبات مردم از علما راجع به طرد این افراد در ایجاد انگیزه و ورود آنها به صحنه موثر است. در این قضیه محرز است که حق با مردم است چون حقشان ضایع شده است، فسادی انجام شده و احساس تبعیض صورت گرفته است. پس علما و روحانیت باید در کنار مردم قرار بگیرند که در غیر اینصورت اگر به واقع هم متهم نباشند، متهم می‌شوند. من احساس می‌کنم که مطالبه گری، حق مردم است و مردم باید به شکل قانونی به مطالبه خود ادامه دهند. ◀️فساد معمولا توسط آنهایی که در رأس هستند صورت نمی‌گیرد. با کمال تاسف ساختارهای قانونی کشور ما به گونه‌ای است که به لحاظ اجرایی از قضا مدیران میانی هستند که دستشان باز است نه مدیران ارشد. اغلب آنهایی که در رأس حکومت قرار دارند درگیر جلسات فشرده هستند و دزدی‌ها عمدتا توسط لایه معاونین به پایین صورت می‌گیرد البته منظورم این نیست که در رأس، هیچ اتفاقی نمی افتد. آقایان روحانی که مسوولیت گرفتند و در رأس حکومت هستند حتما باید این نکته را توجه داشته باشند که حساسیت راجع به آنها بیشتر است و مردم انتظارات بیشتری از آنها دارند و ممکن است فساد اندک اطرافیان و منسوبین آنها به دلیل همین حساسیت در افکار عمومی چند برابر شود. ◀️متاسفانه در این رابطه دستگاه قضای ما قاطع عمل نکرد و مردم از عملکرد دستگاه قضا رضایت کافی ندارند البته این نارضایتی ضرورتا به این علت نیست که در رأس دستگاه قضا یک روحانی حضور دارد و منسوبین آن در چرخه فساد هستند؛ بلکه مردم انتظار دارند مشکل دستگاه قضا حل شود و قوه قضاییه حسب نامه‌ای که به مقام رهبری نوشتند و پاسخی که از ایشان دریافت کردند سریع و قاطعانه عمل کنند. این مقدار انتظارات مردم را از علما نمی‌شود نادیده گرفت و به نظر می‌رسد انتظار بجایی است.(به نقل از شفقنا) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠«بررسی فقهی فلسفه‌ورزی و فلسفه‌آموزی» 🔴 ⬅️آیت ‌الله علیرضا اعرافی از چند سال پیش مجموعه کتبی را تحت دو مجموعه «فقه تربیتی» و «تفسیر تربیتی» منتشر کرده است. در این میان، دو کتاب با عناوین «بررسی فقهی فلسفه‌ورزی و فلسفه‌آموزی» و «بررسی فقهی تعلیم و تعلّم فلسفه» حاوی تحقیق و تفحص و تفقه او درباره‌ مسئله‌ جنجالی فلسفه و کاربست آن در حیطه علوم دینی است. ⬅️ در فصل اول کتاب خود به بیان کلیات پژوهش پرداخته و تاریخچه‌ای از دو جریان مخالفت و موافقت با فلسفه را بیان کرده است. او پرسش‌های اصلی پیرامون «کاربست روش فلسفی در فهم متون دینی» (ص ۷۲) را ۴ مورد می‌داند: ⬅️تاملات عقلانی و نظری و روش قیاسی، خارج از محدوده فلسفه‌های رایج و آموزش و یادگیری آن، چه حکمی دارد؟ ⬅️فلسفه ورزی و تعلیم و تعلم در حوزه فلسفه یونان راجح است یا مرجوح؟ ⬅️حکم فلسفه‌ورزی و تعلیم و تعلم آن در حوزه فلسفه اسلامی چیست؟ ⬅️آیا فلسفه‌ورزی و کاربرد روش فلسفی در فهم دین و تعلیم و تعلم آن جایز است؟ (ص ۷۱) ⬅️در فصل دوم به ادله‌ ممنوعیت تاملات عقلانی، فلسفه ‌ورزی و فلسفه ‌آموزی پرداخته شده است. ⬅️دلیل اول، قواعد چهارگانه «حرمت انجام کار لهو و لغو»، «حرمت اشتغال و تحصیل علم غیر نافع»، «حرمت یادگیری علوم ضلال»، و «حرمت اخذ علوم از غیر اهل بیت» است (ص ۱۵۸). ⬅️نویسنده‌ کتاب ضمن رد تمام این قواعد، می‌گوید هیچ‌کدام از آنها نمی‌تواند مدعای حرمت یا کراهت شرعی برای تاملات عقلانی، فلسفه‌ورزی، و فلسفه آموزی در حوزه فلسفه یونانی، فلسفه اسلامی و نیز کاربرد روش فلسفی در فهم دین را ثابت کند (ص ۱۵۸). ⬅️همچنین، ادله‌ روایی مخالفت با فلسفه در دو دسته‌ «روایات نهی عام» و «راویات نهی خاص» مطرح شده است. ⬅️آیت الله اعرافی می‌نویسد: «روایات نهی عام نه از جهت سند و نه از جهت دلالت، ادعا را ثابت نمی‌کردند و روایات نهی خاص نیز که از «اندیشه در ذات خدا» نهی می‌کردند، مخصّص و مقید اطلاقات رجحان تعقل و تفکر فلسفی شمرده شدند» (ص ۱۵۸-۱۵۹). ⬅️وی همچنین مخالفت اصحاب ائمه هدی (ع) و برخی از فقها با فلسفه را «تا وقتی که کاشف از نظر معصوم نباشد» دارای هیچگونه حجیت شرعی نمی‌داند (ص ۱۵۹). ⬅️در فصل سوم کتاب، ادله رجحان تاملات عقلانی، فلسفه‌ورزی و فلسفه‌ آموزی بررسی شده است. مولف ضمن تشریح و جمع‌بندی قواعد عامه و ادله خاصه برگرفته از قرآن و سنت، نتیجه می‌گیرد که فلسفه‌ورزی و فلسفه ‌آموزی واجب شرعی است و فراتر از آن حکم استحباب را دارد. (به نقل از شفقنا) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درد بی‌معنایی طلبه و دانشجو ندارد. 🖊استاد مهراب صادق‌نیا ◀️سال نخست دانش‌جویی پسرم، هفت مورد اقدام به خودکشی در دانش‌گاه آن‌ها اعلام شد که برخی از آن‌ها متأسفانه به مرگ انجامید. مثل هر پدری نگران شدم، شال و کلاه کردم و به دانشگاه‌شان رفتم. نماینده‌ی رهبری در آن دانش‌گاه از دانش‌جویان قدیمی من بود؛ مردی نیک‌نفس و پر تکاپو. من را به دفترش دعوت کرد و دلیل حضورم در دانشگاه را پرسید. وقتی ماجرا را گفتم، سری به تأسف تکان داد و گفت: “بله! شوربختانه مواردی گزارش شده است و ما برای چاره‌جویی بنا داریم از برخی طلبه‌ها بخواهیم که به دانش‌گاه ما بیایند و با دانش‌جویان ارتباط بیش‌تری بگیرند. خیلی متوجّه نشدم چه رابطه‌ای بین طلبه‌ها و بازدارندگی از خودکشی هست؛ احتمالاً ایشان فکر می‌کردند خودکشی یک پدیده‌ی دانش‌جویی است. ◀️دیروز شنیدم که ” احسان افشارکاظمی”، طلبه‌ی مشهدی خوش‌فکر، پر مطالعه، و اهل فلسفه و ادبیات و البته کمی منتقد، جان خودش را گرفته است. احسان در یکی از یادداشت‌های آخرش نوشته است: ” از دنیا چه توقّعی داریم؟ در پس آن چه معنایی می‌بینیم؟” حالا که او نماندن را برگزیده است، این یادداشت را جوری دیگر می‌توان فهمید. یادداشت احسان من را یاد ده‌ها و صدها طلبه و دانش‌جویی می‌اندازد که همواره از من و خودشان می‌پرسند: ” زندگی چه معنایی دارد؟” ◀️از شمار کسانی که پس از طرح این سؤال، کاری را انجام می‌دهند که احسان انجام داد بی‌خبرم شاید هم آماری محرمانه و سرّی مگو است؛ ولی این سؤال و فراوانی پرسش‌کنندگانش نگران‌کننده است. طلبه، دانش‌جو و غیر آن‌ها هم نمی‌شناسد، نرخ آدم‌هایی که فکر می‌کنند زندگی‌شان از معنا تهی است، زیاد شده است. آدم‌هایی که فکر می‌کنند هیچ رشته‌ای، هرچند باریک، آنان را به زندگی پیوند نمی‌دهد. ◀️معنای زندگی، یعنی همان رشته‌های باریکی که ما را به بودن پیوند می‌دهند، امور ثابت و همه‌گانی‌ای نیستند. هر کس در هر لحظه به چیزی دل‌خوش است و زندگی‌اش معنا می‌گیرد. دقیقاً مثل بازی شطرنج. پرسش از بهترین حرکت در این بازی منطقی نیست، چون بهترین حرکت در هر لحظه متفاوت از لحظه‌ی دیگر است. تلاش برای معرفی یک چیز به مثابه معنای زندگی برای همه‌ی افراد در همه‌ی حالت‌ها تلاش ناموفّقی است. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠دغدغه های مرجعیت؛ از ظرفیت حوزه های علمیه خواهران تا استقلال حوزه ها 🔴حضرت آیت الله مکارم شیرازی (در چهاردهمین اجلاسیه مدیران حوزه علمیه خواهران): ◀️یکی از برکات انقلاب اسلامی تشکیل حوزه های علمیه خواهران است یعنی خواهران وارد مسؤولیت های سنگین علمی و تربیتی شده اند و به دلیل آمادگی جامعه، به سرعت گسترش پیدا کرد و در بسیاری از موارد از حوزه علمیه برادران پیشی گرفته است. البته برخی از متحجران، خواهران را از این گونه فعالیت ها نفی می کردند یعنی می خواستند آنها را از فعالیت های اجتماعی و تعلیم و تربیت حذف کنند اما به شکر خدا نظام جمهوری اسلامی آن متحجران را عقب زد و آنچه را که امروزه می بیند به وجود آمد. ◀️اگر بخواهیم در سایه قرآن حرکت کنیم، باید بدانیم که بانوان نیز می ‌توانند در همان مسیری که مردان گام برمی‌دارند، حرکت کنند و وظیفه مادری هرگز مانع فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی بانوان نیست. ◀️مدیریت، مهم‌ترین مسأله در انجام فعالیت‌ها و برنامه‌های مختلف است و چنانچه رهبر معظم انقلاب نیز بیان کردند مشکلات جامعه اعم از سیاسی، اعتقادی و اجتماعی به مدیریت بر می گردد؛ در مسأله تربیت و تعلیم و آموزش خواهران نیز مدیریت حرف اول را می زند. مدیریت باید جامع باشد و مدیر نیز باید آموزش های لازم مدیریتی را بگذراند زیرا همان گونه که مدیران مدارس گروه‌های زیر دست خود را آموزش می‌دهند، خودشان نیز باید مدیریت را آموزش ببینند تا بتوانند مشکلات را برطرف کنند، به عنوان مثال کشور‌های آلمان و ژاپن در جنگ جهانی دوم نابود شدند اما به دلیل این که مدیر داشتند، جامعه را از نو ساختند و در حال حاضر در زمینه‌های اقتصادی پیش رو هستند و این از مسائلی است که باید به آن توجه داشته باشیم. ◀️امروزه برای تبلیغ دین اسلام آزادی وجود دارد و دنیا نیز تشنه معنویت است و از مادی گری خسته شده و به دنبال مکتب است که بسیاری به اسلام و در میان مذاهب اسلامی به مکتب اهل بیت رو آورده اند؛ مکتب اهل بیت با سایر مکاتب اسلامی تفاوت هایی دارد از که از آن جمله می توان به حجیت عقل اشاره کرد زیرا اهل سنت حجیت عقل را منکر می شوند. ما باید از این فرصت برای تبلیغ مکتب اهل بیت استفاده کنیم زیرا آمادگی لازم برای پذیرش آن در جامعه وجود دارد که اگر از این فرصت استفاده لازم را نبریم مسؤولیت خواهیم داشت. ◀️خواهران در زمینه تربیت فرزندان امتیازی نسبت به برادران دارند و بدون تردید اگر شیر صالحه به فرزند داده شود، فرزند نیز صالح می‌شود و همین مسأله نشان دهنده نقش بانوان در تربیت فرزندان است؛ همچنین در دوران کودکی، ‌فرزندان به مادران وابسته هستند و مادران می‌‌توانند در این زمان و دوران تاثیرگذاری زیادی در فرزندان داشته باشند. ◀️فعالیت‌های حوزه‌های علمیه خواهران و برادران باید هماهنگ باشد زیرا دوگانگی میان حوزه های علمیه موجب تحقیر می شود بنابراین باید یک اصول در حوزه‌های علمیه خواهران و برادران حاکم باشد گرچه مدیران این دو مرکز مدیریت باید جدا گانه باشند. ◀️حوزه علمیه نباید وابستگی مالی به دولت ها داشته باشد و باید در این زمینه منابع مالی ایجاد شود به گونه ای که نیازی به دولت نباشد به ویژه در شرایط امروزی‌ که دولت فعلی نسبت به مسائل حوزوی و تربیت‌های دینی دلسوز نیست و حتی در برخی موارد بی‌تفاوت است و باوجود این مشکل، وابستگی اثرات منفی زیادی خواهد داشت و امیدوارم روزی فرا برسد که حوزه‌های علمیه کاملا مستقل باشند. همین استقلال تفاوت اصلی حوزه‌های علمیه شیعه با اهل سنت است زیرا مدیر الازهر مصر که بزرگ ترین حوزه علمیه اهل سنت است را دولت انتخاب می کند و حقوقش را نیز دولت می پردازد؛ آیا چنین حوزه ای می تواند حکومت اسلامی ایجاد کند؟ ◀️در حوزه‌های علمیه باید به آموزش‌های اجتماعی و سیاسی توجه ویژه داشته باشیم زیرا در غیر این صورت افرادی دیگر در حوزه علمیه نفوذ خواهند کرد؛ مبادا از امور سیاسی و اجتماعی غافل شویم و افرادی بر سر کار آیند که ارتباطی با انقلاب ندارند. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ریاستِ نسلِ سوّم 👈مهدی خاموشی از سازمان تبلیغات رفت ⬅️مهدی خاموشی، ۵۶ ساله پس از ۱۸ سال ریاستِ سازمان تبلیغات اسلامی، برای همیشه از این سازمان رفت. جایگزین او فردی شد به نام "محمد قمی"، ۳۸ ساله که صبحِ امروز حضور آیت‌الله خامنه‌ای، رهبر انقلاب رسید و پس از آن از بخش‌های مختلف سازمان تبلیغات بازدید کرد. او همچون خاموشی در ۳۸ سالگی به ریاست رسید. ⬅️«سازمان تبليغات اسلامي»، كشتي بزرگ تبلیغات اعتقادی جمهوری اسلامی ایران است که رئیس‌اش منصوب رهبری است. این سازمان از مجموعه‌هاي متنوع و گسترده تشكیل شده؛ خبرگزاري، دانشگاه، انتشارات، سالن‌های سینما و تئاتر، تشکل‌های مداحان و واعظان: خبرگزاری مهر، حوزه هنری، دانشگاه سوره، سایت تبیان، بنیاد دعبل و... از يك سو كارگردانان و بازيگران را در نظر دارد و از ديگر سو واعظان و مداحان و مبلغان مذهبی. مي‌توان اغلب کارویژه های وزارتخانه‌ فرهنگ و ارشاد دولت و برخی موسسات حوزوی را توامان در اين سازمان ديد. البته به دليل تلازم دين و سياست در ايران، مي‌توان نگرش‌هاي سياسي را هم لابه‌لاي آجرهاي فرهنگي آن يافت. ⬅️محمد قمی، چهارمین رئیس سازمان تبلیغات رفیق "غلامرضا قاسمیان" [منبریِ خوش صدا که آواز می خواند و رئیس مدرسه علمیه است و از هواداران "محمدباقر قالیباف"] است. محمد قمی برخلاف نام‌خانوادگی‌اش هیچ نسبتی با "محسن قمی" معاون بین‌الملل دفتر رهبری ندارد. پیش از او؛ از سال ۶۸ تا امروز، مهدی خاموشی، محمد محمدی‌عراقی و احمد جنتی بر این کرسی نشسته‌اند. ⬅️محمد قمی، رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی در رزومه خودش گفته پای درس اغلب اساتید حوزه: آقایان شب زنده‌دار، شبیری‌زنجانی، میرزا جواد تبریزی، جعفر سبحانی، محمود هاشمی شاهرودی، صادق آملی لاریجانی، رضا استادی، اشتهاردی، جوادی آملی، خسروپناه و... نشسته و اکنون در درس خارج مشغول تحصیل است. ⬅️محمد قمی مسؤول مرکز مطالعات و پژوهش‌های اسلامی شریف، مدیر گروه تبلیغی شریف در معاونت فرهنگی نهاد رهبری، مسؤولیت موسسه فرهنگی راهیان قدس کرج و عضو در برخی کمیسیون‌های شورای عالی انقلاب فرهنگی بوده و درباره "نظام اندیشه حضرت امام و مقام معظم رهبری"، "الگوی اسلامی-ایرانی پیشرفت"، "بررسی تهدیدات راهبردی صهیونیزم برای تشیع و انقلاب اسلامی" و "ژرف‌کاوی پاره‌های حکمت بنیان حیاتِ احتماعی شیعی در مسیر بازمهندسی فرهنگ و فرهنگی جامعه دینی (مسجد، هیأت و روضه‌خوانی، زیارت، جهاد و شهادت، حج و ...)" مطالبی نوشته است. ⬅️«سازمان تبليغات اسلامي» در يكم تير ۱۳۶۰ –كه به همين مناسبت در تقويم، روز «تبليغ و اطلاع‌رساني دين» نامگذاري شده است– تاسيس شد؛ در دهه ۶۰ به آن «شوراي عالي تبليغات» مي‌گفتند كه از ۱۴ فروردين ۶۸ براساس نظر امام خميني نامش تغيير كرد و رياست اش برعهده «احمد جنتي» گذاشته شد که امروز محمد قمی بر آن تکیه زد. ⬅️امروز؛ محمد قمی، رئیس جدید سازمان تبلیغات از بخش های مختلف این سازمان بازدید کرد. بازدیدی که مهدی خاموشی، رئیس پیشین او را همراهی می کرد. (فرید مدرسی) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روزنه امید 🔸به‌مناسبت انتصاب رئیس جدید سازمان تبلیغات اسلامی 🖋 حجت الاسلام احمد مخبری ⬅️حقیقت آن است امتزاج فلز نسل اول و دوم در تنور دفاع مقدس، کار را برای انقلاب و نظام آسان کرد؛ اما اکنون وقت زیادی از زمان واگذاری مدیریتهای گوناگون کشور به نسل سوم انقلاب باقی نمانده است. این دوی امدادی حالا و در چهل سالگی انقلاب به مرحله ای رسیده است که باید دونده از نفس افتاده قبلی، چوب را به دونده تازه نفس بعدی بسپارد تا انقلاب اسلامی همچنان جریان داشته باشد و نظام اسلامی بتواند از مدیریت جهادی و انقلابی نخبگان نسل سوم بهره مند گردد و البته زمان زیادی هم برای این انتقال باقی نیست. ⬅️بهانه اصلی بسیاری از مدیران نسل پیشین، لزوم وجود پختگی برای مدیران جدید است، اما سن پختگی همراه با سن خود آنان افزایش یافته است؛ به‌گونه‌ای که فرماندهان و مدیران ۲۰ ساله و ۳۰ ساله اول انقلاب، حالا در ۶۰ سالگی ۷۰ سالگی هنوز نسل بعدی را دارای پختگی لازم نمی‌بینند. ⬅️جوانان انقلابی دهه هشتاد و نود که خاطرات فرماندهان جوان بیست و چند ساله دفاع مقدس را خوانده وخبرهای انتصاب جوانان سی و چند ساله از سوی رهبر گرامی را شنیده بودند، با مدیران تکراری و تاریخ مصرف گذشته ای مواجه میشدند که در عوض جایگزینی با نیروهای جوان و پر نشاط، تنها جابه جا میگشتند و این روندِ راهبند، ناامیدی و بیم از آینده را به همراه داشت. ⬅️اما دیروز با پیگیری و حکم رهبر انقلاب، مدیریت بزرگ‌ترین نهاد تبلیغی ـ فرهنگی نظام بر دوش جوانی سی و هفت ساله نهاده شد تا روزنه ای از امید برای حضور نخبگان جوان، انقلابی، پرکار و جهادی در مدیریت عرصه های گوناگون نظام اسلامی گشوده شود. ⬅️سال ۱۳۸۰ که محمد قمی بیست‌ساله برای ادامه تحصیلات دینی به قم آمد، یک طلبه ای ساده بود مانند طلاب دیگر؛ نه آقازاده (به معنای مصطلح) و نه سفارش‌شده از جایی خاص. ⬅️با این انتصاب، نظام و انقلاب در عمل نشان داد که فضای کار و مجاهدت در عالیترین سطوح به روی نخبگان انقلابی نسل سوم که مجاهدانه در میدان عمل به وظائف خود مشغولند، گشوده است؛ هرچند تنها بر توان و تلاش خود تکیه کرده باشند و نه بر شهرت و شناخت از قِبل این و آن!(به نقل از مباحثات) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠پدیده افراطی‌گری و مسئولیت‌ناپذیری در حوزه! 🖊استاد محمدتقی سبحانی ◀️در خصوص حادثه زیرزمین فیضیه و واکنش مراجع عظام، چند نکته قابل توجه است: ۱- دعوت از سخنران معلوم القال نشان می‌دهد که یا جریان افراطی حوزه چنان پایگاه خود را در بستر طبیعی حوزه از دست داده که دست به دامان ظرفیت‌های برون حوزوی خود شده و یا به دنبال یک سطح درگیری بالاتر است که تنها از عهده چنین گوینده‌ای بر می‌آید. در هر حال، رسیدگی و پیشگیری از حرکت‌هائی که از بیرون حوزه مدیریت می‌شود و هیچ نهاد حوزوی پاسخگوی آن نیست، یک ضرورت فوری است. ۲- مدیریت کلان حوزه از درون دچار واگرایی و آشفتگی جدی است و گسل‌های دیرین در جریان‌های حوزوی، اکنون در قالب دمل‌های چرکین سرباز کرده است. این بحران، کیان روحانیت را به یک مخاطره جدی تهدید می‌کند، به اندازه‌ای که نهاد مرجعیت قم که با رویکرد محافظه کارانه، سعی داشت بر این گسل‌ها مرهمی بگذارد، اینک با خروش بی‌سابقه، به رویاروئی مستقیم با این حوادث مجبور شده است. اما نیک پیداست که این حرکت تنها در سایه شناخت شبکه قدرتمند پشتیبان و خشکاندن ریشه‌های این تندرویِ سازمان یافته ممکن است. ۳- روزگاری رهبران نظام و حوزه با جلوگیری از بروز و ظهور خرده جریان‌های حوزوی و انحصار تشکل به جامعه مدرسین، تلاش می‌کردند که بر چهره متکثر حوزه پرده افکنند. اینک که این پروژه شکست خورده و پس از نشست اساتید، در کنار جامعه مدرسین هم چند شاخه تشکیلاتی سربرآورده است و پیشگیری از فرایند تکثرگرائی در حوزه هم ناممکن می‌نماید، پیشنهاد می‌شود که با این واقعیت، از سر دوراندیشی و درایت برخورد شود. فضای موجود سبب شده است که گروه‌های تندرو به صورت غیر مسئولانه، و در زیر پوشش نهادهای مسئول به فعالیت خود ادامه داده و صداهای اصلی و قدرتمند که بدنه فضلایی حوزه را تشکیل می‌دهند، عملا از صحنه فکری و سیاسی حوزه به حاشیه رانده شده اند. ◀️پیشنهاد می‌شود که زعمای حوزه با پذیرش واقعیت چندصدایی در روحانیت و قاعده‌مندسازی تشکل‌های حوزوی، هم مسئولیت‌پذیری را در حرکات و موضع‌گیری‌های حوزویان تقویت کنند و هم با نشان دادن وزن گروه‌های حوزوی، جریان افراطی را حاشیه نشین و چهره حوزه را از این زشتی‌ها و پلشتی‌ها پاک گردانند.(به نقل از اجتهاد) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جایگاه، نقش و مسئولیت حوزه های علمیه (بخش اول) 🔴گفتگویی با آیت‌الله احمد بهشتی: 🔸مقدمه: آیت‌الله احمد بهشتی در بین علمای محترم حوزوی، یکی ساده زیست‌ترین و متواضع‌ترین روحانیِ پابه‌سن گذاشته‌ی دارای مسئولیتِ حکومتی است. او دکترای فلسفه‌اش را از دانشگاه تهران گرفته و سوابقی هم‌چون نمایندگی ادوار مختلفِ مجلس شورای اسلامی و ریاستِ دانشگاه قم را در کانامه‌اش دارد و در حال حاضر هم نماینده‌ی مردم استان فارس در مجلس خبرگان است. ◀️بنده وضعیت فعلی حوزه علمیه قم را از حیث علمی، فقهی، اجتماعی و سیاسی، خوب، پرتلاش و تکاپو ارزیابی می‌کنم و به‌خصوص به نسل جوان خوش‌بین هستم؛ الحمدلله نسل جوان حوزه، گوش به فرمان ولایت، عموم مراجع و بزرگان هستند؛ البته ممکن است افراد معدودی هم باشند که با جریانِ غالب، اصلاً همراه نباشند ولی موجِ غالب حوزه، رو به جلوست و رهنمودهای مدرسین و بزرگان حوزه، در این راه، بسیار مفید و مایه‌ی امید و دلگرمی بوده و هست و از همه مهم‌تر، فضل و مدد الهی، مایه‌ی شوق و پیشرفت است و موجبِ اطمینان و برآمدن از پسِ مشکلات و سختی‌ها. ◀️پیداست که حاکمیت سیاسیِ پس از انقلاب، از حوزه شروع شده که به سال‌های دهه‌ی ۳۰ و ۴۰ و حتی قبل‌تر از آن، بر می‌گردد. حتی اولین برخوردی که رژیم، با انقلاب داشت، در درونِ حوزه و با حوزویان بود. این انقلاب، با حوزه، مرجعیت و امام شروع شده و در چهل سال گذشته نیز، همین راه را آمده است. ◀️اگر حوزه فقط غرق در سیاست شود، این سبب می‌شود که به جنبه‌های دیگر حوزه لطمه بخورد؛ البته حوزه باید سیاسی باشد ولی، رسالت حوزه، فقط، سیاسی نیست؛ بلکه قبل از هر چیزی، رسالت علمی دارد و اگر کار سیاست طوری شود، که روحانیون از رسالت علمی، باز بمانند، دچار آسیب خواهند شد. حوزه، رسالت، ارشادی هم دارد و چشم مردم، به حوزه و همین طلبه‌هایی است که محرم و رمضان به روستاها و شهرها می‌روند و مردم را ارشاد می‌کنند. لذا این ابعاد باید با هم در حوزه نمود داشته باشد. از طرف دیگر اگرطلبه، فقط درس بخواند و به سیاست یا وظایف ارشادی، خود، کاری نداشته باشد، شاید در درس پیشرفت کند، ولی کارش کامل نیست. ◀️حوزه، سابقاً این‌طور نبود. این مدل امتحاناتی که الان برگزار می‌شود ـ مانند امتحاناتِ تستی ـ را بنده خوب نمی‌دانم. ◀️زیاد بودنِ طلبه، آن هم بدون توجه به تأمین زیرساخت‌های لازم، عیب و اشکال است که البته حتماً تصمیم‌گیران و مدیران حوزه، به آن عنایت دارند. ◀️کارآیی بعضی از رشته‌ها و دورس حوزوی، کاملاً مشهود است و به‌واسطه‌ی آن، حتی می‌توان با دنیا و سایر ادیان، تماس برقرار کرد و با سران و‌‌اندیشمندان آنها، به گفت‌وگو نشست. حوزه می‌تواند و باید به این علوم مباحث تقریبی، بیشتر تجربه داشته باشد که البته، گام‌های بسیار خوبی هم در این راستا برداشته است. آیت‌الله العظمی بروجردی هنگام تدریس، ابتدا به نظرات فقهای مذاهب دیگر اشاره می‌کرد و بعد، به نظرات علمای شیعه. این روشِ ایشان را مرحوم آیت‌الله منتظری خیلی توجه کرد و لذا در نوشته‌ها و آثارش به مذاهب، توجه وافری می‌نمود. اگر ما هم بتوانیم به فقه مذاهب، توجه کنیم چه بسا بتوانیم در بسیاری از مسائل، باآنها به تفاهم برسیم. ◀️آنچه مرارت‌ها و سختی‌های طلبه شدن و طلبه ماندن ـ از جمله دوری از شهر و وطن خود ـ را برای انسان شیرین می‌کند، علاقه‌ی به تحصیل در حوزه است. در گام بعد، شناختِ واقعی و غیر خیالیِ حوزه، بسیار مهم است؛ ممکن است برخی از مردم، فکر کنند که آخوندها همه کاره هستند و ما هم اگر آخوند شویم، سهمی از قدرت و ثروت را خواهیم برد؛ در حالی‌که واقعیت، چنین نیست. لذا فهمِ واقعیت، راهنمای مهمِ یک طلبه، در حوزه است. آنچه انگیزه‌ی طلبه را در حوزه می‌سازد، علاقه‌ی او ـ و چه بسا خانواده‌ی او ـ به شناخت چرایی و واقعیتِ تحصیل در حوزه است.(به نقل از http://ijtihadnet.ir) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جایگاه، نقش و مسئولیت حوزه های علمیه (بخش دوم) 🔴گفتگویی با آیت‌الله احمد بهشتی: ◀️یکی از آقایان گفت که من در قم داشتم درس می‌خواندم و دایی‌ام تهران بود. ایشان در منزلش رادیو داشت و یک روز، در سال ۱۳۴۳ بنده به منزل ایشان رفتم و شنیدم که رادیو دارد موسیقی پخش می‌کند و من هم بی‌اختیار شروع به رقصیدن کردم و اصلاً یادم رفت که آخوندم و بعد یک‌دفعه متوجه شدم که کار بدی کرده‌ام و باخودم گفتم من دیگر به درد این لباس نمی‌خورم و لباس روحانیت را کنار گذاشتم. اکثر اساتید دانشکده الهیات نیز تحصیلات حوزوی داشتند ولی لباس روحانیت نمی‌پوشیدند. یکی از هم‌کلاسی‌ها که لباس روحانیت را کنار گذاشته بود، تعریف می‌کرد زمانی که معمم بودم کسی آمد دعوتم کرد برای سخن‌رانی و منبر رفتن و ایشان گفته بود من منبر نمی‌روم چون دائماً ترانه گوش می‌کنم و به صدای گوگوش هم علاقه‌ی خاصی دارم. آن آقای دعوت کننده به این آقا گفته بود گوش کردنِ شما به ترانه، عیبی ندارد و بیا برای ما منبر برو و حرف بزن؛ ولی ایشان نپذیرفته بود و سر همین ماجرا هم لباس روحانیت را کنار گذاشته بود. ◀️حوزه، در ابعاد مختلفِ علمی، تولید کننده است و این تولیدات، باید درعرصه‌های مختلف حضورداشته باشند مثلاً حوزه نمی‌تواند و نباید از دانشگاه، مدارس و دستگاه قضا غافل باشد و به امور و نیازهای آنها، بی‌توجه باشد. مثال دیگر اینکه این فقهای حوزه هستند که مجلس خبرگان، را تشکیل می‌دهند و در شورای نگهبان، حضورشان ضروری است تا حافظ حکومت دینی و قوانینِ آن باشند. ◀️خلاصه‌ی مطلب آنکه جمهوری اسلامی بافتی دارد که بدون روحانیت نمی‌تواند جلو برود. شاید در کارهای اجرایی بتوان از روحانیون، کمتر استفاده کرد ولی درجنبه‌هایی مانند قانون‌گذاری نمی‌توان روحانیون را نادیده گرفت. ◀️یکی از آسیب‌هایی که حوزه را تهدید می‌کند، عدم رعایتِ زی‌طلبگی و ساده‌زیستی است. البته این اشکال، متوجه اکثریتِ حوزویان نیست ولی باید تمامِ حوزویان مراقب باشند که وقتی به موقعیتی می‌رسند، از ساده‌زیستیِ خود، فاصله نگیرند. لذا حتی اگر برایش امکانات عالی فراهم شده باشد، بدونِ افتادن در ورطه‌ی ریاکاری و ظاهرسازی، باید ساده زیست بماند. بنده به‌‌اندازه‌ی توانم، سعی کرده‌ام ساده‌زیستی را مراعات کنم. مثلاً هر وقت می‌خواهم به تهران بروم، مانند اکثریتِ مردم قم می‌روم در میدانِ ۷۲ تن می‌ایستم و با اتوبوس و یا تاکسی، سفرم را انجام می‌دهم و کلاً اتومبیل شخصی ندارم و کاملاً هم راحت هستم. روزی در یکی از ایستگاه‌های متروی تهران، ایستاده بودم که آقایی، بنده را شناخت و از روی لطفی که داشت، از بنده، احوال‌پرسی کرد و گفت شما چرا اینجا هستید؟ گفتم عیبش چیست، می‌خواهم مانند این همه مردم، سوار مترو شوم و بروم که به کارهایم برسم؛ ایشان گفت اگر مردم حاضر در اینجا شما را بشناسند، حتماً از شما تشکر خواهند کرد که مانند آنها زندگی می‌کنید. بنده هم به شوخی گفتم اتفاقاً این‌طور نیست و اگر من را بشناسند، می‌گویند این بیچاره، چیزی گیرش نیامده که اینجاست. ◀️واقعیت این است که مردم خیلی دوست دارند که ببینند مدیران و مسئولینِ جمهوری اسلامی و به‌خصوص مسئولینِ روحانی، مانند مردم هستند. بنده به جرأت می‌توانم بگویم همین ساده‌زیستی‌ام موجب شده که مردم لطف کنند و در دوره‌های سوم، چهارم و پنجمِ انتخاباتِ خبرگان استان فارس، با خیالِ راحت به بنده رأی دهند. تبلیغات خاصی هم برای کسبِ رأی نداشته‌ام. ما باید بدانیم که اگر مردم را مراعات کنیم، آنها هم به ما اعتماد خواهند داشت. به‌طور مثال، امام جمعه‌ی محترم تبریز، مانند اکثریت مردم زندگی می‌کند و خیلی راحت، به میان مردم می‌رود و حتی با اتوبوس، در داخل شهر تردد می‌کند و این، برای مردم، بسیار جالب است. ◀️برخی از مسائل، حل نشده‌اند و شاید مزاج جامعه هم متفاوت از برداشت برخی از علماست. این، همیشه بوده است. مثلاً زمانی که امام درباره شطرنج، فتوای به مباح بودن بازیِ شطرنج ـ به شرطِ توجه به جنبه ورزشیِ آن و نه به منظور برد و باخت ـ دادند، با نظر ایشان، مخالفت‌هایی شد و از جمله‌ی مخالفین هم، بنده بودم گرچه الان، نظرم تغییر کرده است. لذا لازم است که عالمانِ حوزوی همتِ بیشتری برای حل کردنِ مسائلِ جدید داشته باشند. یکی از این مسائل، بحث موسیقی است. مثلاً موسیقی زمانی حرام است که موجب برانگیختگی شهوت و زوال عقل شود؛ اما اگر موسیقی زبان علم و اخلاق باشد، آیا باز هم می‌توانیم بگوییم هم حرام است؟ البته باید مراقب این مسئله هم باشیم که ممکن است با نظرات جدید، برخی از افراد سودجو و نادان، ممکن است، آن حکم را به مسائل نامربوط هم تعمیم دهند و موجب گمراهی عده‌ای شوند.(به نقل از اجتهاد) http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠جلسۀ فیضیه و چند یادآوری 🖊رضا بابایی ◀️در دل حوزۀ علمیۀ قم(مدرسۀ فیضیه)، به بهانۀ اعتراض به وضعیت اقتصادی کشور، مراسمی برگزار و خبرساز شده است. سخنران جلسه(رحیم‌پور ازغدی)، حوزه را به سکولار شدن و مراجع را به بیگانگی از فقه سیاسی و تمدنی متهم کرده و درس‌های حوزه را تکراری خوانده است. دیروز آیت الله مکارم شیرازی علیه این تجمع بیانیه داده‌ و ساحت حوزه را از سکولاریسم و نیز از تهدید دولت‌مردان به استخر فرح مبرا دانسته‌اند. آیت الله نوری همدانی و چند تن دیگر از بزرگان حوزوی هم اعتراض کرده‌اند. مایلم چند مسئله را یادآوری کنم: 🔸یک. از اوایل دهۀ هشتاد، سخنرانی‌های نامبرده(رحیم‌پور ازغدی) تقریبا هر هفته از پربیننده‌ترین شبکۀ تلویزیون و در بهترین روز و ساعت پخش می‌شود و او در این سخنرانی‌ها بسیاری از جریان‌های فکری و شخصیت‌های علمی کشور را نقد و مسخره می‌کند، بدون اینکه هیچ یک از آن جریان‌ها و شخصیت‌ها یک‌بار امکان دفاع از خود را در صداوسیما یافته باشد. اگر حوزه یک بار به این شیوۀ ظالمانه اعتراض کرده‌ بود، امروز افراط‌گرایی تا قلب حوزه پیشروی نمی‌کرد. 🔸دو. سخنران محترم، حوزه را به سکولار شدن متهم می‌کند؛ با این استدلال که دروس تخصصی حوزه نسبتی با تمدن‌سازی و علم اقتصاد و جهان سیاست و روابط بین الملل و... ندارد. سپس می‌گوید: ریشۀ سکولاریسم در حوزه است نه دانشگاه. ریشۀ سکولاریسم نه حوزه است و نه دانشگاه؛ بلکه عقلانیت و تجربۀ بشری و حتی متون دینی است. وقتی پیامبر اسلام(ص) می‌فرمایند بعثت من برای بهبود اخلاق و معنویت است، یعنی خدا امور عرفی را به عقل و دانش بشری سپرده است و اولیای دینی نیز اگر در سیاست و مدیریت اجتماعی دخالت کنند، از موضع شخصیت عرفی آنان است، نه به اقتضای بعثت و رسالت. به باور من، ریشۀ سکولاریسم، قرآن است که می‌فرماید: از خدا و رسول و اولی الامر اطاعت کنید. اولی الامر یعنی کارشناسان و متخصصان. یعنی در هر فنی، گوش به دهان متخصص آن فن بسپارید. در فقه از فقیه، در اقتصاد از اقتصاددان، در طب از طبیب و در سیاست از سیاست‌مداران حرفه‌ای استفاده کنید. «امر» در آیۀ «اولی الامر منکم»، بر هر چیزی دلالت می‌کند که به خدا و توحید ربط مستقیم ندارد؛ چون تکلیف آن دو را پیشتر روشن کرده است: اطیعوا الله و اطیعوا الرسول. 🔸سه. خلاصۀ نقد سخنرانان جلسه به مراجع و دروس حوزوی این است که باید بیش از این در سیاست و امور اجتماعی و داستان تمدن‌‌سازی و مسائل روز دخالت کنند. بسیار خوب! اما مسئلۀ برگزارکنندگان جلسۀ کذایی، اصل دخالت حوزه در مسائل روز نیست؛ چون آنان تنها مواضعی خاص را می‌پسندند و اگر مجتهدی در حوزه بخواهد سخنی بگوید که باب میل ایشان نباشد، او را خاموش می‌کنند. فرض کنید مجتهدی در حوزه به توصیۀ این گروه عمل کرد و خواست درس خارج «نسبت دین و تمدن» برگزار کند؛ اما نظر او این بود که تمدن امری عرفی است. آیا پایداری‌‌چی‌های حوزه او را تشویق و تحسین می‌کنند که در چنین مسئلۀ مهمی وارد شده و نظریه‌پردازی کرده است؟ هرگز! اگر خواستۀ آنان، سیاسی‌تر شدن دروس حوزوی با گرایشی خاص است، برای این منظور هم که چندین و چند مؤسسه با بودجۀ کافی وجود دارد. آن مؤسسات بسیار بزرگ و گسترده، چه محصولی به بار آورده‌اند که حالا می‌خواهند همۀ حوزه مشغول همین کار شود؟ به جای اینکه تقصیر را گردن این و آن بیندازند، بیایند بگویند خودشان تا امروز چه کرده‌اند، با بیشترین امکانات و فرصت‌ها و بودجه‌ها و حمایت‌ها. http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0