💠چهار مؤلفهی مهم دینداری
🔈مصطفی ملکیان
1⃣ اولین مؤلفهی دینداری تعبد است.
دیندار سخن کس و یا کسانی را که اولیای ادیاناند، مطلقا پذیرفته است. یهودی کسی است که سخن موسی را بیچون و چرا بپذیرد، از این رو گفته میشود امکان ندارد کسی را متدین به دینی نامید بدون اینکه او متعبد باشد و بیچون و چرا سخن بنیانگذاران دین را بپذیرد. انسان فرهیختهی امروزی نمیتواند به سه جهت تعبد را بپذیرد؛ دلیل نخست این است که حجیت معرفتشناختی تجربه نبوی و دینی از لحاظ انسان امروز مسلم نیست. من وقتی تعبد میورزیدم که وحی و تجربه دینی را منبع شناخت تلقی میکردم، امروزه با فرهیختگی انسان امروزی وحی علاوه بر شش منبع شناخت، منبع نیست. دلیل دوم این است که تحقیقات تاریخی، وثاقت تاریخی متون دینی را زیرسؤال برده است، این کار توسط اسپینوزا آغاز شده است. با اعمال این روش به هر متن دینی ما همین نتیجه را خواهیم یافت. دلیل سوم تضعیف تعبد این است که دینداران باور دارند که عقایدی که امروز توسط علما القا شده است، همان عقاید بنیانگذاران ادیان است، اما میبینیم که عقاید امروز محصول یک انباشت تاریخی است. در کنش و واکنشها و تجربه تاریخی پیروان یک دین است که عقاید شکل گرفته و آنها لزوما عقاید بنیانگذاران ادیان نیست.
2⃣ مؤلفهی دوم دینداری، داشتن یک سری باورهای خاص در خصوص فیزیک، تاریخ، متافیزیک است
اما پیشرفت فلسفه، علوم تجربی و علوم تجربی انسانی نشان میدهد بسیاری از باورهای دینی قابل التزام نیست. تصور قبلی ما این بود که ما علم حضوری به درون خود داریم، امروز میفهمیم ما اندکی از آنچه را که «باور داریم، انجام میدهیم و احساس میکنیم» وقوف داریم و ساحتی ناخودآگاه ما را پیش میبرد. تصور دینی این بود که همه مخلوقات برای انسان خلق شده است اما آیا لازم بود که برای انسان ۱۵۰۰ کهکشان ساخته شود؟ تصور دینی از انسان امروز دشوار است.
3⃣ مؤلفهی سوم دینداری، مناسک و شعائر دینی است.
اخلاق دینی محل بحث من نیست. برای نمونه نماز، عشای ربانی و ... مدنظر من است. آیا فکر کردهاید چرا مناسک وجود دارد؟ مراد اخلاق نیست زیرا ما میدانیم که اگر اخلاق نداشته باشیم چه میشود. اگر مردم شعائر نداشته باشند چه خواهد بود؟ کارکرد این بخش چیست؟ مناسک و شعائر آمدهاند تو را از دیگران متمایز کنند. اگر بگویند هر مسلمانی به هر سو بخواهد بایستد و نماز بخواند، مسلمانان دیگر از بقیه متمایز نخواهند بود. مناسک آمدهاند بگویند شما خودیها مرز خود را از ناخودیها جدا کنید. از این رو هدف مناسک ایجاد هویت جمعی است. همه مناسک و شعائر دینی به این جهت درست شدهاند. انسان امروز میگوید ما باید مرزهای خود را از بین ببریم و همه انسانها خود را برادر و خواهر هم بدانند نه اینکه بگویند از میان ۶ میلیارد انسان تنها شیعیان امامیه معتقد به یک باور دینی، خواهر و برادر هستند. انسان امروز در پی انسانهایی است که حقیقتطلب و جهانوطن باشند.
4⃣ مؤلفه چهارم یک نوع احساس عضویت و تعلق گروهی است.
یک یهودی نافرهیخته در جدال یک یهودی با غیر یهودی به این نگاه نمیکند که حق با کیست و در طرف یهودی میایستد. اسلام البته چنین رویکردی را نقد میکند اما متأسفانه در جهان امروز چنین احساس عضویت و تعلق گروهی در دینداران دیده میشود. جهان امروز ما پیرو اخلاق جهانی است که میگوید در هر نزاعی اول باید دید حق با کیست و چه کسی ظالم است.
چهار مؤلفهی یاد شده امروز توسط اخلاق، تاریخ، معرفتشناسی و حقوق بشر تضعیف شده است و انسان امروز نمیتواند به گزارههای دینی ملتزم باشد، اما معنایش این نیست که باید ماتریالیست یا فیزیکالیست باشیم. امر دایر بین التزام بین ادیان کلاسیک و ماتریالیسم نیست. راه سوم این است که ما معنویت بنیانگذاران ادیان را کشف و در پی آن باشیم. بنیانگذاران ادیان در پی ایجاد معنویت بودند ولی در تاریخ این آفات را یافت. من به جد معتقدم آیندهی ما یا نابودی است و یا در گروی عقلانیت و معنویت. فیزیکالیسم و ماتریالیسم جای حیات را برای بشر تنگ میکنند. معنویت نجاتبخش، معنویت عقلانی است.
🔸بخشی از سخنرانی دکتر مصطفی ملکیان در همایش «پرسش از امر دینی در عصر حاضر» (۱۳۹۷/۷/۲۸)
-به نقل از کانال نقدنامه
#سخنرانی
#مصطفی_ملکیان
#معنویت
#دینداری
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠همایش "علوم اسلامی، اخلاق و هنر در جهان تشیع: بررسی موردی مدینه" Islamic Sciences, Ethics and Art i
💠مقالات دومین روز همایش "علوم اسلامی، اخلاق و هنر در جهان تشیع: بررسی موردی مدینه":
🔹شهر کلن-آلمان، 27 مهرماه۹۷
🔸 " مسجد النبی به عنوان مرکز آموزشی شیعه"، از سوی آقای سیف الدین کارا از حوزه علمیه مسیحی هارتفورد امریکا که به زبان انگلیسی ارائه شد و چگونگی بهرهگیری امامان باقر و صادق علیهم السلام و شاگردانی مثل مومن الطاق و ابان بن تغلب از فضای مسجد النبی را برای تدریس و انتقال مفاهیم دینی مورد بررسی قرار داده بود.
🔸"شیعه در مدینه: بررسی موردی نخاوله"، این مقاله که آقای یاسر محمد یاسین از سامرا آن را به زبان عربی عرضه کرد برآمده از یک تحقیق میدانی بود و پس از بیانی کوتاه در باره فضایل مدینه و تنوع قومی ساکنان آن در طول تاریخ که این شهر را به یکی از شهرهای نمونه در زمینه تنوع جمعیتی تبدیل کرده بود و نیز سیر تحول مذهب ساکنان این شهر از تشیع به تسنن، شیعیان اثنیعشریه کنونی شهر مدینه را بر چهار دسته شمرده است: اشراف که بقایای سادات حسنی هستند، المشاهده که گروهی همپیمان از شیعیان هستند، بنوجهم و نخاوله. به اعتقاد ایشان نخاوله صورت جمع کلمه النخلی یا النخولی است. شیعیان نخاوله اشتراک نژادی ندارند و این شیعیان غیرغالی که ائمه را عباد مکرمون میدانند، افرادی از قبایل مختلف هستند که باور مشترک آنها و شاید شغل اولیهای که در پیوند با نخل بود آنها را گرد هم آورده است.
🔸"مدیریت حج و زیارت مرقد مطهر پیامبر از سوی ائمه"، به زبان عربی از سوی آقای عمار عبوده محمد حسین از دانشگاه کوفه که بهرهبرداری از فضای ایام حج برای تقویت پیوند شیعیان با یکدیگر با محوریت امام معصوم علیه السلام محور آن بود.
🔸"تاریخزدایی: فضا، هویت و قبرستان بقیع" که آقای آدام بِبِک از دانشگاه لایپزیگ آن را به زبان انگلیسی ارائه کرد و با این پیشفرض که بقیع برای شیعیان تنها مکانی برای ادای احترام به ائمه علیهم السلام نیست، بلکه کارکردهای اجتماعی هم دارد، نقش مکمل بقیع را در هویتبخشی به شیعیان در کنار کربلا و نجف و مشهد مورد بررسی قرار داد.
🔸"معماری مرقد ائمه اطهار در بقیع و پیوند آن با مراقد خاندان اهل بیت در مصر و عراق" که آقای عادل محمد زیاده از قاهره آن را به زبان عربی ارائه کرد و پس از برشمردن تعابیر مختلفی که در سرزمینهای اسلامی برای مراقد ائمه به کار میرود مانند قبه و مشهد و عتبه و اظهار این که در خیابان "شارع الاشراف" در قاهره تعداد زیادی ضریح متعلق به خاندان پیامبر صلی الله علیه و آله وجود دارد، با این پیشفرض که المعز لدین الله اولین کسی بود که در بقیع گنبد ساخت، معماری مراقد باقیمانده در مصر را بر اساس تصاویر موجود از بقیع قبل از تخریب ملهم از معماری بقیع معرفی کرد.
🔸"تحول معماری مسجد_النبی در طول قرون و تاثیر آن بر معماری مساجد تاریخی اردن" مقاله دیگری در این زمینه بود که خانم دکر جمانه سالم احمد دویکات از اردن آن را به زبان عربی ارائه کرد و در خلال آن اطلاعات قابل توجهی از مساجد کهن اردن ارائه داد.
🔸"ریشههای شیعه معاصر در مدینه: بین سیاست و دانش، از مدینه تا نجف و قم" عنوان مقاله آقای دکتر عبدالمجید مبلغی بود که به زبان انگلیسی ارائه شد.
🔸"بازسازی جنت البقیع" از سوی آقای زهیر حسینی از موسسه فناوری نیویورک به زبان انگلیسی آخرین مقاله ارائه شده در این نشست بود که معماری پیشنهادی بقیع را در صورت فراهم آمدن شرایط بر اساس مؤلفههای مختلفی مانند مهندسی، رفاه حال زائران، حداکثر توجه به قبور اولیاء موجود در بقیع با انواع نقشههای مهندسی پیشنهاد کرده بود.
-به نقل از کانال دکتر محسن الویری
#گزارش
#همایش
#شیعه_شناسی
#پایان_نامه
#مقاله
#دانشگاه
#آلمان
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روایت خوفانگیزی از حاشیه!
🔸حاشیه ای بر فیلم تازه اکران شده «مغزهای کوچک زنگ زده»
🖋محمد فاضلی
♦️فیلمهایی که شما را از زندگی خودتان جدا کنند و به دنیای دیگرانی ببرند که خیلی از شما دورند و شاید هیچگاه به زندگی آنها فکر نکردهاید زیاد نیستند. «مغزهای کوچک زنگزده» به نویسندگی و کارگردانی هومن سیدی از همین جنس فیلمهاست. فیلم شما را به دنیای آدمهایی میبرد که برای زندگی اکثریت جامعه ناشناختهاند، و شیوهای از فکر کردن در میان آن آدمها را تصویر میکند که برای بخش عظیمی از جامعه غریب است.
♦️«مغزهای کوچک زنگزده» روایت خوفانگیزی از زیستن در حاشیه، در منتهای فقر، در سایه آسیب اجتماعی و به دور ماندن از آموزش و چگونگی برآمدن تعصب کور از دل این شیوه زیست است. شما هیچ وقت از خودتان پرسیدهاید زندگی کردن در حاشیه، در سایه کسب درآمد از «آشپزخانه» (جایی که در آن مواد مخدر صنعتی مثل شیشه تولید میشود)، و در جایی که کودکان بیسرپرست نگهداری میشوند تا وقتی بزرگتر شدند برای تولید و توزیع مواد مخدر بهکار گرفته شوند چگونه است؟ فیلم روایتی از این گونه زیستن است.
♦️روابط اجتماعی در حاشیه چگونه است؟ راندهشدگان به حاشیه جامعه چگونه حقشان را از متن جامعه میگیرند؟ اخلاق در حاشیه چگونه تعریف میشود؟ هومن سیدی برای همه اینها پاسخهایی دارد. فیلم هومن سیدی اما روایت «حاشیه در حاشیه» هم دارد.
♦️زن، حاشیهای در حاشیه است. زن در همان حاشیهای که خودش در فقر و فلاکت دست و پا میزند، حاشیهای بر دنیای خشن مردانه است، اوست که قربانی تعصب کور برآمده از زیست حاشیهای میشود.
♦️«مغزهای کوچک زنگزده» روایتی است که یکی از مسیرهای خیزش ذهنیت داعشی را هم نشان میدهد. ذهنیت داعشی بیش از آنکه بر قرائتی از دین بنا شده باشد، پایهاش مشروع پنداشتن خشونت برآمده از تعصب است و فیلم تصویری واقعگرایانه از سازوکارهای اجتماعی پیدایش ذهن و عمل خشونتآمیز ارائه میکند. فیلم نسبت بین بیکاری، فقدان مسکن باکیفیت، فقدان آموزش و پیدایش خشونت را بهخوبی کاوش میکند.
♦️«مغزهای کوچک زنگزده» بیشباهت نیست به تصویری که فیلم «ابد و یک روز» از حاشیه ارائه میکند و اتفاقاً در آنجا هم زن «حاشیهای بر حاشیه» است و بازی نوید محمدزاده در هر دو فیلم در نقشی کموبیش قابل مقایسه، هر دو فیلم را به روایتهایی مکمل از حاشیه بدل میکند. نکته مهم اما راهی است که جامعه ایران در حاشیه و روایت کردن آن پیموده است.
♦️«اجارهنشینها» ساخته داریوش مهرجویی، یکی از مهمترین فیلمهایی است که در ایران بعد از انقلاب به نوعی به حاشیه شهر و کیفیت سکونت و مسکن میپرداخت (البته معانی دیگری هم برای فیلم برشمردهاند). هنرمندان را اگر بیانکننده روایتی از وضع جامعه لحاظ کنیم، به این نکته میرسیم که داریوش مهرجویی در بیان وضع حاشیه، روایتی نه تلخ و نه آسیبزده، بلکه مسألهدار ارائه میدهد. روایت مهرجویی از حاشیه، بیان امری سرطانیشده، خوفناک یا به غایت غیراخلاقی نیست. فیلمها به «ابد و یک روز» و «مغزهای کوچک زنگزده» که میرسند، تصویر حاشیهای غرق در آسیب، خشونت و بیاخلاقی و تعصب ارائه میکنند. این البته همه حاشیه نیست و حتماً حاشیه هم وجوه مثبتی برای روایت دارد، لیکن این گذار از «اجارهنشینها» به «مغزهای کوچک زنگزده» معنادار و هشداردهنده است.
♦️«مغزهای کوچک زنگزده» روایتی هنری از موضوعی اقتصادی، جامعهشناختی و سیاسی است که میتوان دیدن آنرا به همه توصیه کرد. ساعتها به فکر فرو میروید. مسئولین سیاسی و اقتصادی جامعه دیدن آنرا بر خود واجب بدانند. فیلم روایت بخشی از جامعه ایران است اما نمونهای از قربانیان این جامعه را به رخ میکشد، قربانیای که از حاشیه به متن هجوم میبرد.
#نقد_فیلم
#جامعه
#دین
#آسیب_شناسی
#زنان
#خشونت
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠برآمدن نسل تازه ای از روشنفکران پسا سکولار- پسااسلامیست
🔸گزارشی از همایش «امکان امر دینی در عصر حاضر» تهران ۲۹مهرماه۹۷
⬅️«اینک چهل سال پس از انقلاب اسلامی و استقرار حکومت دینی در ایران امر قدسی بیش از همیشه، در معرض خطر حذف کامل از سپهر فرهنگی-اجتماعی ایران آینده قرار گرفته است.» این موقعیت خطیر تاریخی بنیاد پروژه بیژن عبدالکریمی و همایش دو روز اخیر درباره کتاب «امکان امر دینی در عصر حاضر» بود. از جزئیات اندیشه عبدالکریمی که در این دو روز به تفصیل مورد بررسی و نقد قرار گرفت اگر بگذریم، این همایش به طور کلی ورود روشنفکری و اندیشه ایرانی به جهان پسا سکولار- پسااسلامیستی تازه ای را نوید می داد.
⬅️تاریخ اخیر ایران بیهودگی نزاعهای روشنفکری دهه شصت و هفتاد شمسی را آشکار کرده است، چه هر دو نسخه ی اصرار بر تئولوژی و الهیات حوزوی از یکسو و سپر انداختن در برابر سوبجکتیویسم مدرن و ادغام در لیبرال-سرمایه داری جهانی هیچیک نتوانستند گرهی از مصائب تاریخی ایران دردآلود امروز باز کنند و امروز حتی در میان قائلان سابق خود نیز بی اعتبار گشته اند.
⬅️عبدالکریم سروش با سخن گفتن از «نولیبرالیسم مسلح» از تجدید نظر خود در ارزیابی مدرنیته سخن می گوید و رضا داوری اردکانی از هر فرصتی استفاده می کند که خوش بینی دهه شصتی خود به اسلام گرایی حداکثری را تصحیح کند. مصطفی ملکیان هم اسلامیسم و هم سیانتیسم را شکست خورده در حل معضلات بشر معرفی می کند و با زبان فلسفه تحلیلی از موضع عبدالکریمی تقدیر می کند و رضا داوری اردکانی تلویحاً بر موضع ملکیان صحه می گذارد و مجتهد شبستری فراسوی تئولوژی و سوبجکتیویسم از «اونتولوژی سخن» که نهفته در متن مقدس است و سرچشمه رودخانه در سیلان تفکر اسلامی است سخن می گوید. طرفه آنکه روحانیون حاضر در همایش «امکان امر دینی» هم هیچیک حاضر به دفاع از موضعی تئولوژیک نشدند. مهدوی زادگان از این گفت که در دین تعبد نیست و خسروپناه پروژه جمع دین و عقلانیت مدرن را پروژه ای ممکن، موفق و قابل دفاع توصیف کرد. پارسانیا نیز تئولوژی را طاغوت دانست و از امکان گشودگی به هستی در تفکر کلاسیک فیلسوفان ایرانی سخن گفت.
⬅️چنین به نظر می رسد که اینک در آستانه چهلمین سال پیروزی انقلاب، طرفین دعوای اسلام و سکولاریسم به تدریج از مسیرهای مختلف به این نتیجه می رسند که هر دو سالها در زندان معرفت شناسی اسیر بوده اند و بی اعتنا به بحرانهای بنیادین جامعه ایرانی، ساده لوحانه به میراث سنت و مدرنیته نظر داشته اند.
⬅️اینک که پس از دو دهه جولان کارگزاران و تکنوکراتهای ریش دار و بی ریش بر سپهر سیاسی و اجتماعی ایران نزاع بیهوده ی روحانیون و روشنفکران دینی در ایستگاهِ دوگانه ی مبتذل روحانی-رییسی به فرجام خود رسیده است، عبدالکریمی از استیلای کامل نیهیلیسم قدیم و جدید بر روح ایرانی سخن می گوید. هشدار عبدالکریمی اگرچه لحنی عارفانه و اشراقی و انزواجویانه دارد -و من به تفصیل آنرا در ارائه ام در همایش مورد نقد قرار دادم- اما هشدار او را هشدار نسبت به مرگ مدنیت و سیاست در ایران تلقی می کنم. هشدار نسبت به آغاز دوران طولانی ای از انحطاط، روزمرگی، نیهیلیسم، سردرگریبانی، منفعت جویی، تعصب و بی خردی در ایران که چهره شوم و طنین کریه و بوی ناگوار آن چند صباحی است که خود می نمایاند.
⬅️امروز که حاکمیت ما روزبه روز بیشتر در بن بست تئولوژیک-غربزده ی خودساخته اش گرفتار می شود و امکاناتی برای برون رفت خود متصور نیست، بیژن عبدالکریمی، سیدجواد میری و همایش «امکان امر دینی در عصر حاضر» نوید آرام اما امیدوار کننده ای از برآمدن نسل تازه ای از روشنفکران دینی پساسکولار-پسااسلامیستی را در گوش ایران آینده زمزمه کردند. جریان نویی که به زعم من توفیق آن تنها زمانی خواهد بود که با اعلام پایان تقابل انسان و خدا و امر مقدس و امر عرفی، بتواند به صورت بندی تازه ای از «اومانیسم تعالی خواهانه» و «عقلانیت انتقادی غیرتئولوژیک-غیرسوبجکتیو» دست یابد.
چشم اندازی که در میان مفسران هایدگر بیش از هانری کربن نزد هانا آرنت و در میان مفسران علی شریعتی بیش از عبدالکریمی و خانواده شریعتی نزد جواد میری دنبال شده است.
-به نقل از کانال سید جواد میری
#همایش
#دین
#جامعه
#آسیب_شناسی
#سکولاریسم
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
4_5890785802400564200.pdf
1.62M
💠نسخه کامل نشریه حریم امام
شماره 338 با موضوع:
🔸چه کسی مدیریت می کند؟!🔸
بررسی مسائل و چالشهای مدیریت حوزه های علمیه
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ابهامات «سند الگوی پیشرفت »
(بخش اول)
🖋محمدتقی سهرابیفر
⬅️آنچه در چهلمین سال انقلاب اسلامی به عنوان «سند الگوی اسلامی-ایرانی » ارائه شد درجه و اعتبار نهادهای فکریِ نظام اسلامی را به نمایش میگذارد از اینرو دقت و شفافیت در آن امری اجتنابناپذیر است. بنده با توجه به اهمیتِ موضوع نکاتی چند از جمله برخی ابهامات را عرض میکنم:
♦️کلیات
🔸1. «پیشرفت» به عنوان یکی از کلیدواژههای این سند، تعریف نشده است. مسلم است که منظور از آن با پیشرفت و توسعه دنیای غرب متفاوت است.
🔸2. با توجه به متفاوت بودن معنای «پیشرفت» در این سند، بیان این نکته که در سال 1444 جزءِ چند کشور پیشرفته آسیا و جهان میشویم، مبهم خواهد شد.
🔸3. یکی از ویژگیهای سندِ قوی و پویا آن است که بسته و تمام شده نباشد، یعنی خود امکان تغییر و بهروز شدن را در خود داشته باشد. این امکان در بندهایِ سند دیده نمیشود.
🔸4. «در سال ۱۴۴۴ هجری شمسی مردم ایران دیندار، عموماً پیرو قرآن کریم، سنت پیامبر (ص) و اهلبیت (ع) ....» برنامههایی که یک طرفش مربوط به اراده و تلاشِ آحادِ انسانها و طرف دیگر آن وابسته به مقدار لطف و تفضل الهی است، برای به نتیجه رسیدن آنها نمیتوان زمان تعیین کرد طبق صریح قرآن هدایت انسانها حتی در اختیار شخص پیامبر (ص) نیست و هدایت تنها بهوسیله خداوند متعال با لحاظِ نوعِ تلاشِ انسان و ... صورت میگیرد. آنچه در اختیار حاکمان و مسئولان است زمینهسازی است اما اینکه این زمینهسازی در چه تعداد از انسانها و در چه مدت زمانی مثمر ثمر واقع شود، معلوم نیست. باید توجه داشته باشیم که انسانها رکن اصلی این آرمان هستند و باور و ایمانِ آنها امری درونی است و لذا صرفِ تصمیم و تصویب مسئولان تنها به دوگانگیِ ظاهر و باطنِ انسانها منجر میشود. باید میانِ رساندنِ انسانها به این چارچوب با رسیدنِ آنها به این مرحله تفکیک قائل شد.
♦️مبانی انسانشناختی
اساسیترین شرط برای رسیدن به آرمانهایِ والا تحول واقعی انسانهاست و هیچ تئوری و نظریهای هر چقدر متقن و محکم نمیتواند جایِ تحولِ انسانها را پر کند. به همین دلیل آموزههای دینی نیز بیشترین تأکید را بر تهذیب و تعلیم انسانها میکنند. ما انسانها بهترین سند(قرآن) را در اختیار داریم اما انسانهای ناصالح با استناد به همین قرآن، بزرگترین جنایتها را مرتکب میشوند.
با توجه به این، نکاتی درباره مبانی انسان شناختیِ سند عرض میشود:
🔸1. عبارت «هدف از آفرینش انسان، معرفت و عبادت پروردگار و در پرتو آن، دستیابی به مقام قرب و خلیفهاللهی است» دقیق نیست بالاخره هدف نهایی معرفت، عبادت، عبودیت و یا خلافت است؟ از نظر نگارنده، قرآن و سیره نبوی(ص) و ائمه(ع) گواهند بر اینکه نه مطلقِ معرفت و نه مطلقِ عبادت هیچکدام هدف نهایی نبوده است اینکه رسول اکرم(ص) در معراج در بالاترین درجه قرب و معرفت قرار میگیرد اما جهت اجرایِ دستور رسالت به جامعه بتزده و شرکآلود برمیگردد و اینکه بسیاری از عبادتها مورد نهیِ معصومان(ع) قرار میگیرد، نشان میدهد هدف نهایی معرفت از طریق عبودیت و بندگی است و شاید همین نکته(طریقیّتِ عبودیت برای معرفت) وجه فارق میان عرفان اسلامی با دیگر عرفانهاست.
🔸2. آیا همه انسانها میتوانند به مرتبه نهایی کمال نائل شوند؟ طبق برخی از ادله و آرا پاسخ منفی است. طبق برخی نظرات انسانها علاوه بر تفاوتهایِ پسینی، تفاوتهای پیشاخلقت نیز دارند و زمینه رسیدن به کمال نهایی برای همه در همه ساحات فراهم نیست.
🔸3. مباحث «مبانی انسانشناختی» به برخی از امور مهم نپرداخته است از جمله اینکه:
ـ انسانها ضمن اشتراک در فطرت اولیه، در نتیجه اختیار، تربیت، محیط و.... ماهیتهای متفاوت پیدا میکنند.
ـ انسانها همه عوالم موجود در جهان هستی (غیب، شهود) را در خود دارند. از اینرو دیدگاههای آنان با توجه به جایگاهی که در آن قرار گرفتهاند متفاوت است.
ـ انسانها به ویژه در دوران معاصر در نتیجه اختیار، عقل و کرامت از هرگونه جبر و تحمیل بیزارند تا جایی که حتی نسبت به آنچه باور دارند اگر احساس جبر و تحمیل بکنند موضع تدافعی میگیرند. تحمیل ولو با انگیزههای الهی انسانها را از اهداف متعالی دور میکند.
🔸4. در عبارت «تمدنسازی و پیشرفت اسلامی افزون بر تکیه بر اصول، ارزشها و تعالیم اسلامی، مبتنی بر عقل و دانش بشری نیز هست» بهطور غیر مستقیم عقل بیرون از تعالیم اسلامی شمرده شده است، در حالیکه دستآوردِ عقل قطعی جزءِ تعالیم اسلامی است.
🔸5. با توجه به اینکه زیربنایِ اصلیِ این سند به اصلاحِ علمی و عملیِ انسان برمیگردد و با توجه به اینکه روزبهروز از مقدارِ تأثیرگذاریِ نهادهایِ آموزشی و تربیتیِ معمول مانند آموزش و پرورش، کاسته میشود لذا این نوع نهادها نیازمند تدبیری اساسی هستند. در سند حاضر چنین تدبیری دیده نمی شود.
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ابهامات «سند الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت»
(بخش دوم)
🖋محمدتقی سهرابی فر
♦️مبانی دینشناسی
«الگوی پیشرفت اسلامی» بدون تعریف روشن و دقیق از دین و اسلام، به دلیلِ تعاریفِ مختلف از دین در معرضِ سوءِ استفاده خواهد بود.
🔸1. مراد از دین چیست؟
آیا مراد، تسلیم در برابر حقیقت است؟
آیا مراد، باورهایی خاص و معین با انجام کارها و مناسک خاص دین محسوب میشود؟
آیا مراد از کافر کسی استکه شهادتین نگفته باشد؟
آیا مطلق انکار (چه بعد از علم و چه قبل از علم به حقانیت) کفر محسوب میشود؟
آیا انکار بعد از علم به حقانیت، کفر محسوب میشود؟
ـ با توجه به اینکه بسیاری از احکامِ دین مبتنی بر اسلام و کفر تنظیم شده است؛
ـ با توجه به اینکه برخی از ناباورمندیها نسبت به برخی آموزههای دینی، نه از روی لجاجت با حق بلکه بخاطر شبهاتی است که برای اشخاص مطرح میشود.
ـ و با توجه به اینکه نگاه جهانیِ نظام اسلامی با تعریفِ محدودِ مصداقی از دین سازگار نیست.
ـ لذا تعریف دقیق و روشنی از اسلام لازم است.
قرآن مرزبندی دینی با نام یهود و نصاری، و نگاههایِ تعصبآمیزِ پیروانِ آنها را برنمیتابد. قرآن بر اسلام به عنوان دین فطری از زمان ابراهیم (ع)[1] تأکید دارد. در تعابیر قرآن «مُسلِم» واژهای مشترک میان انبیای بعد از ابراهیم (ع) است از اینرو ما در تعریف اسلام باید تعریفی شامل و جامع داشته باشیم تا همه حقمداران را ولو اینکه اشتباهاتی در مصادیق داشته باشند تحت لوای اسلام به حساب آوریم تا خدای ناکرده جزءِ گروهبندیهای مذموم در قرآن نباشیم.
⬅️به نظر میرسد که با الهام گرفتن از کلام امیرالمؤمنین (ع) که «الاسلام هو التسلیم» همه کسانی که حقمدارند و عناد و لجاجتی در برابرِحق ندارند در محدوده فراخ اسلام قرار میگیرند.[2]
🔸2. فطری بودن دین رمز فرازمانی و فرامکانی بودن دین است. ازاینرو هر کدام از آموزههای دینی ابتدا باید از پیرایههای زمانی و مکانی پیراسته شود و سپس به عنوان آموزه دینیِ جهانشمول تلقی شود.
🔸3. «اسلام با نظام هستی و سرشت انسان، هماهنگی دارد و نقش بدیلناپذیری در تأمین نیازهای نظری و عملی، فردی و اجتماعی و دنیوی و اخروی ایفا میکند. به همین جهت استطاعت کامل برای تمدنسازی و ارائهٔ الگوی پیشرفت دارد»
ـ با توجه به اینکه حدود هزار و دویست سال از منابعِ ناب و مفسران معصوم (ع) محروم بودهایم؛
ـ و با توجه به اینکه دنیای امروز بسیار متفاوت از دنیای صدر اسلام است، امکان اظهارِ نظر از سوی دین در همه عرصهها وجود ندارد و به احتمال زیاد منجر به افتراء بر خداوند خواهد شد از جمله شواهد این ادعا اختلافات بسیاری است که در میان آرایِ عالمانِ حتی یک مذهب دیده میشود. نتیجه اینکه ضمن تصریح به کامل بودن دین اسلام، ناگزیریم در شرایط فعلی جهت اجرای آموزههای دین در جامعه تنها بر مسلُّمات دین اکتفا کنیم. در غیر اینصورت اختلافِ آرایِ عالمان دین، هر روز بر تَذَبذُبِ جامعه خواهد افزود و در این میان سودجویان، از دین به عنوان ابزاری برای سودجویی استفاده خواهند کرد. ما ناگزیریم که راه حلِّ برخی از مسائلِ امروزی را در محدوده «نمیدانیم» قرار دهیم و برداشتهای احتمالی از منابع دین را به نام دین معرفی نکنیم. البته این امر هیچ منافاتی با لزومِ محتاط بودنِ آحاد مؤمنان درزندگیِ فردی جهت صعود به قلههای معنوی ندارد.
🔸4. طبق ادله متقن و آرای بسیاری از علما، در صورتی میتوانیم آموزهای را منتسب به دین کنیم که علم به آن انتساب داشته باشیم و مظنونات و حدسیات را نمیتوان به خدایِ متعال و دین او منتسب کرد.
🔸5. نگاه ما به موضوع ظهور حضرت ولی عصر(عج) دستکم دو نوع میتواند باشد:
الف) اینکه در چند دهه آتی ظهور اتفاق میافتد.
ب) اینکه ضمن تأکید بر اصلِ ظهور، نزدیک یا دور بودنِ آن را لحاظ نکنیم.
⬅️این دو نگاه در سیاستگذاریهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و .... کاملاً تأثیرگذار است. شواهد تاریخی نشان میدهد که قریبالوقوع دانستنِ ظهور و ابتنایِ برنامهها و سیاستهای روزمرّه جامعه بر آن صحیح نبوده است.
-به نقل از دین آنلاین
#نقد_و_نظر
#الگو_اسلامی_ایرانی_پیشرفت
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠آش شله قلمکاری به نام سریال «دلدادگان»!
🖋محمد وکیلی
⬅️سریال دلدادگان بلاخره بعد از سه فصل، و بعد از اشغال چندین ماهه بهترین زمان کنداکتور شبکه سوم سیما به پایان رسید
⬅️سریالی که با درآمیختن هرآنچه به دستش می رسید، از فیلم فارسی تا فیلم های هندی و سریالهای دهه هفتاد میلادی ایتالیایی، یک سریال به تمام معنا شعله قلمکاری را به صدا و سیما قالب کرد.
⬅️ترانه فیلم، یادآور صدای خوانندگانی است که در سریال ها و فیلم فارسی های دهه پنجاه پای ثابت خوانندگی بودند. سریال «دلدادگان» اگر هم نتوانسته بود در قسمتهای قبلی این یادآوری را تکمیل کند، در قسمت پایانی به تمام معنا به اینگونه فیلمها، ادای دین کرد. ترانه هایی به سبک پاپ ایرانی دهه چهل و پنجاه بر روی تصاویری از عشقهای نافرجام و انتقام که تلاش می کند احساسات مخاطب را برانگیزد. اینقدر تهی شدن صدا و سیما از محتوا را باید فاجعه ای به تمام معنا دانست!
⬅️ظاهرا این حجم از تزریق احساسات جهت سواستفاده از مخاطب ظاهرا کافی نبوده که فیلمساز به سراغ ایده های هندی رفته تا با ایده ای که سابقه چند ده ساله در فیلمهای هندی دارد، ترکیب این آش را دلپذیرتر کند. دختری که در کودکی دزدیده شده و پسری که در کودکی زیر دست ناپدری و نامادری بزرگ شده، اینک عاشق و دلبسته هم شده اند. هندی تر از این دیگر نمی شود!
⬅️پرداختن به شبکه ای که در قالب شرکت، مشغول فعالیت های خلاف قانون است، ساده تر و عامیانه تر از این دیگر نمی شد. این ساده انگاری بیش از حد در پرداختن به چنین موضوع مهمی، نشان می دهد فیلمساز به جای اینکه زحمت یک تحقیق جدی در ریشه یابی چنین مسئله مهمی را به خود بدهد، با تزریق روابط احساسی به دل داستان، کلاه گشادی بر سر مخاطب نهاده است.
⬅️در طول داستان نوع نگاه سریال به معضلات اجتماعی همچون اعتیاد جوانان، روابط بیرون از چهارچوب خانواده، ازدواجهای غیرآگاهانه، فرزندان ناخواسته و... در نوع خود جالب توجه است. به خوبی می دانیم که چنین مسائلی در جامعه امروز ما فروان است و نهادهای مختلفی با چنین مسائلی درگیر هستند و در این میان امید می رود که صدا و سیما با استفاده از ظرفیتی که در اختیار دارد، با ترسیم شرایط و بسترهای پیدایش و رواج چنین معضلاتی، به جامعه و خانواده ها کمک نمایند تا در یک بستر عقلانی برخوردی آگاهانه با اینگونه معضلات نماید، اما در این سریال با تقلیل حداکثری ریشه این معضلات، ریشه ای در یک توطئه خانوادگی و کینه ای شخصی برخواسته از یک عشق ناکام می یابد. اینگونه ریشه یابی و ارجاع معضلات به یک توطئه و نزاع شخصی، خود دستاوری جدیدی برای صدا و سیماست!
⬅️از طرف دیگر هر چند مسئله ای به نام عشقهای مثلثی، باید سوژه ای کهنه و متعلق به دهه های گذشته باشد، اما اصرار بر پرداخت درام بر چنین سوژه ای، نشان از ضعف و ناتوانی شدید فیلمسازن همکار با صدا و سیما دارد. در سریال دلدادگان روابط فرزانه مالک و نادر بر همین بستر شکل می گیرد و بر اساس همین عشق مثلثی داستان در سه فصل روایت می شود و در نهایت باز هم با عشق مثلثی امیر و ارغوان و هاتف، داستان پایان می یابد. ظاهرا در ذهن چنین درام نویسانی در خارج از چهارچوب چنین عشقهایی، امکان روایت داستان وجود ندارد!
⬅️امروزه رسانه ها یکی از مهمترین بازوهای مدیران جامعه (متخصصان علوم اجتماعی و رفتاری، قانون گذاران و مجریان قانون، اصلاحگران اجتماعی و...) هستند در تحلیل و تبیین مسائل و معضلات اجتماعی و نیز در همراه سازی جامعه برای مقابله با این مسائل، اما صدا و سیما با چنین سریالهایی، نه تنها در این چرخه جایگاهی نخواهد داشت، و نه تنها کمکی به شناسایی، تحلیل، آسیب شناسی و ریشه یابی مسائل جامعه نمی کند، بلکه خود با ساخت و پخش چنین سریالهایی تبدیل به یکی از مراکز ترویج چنین معضلاتی خواهد بود.
#یادداشت
#نقد_فیلم
#صداوسیما
#سریال_دلدادگان
#آسیب_شناسی
#معضلات_اجتماعی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠از مرجعیت جریانساز تا جریانهای مطرحکنندهٔ مرجعیت!
🖋حمید عنایتاللهی
⬅️در قاموس تشیع و سازمان حوزههای علمیه «مرجعیت» رفیعترین جایگاهی است که تاکنون شناخته شده است. در کنار احترام و توجه به سایر کارکردهای روحانیت، این جایگاه «نیابت عام» امامت محسوب شده و نقطهٔ اتکای تشیع در زمان غیبت امام معصوم است.
⬅️مسیر رسیدن به این جایگاه چگونه است و دقیقاً چه کسانی به این «منصب غیر انتصابی» میرسند؟ این یادداشت تلاش میکند سیر رسیدن به جایگاه مرجعیت را از زاویهای متفاوت و باتوجه به شرایط جدید و البته به صورت خلاصه مورد ارزیابی قرار دهد.
⬅️در یکصد سال اخیر مراجع تقلید شیعه در ایران بهصورت کاملاً فردی مراحل رشد را سپری نمودهاند. عالمانی که سالهای سال در پی تربیت طلاب بودهاند و بهواسطهٔ امتیازات خاص علمی و تقوایی مورد توجه قرار گرفتند و کرسی درسیشان روزبه روز گسترش پیدا کرد. «شخصیت حقیقی» آنان بدون تبلیغات خاصی مورد استقبال و توجه حوزویان قرار گرفت و عموم حوزویان و مردم مرجعیت را در آنان متعین میدانستند.
🔸آیتالله شیخ عبدالکریم حائری یزدی نخستین نمونهٔ مورد توجه این یادداشت است. جایگاه حقیقی وی بهگونهای بود که به درخواست حوزویان و برخی علما برای بازتأسیس و برگرداندن رونق پیشین حوزهٔ علمیه قم وارد این شهر شد.
🔸نمونهٔ دوم آیتالله بروجردی است که با توجه به جایگاه خاص علمی و تقوایی وارد شهر قم شد و دو دهه مرجعیت مطلق ایران و به تعبیری جهان تشیع را برعهده داشت.
⬅️در بررسی دهها مورد از مراجع سدهٔ اخیر نیز این روند رشد و رسیدن به جایگاه مرجعیت کاملاً صادق است. اساساً تا نسل امروز مراجع تقلید جریانهای فکری بههیچعنوان بستر رشد و رسیدن به جایگاه مرجعیت نبودهاند؛ بلکه این مسیر به صورت کاملاً فردی طی شده و جریانسازی، پس از رسیدن به جایگاه مرجعیت بوده است؛ به تعبیر دیگر، جریانهای مختلف فکری تحت تأثیر مراجع بودهاند.
⬅️در مبانی فکری جریانها و چگونگی موضعگیریهای آنان افراد و مسائل مختلفی سهم تأثیر دارند و روند کار خارج از ارادهٔ افراد است؛ بهنوعی شبیه حزبگرایی است؛ مراجع برآمده از جریانها باید تسلیم تصمیمات جریان و یا همان حزب خود باشند.
⬅️تنها مواردی که میتواند به نوعی بستر رشد برای مراجع پیشین محسوب شود وابستگیهای قومیتی بوده است؛ ترکزبان یا لرزبان و خراسانی و… بودن در مقطعی میتوانست در گسترش جایگاه مرجعیت مؤثر باشد. اما این تأثیر در مقایسه با جریانهای فکری سطحی بسیار نازل دارد که از بحث ما خارج است. در برخی موارد هم دولت پهلوی تلاش کرد با محدودکردن یک مرجع و حمایتهای ضمنی از مرجعی دیگر آنگونه که تصور میکرد نهاد مرجعیت را دچار تغییر کند که عملاً این برنامه با شکست مواجه شد.
⬅️ضمن آرزوی طول عمر برای یکایک مراجع عظام تقلید، نگاهی دقیق به مراجع نسل بعدی نشان میدهد روند طی نمودن مسیر مرجعیت تحول جدی خواهد داشت و جریانها مرجعساز خواند بود؛ نه اینکه مراجع جریانساز باشند! بدین صورت که مراجع نسل بعدی عملاً بر بستر جریانهای مختلف فکری، فرهنگی و سیاسی مطرح خواهند شد و گویا روش رشد براساس جایگاه حقیقی عملاً به اتمام رسیده است.
⬅️نگاهی به مراجع احتمالی نسل بعد نشان میدهد اکثر آنان جریانهای فکریای مانند حوزه انقلابی، حوزه مستقل، حوزه سنتی، جریان تقریبی، جریان ضدتقریبی و… را نمایندگی میکنند و حامیان این جریانها تمام تلاش خود را برای تبلیغ و معرفی علمای مورد نظر خود بهکار میبرند. شاید در نگاه نخست این تغییر نهتنها منفی نیست، بلکه نشان از اقتضائات روز جامعه دارد؛ اما سوگمندانه باید گفت نتیجهٔ سبک جدید معرفی مراجع چیزی جز بالا رفتن سطح تخاصمات مراجع نسل بعدی نخواهد بود؛ چراکه این روند برخلاف مسیر فردی، تابع شرایط مختلفی است. در مبانی فکری جریانها و چگونگی موضعگیریهای آنان افراد و مسائل مختلفی سهم تأثیر دارند و روند کار خارج از ارادهٔ افراد است؛ بهنوعی شبیه حزبگرایی است؛ مراجع برآمده از جریانها قاعدتاً تحت تأثیر تصمیمات جریانها خواهند بود. ازسوی دیگر متأسفانه برخی جریانها ـ که بالاتر به نام برخی از آنها اشاره شد ـ گاه تنشهای بسیاری با یکدیگر دارند و تبعاً و طبعاً مراجع برآمده از این جریانها نیز از این تنشها و تخاصمات مصون نخواهند بود.
⬅️نگرانی نگارنده، فراتر از دغدغهٔ سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نسبت به نهاد مرجعیت، هشدار نسبت به احتمال بروز تنش و اصطکاکهای جدی بین مراجع نسل آینده است؛ امری که تأثیر منفی آن بر جامعهٔ دینی کشور بر همگان هویداست.
-به نقل از سایت مباحثات
#یادداشت
#مرجعیت
#قم
#آسیب_شناسی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠ما « تنهای انبوه» هستیم!
🖋فردین عدالتخواه(جامعه شناس)
⬅️نه اینکه آدم بدبینی باشم یا دچار تکنوفوبیا (واهمه از تکنولوژی) شده باشم. ولی گاهی اوقات وقتی که در ذهنم آینده نه چندان دور را مجسم می کنم به این تصویر می رسم که افراد به تدریج توانایی حرف زدن را از دست خواهند داد. اگر زندگی به همین شکل پیش رود تکلم، به عنوان یکی از مهم ترین مهارت ها و هنرهای انسان سخنگو با او خداحافظی خواهد کرد.
⬅️این روزها در مهمانی ها، در کلاس درس، در سخنرانی ها، در مراسم سوگواری، در اتاق خواب، در دورهمی های دوستانه، در سالن موسیقی، هنگام کتابخوانی، موقع نوشتن انشاء، در کنار همسر یا فرزندمان، بر فراز قله و یا در کنار دریاچه، موقع کار اداری و حتی زمانی که مهم ترین چالش زندگی مان معنای زندگی است با انگشتانمان در حال تایپ و دنبال کردن کلمات و سطرهای بی روحِ روی صفحه نمایش تلفن همراه هستیم. همه موقعیت ها را فدا می کنیم تا بتوانیم با « او » یا « آنها» چت کنیم و یا در صفحه این یا آن گشتی بزنیم. مدام پیام می فرستیم و پیام می گیریم. سرمان بسیار شلوغ است. در خانه، در دانشگاه، در پارک، در کافه یا رستوران، در مهمانی و هر جایی که باید حرف زد مشغول تایپ و ارسال پیام به او یا آنها هستیم. مدام در انتظار رسیدن پیامی بسر می بریم ولی نمی دانیم دقیقا از طرف چه کسی، فقط منتظریم. کسی اعتنایی به دیگرانی که در کنارش نشسته اند ندارد. بی اعتنایی مدنی در اینجا به خوبی رخ داده است. دیگران هم به او که در حال تایپ و یا ُسر دادن انگشت روی صفحه نمایش است بی اعتنایند. چون آنها هم مشغول اند. میثاق اجتماعی نانوشتۀ این روزهای ما این جمله است:
" من تو را تنها می گذارم و کاری به کارت ندارم و تو هم قول بده کاری به کار من نداشته باشی. بیا هر دو با گوشی هایمان مشغول باشیم".
⬅️در سال 1950، و زمانی که رسانه های جمعی همه عرصه های اجتماعی را فراگرفتند دیوید رایزمن جامعه عصر خود را « انبوه تنها» The Lonely Crowd نامید. منظور او مردمی بودند که در شهرها متراکم اند و به شکل فشرده ای در کنار هم زندگی می کنند ولی از نظر تعامل و ارتباط جدا از یکدیگرند. او این مردمی را که «بی ارتباط» با یکدیگر بودند انبوه تنها نامید. ویژگی این تودۀ فشرده، تنهایی بود.
⬅️من فکر می کنم که پس از حدود 70 سال، عصر ما را نه عصر انبوهِ تنها؛ بلکه باید عصر « تنهای انبوه» نامید. در درون هر یک از ما هزاران شبکه اجتماعی و تصاویر آدم های جورواجور حضور دارند. وقتی به افرادی که می شناسیم فکر می کنیم در چند دقیقه می توانیم صدها نفر را نام ببریم که بیشتر آنها را از طریق شبکه های اجتماعی شناخته ایم. با برخی از آنها هر روز چت می کنیم. ولی مانند 70 سال پیش در عصر رایزمن، باز هم احساس تنهایی رهایمان نمی کند. ما تنهای انبوه هستیم. « تن های » « تنها» بهترین توصیفِ ماست.
⬅️ما نیاز داریم در دنیای واقعی با هم حرف بزنیم. گاهی اوقات گوشی تان را به گوشه ای پرتاب کنید.
#یادداشت
#نقد_و_نظر
#تکنولوژی
#فضای_مجازی
#جامعه
#گفتگو
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نواصولگرایان و پروژه پایان مرجعیت
🖋محمدتقی سبحانی
⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حوزویان و نخبگان برانگیخت، به گمان بنده هیچ جای تعجب نداشت، و تنها چیزی که تازه بود، «سرگشاده» بودن و «زبان تهدید» در آن نامه بود:
🔸1- پیشتر در دو یادداشت «اصولگرائی و روحانیت سنتی انقلابی» و «نواصولگرائی؛ بازخوانی هویت و اهداف» به مبانی و افقهای فراروی سیاستورزیِ نواصولگرایان اشاره کردم و نشان دادم که این جریان با بازتولید منابعِ جدیدِ قدرت، ثروت و معرفت، راه خویش را از مرجعیت و سنت علمی و اجتماعی حوزههای علمیه جدا ساخته و خاستگاه خویش را از متن حوزه به حاشیهها بردهاند. نامه آیت الله بیش از هر چیز اعلام رسمی جدائی نواصولگرایان از جامعه سنتی و مرجعیتی حوزه و اردوکشی رسمی به پایگاه جدید موسوم به «حوزه انقلابی» است.
🔸2- علی رغم کوشش سالهای نخستین انقلاب برای نزدیک سازی حوزه سنتی با مشی و مقصود نظام، از حدود یک دهه پیش، نشانه های واگرائی میان این دو پیکره، بیش از پیش خودنمائی کرده و با شتاب تحولات سیاسی و فرهنگی در کشور، انتظار می رود که این شکاف روز به روز آشکارتر شود. برآمدن این گسل، زمانی اهمیت خویش را عریان ساخت و نگرانی نواصولگرایان را دامن زد که برخلاف انتظار آنان، این شکاف به نسل جوان حوزه نیز منتقل گشت و نه تنها مرجعیت کهنسال حوزه به حاشیه نرفت، بلکه بسیاری از فقیهان جوان به همان سنتهای حوزوی تمایل نشان دادند. با این وصف، با تقویت «نظام مرجعیتی» از سوی گروهها و گرایشهای گوناگونِ درون حوزوی و به ویژه با فراگیر شدن شعار «استقلال حوزه»، بخشی از پروژه نواصولگرایان در باب ادغام حوزه در «نظام حکومتی» با تردید و مقاومت جدی روبرو گردید.
🔸3- پررنگکردن دوگانههای «حکومت/حوزه»، «ولایت/ مرجعیت»، «علوم اسلامی/علوم انسانی» و به دنبال آن، فاصلهگذاری عمیق سیاسی و ایدئولوژیک بین گروههای مختلف شیعی در درون و بیرون حوزه، بخش بزرگی از تلاش گفتمانی نواصولگرایان برای دستیابی به آرمانها و یا ارضای حس آرمانخواهی خود در طول دو دهه گذشته بوده است. سیره عملی نواصولگرایان در سالهای اخیر نشان میدهد که آنها حیات و بقای آینده خود را در دامنزدن به این تضادها و بیرون راندن طرف دوم از این دوگانههای فرضی می بینند. این تضاداندیشی و حذفگرائی نه تنها منطق گفتوگو و همدلی را در نواصولگرایان به محاق برده، بلکه سبب شده است که هر گونه ندای نزدیکی و تعامل را نشانهای برای نابودی اصول و آرمانهای خود بدانند. فشار شدید این گروه برای یکدستسازی حوزه و به حاشیه راندن رقیبان فکری و سیاسی، پیامدهای وارونهای را به دنبال داشته و اقتدار پنهان نظام مرجعیتی را فزونتر و مقاومت آنان در برابر دخالتهای برونحوزوی را بیشتر کرده است.
🔸4- پس از شکلگیری نهادهای حوزوی جدیدی همچون «نشست اساتید» و نیز با گسترش نهادهای غیرحکومتی در بدنه حوزه که خود را بیشتر وابسته به نظام مرجعیتی می دانند، نگرانی نواصولگرایان فزونی یافته و علی رغم تلاش برای کمرنگکردن حضور رقیب، امید به توفیق این پروژه چندان نمایان نیست. نواصولگرایان در سالهای اخیر، بیشتر بر بدستگیری سکان نهادهای رسمی حوزوی و تاسیس موسسات خصولتی و مدارس علمیه با پشتوانه مالی نهادهای حکومتی، متمرکز بودهاند و این حرکت در افکار عمومی حوزویان به عنوان پروژه صفآرائی در برابر نظام مرجعیت سنتی و بیرون راندن اساتید مستقل از بدنه حوزه تلقی شده است.
🔸5- ماجرای زیرزمین فیضیه و نامه آیتالله یزدی نشان می دهد که صبحگاه خوشزبانیِ نواصولگرایان با نظام سنتی حوزه، اینک به عصرگاه جدائی و خداحافظی نزدیک میشود. آنچه در این چند ماه به صورت عریان در صحنه عمومی حوزه به نمایش درآمد، نمایشی بود که پردههای پیشین آن، سالها در محافل خاص در حال اجراست.
⬅️این که زمان این واکنشهای علنی، از روی یک محاسبه دقیق انتخاب شده و یا درهمریختگی روانی رهبران نواصولگرائی، قدرت سنجش را از آنان بازگرفته است، چندان مهم نیست؛ مهم این است که آنان پروژه پایان مرجعیت در حوزههای علمیه را کلید زده اند. پیامدهای این اقدامات و افقهای گشوده بر این تفکر و فرهنگ را در نوشتار دیگری تقدیم خواهم کرد.
-به نقل از نامه های حوزوی
#یادداشت
#مرجعیت
#فیضیه
#آیت_الله_شبیری
#آیت_الله_یزدی
#حوزه_انقلابی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠نواصولگرایان و پروژه پایان مرجعیت 🖋محمدتقی سبحانی ⬅️نامه آیت الله یزدی برخلاف شگفتی که در بین حو
💠عیب رندان...
🔹نقدی بر یادداشتهای سهگانهی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش اول)
🖋محمدرضا آتشین صدف
🔸۱. حجه الاسلام محمدتقی سبحانی در واکنش به نامه حضرت آیتالله یزدی به حضرت آیتاللهالعظمی شبیری زنجانی یادداشتی منتشر کردند که بخشی از سهگانهای است که خود در بخش سوم به دو بخش نخستین نیز ارجاع دادهاند. (قابلمشاهده در وبگاه پژوهشکدهی فلسفه و کلام)
🔸۲. بنده ارتباط نزدیکی با آقای سبحانی نداشتهام و تنها گاهی در راهروی انجمنهای علمی حوزه همدیگر را دیدهایم و یا گاه در جلساتی عمومی که ایشان سخنران یا حاضر بودهاند، من هم بودهام. از قبل و قلب ایشان را دوست دارم و همواره ستایش کردهام و او را وزنهای سنگین و ارزشمند برای حوزه دانستهام و میدانم.
🔸۳. من وارد این دعوای نامه و جنبههای آن و درست بودن یا نادرست بودن آن و حواشی گوناگونش نمیشوم. چند نکتهای دربارهی یادداشت آقای سبحانی میخواهم عرض کنم؛ هرچند ترجیح میدادم این چند جمله را هم نمینوشتم و بلکه در موقعیتی قرار میگرفتم که در معرفی و بیان فضایل ایشان چیزی مینوشتم تا اینکه بخواهم بر سخن ایشان خرده بگیرم؛ ولی دیدم اینجا حقی در حال ضایع شدن است. و قاعدتاً باید حقیقت را از افلاطون بیشتر دوست داشت.
🔸۴. بخشی از ادعاها و تحلیلهای ایشان در این یادداشتها را نیز پذیرفتنی و بخشی را نیز بررسی پذیر میدانم و بخشی دیگر هم دغدغهی من نیستند. این بخشها همانهایی هستند که دربارهشان چیزی نخواهم گفت.
🔸۵. این سه یادداشت را که میخوانی در آغاز خیال میکنی که کسی بیطرفانه و از بالا به قضیه نگاه میکند و تحلیل میکند؛ ولی جلوتر که میآیی، کمی بهت بر میخورد؛ چون احساس میکنی رودست خوردهای (اگر بخواهم از اصطلاحات خود ایشان استفاده کنم) که خیر نویسنده خود سنتگرایی است که نواصولگرایان را به توپ بسته است؛ ولی کوشیده نوشتهاش آنگونه به نظر برسد که عرض کردم. همچنین در نگاه اول به نظر میرسد که نویسنده با آرامش و بدون درگیری احساسی، وضعیتی را تحلیل و توصیف کرده است؛ اما بهتدریج متوجه میشوی که خیر در پشت این پوستهی آرام چیزی وجود دارد که روان شناسان به آن پرخاشگری پنهان مینامند.
و دیگر اینکه در پشت ادبیات ادیبانه و بهظاهر مؤدبانه، بدوبیراههایی را نثار چند نفر و چند ایده کرده است که در ادامه عرض میکنم.
🔸۶. نویسنده در بخشی از یادداشت دوم خود اینچنین مینویسد:
«منابع معرفت: نواصولگرایان گام به گام از ریشه های معرفتی خود فاصله گرفته اند. سخنگویان اصولگرائی که روزی فقیهان نامدار و یا دست کم اساتید فاضل و یا فرهنگیان دینشناس و دنیادیده بودند، جای خود را به گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعیاند، داده است و در بهترین حالت، این نقش بر عهده شخصیتهائی گذاشته شده که همسو با نیازهای نواصولگرایان سخن می گویند. آنان که روزی اسلافشان، فقه و نظام دانشی حوزه را چاره کار مدیریت خُرد و کلان کشور می دیدند، با رویگردانی از دانش های حوزوی و نقد رادیکال به علوم انسانی، دست خویش را در اداره کشور تهی می بینند. بهرهبرداری از فلسفه های وجودی و پستمدرن و نیز برخی نظریات سیاسی و جامعه شناختی از سوی اصولگرایان جوان، تنها پادزهری در مقابل روشنفکران عصر اصلاحات بود که با فرو کش کردن التهاب نزاع های سیاسی و ایدئولوژیک، این زرادخانه اصطلاحات پرطمطراق نیز تاریخ مصرف خود را از دست داد. اسباب کشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه -که در سالهای جدید، در میان اصولگرایان حوزوی طرفدارانی یافته است- ظاهرا از همین اکنون علائم نازائی خود را آشکار کرده و و دست کم، اشتهای اصولگرایان در قدرت را که به دنبال نسخههای آماده برای بیماری های صعب العلاج اند، چندان تحریک نمی کند.
اما مهم تر از همه این که نظام آموزش و پژوهش جدید در علوم انسانی و اسلامی که بیش از دو دهه در حوزه و دانشگاه به راه افتاده است، ظاهرا از دید نواصولگرایان حاصلی برای حمایت از حکومت نداشته و ناباورانه و ناامیدوارانه بدان می نگرند.
با این وصف، قابل درک است که چرا تئوریسینهای میدانی نواصولگرایان که غالبا نه در دانشهای حوزوی دستی دارند و نه از دانش های مدرن نصیبی می برند، امروز از حوزه و دانشگاه عصبانی هستند و معلوم است که چرا همه کاسه و کوزه ناکارآمدی حکومت را بر سر فقیهان حوزه و اساتید علوم انسانی فریاد می زنند. این فریادکشی ها در اجتماعات عمومی حوزه و دانشگاه، آن هم از سوی کسانی که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند و قرار بود به جای اساتید کهنه کار، کار تولید دانش و دولت فرهنگ را به سامان آورند، بسیار پرمعنا و رقتبرانگیز است»
👈ادامه دارد
#یادداشت_وارده
#نقد_و_نظر
#محمدتقی_سبحانی
#نواصولگرایی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠عیب رندان...
🔸نقدی بر یادداشتهای سهگانهی حجه الاسلام محمدتقی سبحانی(بخش دوم)
🖋محمدرضا آتشین صدف
⬅️پرسش: نوک پیکان این عبارتها به سمت چه کسی است؟ تا آنجا که من میدانم یکی حضرت حجه الاسلام آقای دکتر حمید پارسانیا است و دیگری آقای حسن رحیمپور ازغدی است. تعابیر را یکبار دیگر ببینیم:
گویندگان مذهبی و سیاسی که فاقد پیشینه علمی و شخصیت اجتماعیاند.
اسبابکشی به فلسفه اسلامی و تلاش برای استخراج سیاست و مدیریت از حکمت متعالیه (به تعبیر تسخرآمیز اسبابکشی دقت کنید.)
رقتبرانگیز !!(تعبیر را ببینید)
🔸۷. این مته به خشخاش گذاشتن و برجسته کردن برخی تعابیر برای این است که خوانندهی محترم گمان نکند وقتی از لحن و طعنه سخن میگویم، سر بیصاحبی دارد تراشیده میشود.
🔸۸. در جاهای دیگری از این یادداشتها نیز تعابیری مانند «به قلب قدرت کوچ کردن»، «روحانیت درون حاکمیتی» که سهل است خواننده استنباط کند شامل افرادی که نام بردم و مشابه آنها مثلاً حجه الاسلام آقای دکتر عبدالحسین خسروپناه هم میشود.
🔸۹. اینکه از افراد نام میبرم؛ زیرا خود آقای سبحانی چنان وصفهایش را مشعر به کار برده است که به نظر میرسد برخی جاها حتی نگران بوده که نکند خواننده متوجه نشود که منظورشان با کیست؛ مثلاً تأکید میکند «که سالها در صندلی شورای انقلاب فرهنگی جاخوش کرده اند» به تعبیر «جاخوش کردن» کردن دقت بفرمایید. نمیگویم آقای سبحانی حتماً این معنا را قصد کرده اند؛ اما جاخوش کردن را گاهی کسی به کار میبرد که انگار عصبانی است که چرا کسی مدتی بیش از حد انتظار او در جایی نشسته و باید نوبتی هم باشد دیگر بلند شود چون مثلاً من باید بنشینم.
🔸۱۰. احتمالاً برخی خوانندگان عزیز از این ریزهکاریها اعصابشان خرد شده است و از دست من عصبانی شدهاند؛ ولی دوستان اهل اطلاع میدانند که در روشهای کیفی تحلیل محتوا بهویژه با رویکرد نشانهشناختی این دقتها چقدر برای خواندن سطرهای سفید مهم است.
🔸۱۱. جناب آقای سبحانی عزیز: طوری از «قدرت» حرف میزنید که انگار این افراد مثلاً (نستجیر بالله) به حکومت طاغوت کوچ کردهاند و در تقویت آن میکوشند؛
•آیا تنها شما دارای پیشینهی علمی و شخصیت اجتماعی هستید؟
•بهتر نیست به جای گفتن دیالوگ ناامیدانهای شبیه شخصیت منفیباف گالیور نسبت به مجاهدتهای علمی برای یافتن پاسخ برای صدها پرسش نوظهور، از دل منابع بومی و اصیل علوم اسلامی، شما نیز به جای نبش قبرهایی از قبیل «ایدهی بلاکیف» و «کتاب مصقل صفا»، برای پاسخدهی به پرسشّهای بیپاسخ ماندهی امروز جامعه به کمک بیایید و روحیه بدهید و راه پیدا کنید و راه نشان دهید؟
🔸۱۲. در باب اینکه من از افرادی اسم آوردم و گمان بردم که مرجع ضمیر آقای سبحانی آنها هستند، باید عرض کنم که حتی اگر ایشان یا کس دیگری بگوید، مراد ایشان، آنها نبودهاند، باز در اصل موضوع فرقی نمیکند که گمان میکنم اگر الآن شهید مطهری زنده بود، با توجه به جایگاهی که ایشان برای کار رسانهای و بهطور خاص تلویزیون قائل بودند، احتمالاً مسئولیت صداوسیما را به عهده میگرفتند و نیز به شهادت آثارشان برای مطالعهی دانشهای مدرن وقت میگذاشتند و به پرسشهای نوپدید معاصر میپرداختند و به فلسفهی صداریی اعتنای جدی میکردند؛ و آن وقت از نظر جناب آقای سبحانی باید میگفتیم او به قلب قدرت کوچ کرده است و به فلسفهی صدرایی اسباب کشی و مشغول فعالیتی نازا.
#یادداشت_وارده
#نقد_و_نظر
#محمدتقی_سبحانی
#آیت_الله_شبیری
#نواصولگرایی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠نکاتی چند دربارهی خطاهای راهبردی در درک ایران باستان
🖋حجت الاسلام حمید رجایی
⬅️ملت، حاکمیت و نخبگانی که با تاریخ و پیشینه تاریخی خود بیمارگونه رفتار میکند، باید بفکر علاج خود باشد.
⬅️وقتی بسیاری از روحانیان «به مثابه گروه مرجع» با تاریخ ایران برخورد ناشیانه میکنند، طبیعی است که شخصیتها و آثار کهن ما محل معرکه مخالفان و جریانهای آنان شود.
⬅️ایران قبل از اسلام، مانند ایران پس از اسلام و ایران پس از انقلاب (که گمان دارد خیلی خوب اسلامی شده!) هم نقاط روشن داشته و دارد و هم نقاط تاریک.
⬅️گاه یک سلوک و شیوهی داوری در حوزه رواج دارد که با دیدن چند اشکال در کسی یا چیزی، آن را تماماً دور میاندازد و چنان طرد میکند که گویی سگی مرده دیده!! (بدون هیچ دندان زیبا!)
⬅️این «نگاه همه یا هیچ» علاوه بر اینکه واقعنگر نیست و قرائت نادرستی از جهان ارائه میکند، مبتذل هم هست (حوزه هم معایبی دارد، باید آن را دور انداخت؟!) این نوع ارزیابی موجب تکبر و عجب و نهایتاً مستوجب عذاب حق تعالی میشود.
⬅️در جهان واقعی نور و ظلمت، به صورت طیف و ذاتتشکیک وجود دارد و فقط در اندکشماری از نقاط جهان بشری نور ناب را میتوان یافت (مانند چهارده و برخی اولیا الله) ایران، حاکمیت ایران و قرائتهای ما از دین و عالم و آدم و عملکردهای آلوده و جهل و ناخالصیهای نیت، بهیقین تماماً نور نیست و جهان پیرامون ما سراسر ظلمت نیست. بلکه نقاطی درخشانتر از ایران در آن میتوان یافت.
⬅️ایران باستان نیز مانند همینک ایران (واقعیت ایران و نه شعارهای پرچانهی آن) طیفی از خوبی و بدی داشته است و هر چه بوده بخشی از پیشینهی درخشان و نادرخشان ما بوده است. ایران یعنی همه تاریخ آن.
⬅️اگر حکومت پهلوی از نمادها و شخصیتهای ایران باستان جهت اهداف خود بهره برمیبرده دلیل نمیشود که ما با دوره کهن پرافتخار خود بدگمان و کجرفتار شویم.
⬅️باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که ایران پس از انقلاب، دچار سنخی خودشیفتگی هم هست و گویی اشتباهی بزرگی را در ذهن جمعی پرورانده است و آن «خطای خود را؛ شعارهای متورم خود، پنداشتن» است.
ما ملت انقلابی، از بس وراجانه شعار میدهیم، یادمان میرود که در همین جمهوری اسلامی؛
🔸بانکی ساختهایم که اقتصادمرگی آورده است.
🔸پس از چهل سال عرضه و اراده شفافیت اقتصادی را نداشتهایم.
🔸کالای قاچاق از سر و کول بازارمان بالا میرود.
🔸در همین ایران اسلامی است که آمار طلاق و اعتیاد و افسردگی وحشتناک شده است.
🔸در همین ایران است که قدرت سیاسی دچار خودفرسایشی شده و پاسخگویی، به خواب ابدی رفته است.
🔸در همین ایران پس از انقلاب است که بزرگترین اختلاسهای بیحیا رخ داده است (آهنگ ما سیاهنمایی نیست، بلکه دیدن کوهی از خبط و خطاهاست که ضایعاتی سهمگین را ببار آورده است)
🔸مبادا ملت و دولت گمان کند که همان شعارهایی شده است که سرداده و مانند معتادان مدام سرمیدهد (با خود بیاندیشیم که اصلا چرا اینقدر شعار؟)
🔸از بس شعاردادهایم باورمان شده است که ما خود اسلامیم! و دیگران خود کفر! منازعات ما هم با دیگران یکسره جنگ تمام نور و تمام ظلمت شده است!! وای بر این نگرش... ایران هنوز ناشستهروییهای بسیار دارد.
♦️حال در خود بازبنگریم و دستکم اینقدر علیه پیشینهی خودمان شاخ و شانه نکشیم.
ایران قبل از اسلام هم نقاط درخشان داشته آنسان که میتوان به آن افتخار کرد و آن را جهانی کرد. این یک ذهن کوچک است که نمیتواند جهان را با نگاهی باز و صحیح ببیند. چه آنها که چیزی را بیش از حد میستایند و چه آنها که بیمارگونه چیزی را مذمت میکنند. این رویهی بدسرانجام را کنار بگذاریم و خوبیها و بدیها و زیباییها و زشتیها را با هم ببینیم.
♦️سخن آخر اینکه در مسئله کجاندیشی دربارهی تاریخ و پیشنیهی ایران، این روحانیان هستند که باید درک خود تمیزکاری و بهینه کنند.
-به نقل از کانال نویسنده
#یادداشت
#جامعه_ایرانی
#ایران_باستان
#باستان_گرایی
#تاریخ
#فرهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روش شناسی مطالعات اربعین
🖋استاد حمید پارسانیا
⬅️از پدیده پیاده روی اربعین می توان به روش شناسی مطالعات اربعین و لزوم تکثر روش شناسی از واقعه اربعین به خاطر گستردگی آن رسید. این روش شناسی مطالعات اربعین باید در مورد مناسک دینی هم به کار برود که این مربوط به جامعه شناسی دینی است و تاکنون مورد غفلت واقع شده است.
⬅️این پدیده را می توان با چند روش بررسی کرد:
🔸1. اول اینکه زیارت اربعین را به عنوان یک امر تکوینی که در قلمرو تکوین مراد خداوند قرار می گیرد بررسی کنیم که این بعد مربوط به بعد الهی و عرفانی اربعین می باشد و در قلمرو رفتار فردی نیست. این روش همان چیزی است که به گفته ملاصدرا جغرافیای ملک با ملکوت در هم تنیده شده است. انسان کافر خود آتش متحرک است ولی انسان مومن بهشت متحرک و این همان چیزی است که پیامبر می گوید من از فاطمه بوی بهشت استشمام می کنم.
🔸2. ساحت دیگر در بررسی اربعین و مناسک دینی این است که از این جهت مورد توجه قرار می گیرند که این مراسم فعل انسانی است و انسان به عنوان یک کنش گر مطرح است. البته خود این ساحت دارای یک دوگانگی است که اولین آن به لحاظ تجویزی به موضوع اربعین می پردازد و این مسائل مطرح می شود که آیا فردی که این کار را انجام می دهد کار خوبی انجام داده یا خیر؟ کار واجبی انجام داده یا مستحب یا مباح؟ در واقع این ساحت شریعتی مناسک اربعین است. در این بعد در واقع ما اربعین را به لحاظ دینی می شناسیم نه به لحاظ واقعیت وجودی آن و روش این ساحت رجوع به روایات است.
🔸3. از لحاظ اینکه اربعین فعل انسانی است این حوزه مربوط به عمل انسان هاست و این یک پدیده و مطالعه تاریخی و میدانی است. در این روش به یک مطالعه پدیده زمانی و مکانی می پردازیم. در این بعد به این می پردازیم که چه کسانی مخالف آمدن مردم بودند و چه کسانی موافق. وقتی با آمدن آنها مخالفت شد کنش گران چه کردند؟ آیا از رفتن منصرف شدند و یا به تهدیدها توجهی نکردند؟ و اگر به زیارت رفتند توسط تهدیدکنندگان چه برخوردی با آنها شد؟
♦️احکام در این حوزه ها را نباید با هم خلط کرد یعنی که اگر در مقطعی تاریخی کنش گران به این تجویز عمل کردند و در دوره ای دیگر عمل نکردند نباید آن را به شریعت نسبت داد و این همان خطری است که در مطالعه مناسک دینی ممکن است رخ بدهد و رخ هم داده است.
-به نقل از کانال استاد پارسانیا
#یادداشت
#حمید_پارسانیا
#اربعین
#آسیب_شناسی
#فرهنگ
#شیعه_شناسی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠اربعین، از نمایی نزدیک
🖋مهراب صادقنیا
✅ امسال این امکان را داشتم که قدمزنان از نجف تا کربلا بروم. مثل همهی راهپیمایان، از نذري شیعیانِ مهربانِ عراقی استفاده کردم، در موکبهایشان و در میان جمعیّت سوگوار خوابیدم، با آنها همکلام شدم، با غیر ایرانیها سخن گفته و احوالشان را پرسیدم، و مثل دیگر زیارتکنندگان، تنِ خسته خود را به کرامت بینالحرمین سپردم.
در همهی این لحظهها چیزهایی دیدم که نمایشهای تلویزیونی امکان و یا تمایل نشان دادنشان را نداشت. معتقدم عاطفهگراییِ ناشیانه و سیاستاندیشیِ آزاردهندهی تلویزیون و برخی روزنامهها اجازه نمیدهد ماهیّت این رخداد آنگونه که هست خود را نمایش دهد.
🔶 در این یادداشت کوتاه، که ممکن است ادامه داشته باشد، به چند نکته اشاره میکنم:
🔸پیادهروی اربعین میدانی است برای دادوستدهای فرهنگی شیعیان. آنها در این میدان تجربههای فرهنگی خود را به اشتراک میگذارند، از احوال هم خبر دار میشوند، تجربههای مختلف مذهبی خود را به نمایش میگذارند و از خرده تفاوتهای فرهنگِ دینی خود آگاه میشوند. آنجا چای ایرانی کنار چای عراقی، نوحهی هندی کنار نوحهی آذری، سینهزنی پاکستانی کنار سینهزنی عربی، و ... قرار گرفته بود و از هم رنگ میگرفت.
🔸اربعین هویّتهای مختلف شیعی را در یک قاب بزرگتر و یک هویّت فراگیرتر نشان میداد. مشارکتکنندگان در راهپیمایی اربعین در کنار این مشارکت مذهبی، میآموختند که صورتهای دیگری هم از شیعه بودن وجود دارد. صورتهایی که یکی از وجوه مشترکشان مهر امام حسین علیهالسلام بود: "حُبُّالحسین یجمعنا".
🔸مشاهدهپذیری یکی از شیوههای مبارزهی اقلیتهای مذهبی و فرهنگی و قومی برای کسب حقوق بیشتر و به رسمیت شناخته شدن است. پیادهروی اربعین فرصت مناسبی برای دیده شدن شیعیان است. در این آئین آنها هم برای خود و هم برای دیگران مشاهدهپذیر میشوند. یکی از چیزهایی که برای راهپیمایان جالب بود، تعدادشان بود که به آنان این احساس را میداد که چقدر زیادند.
🔸با شماری از غیرایرانیها همکلام شدم، آنان با پرچمها و نشانههایی از کشورهای خود آمده بودند، برخی از آنها شناخت چندانی از ایران نداشتند، بیشترشان از احساس معنوی عمیقی که مشارکت در این آئین در آنها پدید آورده بود، خود سخن میگفتند.
🔸آنجا مهربانی و دستگیری و گذشت، بیدریغ قسمت میشد. موکب داران داشته و نداشتهی خود را در سفرهی اخلاص میریختند و به زیارتکنندگان میدادند. آنها را میهمانان خود میدانستند و از هر کمک و خدمتی به آنها دریغ نمیکردند.
🔸اربعین را گفتگوی ملّتها دیدم. ملّتهایی که گویی سیاست و سیاستمداران خود را در کشورشان جا گذاشته و آمده بودند تا در یک آئین مذهبی مشارک کنند. یمنیها، لبنانیها، روسیها، آذربایجانیها، هندیها، پاکستانیها، اروپائیها و ... هر کدام پرچم کشور خود را داشتند ولی فراتر از سیاستهای حاکم بر کشور خود، با دیگر همکیشهای خود در انجام این آئین مذهبی مشارکت میکردند. از دولتها خبری نبود، حتی از دولت عراق، گویی دورا دور زمینهی اجرای این مراسم را فراهم آورده بود. کسی شعار سیاسی نمیداد، یادداشتی سیاسی حمل نمیکرد و در مجموع، در آئین اربعین، سیاست کمجان بود. تنها برخی از سازمانهای ایرانی نوشتههایی (تا اندازهای سیاسی) را بین زائران تقسیم میکردند.
🔸در این مراسم شعارها و نمادهای اختلافبرانگیز ندیدم. زیارتکنندگان شعارهای اختلافی و یا تفرقهافکنانه نمیدادند. نزدیکیهای عمود ۱۴۰۰ یک عمامهبهسر جوان ایرانی چند شعار بر علیه برخی جریانهای مذهبی اهل سنّت و آمریکا و انگلیس داد، که کسی با او همراهی نکرد.
🔸پیش از رفتن فکر میکردم که مراسم اربعین باید خیلی ایرانیزه شده باشد، ولی مشاهدات من نشان داد چنین نیست. نمیدانم نرخ مشارکتکنندگان ایرانی در این مراسم چه میزان است، ولی ادبیات کلّی این آئین عربی و البته عراقی بود. این مسأله میتواند به پیشینهی بلند این مراسم در عراق برگردد.
🔸اسراف، تولید زباله، تهدیدهای بهداشتی، برخی رقابتهای درونمذهبی که ممکن است به پررنگ شدن شکاف دینی بیانجامد، و ... نباید از چشم دور بماند. ۹۷/۸/۸
-به نقل از کانال نویسنده
#یادداشت
#اربعین
#شیعه_شناسی
#آسیب_شناسی
#فرهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠ما « تنهای انبوه» هستیم! 🖋فردین عدالتخواه(جامعه شناس) ⬅️نه اینکه آدم بدبینی باشم یا دچار تکنوفوبی
💠الله، علی(ع)، آقاجون! : ما و قصه عکسهایمان!
🖋دکتر فردین علیخواه(جامعهشناس)
⬅️سرگذشت ما و عکسهایمان سرگذشت جالبی دارد. چند دهه قبل در خانهها عموماً سه قابِ عکس در طاقچه اتاق نشیمن قرار داشت: الله، علی (ع) ؛ آقاجون! در جامعه مردسالار تنها عکس پدر خانواده میتوانست در طاقچه قرار گیرد و بعد از الله و علی(ع)، از آن بالا به ما نگاه کند. با گذشت زمان و وقتیکه زیارت، خانوادگی شد بهتدریج عکسهای خانوادگی هم روی دیوارها و در طاقچهها جا باز کردند؛ همان عکسهایی که اعضای خانواده بدون هیچ لبخندی، دست بر سینه در کنار آرامگاه امام رضا (ع) ایستاده بودند. در این عکسها هم غالباً پدر خانواده در مرکز عکس قرار داشت.
⬅️با تغییر جامعه و گسترش مدرنیسم اجتماعی، بهتدریج عکسهای خانوادگی آتلیهای (با محوریت زن و شوهر) روی دیوارها جا باز کردند. زن و شوهرها عکس دونفره میگرفتند، قاب میکردند و به دیوار میچسباندند. عکسها بیشتر شدند و آلبوم وارد خانوادهها شد. معمولاً خانوادهها یک آلبوم عکس داشتند که با عکس عروسی پدر و مادر شروع میشد. وقتی آلبوم را ورق میزدید گویی دارید یک سریال تلویزیونی تماشا میکنید. این آلبوم عکس بود که سرگذشت خانواده را روایت میکرد. آدمها وقتی دلشان میگرفت آلبوم میدیدند و درباره آدمها حرف میزدند. وقتی مهمان میآمد آلبومها آورده میشد، تخمه میشکستند و دور هم عکس میدیدند و خاطرات را مرور میکردند. آدمها برنامهریزی میکردند که فلان روز به آتلیه بروند. برای همین قبل و بعد از عکس گرفتن در آتلیه، خوش بودند. عکس گرفتن به معنای یک روز خوب بود. یکی از خاطرات خوب زندگی هم حرف زدن از فیگورهای عکاسها موقع گرفتن عکس بود.
⬅️دوربینهای شخصی که آمد با آن فیلمهای 12 ، 24 و 36 تایی، دوره انتظار پر شدن حلقه و بردن به عکاسی و گرفتن از عکاسی را با خودش آورد. همه دوربین نداشتند. خیلی اوقات پیش میآمد که آدم ها عکسهایی از خودشان میدیدند که خودشان نداشتند. در مراسمی عکس گرفته بودند و طبیعتاً فقط صاحب دوربین عکسها را داشت. هر خانواده معمولاً یک آلبوم داشت و آدمها با ازدواج میتوانستند آلبوم عکس جداگانهای داشته باشند. داشتن آلبوم عکس به معنای مستقل شدن از خانواده بود.
⬅️دوربینهای دیجیتال که آمد، انقلابی بر پا شد و موبایلهای دوربیندار که آمد انقلابی دیگر! امروزه بااینکه هر کس در ماه شاید صدها عکس بگیرد دیگر آلبومی وجود ندارد. عکسها گرفته میشوند ولی حتی یکبار هم نگاه نمیشوند. عکسها مانند پودر رختشویی فقط مصرف میشوند. همه عجله میکنند تا لحظههایشان را با عکس ثبت کنند ولی چون این جمله باب شده است که « در لحظه زندگی کن » معمولاً به هیچ لحظهای پس از ثبت شدن با عکس، رجوع نمیشود. لحظهها فقط ثبت میشوند! جالب آنکه برخی از آدمها عکسهای قدیمیشان را هم اسکن میکنند تا از بین نرود درحالیکه بهندرت هزاران عکسی را که بهتازگی گرفتهاند، میبینند. فقط عکس روی عکس است که انباشته میشود.
⬅️با تحولات جامعه، عکسهای اقوام و فامیل کمتر و عکس با دوستان بیشتر شده است. دیگر از برخی از فامیل هیچ عکسی نداریم. حتی یک عکس. "عکسهای امام رضایی" کم شده و "عکسهای آنتالیایی" جای آنها را گرفتهاند. دیگر در اتاق نشیمن عکسی دیده نمیشود. عکسهای زنوشوهری به اتاقخواب و عکسهای خانوادگی به روی یخچال منتقل شدهاند. عکس گرفتن بیشتر از عکس دیدن مهم شده است. آدمها دیگر هم خوب عکس میاندازند و هم خوب عکس میگیرند.
⬅️تلفنهای همراهِ دارای دوربینهای قوی دو پیامد داشت: آنهایی که پشت دوربین بودند احساس کردند که استعداد عجیبی در عکاسی دارند و آنهایی هم که جلوی دوربین بودند با دیدن عکس خودشان از زمانه گلایه کردند که چرا هنوز بهعنوان یک مدل کشف نشدهاند. در مقایسه با قدیم، امروزه وقتی عکسی میگیریم اول خودمان را چک میکنیم. عکسهایی را که خوشمان نمیآید فوراً حذف میکنیم. امروزه عکس گرفتن در موقعیت طبیعی باب شده است ولی هیچکس طبیعی عکس نمیگیرد. از کوچک تا بزرگ میدانند که چطور باید عکس بگیرند. همه از نحوه لبخند زدن تا نحوه قرار دادن پاها جلوی دوربین از قبل ممارست کردهاند تا در موقعیت طبیعی مجبور نباشند فیگور عکس گرفتن بگیرند!
به نظر میرسد امروزه دوره عکس گرفتن با دوستان هم در حال سپری شدن است. عکسها تکی شدهاند. خیلی از آدمها فقط از خودشان عکس میگیرند: من چقدر بینظیرم!
🔴قصه را تمام کنم. از لنز دوربینهای قدیم " ما " بیرون میآمد ولی از لنز دوربینهای امروز " من " متولد میشود.
-به نقل از کانال نویسنده
#فرهنگ
#آسیب_شناسی
#جامعه_ایرانی
#هویت
#تکنولوژی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش اول)
🖋محمدرضا اسلامی
⬅️دکتر محسن رنانی در ادامه سلسله یادداشتهایی که به نظم (و وسواس) در باب توسعه می نویسد، یادداشتی را عصر روز عاشورا در کانال تلگرامی خود منتشر کرد که عنوان «روضه» برای آن برگزیده شده بود. حسن سلیقه در انتخاب "عنوان" متنِ این یادداشت، حاکی از این بود که برای عصر عاشورا، اسبابِ روضه گاه چقدر به ما نزدیک است.
⬅️یادداشت دکتر رنانی ناظر به سرنوشت دو شهروند افغانی در کشور ما بود.
سرنوشتی که "احمد شاه فرهت" و "مير نجيب" ، «پس از سالها زندگی در ایران» دارند. سرنوشتی که برای بسیاری برادران افغانستانی همچون دكتر فرهت و استاد مير نجيب اتفاق می افتد و این ماجرا، روضه اى ست! عصر عاشورا با خواندن آن یادداشت در گوشه ای از کالیفرنیا، به ذهن رسید که «قصّه» ای برای این یادداشت تعریف کنم. قصّه ای که شاید بازخوانیِ ديگرى از روایتِ این روضه باشد.
♦️«قصه ی مُهَنَّد»:
دو سال پیش یادداشتی در این کانال منتشر شد که طى آن بودجه پژوهشی برخی دانشگاههای آمریکا، با کلِ بودجه وزارت علوم ایران (شش هزار و هشتصد میلیارد تومان) مقایسه شده بود. این یادداشت که بعدا در خبرآنلاین هم منتشر شد. بحثی بود بر سر اینکه بودجه وزارت علوم ایران، در چه جایگاهی نسبت به بودجه های جهانی قرار دارد؟ بحث شد که گاه بودجه ی «پژوهش» در دو دانشگاه تگزاس-آستين و تگزاس-اى&ام از کل بودجه تمامی دانشگاههای کشور ما بیشتر است. اما، مطلب اصلی که در آن بحث اشاره شد اینکه :
بحثِ کیفیت، الزاما متناسب با پول نیست؛
مفاهیمِ دیگری غیر از پول هم باید وسط باشد.
مثالی که در این بحث (در آن یادداشت) مطرح شد ، مثال «مُهَنَّد» بود. (مهند، بر وزن محمّد)
⬅️چنین آمد که :
«هفته گذشته دوست خوبم مهنّد ، از رساله دکترایش در گروه سازه دانشگاه میشیگان استیت دفاع کرد. موضوع رساله «مطالعه رفتار برشی تیر پل در آتش» بود. عصر با یکی از دوستان مروری می کردیم راجع به بحث های خوبی که در جلسه ی دفاع مطرح شد که ایشان پرسش رندانه ای مطرح کرد. گفت هزینه ی این رساله برای استاد/دانشگاه چقدر بوده است؟! سه سری تست اکسپریمنتال بر روی سه قطعه تیر پل با مقیاس واقعی (یک به یک) ، هر تست حدود پانزده هزار دلار که میشود چهل وپنج هزار دلار "کارِ آزمایشگاهی". هر ماه پرداختی به دانشجو هزار و ششصد دلار برای پنج سال می شود نود و شش هزار دلار. یعنی فارغ از قیمتِ وقتِ استاد و امکاناتِ جنبی دانشگاه (شامل آفیس ، شهریه، امور اداری و ...) برای این جلسه دفاع که نشستیم صدوچهل و یک هزار دلار نقد پرداخت شده است. یعنی بیش از پانصد میلیون تومان (به دلار آن روز) برای یک دانشجو و یک پایان نامه .
⬅️بدیهی است وقتی شما فقط برای یک پایان نامه، چنین هزینه ای کنید ، (آنهم پایان نامه ای که کاربرد عملی مستقیم و گسترده ندارد)، با کیفیت در تولید علم مواجه می شوید. اما هدف از این مثال چیز دیگری است. مهند ، از دبی آمده و خانواده اش جزو مهاجران مراکشی با اصلیت فلسطینی هستند. او در دبی به دنیا آمده و تمام دوره تحصیلش تا پایانِ فوق لیسانس در دبی بوده است اما می گوید : مسخره است که من شهروند دبی محسوب نمی شوم. یک عمرم آنجا بوده ولی هنوز من را خارجى محسوب می کنند. در فرودگاه که می روم باید بروم در صف خارجی ها بایستم [مشابه کاری که ما با افغانی ها می کنیم]. اما همین مهنّد به واسطه مقالات ژورنالش با استفاده از قانون NIW رفت و گرین کارتش را گرفت (حتی قبل از فارغ التحصیلی) و می داند سه سال دیگر شهروند کشوری است که بیست و شش سالگی واردش شده .
⬅️داستان، بها دادن به علم است و این احترام، فقط بحث پول نیست. بحث ریل هایی است که گذاشته شده تا قطار تولید علم روی آن حرکت کند. دور میز جلسه دفاع رسالۀ مهنّد ، سه نفر هندی ، یک نفر نپالى، سه نفر ایرانی، یک نفر از ترکیه، یک نفر مصری، دوچینی و یک نفر آمریکایی (!) بودند. بحث اینجاست که ساز و کار (بخوانیم همان ریل) چطور تعریف شده است. وگرنه پول را که دانشگاه کینگ عبدالعزیزعربستان هم دارد مثل ریگ خرج می کند.
🔸تا اینجای قصه، قبلا بحث شده بود. اما ادامه قصّه در بخش دوم:
#نقد_و_نظر
#دانشگاه
#پژوهش
#نظام_آموزش
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش اول) 🖋محمدرضا اسلامی ⬅️دکتر محسن رنانی در اد
💠درباره یادداشت روضه عصر عاشورای دکتر محسن رنانی(بخش دوم)
🖋محمدرضا اسلامی
⬅️چرخ روزگار گشت و از شمال آمریکا به کارولینای جنوبی و دانشگاه کلمسون منتقل شدم. از احوال مهنّد دورادور مطلع بودم تا اینکه یک فراخوان جذب برای یک پوزیشن هیات علمی (در گروه سازه دانشگاه کلمسون) اعلام شد. بیش از سیصد نفر برای این جایگاه اپلای (درخواست) کردند و مدارک علمی خود را فرستادند. کمیته ی داوری از میان انبوهِ متقاضیان، چهار نفر را برای مصاحبه دعوت کردند که از این میان یکی هم مهنّد بود! روال بر این است که فردِ دعوت شده به مصاحبه، در قالب یک پرزنته برای عموم (اساتید و دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشکده) فعالیت های علمی اش را ارایه می کند. خب مسلما شیرین بود شرکت، در جلسه ای که مهند داشت کارهایش را پرزنته می کرد. کارهایی که قبلا از نزدیک در میشیگان شاهد آن بودم. در آخرین اسلاید، مهنّد ریز نمرات دوران لیسانس خود را گذاشته بود. به این اسلاید که رسید گفت:
«اين ريز نمرات درسهاى ليسانس من است! ملاحظه مى كنيد كه برخی نمرات چقدر بد هستند. من در دوره لیسانس نمرات خوبی نداشتم و تقريبا از نیمی از بچه های همدوره ای ام پایین تر بوده ام. هر کاری که کرده ام در دوره کارشناسی ارشد و دکترا بوده (بعد از اینکه "علاقمند" شدم) و این اسلاید را همیشه، در کلاسهای حل تمرین، به دانشجویان لیسانس نشان می دهم. تا بدانند و انگیزه ای باشد برایشان!»
⬅️حیرت را می شد در چهره برخی اساتید مشاهده کرد. از اینکه چنین با اعتماد به نفس، کم بودنِ معدل لیسانسش را (در کنار کارهای ممتاز علمی دیگرش) مطرح کرد.
⬅️کمیته داوری از منتخبان دیگر هم برای ارایه دعوت کرد (که درجلسه ی ارایه همه آنها نیز شرکت کردم). نهایتا بعد از بررسی ها و پایان این پروسه ی رقابتی ، مُهند به عنوان «گزینه نهاییِ» هیات علمی جدید گروه سازه انتخاب و معرفی شد!
⬅️یعنی فردی که اگر امروز به دُبی (کشور «زادگاهش») برگردد، باید در فرودگاه در صف «خارجی» ها بایستد دیروز (در دوره دانشجویی دکترا) به واسطه مقالاتش، اقامت (گرین کارت) گرفت و امروز، در جایگاه هیات علمی گروه سازه است.
یعنی، امروز ایشان با امضا کردن یک برگ کاغذ آ-چهار، می تواند هر دانشجویی را از هر کشور دنیا، به خاک آمریکا فرا بخواند. چنین امكانى را دبی به مهند نمی دهد، ولی سازوکارِ تعریف شده در آمریکا، به مهند (ها) می دهد.
♦️روضه ی عصر عاشورای دکتر محسن رنانی را چنین بخوانیم: اگر یک دانشجوی افغان تبار در گروه مکانیک دانشگاه تربیت مدرس، فارغ التحصیل مقطع کارشناسی ارشد یا دکترای مکانیک شد، تا کِی، و تا چه زمانى، باید کارتِ مجوز اقامت موقتش در ایران را تمدید کند؟ چرا ما سازوکار مشخص و روشنی برای این قبیل افرادى (مثلا شبیه دكتر فرهت و ميرنجيب یادداشت دکتر رنانی) نداریم؟
♦️همچنان که ذکر شد، همه ی ماجرای پژوهش و تولید علم، بحث پول نیست، و بحث منابع انسانی و ریل هایی که برای بهره وری از منابع انسانی می گذاریم، گاه از پول، مهمتر است.
♦️ممکن است گفته شود ایران کشور مهاجر پذیر (همچون آمریکا و کانادا و ... ) نیست. این صحیح است ولی تعریفِ یک ساز و کار قانونی برای شهروندان افغانستان (و کشورهای اطراف) که منشاء اثرات علمی/هنری ممتاز می شوند بسیار ضروری است. یک نخبه ی علمی/هنری تا چه زمان باید در میانِ ما، خارجی محسوب شود؟
يا فرزندش احساس خارجى بودن، كند؟
🔸محمد کاظم کاظمی، شاعر افغان (مقیم تهران) شعر زیبایی دارد که برای آنها که طعم خارجی بودن در کشوری بیگانه را چشیده اند، خواندنی است. « پیاده آمده بودم، پیاده خواهم رفت!»
🔸غروب در نفسِ گرمِ جاده خواهمرفت/
پیاده آمدهبودم، پیاده خواهمرفت/
طلسمِ غربتم امشب شکسته خواهدشد/
و سفرهای که تهی بود، بسته خواهدشد/
...
همان غریبه که قلک نداشت، خواهدرفت/
و کودکی که عروسک نداشت، خواهدرفت
دکتر شریعتی در کتاب کویر، بارها اين جمله را استفاده کرده است :
"و تو روحِ بیگانه را می شناسی، زیرا که در سرزمین مصر بیگانه بوده ای!"
-به نقل از کانال ارزیابی شتاب زده
#نقد
#محسن_رنانی
#دانشگاه
#نظام_آموزش
#پژوهش
#ارزش_علم
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠در باب موسیقی متعالی
▪️گفتاری از مقام معظم رهبری:
⬅️«.. .مي دانيد که من به طور طبيعي از جمله آدم هاي غرب ستيزم. چنانکه هيچ ويژگي غرب، مرا مبهوت و مجذوب نمي کند. در عين حال، ويژگي هاي مثبت غرب را از روي محاسبه، تأييد مي کنم.
يکي از آن ويژگي ها، مقوله موسيقي است.
⬅️درست است که در غرب، موسيقي هاي منحط وجود دارد. اما در همان نقطه از جهان، از دير باز موسيقي هاي آموزنده و معنا دار هم بوده است؛ موسيقي اي که براي گوش سپردن به آن، انسان عارف واقف خردمند، مي تواند بليت تهيه کند، در سالن اجراي کنسرت بنشيند و ساعتي، از آن لذت ببرد. در غرب موسيقي هايي که گاهي يک ملت را نجات داده و گاهي يک مجموعه فکري را به سمت صحيح هدايت کرده، کم نبوده است. غرب برخوردار از چنين ويژگي اي نيز بوده و هست.
⬅️در شرق که راجع به آن گفتم ( يعني در محدوده جغرافيايي مورد اشاره ) متأسفانه موسيقي از چنين اعتبار و جايگاهي برخوردار نبوده است. موسيقي در اين جا عبارت از آهنگ ها و آلات و ادوات لهو بوده؛ که فقها از آن به موسيقي لهوي حرام تعبير کرده اند. فرض بفرماييد فلان خليفه، شب دچار بي خوابي مي شده است. موسيقي دان ها همراه با کنيزکان مغني، بايستي مي آمدند تا اسباب طرب او را فراهم کنند.
⬅️موسيقي دان با آن خصوصيات که گفتم اهل خرد و قريحه و ذوق است بايستي خود را مي شکست و انواع و اقسام هنرهاي خويش را نثار مي کرد تا خليفه از حالت افسردگي که لازمه خونريزي ها، قساوت و خباثت هاي وي بود - بيرون مي آمد! اين وضعيت موسيقي در بارگاه خلفا و امراي عرب بود. يعني همين قضيه، در مورد سلاطين ايران هم صدق مي کند. پادشاهان که اهل موسيقي لهو بوده، و دربارهاي موسيقي طرب داشته اند، کم نيستند. که از آن جمله مي توان به دربار قاجار و پادشاهان آن سلسله اشاره کرد.
⬅️توجه مي کنيد که موسيقي در خدمت چه جريان ها و کساني بوده است؟! اينکه مي بينيد در کلمات فقها، موسيقي، مقوله اي حرام و ممنوع و دست نزدني و نزديک نشدني است، به همين خاطر است.
⬅️... چه ارزشی دارد که به خواهش دل یک نفر بسازند و بخوانند و بنوازند و آن اندیشه ریاضی و محاسبه علمی و منطقی را - که اعتبار موسیقی است - چنین خوار و ذلیل کنند؟! که برای هدف متعالی باشد. اگر چنین باشد، آن وقت میشود موسیقی را پاک و مقدس نامید. آن وقت میشود ما هم مثل غربیها کنسرت داشته باشیم (عنوانش را مثلا محفل خوانندگی بگذاریم، تا اصطلاح غربی به کار نبرده باشیم) که مردم - اعم از معمولی و متدین - بلیت تهیه کنند و برای شنیدن ساز و آواز شما، به آن محفل بیایند...»
-مجله پرسمان، دی ماه ۱۳۸۴ شماره ۴۰
https://hawzah.net/fa
#اندیشه_ها
#مقام_معظم_رهبری
#آیت_الله_خامنه_ای
#دین
#فقه_هنر
#هنر
#موسیقی
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
دغدغههای حوزوی
💠انقلاب اگر نظام دانايى خود را توليد نكند، شكست میخورد
🔸 اگر عاقلانه تأمل نشود، نه از تاک نشان مانَد، نه از تاکنشان...
🔻شوكران چهاردهم با دكتر حميد پارسانيا،
رئيس سابق دانشگاه باقرالعلوم، متفكر و نظریهپرداز فلسفه علوم اجتماعى
📺 دوشنبه، ساعت ٢١، شبكه چهار سيما، برنامه شوکران؛
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠گنگره جهانی اربعین؛
🔸نگاه تمدنی به اربعین در بیانات حضرت آیت الله خامنه ای در سخنرانی سال۱۳۵۲
⬅️...شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعهای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمیکردند. در مدینه بودند، در کوفه بودند، در بصره بودند، در اهواز بودند، در قم بودند، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود. زیارت الاربعین.
⬅️میدانید یکی از علائم ایمان زیارت اربعین است... که مثل دانههای تسبیح یک رشته و یک نخ همه اینها را به هم وصل میکرد.
چه بود آن رشته؟ رشته اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه این رشتهها به آنجا متصل میشد. قلبی بود که به همه اعضا فرمان میداد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند؛ اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود.
⬅️همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر میدیدند. اهل یک شهر، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را میدیدند. اما یک کنگره جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه (ع).
⬅️این کنگره جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنبالهروی عاشورای حسین است. این هم که میبینی همه جا این تپشهایی که در شیعه مشهود شده، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعلههایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جانها و روحها رسیده. انسانها را به گلولههای داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده.
⬅️بنابراین مسأله اربعین یک مسأله مهمی است، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره بینالمللی و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطرهانگیز است آن سرزمین. سرزمین خاطرهها است، خاطرههای باشکوه، خاطرههای عزیز، سرزمین شهدا، مزار کشتهشدگان راه خدا، اینجا جمع بشوند تشیع، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند.
⬅️اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنبالهگیری از راهی است که از ائمه هدی (ع) به ما ارائه دادند.
🔺بخشی از سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای در مسجد امام حسن(ع)مشهد در اسفند ۱۳۵۲
-به نقل از محکمات
#اندیشه_ها
#اربعین
#تمدن_ساز
#حضرت_آیت_الله_خامنه_ای
#دین
#فرهنگ
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0
💠روحانیت علیه روحانیت!
🔸اختلافات مکتوم و جدالهای معلوم
🖋علی زمانیان
⬅️روحانیت ایران در حال حاضر امواج تند و بعضا نگران کنندهای را از سر میگذراند. تجربههایی که به ویژه در چند دههی اخیر با آن دست و پنجه نرم میکنند، هر یک آثار و نتایجی در پی داشته و دارد. علاوه بر این که علل و عواملی دست به دست هم داده است تا روحانیان در فراز و نشیب تاریخی و سرنوشتساز کنونی به انواع مسئلهها دچار شوند، نتایج و پیامدهای تضعیف کننده نیز حیات اجتماعی و سیاسی روحانیت را با چالش روبرو کرد.
⬅️پرداختن به سلسلهی علل و عوامل، نیاز به نوشتاری طولانی دارد، اما در این جا صرفا به یک نکته اشارتی میشود.
⬅️در طول تاریخ، روحانیت همواره سعی کرده است منزلت و احترام گروه، صنف و یا طبقه ی خودشان را در ساحت عمومی جامعه حفظ نماید. مراعات یکدیگر را بکنند و دست کم در علن و آشکارا مقابل یکدیگر صف آرایی نکنند. از این رو با همهی اختلافات و احیانا تقابلهایی که با یکدیگر داشتند، آن اختلافات را مسکوت گذاشته و از بیان آن نزد جامعه خودداری میکرده است. اما آن رابطهی به ظاهر مسالمتآمیز میان روحانیت، در سپیدهدم پیروزی انقلاب، جای خودش را به تیرگی رابطه و تقابل آشکار داد. این تقابل و رویارویی از بالاترین سطح روحانیت، یعنی مراجع تقلید آغاز گردید. فارغ از ماهیت و محتوای نزاعها و یا داوری در باب آنها، اما این نکته را نمیتوان از نظر دور داشت که بتدریج آن جدالها و تسویه حسابها به خیابانها کشیده شد و هر یک از آنها آثاری را بر جای گذاشت.
⬅️ستیز روحانیت علیه روحانیت، با افشاگریها و متهم کردنها آغاز گردید. برخی از مراجع تقلید در این نزاعها مورد انواع بی مهریها و توهینها از سوی تریبونهای رسمی و شعاردهندگان تندرو در تظاهراتهای طراحی شدهی خیابانی قرار گرفتند. به خانههاشان هجوم آورده شد و زندگیشان تخریب گردید. اوج چنین تقابلی را میتوان در حصار چندساله و توهینهای علنی علیه آیت الله منتظری ملاحظه کرد. آن تقابل هر چه که بود و فارغ از این که حق با چه کسی بود، اما روحانیت حاکم که بر سریر قدرت تکیه داشت، توجه نکرد که حتی اگر در این تقابل حق با آنها باشد، اما این بدان معنا نیست که نتایج و پیامدهای عملشان را خودشان تعیین و مدیریت میکنند. مهم این بود که آن حد و مرزِ احترام سنتی به روحانیت و به ویژه مراجع تقلید شکسته شد. آن چه که اهمیت داشت این بود که مرزهای حرمت روحانیت توسط خود روحانیت در هم فرو ریخت، مرزهایی که در طول تاریخ، کم و بیش مستحکم باقی مانده بود و حتی نظام پیشین هم آن را به رسمیت میشناخت.
⬅️نزاع و ستیز روحانیت علیه روحانیت، در حوزه و حریم روحانیت باقی نماند. مردم را نیز به میدان فراخواندند و از پشتوانههای آنان استفاده کردند. آنان نمیدانستند ممکن است مردم به فرمانشان بیایند اما دیگر به فرمان آنها نخواهند رفت. این همان پاشنه آشیل نظامی شد که میخواست سقف سیاست را بر ستون حوزه بنا کند. نتیجه این شد که حریم سنتی مراجع تقلید و مجموعهی روحانیت به دست خود روحانیت از میان رفت. آن دیواری که قرار بود بر سر برخی فرو بریزد اما بر کل روحانیت آوار شد و حرمت تاریخی و سنتیشان را در جدالها تخریب کرد. روحانیتی که نقد اجتماعی نسبت به خود را برنمی تافت، به یک باره در برابر تهاجمی بزرگ قرار گرفت که از میان خودشان آغاز شده بود.
⬅️زمان و تاریخ، برنمی گردد. آن مرزهای شکسته، ترمیم نمیشود. دیوارهایی که بر حریم مراجع تقلید کشیده شده بود، برداشته شده است. اقتدار سنتی روحانیت با بحران روبرو شده و پایه های منزلت اجتماعیاش سست و بی اعتماد گشته است. البته اقتدار به علتهای دیگری هم فرو ریخت، اما کشمکش روحانیت علی روحانیت، علت قابل تاملی است که باید در نظر داشت. روحانیت به جای این که گریبان دیگران و به ویژه روشنفکران را در فروکاهش منزلت اجتماعی و فروریختن مرزهای پیشین بگیرد باید که علت را در خود بجوید و خویش را به داوری تاریخ ببرد.
♦️جدال و کشمکش روحانیت علیه روحانیت هنوز ادامه دارد و بقایای اقتدار و احترام سنتی را چون سیل با خود می برد. این نزاع و ستیزها سرمایه تاریخیشان را فرسوده می کند، البته اگر چیزی باقی مانده باشد. 1397/08/12
-به نقل از خرد نقد
#یادداشت
#نقد
#روحانیت
#مرجعیت
#حوزه_انقلابی
#سکولاریسم
http://eitaa.com/joinchat/2263875587C5a248fd4a0